چرا مردان خیابانی روز به روز افزایش می یابند؟
تربیت خانوادگی و محیطی که فرد در آن رشد کرده است، تاثیر فراوانی در بروز رفتارهای ناهنجار دارد. از اینرو میتوان گفت مزاحمتهای خیابانی منشا خانوادگی و اجتماعی دارد. البته این در حالی است که تاثیر رسانهها اعم از صدا و سیما، ماهواره و اینترنت را در افزایش این معضل نمیتوان نادیده گرفت زیرا….
مرد با سبیلهای تاب داده، جثهای سنگین و چشمانی ریز نگاههای خیرهاش را به دخترکی دوخته بود که از حاشیه خیابان عبور میکرد. چشمانش را با وجدی شیطنتآمیز میچرخاند و در انتظار رسیدن دخترک لحظهشماری میکرد… دختر از راه رسید. شرمی در حرکات و رفتارش موج میزد. مرد نمیتوانست شعله چشمانش را خاموش کند… به دنبال دخترک راه افتاد، دختر میلرزید، دهانش خشک شده بود و وحشتزده به مرد نگاه میکرد. مرد لغات مشمئزکنندهای را بر زبان میآورد و صدایش همچون شیشه یخزده در نگاههای معصوم دخترک ترک میخورد. دخترک سرش گیج میرفت و شقیقههایش تیر میکشید. نگاههای خیره مرد را همچون نفسی روی پشت گردنش حس میکرد و انزجاری نفرتانگیز در تمام وجودش چنگ میزد. مرد دیوانهوار دخترک را تعقیب میکرد و دخترک همچون فراریان به سرعت دور میشد. مرد میتوانست پریشانی دخترک را که به صورت امواجی تیره از وجودش متصاعد میشد، حس کند اما هرگز نمیدانست چشمانش روح و روان دخترک را تا چه اندازه میآزارد و معذب میکند.
متاسفانه برخی مردان با امیال و خواستههای غیراخلاقی و نامشروع و عقدههای روانی به آزار و اذیت دختران و زنان با شیوههای خاص روی میآورند. خیلی وقتها تحقیر و سرخوردگی، برخی جوانان را راهی خیابانها میکند تا با آزار دیگران شاد شوند و مردم هر روز شاهد اینگونه صحنههای حرمتشکنی باشند. مزاحمتهای خیابانی و تعدی به زنان، تنها به موارد خشونت فیزیکی محدود نمیشود. متاسفانه آمار آزار و اذیت زنان هم در جامعه کم نیست و آزارهای جسمی، لفظی و غیرلفظی به دلیل ویژگیهای فرهنگی برخی افراد باعث رنجش بسیاری از زنان میشود.
پدیده ناامنی و مزاحمتهای خیابانی امروز به یک معضل تبدیل شده به طوری که برخی جامعهشناسان معتقدند بسیاری از این ناهنجاریهای اجتماعی آنچنان در پوست و گوشت جامعه نفوذ کرده که از بینبردن برخی از آنها به عزم همگانی و جدی نیاز دارد. مزاحمتهای خیابانی نمونهای از همین معضلات هستند؛ مزاحمتهایی که قبلا در قالب متلک بودند و اکنون گهگاه به صورت مزاحمتهای فیزیکی درآمدهاند و به نوعی امنیت برخی زنان را مخدوش کردهاند. به عقیده آنها، مردم به آنچه در اطرافشان میگذرد، بهخصوص هتک حرمت زنان، بیتفاوت شدهاند و دلیلش هم این است که گاهی به دلیل مداخله در اینگونه مسایل باید بهای سنگینی بپردازند. افراد مختلف واکنشهای متفاوتی در مقابل مزاحمتهای خیابانی نشان میدهند که گاه به درگیریها و زد و خوردهایی تا آستانه مرگ میانجامد.
مردان خیابانی متاهل
چندی قبل دکتر مجید ابهری رفتارشناس و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی، در مصاحبه با رسانههای گروهی گفت به ازای هر یک زن خیابانی، ۷ مرد خیابانی وجود دارد و اگر کارشناسان فکری برای این موضوع نکنند، به زودی با بحرانهای اجتماعی جدیتری روبرو خواهیم شد. به گفته او هر چند نیروی انتظامی در قالب طرحهای امنیت اخلاقی با این موارد برخورد میکند اما مردان خیابانی این روزها در بیشتر خیابانها دیده میشوند و برای زنان و دختران مزاحمت ایجاد میکنند و این در حالی است که ۷۶ درصد مردان خیابانی متاهل هستند و هر مرد خیابانی در طول روز بهطور میانگین یکصدبار برای زنان نجیبی که هرگز سوار اتومبیل آنها نمیشوند، بوق میزند! این جامعهشناس یادآور شده بود: «اگر هنوز زنان خیابانی به عنوان یک ناهنجاری اجتماعی در جامعه ما غیرقابل انکار است، این بستر اجتماعی است که باعث تولد و رشد این ناهنجاری و ضدارزش شده است.» به گفته دکتر ابهری، مردان متاهلی که به ارزشهای اخلاقی خانواده و جامعه پایبند نیستند، به مردان خیابانی تبدیل میشوند؛ در حالی که جوانان مجرد جامعه ایرانی، بار این پدیده را به دوش میکشند. او خاطر نشان کرده بود: «متاسفانه این روزها این موضوع در تهران و کلانشهرها به یک تفریح تبدیل شده؛ تفریحی که عواقب ناگواری برای زنان کشورمان دارد و به همین دلیل، علاوه بر مدیریت جنسی در کشور و برنامهریزیهایی که باید مسوولان انجام دهند، لازم است قوانین مجازات این مردان تشدید شود.»
چرایی ظهور و بروز مردان خیابانی
دکتر علی فرجام، روانشناس اجتماعی، در مورد علت به وجود آمدن مردان خیابانی میگوید: «تربیت خانوادگی و محیطی که فرد در آن رشد کرده است، تاثیر فراوانی در بروز رفتارهای ناهنجار دارد. از اینرو میتوان گفت مزاحمتهای خیابانی منشا خانوادگی و اجتماعی دارد. البته این در حالی است که تاثیر رسانهها اعم از صدا و سیما، ماهواره و اینترنت را در افزایش این معضل نمیتوان نادیده گرفت زیرا رسانهها به همان اندازه که در خدمت آگاهسازی جامعه هستند، در برخی موارد با برنامههای غیرکارشناسی به گستاختر شدن جوانان کمک میکنند و وقتی شرم و حیا در این نسل از بین برود، رفتارهای گفتمانی بیسامان میشوند و مردم در معرض تهدید قرار میگیرند.»
او با بیان این مطلب که مزاحمهای خیابانی و متلکپرانها بیمار هستند، میافزاید: «کسانی که در این گروهها قرار میگیرند و آلوده این کار میشوند، به این بیماری مبتلا هستند.»
این روانشناس خاطر نشان میکند: «امکانات مالی برخی مردان متاهل از یکسو و روحیات برخی زنان از سوی دیگر باعث بهوجود آمدن این معضل میشود. عدهای از مردان برای ارضای عقدههای روانی خود در زمینه مسایل جنسی که از دوره نوجوانی داشتهاند، سعی در ایجاد ارتباطهای متعدد دارند تا مردانگی خود را به اثبات برسانند اما باید توجه داشت مردانی که به این کار روی میآورند و همسر دارند، از منظر طبی، دچار مشکل روانی هستند.»
دکتر فرجام در مورد تاثیر اعتیاد بر روابط زناشویی نیز یادآوری میکند: «مشکل معتاد این است که با استعمال برخی مواد مخدر تمایل جنسی بیشتری احساس میکند ولی از لحاظ جسمی توانایی این کار را ندارد. ممکن است در اوایل اعتیاد این توانایی بیشتر باشد ولی با طولانی شدن دوران اعتیاد (چه به الکل، چه به مواد مخدر دیگر) فرد توان جنسیاش را از دست میدهد. به همین دلیل هم است که میگویند مردان معتاد زننگهدار نیستند.»
او در مورد آموزشهای درست در زمینه زناشویی میگوید: «عقدهها و محدودیتهایی که بعضی مردها در دوره نوجوانی داشتهاند، در مجموع باعث بروز چنین رفتارهایی میشود. از سوی دیگر، ممکن است مردی ناتوانی جنسی داشته باشد یا معتاد باشد و همین باعث بروز تقاضاهایی خارج از چارچوب ازدواج در او شود که البته در همه ادیان و مذاهب مذموم و ناپسند به شمار میرود. اگر آموزش جنسی در جامعه انجام شود، آثار مفیدی خواهدداشت. در جامعه ما برخی کارشناسان، از سردمزاجی زنهای ایرانی نسبت به همسرانشان میگویند که باید در این زمینه هم آموزشهای جنسی لازم ارائه شود.»
متلکگویان کیستند؟
به نردههای کنار خیابان تکیه داده، چشمانش را به ۲ دختر جوان دوخته و مدام متلک میپراند. دخترها لبخندی استهزاآمیز تحویلش میدهند و او همچنان ادامه میدهد. به سختی ۱۷ سال دارد و حرفهایش آنقدر بچگانه است که به حالش تاسف میخورم. بدون هیچ مقدمهای میگویم: «دوست داری متلک بگی؟» کلامم بیش از حد صریح است! لحظهای به من زل میزند و میگوید: «این هم یک جور تفریحه. ما که تفریح دیگری نداریم، باید با این جور کارها خودمون را مشغول کنیم دیگه!»
از درس و مدرسهاش که میپرسم، سگرمههایش درهم میرود: «ولش کردم، درس خوندن که آینده نداره، این همه دانشگاه رفتن چکار کردن؟ مثل ما دارن تو خیابونا میچرخن.»
او که خود را کیانوش ام سی مینامد، در پاسخ به پرسشم درباره متلک گفتن میگوید: «راستش را بخواهی، میدانم متلک گفتن کار خوبی نیست ولی دخترها خوششان میآید سربه سرشان بگذاریم و بیخودی از شون تعریف کنیم. همیشه با این جور حرفها خام میشن و یه مدت نون ما تو روغنه و برایمان خرج میکنند. بعد هم که خسته شدیم، هر کی سی خودش!»
میپرسم به همه متلک میگی؟ جواب میدهد: «نه، اول باید تیپ دختره را در نظر بگیری و کاملا روانشناسیاش کنی تا بتونی مخش رو بزنی! باید بفهمی متلکخورش قوی است یا نه؟ گاهی دخترها خودشان متلک میاندازند و ما رو از رو میبرن! متلک گفتن درست مثل انداختن سنگی تو تاریکی است یا میگیره یا نه. من خودم طرف دخترای نجیب و سر به زیر نمیرم ولی دوستام میگن اذیت کردنشون خیلی با حاله و تا حد مرگ اونا را میترسونن. گاهی وقتها هم اتفاقهای بدی میافته، پدر یا داداش دختره از راه میرسه و حسابی کتک میخورند.»
از کیانوش میپرسم اگه کسی به خواهر یا مادرت متلک بگه، چه?کار میکنی؟
«کسی جرات همچین کاری رو نداره چون میدونه حسابش با… آخه داییام…»
عاقله مردی است با موهای جو گندمی که مدام جلوی پای خانمها ترمز میکند و آنها را دعوت میکند سوار ماشینش شوند. ۳۵ سال پیش ازدواج کرده و از ازدواجش ناراضی است. وقتی از زندگیاش میپرسم، میگوید: «سالها با همسری زندگی کردم که ۷ سال از خودم بزرگتر بود. سالها اینبار را با شکیبایی و قدرت روی شانههایم تحمل کردم. زنم هیچ وقت درکم نکرد. راستش به دلیل مال و منال دنیا با او ازدواج کردم و آنچنان درگیر شدم که از دستش رهایی ندارم. الان هم صاحب نوه شدهایم و جدا شدن تاوان سنگینی دارد. آنقدر در حقم ظلم کرده که تصمیم گرفتهام از زنان انتقام بگیرم. آنچنان تحقیرشان میکنم که هیچ وقت فراموششان نشود.» میپرسم کارتان صحیح است؟ «در اصل نه، اما آنقدر عقده دارم که هیچ وقت تمامی ندارد.»
زنی با چشمانی عسلی مهربان که برای جدایی از همسرش به دادگاه خانواده مراجعه کرده است. وقتی از همسرش میپرسم، صورتش را لای روسریاش مخفی میکند و میگوید: «شوهرم کلی دوست دختر دارد. یک عمر آبروداری کردم و به خاطر حفظ زندگیام دم برنیاوردم. تمام زندگیمان بازی بود. هیچ عشق و علاقهای بین ما نبود و فقط بازیگرانی بودیم که نقش بازی میکردیم.» اندوهناک خاطرات قدیمی را به یاد میآورد: «برخی مردها همینطور هستند. بعد از مدتی از همسرشان خسته میشوند و دنبال عشقهای جدید راه میافتند و معتقدند انسان که هر روز نمیتواند یک نوع غذا بخورد! به نظر آنها، تنوع در زندگی ضرورت دارد و همین باعث میشود زندگیها از هم پاشیده میشود و عشق جایش را به نفرت میدهد و محیط خانه به جهنمی سرد تبدیل میشود. زن و مرد هر روز بیشتر از هم فاصله میگیرند و کانون محبت روز به روز سردتر میشود.»
او ادامه میدهد: «زن میداند شوهرش به او خیانت میکند و مرد گناهکار قیافه حق به جانب به خودش میگیرد و این کار را حق طبیعی خود میداند، اما مردی که ازدواج میکند، باید نسبت به خانوادهاش احساس مسوولیت داشته باشد و صادق باشد. در غیر این صورت، راه خیانت در خانواده باز میشود و همه اعضای خانواده رو به تباهی میروند.» قطرههای درشت اشک در چشمانش حلقه میبندد. از او جدا میشوم و با خاطرات تلخ تنهایش میگذارم.