دردسر رنگ خاص مو برای یک دزد قدیمی

رنگ خاص موهای یک دزد قدیمی کافی بود تا پرده از راز بازگشت وی به دنیای تبهکاران برداشته شود.
این مرد و دوستش در زندان تصمیم گرفتند پس از آزادی به سرقتهای خیابانی بپردازند.
چندی پیش مردی برای دستگیری دزد داخل خودرویش پا در دادسرای خوش گذاشت و به دادیار پرونده گفت: روز گذشته هنگام رانندگی احساس کردم 2 مرد با موتوسیکلت در تعقیبم هستند، چون همراهم پول زیادی بود قفل در ماشین را زدم و شیشههای آن را تا نیمه بالا کشیده و با احتیاط به راه خودم ادامه دادم. دقایقی نگذشته بود که وارد خیابان خلوتی در غرب تهران شدم. ناگهان دزدان جلوی راهم را گرفتند و یکی از آنها به سرعت به سمت خودرویم آمد و زمانی که دید در آن بسته است پیش از اینکه فرصتی برای فرار پیدا کنم از بالای شیشه گاز اشکآور را داخل آن زد، چشمان بشدت سوزش پیدا کرد و جایی را نمیدیدم. برای فرار از آن هوای آلوده بیاراده در خودرو را باز کرده و پیاده شدم. ناگهان مرد قویهیکل از فرصت استفاده کرد و کیفم را از روی صندلی عقب برداشته و سوار بر موتور فرار کرد. وی در ادامه به دادیار گفت: همه این حوادث خیلی سریع رخ داد و کیفم را که حدود 5 میلیون تومان داخلش بود، دزدیدند، من این پول را به صورت امانت گرفته بودم و حالا نمیدانم چه خاکی بر سرم بریزم. با ادعاهای این مرد، پلیس از سوی دادیار پرونده ماموریت یافت تا ردی از دزدان به دست آورد. ماموران در تحقیقات نخستین به کمک مرد مالباخته که مهمترین مشخصه دزدان را مو خرمایی بودن یکی از آنان دانست، با مراجعه به بانک اطلاعاتی مجرمان توانستند عکس «بهروز» یکی از مجرمان قدیمی که موهایی خرمایی دارد را ردیابی کنند. با اطلاعات بهدست آمده پلیس با مراجعه به مخفیگاه بهروز متوجه شد این دزد موخرمایی پیش از حضور ماموران مخفیگاهش را ترک کرده و مشخص نیست در کجا زندگی میکند.
درحالی که ردی از بهروز در دست ماموران نبود پلیس با زیرنظر گرفتن پاتوقهای دزد موخرمایی توانست وی را در قهوهخانهای در جنوب تهران دستگیر کند.
بهروز که حیرتزده بود و خود را بیگناه نشان میداد وقتی در برابر طعمهاش قرار گرفت، چارهای جز اعتراف ندید و به دادیار گفت: با آزادی از زندان چون سابقهدار بودم نمیتوانستم کاری پیدا کنم و به ناچار با همکاری یکی از دوستانم دست به این دزدی زدیم. وی افزود: گاز اشکآور را همدستم به نام «علی» تهیه کرده بود و ما طعمههایمان را در بانک شناسایی میکردیم و آخرینبار زمانی که این مرد از بانک بیرون آمد وی را تعقیب کردیم و در خیابانی خلوت نقشه خود را عملی کردیم. از آنجا که احتمال میدادیم طعمهها از خود دفاع کنند پیش از هرگونه درگیری با زدن گاز اشکآور طعمههایمان را زمینگیر میکردیم و با برداشتن پولهایشان به سرعت از محل فرار میکردیم.
بهروز 30 ساله که پشیمان بود درباره همدستش به دادیار گفت: با علی در زندان آشنا شدم. مردی مرموز است و اطلاعی از مخفیگاهش ندارم و همیشه وی به سراغم میآید.
بنابه این گزارش، پرونده برای دستگیری دزد فراری در اختیار پلیس است و تحقیقات ادامه دارد.