اسکات لوکاس: فشار به خانواده هاشمی بدون رضایت رهبر امکان پذیر نیست
پارسا پیلتن
بی بی سی
بازداشت فائزه و مهدی هاشمی رفسنجانی، فصل تازه ای از جنگ قدرت محافظه کاران تندرو با یکی از کهنه کارترین سیاستمداران جمهوری اسلامی را گشوده است.
در گفت و گو با اسکات لوکاس، استاد دانشگاه در بریتانیا و سردبیر وب سایت خبری "اندیورینگ آمریکا" که اخبار ایران را هم پوشش می دهد، ابتدا درباره علت افزایش فشارها به اکبر هاشمی رفسنجانی پرسیدیم.
فکر می کنم سه سال است که اعضای ارشد حکومت از جمله مقام های دفتر آیت الله خامنه ای کوشیده اند اکبر هاشمی رفسنجانی را مهار کنند، یعنی از زمان اعتراض ها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ که آنها می ترسیدند آقای هاشمی بکوشد از مخالفان حمایت کند.
بعضی از این فشارها به شخص او بوده، از جمله حذفش از ریاست مجلس خبرگان، ولی خیلی از این فشارها را بر فرزندانش وارد کرده اند.
بازداشت دخترش فائزه و پسرش مهدی چیز جدیدی نیست. فائزه مدتهاست که مرعوب و تهدید شده و مهدی هم در تابستان ۲۰۰۹ به اتهام تقلب در انتخابات به زیان محمود احمدی نژاد و سوء استفاده مالی متهم شده بود. این اتهام در جریان آن محاکمه های دستجمعی بازداشت شدگان در اوت ۲۰۰۹ اعلام شد، زمانی که مهدی هاشمی خودش در بریتانیا بود.
پس همواره این فشارهای سیاسی بر آقای هاشمی رفسنجانی و بطور غیرمستقیم بر فرزندانش وجود داشته و حالا به هر دلیلی، در این هفته به اوج رسیده است.
در حالی که به انتخابات ریاست جمهوری آتی نزدیکتر می شویم، این فشارها بر خانواده هاشمی رفسنجانی تاثیری بر چشم انداز سیاسی ایران می گذارد؟
فکر می کنم هرچند می توانیم فشارهای گذشته برای مهار آقای هاشمی رفسنجانی را ارزیابی کنیم، ولی داریم به سمت آینده ای نامطمئن پیش می رویم زیرا شرایط بازی تغییر کرده است.
تهدید کردن بچه های او یک چیز است و به زندان انداختن هر دوی آنها یک چیز دیگر. برای من تعجب برانگیز بود که به سراغ فائزه رفتند تا دوره محکومیت شش ماهه اش را بگذراند، ولی شاید می خواستند از آن به عنوان هشداری به مهدی استفاده کنند که به ایران برنگرد، چون تا آنجا که من می دانم او از هفته پیش در دوبی بود.
حالا این سوال مطرح می شود که چرا مهدی هاشمی با وجود این که خواهرش را به زندان انداختهاند، به ایران برمی گردد؟ آیا آقای هاشمی رفسنجانی حکومت ایران را به دلیل به زندان انداختن فرزندانش علنا به چالش می کشد؟
بسته به واکنشی که طی چند روز آینده از او خواهیم دید، مشخص می شود که آیا جنگ قدرت داخلی در ایران شدیدتر می شود یا این که نوعی آتش بس نیم بند بین طرفین برقرار می شود، هر چند فرزندانش در زندان مانده اند.
فکر می کنید اعمال این فشارها، تاثیری روی محبوبیت اکبر هاشمی رفسنجانی در داخل ایران میگذارد؟
فکر می کنم مساله محبوبیت آقای هاشمی رفسنجانی را نمی توان به یک اکثریت موافق یا اکثریت مخالف تقلیل داد، زیرا شخصیتی فراجناحی دارد.
بعضی از محافظه کاران که می توان آنها را محافظه کاران میانه رو خواند، او را عملگرا می دانند، اما سایر محافظه کاران میانه رو هستند که عقیده دارند او از نظام سوء استفاده کرده است. بعضی می گویند او بهره برداری شخصی کرده و عده ای می گویند پسرش مهدی، سوء استفاده مالی کرده است.
بعضی از اصلاح طلبان هستند که از او خوششان می آید زیرا از نظام خواسته که حقوق معترضان را به رسمیت بشناسد و عدالت را اجرا کند. گروهی از اصلاح طلبان هم هستند که خیال می کنند حرف های او توخالی است.
گروهی هم حتی در جنبش سبز هستند که اکبر هاشمی رفسنجانی را به خاطر حمایتی که در تابستان ۲۰۰۹ از مخالفان کرد و مشروعیت نظام را به چالش کشید، می پسندند. اما خیلی ها هم در جنبش سبز هستند که فکر می کنند او به آنها خیانت کرده است، زیرا بعد از تابستان ۲۰۰۹ که از سوی رژیم تحت فشار قرار گرفت، بر مواضعش پافشاری نکرد.
برای همین، گروهی او را "آفتاب پرست" می نامند، زیرا بسته به اوضاع سیاسی، تغییر رنگ میدهد و فکر می کنم حمایت از او هم بر اساس اوضاع سیاسی تغییر می کند.
اگر او بتواند نشان دهد که دلیرانه مقابل رژیم ایستاده و نشان می دهد که آن حکومتی سرکوبگر و ظالم است، فکر می کنم آن وقت در انتخابات آینده، می تواند نیروی قابل ملاحظه ای باشد.
از طرف دیگر، شاید پایگاه لازم برای گرفتن چنین موضعی را نداشته باشد.
در حال حاضر از یک طرف مقام های جمهوری اسلامی می گویند ایران در مقابل فشار تحریم ها و تهدید جنگ متحد ایستاده و از طرف دیگر، شاهد این جنگ قدرت هستیم. ارزیابی شما به عنوان یک ناظر خارجی چیست؟
به نظرم این رژیم، نگران است، یا خیلی ها درون این رژیم نگرانند. منظورم نگرانی از حمله اسراییل نیست، بلکه فشار شدید تحریم ها و بالا رفتن تورم و تضعیف ریال است. همچنین نگرانی از شکاف ها در دل نظام - منظورم جنبش سبز نیست که علیه حکومت است - بلکه منظورم نزاع داخلی بین جناح های محافظه کار و بین سیاستمداران و روحانیون است.
مهمتر از همه، این رژیم نه تنها نگران بلکه چندپاره است. می دانم آیت الله خامنه ای می خواهد وضع را کنترل کند و می دانم فشارهای اخیر به خانواده هاشمی رفسنجانی بدون رضایت او امکان پذیر نیست. اما فکر می کنم نشانه هایی هست مبنی بر این که رژیم اظهارنظرهای ضد و نقیضی بیان کرده است.
همین مساله را در مورد سوریه دیدیم، زمانی که فرمانده سپاه اظهاراتی کاملا مغایر با وزارت خارجه ایران بیان کرد. یا فرماندهان سپاه می گویند علیه اسراییل دست به حمله پیش دستانه می زنیم ولی عناصری از رژیم با گروه پنج بعلاوه یک برای یافتن راه حل یا مصالحه صحبت می کند. همچنین این شکاف ها را در بحث های بسیار داغ میان دولت و مجلس بر سر مدیریت اقتصاد دیده ایم.
پس رژیم نگران و چندپاره است و همین موضوع، اهمیت جلوگیری از اوج گیری نفوذ اکبر هاشمی رفسنجانی را مضاعف می کند تا نه تنها آیت الله خامنه ای بلکه محمود احمدی نژاد و سایر سیاستمداران ارشد را به چالش نکشد.
آیا رهبران ایران متوجه هستند که سود و زیان این جنگ قدرت چقدر است؟
رژیم ایران در منگنه گیر کرده، زیرا در حالت عادی، استراتژی باید این باشد که در مقابل تهدید خارجی، با تاکید بر خطر دشمن خارجی، حمایت عمومی را پشت سر حکومت بسیج کنید.
پس درباره خطر اسراییل و آمریکا صحبت می کنید، از مردم می خواهید در اعتراض به فیلم ضد پیامبر اسلام به خیابان بروند، اما اگر مرتبا این خطر تهدید دشمن را برجسته کنید، آن را تقریبا واقعی می کنید.
به عبارت دیگر، با بیان این که ما نه تنها بر سر مساله اتمی بلکه به خاطر سوریه مقابل آمریکا می ایستیم، خود را منزوی می کنید. اگر در چنین وضعی ایران یاوری نداشته باشد، خود را به مخمصه انداخته است.
فکر می کنم رژیم ایران مثلا به دلیل شکست نسبی اجلاس سران غیرمتعدها، خود را گرفتار مخمصه کرده است.
همچنین رژیم ایران خودش را با مردم هم درگیر کرده، چون شما می توانید هر هفته از مردم بخواهید که از حکومت پشتیبانی کنند، ولی وقتی شکم مردم خالی باشد، این فراخوان ها توخالی میشود.