سرقت مرگبار طلاهای پیر زن از سوی نوه همسایه

نوه ناخلف همسایه یک پیرزن تنها که به سرقت مرگبار طلاجات وی دست زده بود از سوی پلیس اصفهان به دام افتاد. تب طلاهای پیر زن همسایه کافی بود تا این جنایت رقم بخورد. ساعت 12 ظهر نخستینروز شهریورماه سالجاری یک زن جوان اصفهانی که برای رسیدگی به وضعیت پیرزن همسایهاش به خانه وی رفته بود با صحنه هولناکی روبهرو شد؛ پیرزن به طرز فجیعی به قتل رسیده و جسدش غرق در خون بود. با مخابره قتل پیرزن به پلیس 110 اصفهان، دقایقی بعد تیمی از ماموران وارد قتلگاه زن سالخورده شده و با بررسیهای ابتدایی متوجه شدند وی با ضربات چاقو به کام مرگ فرورفته و عاملان جنایت دست به سرقت از خانه وی زدهاند. با حضور بازپرس جنایی اصفهان در صحنه جنایت، وی به تیمی از کارآگاهان دستور داد سرنخی از عامل جنایت به دست آوردند، بدین ترتیب تیم ویژه پلیس جنایی برای رازگشایی از این پرونده مرموز وارد عمل شدند. کارآگاهان در تجسسهای میدانی و بررسی جسد پیرزن متوجه شدند وی در برابر قاتل مقاومت کرده و قصد تسلیم شدن نداشته و در صحنه درگیری قصد داشته خود را به تلفن برساند. در ادامه، تیم جنایی در تحقیقات محلی از همسایههای پیرزن دریافتند وی به تنهایی در خانهاش زندگی میکرده و از وضع مالی بسیار خوبی برخوردار بوده و پس از به قتل رسیدن وی، یکی از جوانهای محل نیز ناپدید شده است.
کارآگاهان در گام بعدی تحقیقات دریافتند مرد جوانی به نام «حسین» 33 ساله نوه زن همسایه قربانی که چند هفتهای در خانه مادربزرگش زندگی میکرده با سر رسیدن پلیس برای بررسی صحنه جنایت ناپدید شده است. بر این اساس، کارآگاهان احتمال دادند حسین که به گفته همسایهها اعتیاد به مواد مخدر نیز دارد برای تهیه مواد مخدر دست به سرقت از خانه پیرزن زده باشد و در جریان دزدی وی را به پرتگاه مرگ کشانده باشد، از این رو برای دستگیری وی وارد عمل شدند و پس از چندین روز تعقیب و مراقبت پاتوق و مخفیگاهش موفق شدند حسین را ساعت 3 بامداد زمانی که قصد وارد شدن به یکی از پاتوقهایش را داشت، دستگیر کنند.
حسین که از دستگیر شدنش بشدت شوکه شده بود در ابتدای بازجوییها ادعای بیاطلاعی از به قتل رسیدن پیرزن همسایه کرد ولی هنگامی که با شواهد و مدارک پلیسی روبهرو و انگشتری که از وی به دست آمده بود توسط چند تن از همسایهها و فرزندان پیرزن شناسایی شد، لب به اعتراف باز کرد و گفت: به دلیل مصرف مواد مخدر با خانوادهام اختلاف داشتم و مدام با آنها درگیر میشدم تا اینکه برای زندگی به خانه مادربزرگم که همسایه قربانی بود آمدم. روز حادثه سر پول با وی درگیر شدم و هنگامی که از خانه بیرون زدم متوجه شدم پیرزن همسایه در حال باز کردن در خانهاش است و النگوهای طلایش در دستانش میدرخشید، یک لحظه وسوسه شدم طلاهای وی را به سرقت ببرم، بنابراین زمانی که وی میخواست وارد خانهاش شود وی را هل دادم ولی او مقاومت کرد و میخواست با داد و فریاد همسایهها را صدا کند که مجبور شدم با ضربات چاقو وی را به قتل برسانم. وی در ادامه افزود: پس از آن به آشپزخانه رفته، قیچی را برداشتم و النگو و زنجیر طلاها را قیچی کردم و با برداشتن انگشترهایش سریع از خانه فرار کردم. ابتدا به طلافروشی رفتم و بخشی از آنها را فروختم. چند روزی به روستای پدرم در نزدیکی اصفهان رفتم و بعد از تمام شدن پولها فکر کردم آبها از آسیاب افتاده که به اصفهان بازگشتم ولی دستگیر شدم