رفسنجانی و رهبر؛ تمکین نمایی یا جدا شدن
اکبر هاشمی رفسنجانی با یکی ازروزنامه های چاپ تهران گفتگویی انجام داد که بازتاب وسیعی در رسانه های فارسی زبان داشت. کمی دقت نشان می دهد سخنان اخیر آقای رفسنجانی همان نکاتی را شامل می شود که در اظهارات و مکتوبات چهل ماه اخیرخود به آنها پرداخته است.
این واقعیت را در متن مصاحبه نیز می توان یافت: "من شرایط را می دیدم که همین می شود در نامه ای هم که به رهبری نوشتم که این مقدار از آن سوء استفاده می شود نوشتم که به اینجا می رسد." اشاره رفسنجانی به نامه ای است که رسانه های حامی رهبر، از آن به عنوان "نامه بدون سلام" نام می برند. در بخشی از نامه سر گشاده که نوزدهم خرداد۸۸ منتشرشد آمده بود: "احتمالاً عوامل دولت، مطلعند که من ادامه وضع موجود را صلاح نظام و کشور نمی دانم و خود جنابعالی هم از نظر من مطلعید و دلایل آن را هم می دانید".
رئیس مجمع تشخیص مصلحت، در تنها خطبه نماز جمعه که پس از انتخابات سال ۸۸ ایراد نمود پیشنهادهایی ارائه کرد که محتوای آن اعتراض شدید به مدیریت نظام بود. پس از آن هم هرگاه فرصتی در اختیار او قرار گرفت حساب خود را از آنچه در کشور می گذرد جدا کرد. اما به نظر می رسد سخنان اخیر هاشمی رفسنجانی بیش از اغلب اظهار نظر های چهار سال اخیر ـ به استثنای نامه نوزدهم خرداد و خطبه های نماز جمعه ۲۷ مرداد ۸۸ ـ مورد توجه قرار گرفته است. واکنش رسانه های رسمی و غیر رسمی حکومت به این گفتگو نیز از گستردگی بیشتر در مقایسه با انتقاد های سه سال اخیر رفسنجانی برخوردار بوده و حجم "حملات" را تنها می توان با واکنش های همراه با عصبانیت در مقابل "نامه بدون سلام" مقایسه نمود.
بدون شک، جایگاه حکومتی رفسنجانی نسبت به سال ۸۸ ضعیف تر شده است. پس افزایش توجه موافقان ، مخالفان و تحلیل گرانِ بی طرف به اظهارات او رابایستی به جایگاه مخاطب اصلی این سخنان مربوط دانست. این نکته ای است که در جای جای مصاحبه منتشره روزنامه آرمان قابل مشاهده می باشد. در این گفتگو که هم زمان با افزایش تلاش "محمود احمدی نژاد" برای قدرت نمایی در برابر رهبرمنتشر شده، رفسنجانی به "تمکین نسبت به جایگاه رهبر" تظاهر می کند و هر نوع دخالت خویش برای بهبود اوضاع را به "موافقت رهبر" موکول می نماید. اما در پشت پرده این "تمکین نمایی" نوعی تلاش برای "جدایی طلبی" از اقدامات رهبر به چشم می خورد. رفسنجانی برای نخستین باربه صورت رسمی از گفتگوی دو ونیم ساعته خود با کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان سخن می گوید تا نشان دهد شکایت از "مدیریت کلان کشور" و پیش بینی از نتیجه عملکرد رهبر ودولت مورد حمایت او را به نهاد ناظر بر رهبر برده است. او به صورت مشخص به شیخ محمد یزدی به عنوان کسی اشاره می کند که نوار "اظهارات رفسنجانی درمجلس خبرگان " را در اختیار دارد تا مخاطبان ـ اعم از عوام و خواص ـ بدانند چه فرد یاافرادی مانع اعمال وظیفه مجلس خبرگان نسبت به کوتاهی های رهبر شده اند.
عوامل نزدیک به رهبر در مجلس خبرگان، تنها کسانی نیستند که رفسنجانی در گفتگوی اخیر به دنبال جدا کردن حساب خود از آنهاست. او" رهبری" را مستقیماً به ضعف در نظارت بر تحولات کشور از جمله قانون گریزی های رئیس دولت متهم می نماید. به این بخش از اظهارات رفسنجانی دقت کنید: "رئیس دولت می گوید من قانونی را که قبول نداشته باشم و به نظر خودم با قانون اساسی سازگار نباشد اجرا نمی کنم. مجلسی ها هم گاهی اعتراض می کند و گاهی نمی کنند... ما که ناظر اصلی نیستیم. ناظر بر اجرای سیاست های کلی ، خود رهبری هستند." او همچنین، بی توجهی صدا وسیمای وابسته به رهبری به بهانه جویی های اسرائیل را یاد آوری می نماید تا پیشاپیش حد اقل بخشی از گناه حمله احتمالی به ایران را متوجه رهبر کند. خبرنگار خطاب به هاشمی رفسنجانی می گوید: "اخیراً یک وزیر اسرائیلی دو بار از شما در سازمان ملل نام برد و گفت رفسنجانی گفته اسرائیل یک بمب بیشتر لازم ندارد". و رفسنجانی ضمن اعلام تحریف اظهارات خود توسط اسرائیلی ها، رسانه وابسته به رهبر را متهم می نماید که دست اسرائیل را برای سوء استفاده از همان سخن تحریف شده، باز می گذارد:" صدا وسیما هم نمی خواهد دفاع کند و چیزی نمی گوید با اینکه نوار سخنرانی من را دارد ".
اکنون جای طرح این پرسش وجود دارد: رفسنجانی چه تغییری در موقعیت رهبر مشاهده نموده که اینگونه به دنبال جدا کردن حساب خویش از تصمیمات و اقدامات نظام در سال های اخیر است؟ پاسخ به این پرسش، تضعیف بی سابقه موقعیت رهبر در داخل و خارج از کشور است. از یک سو، مهم ترین متحد خارجی نظام یعنی بشار اسد در شرایطی قرار گرفته که حتی احمدی نژاد حاضر نیست تبعات حمایت از او را تحمل نماید در حالی که اوتا یک سال و چند ماه پیش، هر از گاه معاون اول خود را به دیداراسد می فرستاد.
گروه حماس به عنوان نزدیک ترین متحد فلسطینی آقای خامنه ای هم در کنارهمه کسانی ایستاده که برای سرنگونی اسد انگیزه قوی دارند. البته مخالفت با اسد، تنها چرخش گروه حماس نسبت به رهبر جمهوری اسلامی نیست. کمتر از شش سال قبل ، نخست وزیر منتخب حماس آقای خامنه ای را "فرمانده مقتدر جهان اسلام" نامید. اما اکنون ، مقام مافوق او ـ خالد مشعل ـ به آنکارا می رود و اردوغان را رهبر جهان اسلام می خواند. رهبر جمهوری اسلامی از دو سال قبل و هم زمان با تحولات زنجیره ای در کشورهای عربی، تلاش می کرد جنبش های آزادی بخش منطقه را متأثر از انقلاب اسلامی معرفی کند و بدین طریق در برابر مخالفان داخلی خویش رجزخوانی نماید. اما اکنون کار او به جایی رسیده که رؤسای جمهور منتخب در همان کشورها حتی حاضر به انجام یک ملاقات تشریفاتی با او نیستند و "حامیان پُر خرج" همچون حماس نیز به او پشت کرده اند.
وضعیت رهبر در داخل هم چندان مطلوب نیست. او که کمتر از چهار سال پیش به قیمت خشمگین ساختن گروهی از پیروان سنتی خویش، آنان را به حمایت از احمدی نژاد وادار کرده بود اکنون توسط همان احمدی نژاد تحقیر می شود. البته این تحقیر نیز از جنس همان تحقیری است که متحدان پیشین رهبر جمهوری اسلامی در حق او روا می دارند. به عبارت دیگر، احتمالا احمدی نژاد هم مانند برخی حامیان پُرهزینه خارجی، مترصد جدا سازی خود از اوست به این امید که در آینده بتواند از این جداسازی دیر هنگام ، برای خود سرمایه ای تدارک ببیند.
ممکن است کسانی مدعی باشند اظهارات و اقدامات اخیراحمدی نژاد ناشی از واقع بینی او و تلاش برای جبران مافات است اما رئیس دولت، در حالی حساب خود را از "رهبرِضعیف شده" جدا می کند که برای رفع صدماتی که مدیریت غیر علمی و دیکتاتورمآبانه او بر کشور وارد کرده ، اقدام مؤثری صورت نداده و نمی دهد. پس به راحتی می توان ادعا کرد اظهارات او دلیلی بر جداشدن از گفتمان حاکم بر مدیریت کشور نیست بلکه او تنها تلاش می کند حساب خود را از رهبر جدا نماید.
اکنون بار دیگر می توان به سخنان اخیر آقای رفسنجانی توجه کرد. او در حالی سخنان قبلی خود را با عبارات مشابه یا متفاوت و برخی حواشی، تکرار کرده که رهبر به خاطر دو جریان داخلی و خارجی به شدت تضعیف شده است. از یک سو گروه های خارجی که حمایت از آنها تاکنون صدها میلیون دلار برای جمهوری اسلامی هزینه داشته، به او پشت کرده اند و از سوی دیگر در داخل کشور، کسی که انتصاب او به ریاست جمهوری، هزینه های سنگین سیاسی و حیثیتی برای نظام داشته، در حال قدرت نمایی در مقابلِرهبری تضعیف شده است. آقای رفسنجانی هم با آگاهی از همین ضعف، فرزند خارج نشین خود را به کشور فراخوانده و زندانی شدنش را پذیرفته است.
او هم زمان با زندانی شدن فرزندانش، نکاتی را گفته تا نشان دهد آنچه بر سر او و خانواده اش می آید به خاطر مخالفت با سیاست های کلی است که رهبر، مسئول همه آنها بوده است. رفسنجانی بر این گمان است که به خاطر همزمانی برخی حوادث، مردم او را "پدر دوزندانی سیاسی" می دانند که از چند سال قبل ، پیامدهای مدیریت رهبر را می دانسته و حتی از طریق مجلس خبرگان ، برای مقابله با آنها اقدام نموده اما کسانی مانند شیخ محمد یزدی مانع اثر بخشی اقدامات او شده اند. اگررئیس تشریفاتی مجمع تشخیص مصلحت در همین گفتگو "خواست رهبر" را تنها راه نجات کشور معرفی می کند، برای القای این نکته به مردم است که کشور در خط نجات قرار ندارد زیرا رهبر به نجات کشور از مفاسد داخلی و تهدیدات خارجی علاقه مند نیست.
در یک کلام، هاشمی رفسنجانی که نمی تواند نقش غیر قابل بخشایش خود در گزینش رهبر را مخفی کند، در تلاش است با نوعی جدایی طلبی، از افزوده شدن صفحات جدید به پرونده همکاری ها و تمکین های خویش در برابر رهبر جلوگیری کند. او زندانی شدن فرزندان خود را به همین امید پذیرفته و به حاشیه رانده شدن در حکومت جمهوری اسلامی رانیز به امید یافتن جایگاهی مناسب در ایران فردا تحمل می نماید. اما بعید است سناریوی رفسنجانی آنگونه که او می خواهد پیش برود؛ اگر چه جدایی طلبی او از رهبر جمهوری اسلامی ، اکنون دیگر قابل انکار نیست.
* مجتبی واحدی روزنامه نگار و فعال سیاسی مقیم آمریکاست.
بی بی سی فارسی