ذبح اسلامی احمدی نژاد در مقتل سیاست جمهوری اسلامی
جهت نمایش ویدئو در یوتوب اینجا کلیک کنید.
جهت دانلود ویدئو اینجا کلیک کنید.
|
شرایط این روزهای ایران افراد مختلف را در داخل حکومت به تکاپو انداخته است. برخی می کوشند تا همه چیز را آرام نشان دهند، انگار که هیچ اتفاقی در کشور نیفتاده است. به رغم آنکه صدای شکایت مراجع دولتی و غیر دولتی نیز به گوش می رسد، احمد خاتمی، در خطبه های این هفته نماز جمعه تهران با وقاحت هرچه تمام تر وضع کشور را عادی خواند و آن را بحرانی ندانست و مگر مقتدایش سید علی خامنه ای پس از سخنان رئیس بانک مرکزی که شرایط ایران را با شرایط مسلمانان در شعب ابی طالب مقایسه کرده بود، به او نتاخته و شرایط ایران را چون روزگار مسلمانان در جنگ خیبر ندانسته بود؟
بهروز بهبودی
www.bbehbudi.com
contact@bbehbudi.com
هرچند سخنانی از این دست می تواند گروه اندکی را ـ که مصداق های اصلی کاریکاتور روزنامه شرق هستند ـ همچنان در زمره هواداران ولی فقیه نگاه دارد، غم نان باعث می آید تا هیبت و هیمنه این فقیه بر جایگاه خدا نشسته به راحتی شکسته شود و بازیگران پشت پرده جمهوری اسلامی نیز از این موضوع به خوبی باخبرند به همین دلیل بازی دیگری را آغاز کرده اند. در این بازی احمدی نژاد و گروهش هدف های اصلی هستند. بنابراین در نبود رئیس جمهور، جوانفکر مشاور مطبوعاتی اش، راهی زندان می شود، زمزمه های بازداشت محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدی نژاد، دوباره به گوش می رسد و ....
بی شک تاختن به احمدی نژاد و گروهش تنها به سبب مسائل اقتصادی و شرایط بد فعلی نیست. اقتدارگرایان از یک سو از بازگشت احمدی نژاد به قدرت در لباس رحیم مشایی در هراسند ـ هرچه باشد احمدی نژاد خیال ماندن در عرصه قدرت را دارد و کارهایی را هم شروع کرده است ـ و از سوی دیگر از واکنش های مردم در این ایام و پس از آن در انتخابات آینده. به همین دلیل احمدی نژاد خود به خود به یک مهره سوخته تبدیل و بخشی از کشمکش های موجود نیز از همین جا آغاز می شود. رئیس جمهور نمی خواهد و نمی تواند بپذیرد که با او چنین رفتاری بشود هرچه باشد او جز این اواخر که سرکشی آغاز کرده، همواره بلندگوی رهبر ایران بوده است و مواضع ایشان را در مناسبات مختلف داخلی و خارجی بیان کرده است تا جایی که آیت الله خامنه ای از عدم نگرانی خود درباره سخنان رئیس جمهور محبوبش در مجامع بین المللی نیز سخن گفته بود.
با این همه حذف احمدی نژاد برای حکومت فوایدی داخلی و خارجی دارد، از اینرو نمی توان آن را نادیده گرفت. در عرصه خارجی جمهوری اسلامی می خواهد به دنیا نشان دهد که یک رئیس جمهور افراطی را البته با رای مردم کنار گذاشته و چهره موجه تری را به جایش گماشته است. در داخل هم می تواند مردم خشمگین به جان آمده از گرانی ها را آرام سازد. علاوه بر این رهبر انقلاب نیاز دارد چون گذشته به لایه های پنهان قدرت بخزد و چون روزگار احمدی نژاد چهره عریان نکند با این کار فشارها از روی رهبر هم برداشته شده و او بدون فشار افکار عمومی در پس پرده همچنان به بازیگری خود ادامه خواهد داد.
بنابر آنچه آمد شخصی که پس از احمدی نژاد به قدرت می رسد باید مواضع معتدل تری داشته باشد و یا حداقل دنیا او را به چنین خصایصی بشناسد، از سوی دیگر در داخل نیز از مقبولیت فراوانی برخوردار باشد. به نظر می رسد در شرایط فعلی چاره ای جز برداشتن حمایت از اصولگرایانی نظیر احمدی نژاد و گروهش نیست اما نظام نمی تواند دوباره خود را با اصلاح طلبانی درگیر سازد که با عملکرد این سال های احمدی نژاد با توپ پرتری به میدان خواهند آمد و رهبر را مجبور به عقب نشینی های فراوان خواهند کرد بنابراین در اوضاع فعلی هاشمی رفسنجانی بهترین گزینه می تواند باشد. این گزینه بنا بر شرایط آینده می تواند جای خود را به گزینه دیگری بدهد ولی در شرایط کنونی چنانکه آمد از چند جهت برتری دارد.
در سال های گذشته هاشمی رفسنجانی همواره نشان داده که با نوع عملکرد احمدی نژاد موافقت ندارد به همین دلیل آماج حملات او و طرفدارانش قرار گرفته است. نوع نگاه هاشمی می تواند باعث مهار احمدی نژاد و جریان به اصطلاح انحرافی بشود و ریشه های آنها را بدون دخالت رهبر خشک کند. این کار هرچند دشمنی گروه احمدی نژاد را با هاشمی چون گذشته برقرار نگاه می دارد، دامان رهبر را از ریشه کنی این گروه که از شاهکارهای رهبر جمهوری اسلامی است ـ منزه جلوه خواهد داد. بنابراین رهبر می تواند باز چهره ای فراجناحی را برای خود تبلیغ کند.
دلیل دوم نجات کشور از سقوط است. رهبر ایران که از خودسری های احمدی نژاد خسته است، می خواهد در عمل به کسی میدان بدهد که با نجات کشور از این اوضاع آشفته، احمدی نژاد طالب قدرت را نیز بر سر جایش بنشاند هرچه باشد امثال رفسنجانی از بی ریشگانی چون احمدی نژاد بیشتر به ولایت فقیه التزام دارند. برقراری آرامش به خودی خود باعث تخریب احمدی نژاد و خلاص شدن از دست این مار پرورش یافته در آستین هم می شود. در واقع طرفداران رهبری می خواهند نشان دهند که احمدی نژاد مقصر اصلی همه حوادث پیش آمده سیاسی و اقتصادی و در یک کلام فلاکت بار فعلی است و به رغم داشتن حمایت های همه جانبه رهبر به سبب بی لیاقتی نتوانست از موقعیت ها برای پیشرفت کشور استفاده کند بنابراین هاشمی حکم تطهیر دهنده برای آیت الله خامنه ای را نیز خواهد یافت.
حضور هاشمی که پیش از این از آزادی زندانیان سیاسی سخن گفته بود باعث آزادی آنها هم می شود این کار اگرچه بر محبوبیت بیشتر هاشمی می افزاید، چهره احمدی نژاد را بیش از پیش خراب خواهد کرد زیرا همه این زندان ها و... در روزگار او اتفاق افتاده است و علاوه بر این جمهوری اسلامی بالاخره راهی برای نجات یافتن از این استخوان در گلو پیدا می کند. رهبر ایران هم نشان خواهد داد چنانکه تبلیغ می شد مسبب زندانی بودن آنها نبوده است.، چنانکه با تغییر رئیس جمهور زندانیان نیز آزاد شده اند.
دلیل دیگری که هاشمی را به چهره ای خواستنی تبدیل می کند تاکید او بر دولت وحدت ملی است. بنابراین او اگرچه بیشتر دل در گرو اصلاح طلبان دارد، با اصولگرایان و منافعشان نیز بیگانه نیست. هاشمی می تواند پراکندگی های موجود را سامان بخشد و بر طول عمر جمهوری اسلامی بیفزاید.
با توجه به دلایلی از این دست و نوع رفتار رهبر و احمدی نژاد با هاشمی در سال های گذشته قهرمان سازی از او ضرورت می یابد. زندانی شدن فرزندان هاشمی را می توان در همین راستا تحلیل کرد. این نکته را از تعریف ها و تمجیدهای موافقان هاشمی در چند روز گذشته می توان دریافت. هرچند در اینباره به قطعیت نمی توان سخنی گفت اما سخنان فائزه هاشمی که می خواهد در زندان بماند و در شش ماه دوران حبس کتابی را نیز ترجمه کند نشان می دهد نباید این حبس از جنس حبس دیگر زندانیان سیاسی باشد.
جمهوری اسلامی با این قهرمان سازی ها احساسات مردم ایران را نشانه گرفته است .بازی با احساسات ایرانیان و کشاندن دوباره آنها به صحنه انتخابات برای جمهوری اسلامی زمینه ای تبیلغی را برای مشروع جلوه دادن خود فراهم می آورد و تا مدت ها آب ها را از آسیاب می اندازد.
بنابر آنچه آمد بازیگران پنهان جمهوری اسلامی عزم خود را جزم کرده اند تا احمدی نژاد را سپر بلایی برای تصمیمات اشتباه رهبری قرار دهند که جز خواص با بصیرت خود حاضر به کنار آمدن با هیچ کس نیست. کیست نداند امروز اگر ایران بر لبه شمشیر قرار دارد، تمام و تمام حاصل بی تدبیری های همین رهبر خودکامه است، رهبری که به رغم مشکلات هفته های اخیر خود را به بی خبری زده و در دیدار با نخبگان همچنان درباره پیشرفت های کشور قصیده سرایی می کند. احمدی نژاد فرزند خلف انقلابی است که در همه این سال ها جز خرابکاری چیزی برای عرضه نداشته است. احمدی نژاد دست پرورده همین نظام است، قربانی کردن او در واقع قربانی کردن رهبری است که به رغم فریاد ایرانیان از رئیس جمهور محبوبش حمایت کرد و نظراتش را نزدیک به خود دانست. چرا امروز کسی همین سخنان رهبر را به یاد نمی آورد و او را مواخذه نمی کند؟
بازیگران پشت پرده که حساب همه حرکات این صفحه شطرنج را کرده اند از این موضوع غافل بوده اند که تخریب احمدی نژاد تخریب همه کسانی است که تا دیروز از او حمایت می کردند. احمدی نژاد نماد بی کفایتی نظامی است که سال ها بر مال و جان مردم چنبره زده و حاضر به اعتراف به خطا نیست و برای مبرا داشتن خود از زیردستان قربانی می گیرد.
امروز علاوه بر مردم ایران دنیا نیز باید بداند، تغییر اشخاص در جمهوری اسلامی به معنای تغییر دیدگاه های انقلاب اسلامی نیست زیرا تصمیم گیرنده اصلی این نظام، رهبری است که حاضر به کنار آمدن با مردم ایران و دنیا نیست و تنها به حفظ نظامی می اندیشد که ریشه هایش از خون جوانان آن مملکت آبیاری شده و می شود.
در همه این سال ها احمدی نژاد سفیر و سخنگوی جمهوری اسلامی بوده است، سفیری که می خواسته پیام های انقلاب را به همه دنیا صادر کند و مگر آیت الله خمینی همین اندیشه را در سر نداشت؟ در یک کلام مگر احمدی نژاد آیینه تمام نمای جمهوری اسلامی و سیاست هایش نبوده است؟ اما رهبر ایران امروز دیگر به این بلندگو نیازی ندارد. کاری که پیش از این با هاشمی رفسنجانی کرده بود. آیا می توان به چنین کسی اطمینان کرد و به جای سخن گفتن با مردم ایران و مذاکره با آنان بار دیگر به نماینده او دلخوش بود، نماینده ای که به شکلی دیگر به دنبال تبلیغ اندیشه های اوست؟ امروز چاره مردم ایران نجات از این نظام خودکامه و استقرار دموکراسی است وگرنه مادام که ولایت فقیه بر تخت قدرت در ایران تکیه زده ، میان احمدی نژاد، هاشمی و یا هر کس دیگر تفاوتی وجود ندارد.
بهروز بهبودی
ونکوور– جمعه 05 سپتامبر 2012