بی نتیجه و در عین حال وحشیانه: بازی سرزنش تحریمها
مجید محمدی ( جامعه شناس )
آیت الله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در واکنش به تظاهرات بازار تهران در تاریخ ۱۲ مهر ۱۳۹۱ در پی کاهش شدید ارزش پول ملی تحریمها را وحشیانه و در عین حال بزرگنمایی شده و بی نتیجه خواند: "مسئله تحریمها، مسئله جدیدی نیست و از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشته است اما دشمنان تلاش دارند تا موضوع تحریمها را بزرگ نمایی کنند... تشدید تحریمها بر ضد ملت ایران در چند مرحله، دلیل بی نتیجه بودن آنهاست... علت اصلی اِعمال این تحریمهای غیر منطقی که نوعی وحشیگری نیز به حساب می آید، بغض و کینه آنها از ملت ایران است." (فارس، ۱۹ مهر ۱۳۹۱)
این دو تعبیر که کاملا ناسازگار می نمایند (بی نتیجه نمی تواند وحشیانه باشد) و نوعی این همانی حکومت و ملت در عکس العمل به آنها بیان شده (حکومت جمهوری اسلامی مساوی نیست با ملت ایران) حاکی از سرگردانی مقامات جمهوری اسلامی در واکنش به تحریمهای یک سال اخیر است. این سرگردانی از کجا می آید؟ مشکل در پیدا کردن مقصر است یا تعیین هزینهها یا روشهای مقابله با تحریمها؟
مقصر کیست؟
در این که در جریان تحریمهای غرب علیه جمهوری اسلامی هم حکومت و هم شهروندان ایرانی آسیب می بینند شکی نیست. کاهش فروش نفت و فقدان سرمایه گذاری خارجی بر تاسیسات نفت و گاز و محدودیتهای مربوط به معاملات بانکی و بیمه نمی توانند صرفا حکومت را هدف قرار دهند و برخی از آسیبها خواهی نخواهی متوجه شهروندان کشور نیز شده و خواهد شد. حکومت نیز در این میان بسیاری از کمبودها را به سمت مردم حواله می کند تا آنها را بیشتر علیه غرب بشوراند و تخم تنفر را آبیاری کند.
اما در این میان مقصر کیست؟ جمهوری اسلامی با برنامهی مشکوک و پر از فریب هستهای آن، اقدامات تروریستی این نظام در داخل و خارج کشور و نقض نهادینه و گستردهی حقوق بشر یا اهداف و برنامههای کشورهای غربی برای سقو ط رژیم جمهوری اسلامی؟ چگونه می توان در این میان به داوری پرداخت؟
در باب مقصر اگر با چشمهای باز و اتکا به واقعیات به موضوع نگاه کنیم تردیدی نیست که جمهوری اسلامی خود موجد شرایط موجود است. اسلامگرایی شیعه یک خطر امنیتی بزرگ هم برای شهروندان ایرانی و هم برای جامعهی بین المللی است. سلاح هستهای در دست رژیمی که ۳۳ سال با ترور و ایجاد وحشت بر ایران حکم رانده تیغ در دست زنگی مست است. تحریمها حداقل کاری است که دول غربی در برابر این رژیم یاغی می توانند انجام دهند.
اجمالا می دانیم که جمهوری اسلامی برای انتقال اسلحه به حزبالله لبنان و دولت بشار اسد از هواپیمای مسافر بری استفاده می کند، یا این حکومت برای واردات و صادرات اسلحه از کشتیهایی که برای انتقال مواد غذایی و دارو استفاده می شوند بهره می گیرد یا بانکهای جمهوری اسلامی در خدمت معاملات پولش شویی سپاه و وزارت اطلاعات هستند گرچه شواهد غیر قابل انکار مثل مارک جمهوری اسلامی بر اسلحه های ارسالی یا کشف سلاح در هواپیمای غیر نظامی در دست نیست (اما سلاحهای جمهوری اسلامی در کشتیهای باری بدون اعلام نوع محموله کشف شدهاند).
تحلیلا می دانیم که امروز همهی کشور در اختیار سپاه و بیت رهبری است و از هر نهادی که بخواهند برای اهداف امنیتی و نظامی خود در ایران و منطقه استفاده می کنند و نیز می دایم که رژیم حامی بی قید و شرط رژیم بشار اسد است اما سپاهیان آن قدر هشیار هستند که مارک جمهور ی اسلامی را بر سلاحها یا دلارهای ارسالی خود به سوریه و حزب الله نزنند. به همین لحاظ توجیه قابل قبول برای تحریم همهی نهادهای جمهوری اسلامی وجود دارد.
شک برانگیز و فراتر از شک و تردید
داوری در این باب از همان جنس داوری در باب کشته شدن غیر نظامیان در حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی در پاکستان و یمن نیست. عناصر ستیزه جو و غیر نظامی در عملیات نظامی درگیر می شوند و بعد می روند و در میان غیر نظامیان پناه می گیرند و در واقع از آنها به عنوان سپر دفاعی استفاده می کنند. در این حال مقصر کشته شدن غیر نظامیان عناصر ستیزه جو هستند یا آنها که می خواهند این عناصر را حذف کنند؟ مسئولیت حقوقی و اخلاقی کشته شدن غیر نظامیان که اکثرا کودک و زن هستند با کیست؟
پاسخ به این سوالات بسیار دشوار است. اما فریبکاری جمهوری اسلامی در برنامه ی هستهای، نقض نهادینه و گستردهی حقوق بشر و دخالت آن در عملیات تروریستی در سراسر جهان شکی نیست (اگر شک دارید به سخنان مقامات سابق شورای امنیت ملی، تروریستهایی که به ایران تحویل داده شدهاند، و سخنان مقامات قضایی جمهوری اسلامی رجوع کنید) و تحریم کم خطر ترین اقدام در برابر این رژیم است.
داوری دشوار
اما داوری در باب تاثیر تحریمها و روشهای مقابله با آنها دشوار است. در مواردی که طرفهای درگیر در یک منازعه از حفرههای اخلاقی و قانونی استفاده می کنند و نیز پیدا کردن شواهد علی رغم علم اجمالی به موضوع دشوار است داوری نیز چالش برانگیز می شود.
اجمالا می دانیم که رژیمهای غربی نگران برنامهی هستهای رژیم یا اقدامات تروریستی آن در داخل و خارج مرزها هستند و می دانیم که دولت اوباما در اعمال تحریم ها تهاجمی تر از دولت بوش عمل کرده اما نمی دانیم که تاثیر آنها بر تک تک شهروندان ایرانی چیست (مثلا این که بالا رفتن نرخ ارز ناشی از سوء مدیریت است یا تحریمها) یا این که آیا تحریمها می تواند در تغییر رفتار رژیم موثر واقع باشد یا خیر. از سوی دیگر می دانیم که تحریم ها در کاهش درآمد های نفتی موثر بودهاند اما میزان تاثیر آنها را بر زندگی افراد عادی و بدون دسترسی به قدرت را نمی دانیم.
دوگانهی چالش بر انگیز
حکومت از یک سو نمی خواهد بپذیرد که تحریمها تاثیر گذار هستند چون در آن صورت سرزنشها به خود حکومت و برنامهی هستهای آن بر خواهد گشت و از سوی دیگر نمی خواهد منشا مشکلات اقتصادی ناکارایی حکومت جمهری اسلامی تلقی شود بلکه همانند همهی امور مشکلات باید به دنیای خارج نسبت داده شود. تحریمها مترسک خوبی برای این بازی سرزنش است. گفتههای چندگانهی مقامات در بارهی ریشهی مشکلات و راه حل آنها ریشه در همین دوگانگی دارد. البته پس از افول ستارهی احمدی نژاد و دولتش سرزنشها به سمت او حواله می شوند تا دامن رهبری و نهادهای انتصابی ذیل وی آلودهی مسئولیت و سرزنشهای ناشی از آن نشود.
سرزنش رقیب نزدیک
مخالفان آمریکایی و اروپایی سیاست خارجی کشورهای خود بدون توجه به آنچه در ایران می گذرد و بدون توجه به مخاطرات اسلامگرایان برای جامعهی جهانی از فرصت استفاده کرده و تحریمها را اعمالی غیر انسانی علیه مردم دیگر کشورها معرفی می کنند. آنها رقیب نزدیک را می بینند اما کسانی را که می خواهند تمدن غربی را نابود کنند و در این هدف از هیچ اقدامی فروگذار نمی کنند نمی بینند. آنها همچنین متوجه نیستند که در برابر گزینهی نظامی، تحریمها راه حلی بسیار کم هزینه تر برای دو طرف است. طرفداران تحریم در این مورد اغلب صلح خواه هستند.