سیاست مرگبارغرب در برابر دمکراسی
جهت نمایش ویدئو در یوتوب اینجا کلیک کنید.
جهت دانلود ویدئو اینجا کلیک کنید.
|
دکتر بهروز بهبودی
اول: هواپیمای ایرفرانس روح الله خمینی را به ایران می آورد و خلبان هواپیما با گرفتن دست رهبر پیشین انقلاب در پایین آمدن از پله های هواپیما به او کمک می کند. این حرکت را من مهر تاییدی می دانم از سوی فرانسه آن روز بر آنچه در ایران اتفاق افتاده بود. حرکت خلبان فرانسوی در واقع یک برنامه از پیش تعیین شده برای ورود کسی به کشور بود که در ابتدای ورودش وعده های فراوانی به مردم داد؛ از آزادی های سیاسی گرفته تا وعده های اقتصادی ولی در دوران قدرتش نه تنها آن وعده ها به فراموشی سپرده شد که تسویه حساب های آنچنانی با کارگزاران نظام قبل در دادگاه هایی نظیر دادگاه های صحرایی و عمدتا به دست کسانی چون صادق خلخالی و آن طرف تر کشتارهای مخالفان، نظیر کشتارهای سال 1367 اتفاق افتاد و واکنش غرب در آن سال ها سکوت بود و یا حداقل بی اعتنایی و عدم پیگیری نقض آشکار حقوق بشر.
دوم: با حمله صدام به ایران سکوت ها همچنان ادامه یافت و باز مردم ایران در هنگامه جنگ و خون، تنها رها شدند. تنها در برابر حملات صدام. رهبر ایران نیز جنگ را همچنان در تداوم می خواست حتی تا بیست سال. حاصل این لجبازی کسری های در بودجه کشور، اقتصاد کوپنی و قطره ای برای مردم، آوارگی بیش از 2 میلیون نفر و کشته شدن بیش از 14 هزار نفر از افراد غیرنظامی بود. اینها تمام، جدای ویرانی مناطق مسکونی و غیرمسکونی بود که بعدها بهانه های لازم را به برخی از کارگزاران حکومتی برای غارت اموال و سرمایه های ملی و مردمی داد. بی توجهی غرب به شرایط اسفبار مردم ایران و ذات دیکتاتورمآب جمهوری اسلامی زمینه های لازم را برای گرایش سران ایران به کشورهای دیکتاتوری نظیر روسیه و چین فراهم آورد تا جایی که به پشتوانه این کشورها بر ستیزه خویی جمهوری اسلامی با غرب و فشار بر مردم افزوده شد غرب نیز ستیزه خویی های نظام ایران را به پای مردم نوشت و آنان را به باد تحریم ها گرفت.
کشورهای نامبرده که اکنون بر خوان بسیار چرب و نرمی نشسته بودند با سوءاستفاده از دشمنی های موجود، هزینه های فراوانی اعم از مالی و غیر آن بر دوش مردم ایران نهادند و در عوض جمهوری اسلامی را فربه تر و پروار کردند و در این میان باز واکنش غرب سکوت بود و بی اعتنایی نسبت به دیکتاتوری موجود و وضعیت نگران کننده مردم، مردمی که اکنون به دنبال راه هایی برای برون رفت از وضع موجود بودند.
سوم: غرب به جای حمایت از مردم ایران، روابط تجاری با ایران را با فراز و نشیب پی گرفت. البته تحریم ها نیز کما فی السابق در دستور کار بود. این تحریم ها که کارایی و برنامه ریزی لازم را در پس خود نداشتند تنها جمهوری اسلامی را آبدیده تر می کردند و با وجود روسیه و چین راه های دور زدن تحریم ها را به سران ایران می آموختند. این دور زدن ها و تکیه کردن ها به کشورهای
دیکتاتوری همان است که همواره در کلام سران ایران از آنها به عنوان «فرصت بودن تحریم ها» یاد شده تا جایی که گاه برخی در نظام ایران خواستار بیشتر شدن تحریم ها بوده اند!
جمهوری اسلامی همواره مدعی بوده که تحریم ها فرصت رشد و شکوفایی علمی و اتکای به نفس را برای تولید کالاهای تحریمی به کشور داده است، اما مروری بر این ادعاها نشان می دهد که صنعت مونتاژ و تبدیل ایران به بازاری مناسب برای کالاهای روسی و چینی اتفاق عمده همه این سال ها بوده است. وقتی کشوری مدعی پیشرفت است باید نشانه های آن در لایه های جامعه و زندگی آحاد دیده شود، در حالیکه بررسی شرایط اجتماعی مردم ایران حکایت از آن دارد که ایرانیان دچار فقری مزمن شده اند که روز به روز بر شدت آن افزوده می شود. در این میان سرمایه های هنگفت حاصل از فروش نفت و دیگر منابع معدنی خرج لجبازی هایی گردیده که از آن همواره به عنوان پیشرفت یاد شده است. یکی از دلایل عمده این مسئله نیز کارکرد متناقض غرب بوده است. غرب از یک سو مردم ایران را با وضع تحریم های ریز و درشت گرفتار فقر کرده و از سوی دیگر برای معامله و عقب نماندن از روسیه و چین دست سران ایران را برای معاملات گوناگون فشرده است. این هم در نگاه من ادامه همان سیاست سکوت از ابتدای انقلاب در برابر فجایع جمهوری اسلامی در ایران بوده است وگرنه تحریم بخشی از کشورهای دنیا و باز گذاشتن دست برخی دیگر در معامله با جمهوری اسلامی چه معنایی می تواند داشته باشد. این کار تنها به انزوای بیشتر مردم ایران انجامیده و بازار خرید و فروش را برای سران ایران همچنان باز و گرم نگاه داشته است.
جمهوری اسلامی نشان داده بازارهای سیاه را به خوبی می شناسد اما اینها همه به قیمت چند برابر تمام شدن اجناس برای مردم ایران بوده و متاسفانه غرب نیز به این موضوع خو گرفته چون در آن ذینفع بوده است. وقتی کالای یک کشور که در فهرست تحریم کنندگان ایران قرار دارد به کشوری دیگر رفته، با بسته بندی تازه و به نام کشور دوم ـ البته با قیمت دو یا چند برابر ـ به ایران می آید چگونه می توان از صداقت کشورها در وضع تحریم ها سخن گفت و چگونه می توان در برابر این تناقض های در رفتار و کردار سکوت کرد؟
حدود یک سال پیش نیز در مقاله ای گفته بودم وضع تحریم ها، با وجود داشتن روابط تجاری و سیاسی بی معنی است و تنها فشار ر نردن را مضاعف می کند. اکنون پس از یک سال که درستی آن سخنان آشکار گردید دوباره تاکید می کنم تحریم های بی برنامه و یک بام و دو هوا تنها به ماندگاری بیشتر جمهوری اسلامی و فقر روزافزون مردم ایران کمک می کند. وقتی از این روابط تجاری به نفع سرکوب مردم ایران استفاده می شود، تحریم چقدر کارآمد می تواند باشد؟
ایرانیان آزاده هنوز رفتار غیردموکراتیک و منفعت طلبانه شرکتی چون زیمنس را از یاد نبرده اند. چگونه می توان از تحریم سخن گفت و همزمان ابزار شنود را در اختیار یک نظام دیکتاتوری برای سرکوب بیشتر مردم قرار داد؟ چگونه می توان از تحریم سخن گفت و تکنولوژی ایجاد پارازیت را در اختیار سپاه ایران قرار داد و یا در برابر به خطر افتادن سلامت مردم به سبب ایجاد همین پارازیت ها سکوت کرد و تنها به صدور بیانیه های گاه و بیگاه بسنده نمود؟
متاسفانه در این سال ها، سیاست غرب تحریم از یک سو و ایجاد رابطه از سوی دیگر بوده است به همین دلیل نمی توانسته در برابرآنچه در ایران اتفاق می افتد قاطعانه رفتار کند زیرا غرب نیز نگران از دست دادن بازار ایران و افتادن به تمام وکمال آن در دست روسیه و چین بوده است.
بنابراین آنچه تا به امروز به نام تحریم در ایران اتفاق افتاده باعث فربه شدن عده ای معدود در بدنه نظام و فقر روزافزون مردم ایران بوده است و من در این ماجرا غرب را مقصر می دانم.
حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر دوستی با دیکتاتوری و دشمنی با دموکراسی است. سکوت غرب نیز همواره عاملی برای تقویت این بنیاد بوده است و در این میان تنها مردم زیان دیده و می بینند. بی شک تحریم های غرب با روش و مبنای این سی و چند سال به منزله کاشتن گندم در شوره زار بوده و برندگان این بازی سران ایران و کشورهای دیکتاتورمآبی نظیر روسیه و چین بوده اند، کشورهایی که تداوم سود خود را در متمایل کردن هرچه بیشتر ایران به دیکتاتوری و دشمنی با غرب می دیده اند.
چهارم: بارها گفته ام و باز هم تکرار می کنم غرب باید در آنچه تاکنون بر روابطش با جمهوری اسلامی رفته تجدیدنظر کند و اگر واقعا در پی برقراری دموکراسی در ایران است باید نگاهش را از نظام به سمت مردم برگرداند، مردمی که به رغم تنگناهای موجود فرصت های فراوانی را برای خود در جهت برقراری آزادی و دموکراسی فراهم آورده اند. تحریم های موجود تنها به منزله چوب لای چرخ حرکت مردمی است که تنها سلاحشان در برابر دیکتاتوری جمهوری اسلامی آگاهی و اراده است. تحریم های دست و پا شکسته نه تنها کمکی به سقوط جمهوری اسلامی نمی کند که نهضت آزادی خواهی مردم ایران را نیز با موانع متعدد روبرو می کند.
بهروز بهبودی
ونکوور– 31 اگوست 2012
www.bbehbudi.com