لنگه کفش خون‌آلودکلید معمای جنایت قدیمی

آخرین روزهای تابستان سال 74 بود که گزارش درگیری خونین 3 مرد جوان به پلیس مخابره شد، دقایقی بعد تیمی از ماموران برای رسیدگی به ماجرا پا در خیابان نظام‌آباد تهران گذاشتند و با صحنه هولناک رو‌به‌رو شدند. مردی تنومند به نام «ماشاءالله» 30 ساله با بدنی بی‌جان و غرق در خون، کف خیابان افتاده بود و بررسی‌ها نشان می‌داد وی با ضربات چاقو و قمه قربانی درگیری انتقامجویانه‌ای شده است. در ادامه با در جریان قرار گرفتن بازپرسی کشیک دادسرای امور جنایی تهران و به دستور وی تیمی از پلیس آگاهی ماموریت یافتند عاملان جنایت خیابان نظام‌آباد را دستگیر کنند. کارآگاهان برای رازگشایی از پرونده قتل دست به تجسس‌های میدانی زد و با انجام تحقیقات محلی دریافتند عاملان جنایت 2 برادر به نام‌های «محمد» و «غلام» هستند که به خاطر اختلافات مالی با قربانی درگیر شده و وی را به کام مرگ فرستاده‌اند. در بررسی‌های دیگر کارآگاهان دریافتند ماشاءالله برای اینکه مردی از این دو برادر قرض بگیرد، ضمانت وی را کرده بود و چون مرد جوان به تعهدش عمل نکرده بود غلام و محمد پول خود را از ماشاءالله می‌خواستند که این دعوای مرگبار صورت گرفته است. یکی از اعضای خانواده ماشاءالله که اطلاعات کاملی از درگیری 2 برادر فراری و ماشاءالله داشت، به پلیس گفت: وقتی یکی از همسایه‌ها که ماشاءالله ضمانتش را کرده بود پولش را سر وقت پرداخت نکرد و فراری شد، این 2 برادر با ماشاءالله دعوا کردند و با توجه به شکایت‌های آنان از یکدیگر چند‌روزی به زندان رفتند تا اینکه چند روز پیش با رضایت دادن به یکدیگر آزاد شدند و دوباره روز گذشته درگیر شدند، البته محمد و غلام جلوی مغازه ماشاءالله رفته بودند و با قمه و چاقو به وی حمله کردند.

پلیس در سایر تحقیقات از شاهدان درگیری خونین متوجه شد عاملان این درگیری همان 2 برادر خشمگین بوده‌اند. ماموران در بازرسی از خانه و خودروهای محمد و غلام موفق شدند چاقو و قمه و لباس خون‌آلودی که در جریان درگیری از آنها استفاده شده بود را پیدا کنند. ردیابی‌ها 2 برادر فراری نشان داد آنان خارج از تهران زندگی زیرزمینی دارند و از خود هیچ سرنخی به جا نگذاشته و پلیس را برای کشف این پرونده در بن‌بست تحقیقاتی قرار داده‌اند. با گذشت 14 سال از بی‌نتیجه ماندن ردیابی‌های پلیس و به دست نیامدن هیچ ردپایی از قاتلان فراری به جز یک لنگه کفش از آنان که در صحنه قتل به دست آمده بود، سرنخ جدیدی به پلیس گزارش شد و آن اینکه یکی از برادران قاتل به نام غلام در کشور یونان و هنگام توزیع موادمخدر کشته شده و قرار است چند روز دیگر بنابر درخواست خانواده‌اش به تهران بازگردانده شود. کارآگاهان با فرضیه اینکه زمان انتقال جسد به تهران قاتل دیگر برای مراسم خاکسپاری برادرش حاضر شود، ارتباطات خانواده وی را تحت مراقبت‌های‌ شبانه‌روزی قرار دادند ولی همچنان هیچ ردی از وی به دست نیامد. پس از سپری شدن 4 ماه از این ماجرا سرانجام محمد در محله‌ای دیگر در شهر تهران به اتهام فروش مشروبات الکلی دستگیر شد و ماموران کلانتری پس از ردیابی از سوابق وی متوجه شدند محمد تحت تعقیب کارآگاهان جنایی است. محمد که فکر نمی‌کرد پلیس پس از 14 سال همچنان در تعقیب وی باشد در بازجویی‌ها ادعای بی‌گناهی کرد و با توجه به اینکه برادرش از دنیا رفته بود قتل ماشاءالله را به وی نسبت داد و به بازپرس گفت: آن روز من همراه برادرم بودم و هنگامی که بین آنان درگیری به‌وجود آمد من قصد جدا کردن داشتم که ناگهان برادرم با قمه‌ای که زیر لباش پنهان کرده بود چند ضربه به ماشاءالله زد و وی که بشدت خونریزی می‌کرد روی زمین افتاد و ما فرار کردیم. وی در پاسخ به سوال بازپرس پرونده که چرا وی فرار کرده است، گفت: من از ترس اینکه خانواده ماشاءالله به من و خانواده‌ام آسیبی برسانند از محل زندگی‌مان فراری شدم. بازپرس نیز پرسید: اگر تهدیدی در کار بود چرا سایر اعضای خانواده‌ات فرار نکردند که محمد ‌سر به زیر انداخت و ساکت شد.


راز 14 ساله لنگه کفش


با بازداشت بودن چند ماهه محمد و ادعای بی‌گناهی وی، همسرش پا به دادسرا گذاشت و گفت شوهرش نیز روز حادثه با چاقو چند ضربه‌ای به ماشاء‌الله زده است و به بازپرس پرونده گفت: «محمد از زمانی که ازدواج کرده‌ایم شوهر خوبی برایم نبوده است و در طول 20 سال زندگی مشترک زندگی من و بچه‌هایم را سیاه کرده است، وی همیشه با مردم درگیر است و با فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی کسب درآمد می‌کند. روز حادثه وی سراسیمه به خانه آمد و گفت به همراه برادرش ماشاء‌الله را با چاقو و قمه بشدت مجروح کرده‌اند و وسایلش را برداشت و سریع فرار کرد و چند سالی در غیاب وی با بدبختی زندگی را اداره کردم تا اینکه برگشت و این در حالی بود که همچنان از کارهای گذشته‌اش دست برنداشته بود». وی افزود: «14 سال پیش کارآگاهان پلیس به خانه‌مان آمدند و لنگه‌کفشی را که از صحنه قتل پیدا کرده بودند نشان دادند، من هم لنگه کفش محمد را که روز فرار در خانه گذاشته بود تاکنون نزد خودم نگه داشتم تا چنین روزی به دادگاه تحویل دهم». با اظهارات این زن و لنگه کفش قاتل فراری، محمد که راهی جز بیان حقیقت ندید، به قتل ماشاء‌الله با همدستی برادرش اعتراف کرد و گفت: «روز حادثه ما به‌خاطر کینه‌ای که به‌خاطر زندان رفتن از ماشاء‌الله داشتیم با وی درگیر شدیم ولی قصد به قتل رساندن وی را نداشتیم». با اعتراف این مرد تبهکار بازپرس پرونده وی را گناهکار شناخت و پرونده برای رسیدگی و صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد تا 5 قاضی حکم مجازات قاتل بدرفتار را صادر کنند

+90
رأی دهید
-16

fdsa60 - تهران - ایران
بعد 14 سال فرار از چوبه دار. خلاصه گیر افتادی
جمعه 24 شهريور 1391 - 23:29
منگوله مشهدی - مشهد - ایران
رویاهای پوچ. مسیرهای بسته. اشتباهات بی جبران. شک به کارمای کند. برای داشتن صبح های نو با مسیرهای آسودگی و آرامش، همت بلند لازمه با عرق ریختن و امید سنگی. کار هر نامرد نیست مرد بودن
جمعه 24 شهريور 1391 - 23:54
Pooia - بریزبن - استرالیا
خون هیچ وقت پایمال نمی‌شه.
شنبه 25 شهريور 1391 - 04:53
gharibe UAE - ابوظبی - امارات
یه بر جستی ملخی ۲بار جستی ملخی آخه کف دستی ملخی
شنبه 25 شهريور 1391 - 14:27
PARVANE1 - برنموث - انگلستان
با اجازه غریبه. یکبار بجستی ملخک، ده بار بجستی ملخک. آخر تو به دستی‌ ملخک.
یکشنبه 26 شهريور 1391 - 14:55
محسن شجاع الدینی - کرمان - ایران
با اجازه PARVANE 1 ؛ یک بر جستی ملخک ،دو بار جستی ملخک ، سه باره مشتی ملخک
دوشنبه 27 شهريور 1391 - 10:29
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.