زلزله و دو نکته در بازدید سرزده
برای همدردی با زلزلهزدگان آذربایجان شرقی، رهبر جمهوری اسلامی که خود را آذری هم میداند، بیش از پاپ رهبر کاتولیک های جهان صبوری کرد. ساعتها پس از انتشار پیام تسلیت و همدلی بندیکت شانزدهم، آیتالله علی خامنهای ناگزیر از ابراز اندوه نسبت به جان باختن صدها شهروند ایران و آسیب دیدن چند هزار نفر دیگر شد.
پنجشنبه ۲۶ مرداد، پنج روز پس از زمین لرزهای که با واکنش کمنظیر ایرانیان توام شد، رهبر جمهوری اسلامی در بازدیدی چون همیشه «سرزده»، به یکی از مناطق آسیب دیده سفر کرد. سفر غیرمترقبه آیت الله خامنهای ساعتها پس از آن صورت گرفت که در شبکههای اجتماعی مجازی، عکسی دست بهدست چرخید که آخرین شاه ایران را درحال بازدید از منطقهی زلزله زده طبس (شهریور ۱۳۵۷) نشان میداد.
عکسی که پرسشها و انتقادهای صریحتری را در خود داشت. امواج غریب اعتراض به نحوهی مواجهه رأس نظام سیاسی در ایران با زمین لرزه، بیگمان تا بیت رهبری رفته است. رهبر جمهوری اسلامی نه تنها در برابر موج کمک و همدلی بیسابقهی ایرانیان به زلزله زدگان و نیز انتقاد صریح آنان از حاکمان، ناچار به انتشار پیام شد که حتی به منطقهی آسیبدیده عزیمت کرد.
عکسهایی که خبرگزاریها از این «بازدید سرزده» منتشر کردند اما خود پر نکته بود. عکسها محصول عکاسان خبرگزاریهای حکومتی نبود؛ گزارش تصویری این دیدار را پایگاه اطلاعرسانی رهبر جمهوری اسلامی منتشر کرد و خبرگزاریهای حکومتی عینا آنرا بازنشر دادند. طبیعتا هیچ خبری از عکاسان مستقل یا خبرنگاران نشریات نیمه مستقل هنگام «بازدید سرزده» نبود.
در میان عکسها اما، دو عکس به شکلی معنادار، نه تنها کیفیت این بازدید را تبیین میکند بلکه نسبت مرکز ثقل قدرت در ایران را با جامعه توضیح میدهد.
در یکی از عکس ها ترکیب هیأت همراه رهبر جمهوری اسلامی و گروه محافظان و مراقبان وی، کاملا مشخص است؛ آیتالله خامنهای در متن چنین گروهی پا به منطقهی زلزله زده گذاشته و قرار است با مردم آسیبدیده سخن بگوید و همدلی کند.
آنچه برای رأس نظام سیاسی در ایران اولویت درجه اول دارد، بازتاب رسانهای حضور وی در این منطقه است؛ بازدید مزبور برای ساعتها، خبر اول صدا و سیمای جمهوری اسلامی و تیتر نخست رسانههای حکومتی و بازوهای تبلیغاتی رژیم سیاسی میشود. قرار بر پروپاگانداست؛ تبلیغات جهتدار و هدفمند سیاسی به قصد اثرگذاری بر توده و جهت دادن به افکار عمومی چنان که صاحبان قدرت و شخص اول نظام، میپسندند. اینکه حاکمیت چقدر در این پروژه کامیاب است، البته بحث این مکتوب نیست.
عکس دیگر اما تأمل برانگیزتر و مهمتر از عکس نخست است؛ از حفاظ تودرتو و حجم انبوه محافظان و هیأت همراه رهبر جمهوری اسلامی، دخترکی رنجدیده، مجال یافته ـ یا مجاز دانسته شده ـ که به دستبوسی آیتالله خامنهای برسد.
چشمان مضطرب و ملتهب و منتظر محافظان رهبر جمهوری اسلامی که این دیدار کوتاه را به دقت زیر نظر گرفتهاند، عمق و شدت تأسفبار فاصلهی دولت ـ ملت را در ایران به تصویر میکشد. «امنیت خاطر»ی در کار نیست؛ بحران مشروعیت چنان گریبان حاکمیت سیاسی را گرفته که در روستایی دورافتاده و ویران شده از زلزله هم، امکان حضور مطمئن و بیدغدغهی نفر نخست جمهوری اسلامی وجود ندارد.
چنین است که با وجود تمام توصیفها از زندگی ساده و کمخرج آیتالله خامنهای، باید ارقام نجومی از «بیتالمال» صرف شکوه و جلال سفرهای استانی رهبر نظام و نیز تأمین هزینهی امنیت وی و همراهان پرشمارش شود.
وقتی دیدار یک دختر خردسال روستایی در منطقهی زلزله زده با رهبر جمهوری اسلامی، اینگونه زیر ذرهبین قرار میگیرد، بدیهی است که امکان روبرو شدن شهروندان پرسشگر و بهویژه خبرنگاران مستقل با رأس نظام سیاسی ممکن نشود. چنین است که با وجود سپری شدن ۲۳ سال از رهبری آیتالله خامنهای، هنوز هیچ خبرنگاری نتوانسته رودررو با وی، پرسشگری کند و ابهامها و نقدهای خود را مطرح کند.
نمایشهای تبلیغاتی رهبر جمهوری اسلامی اگرچه دل حامیان حکومت را همچنان شیفتهی وی حفظ میکند و بر بخشهایی از جامعه تأثیر کوتاه مدت دارد، اما گرهی از کار فروبستهی حاکمیت سیاسی در تعامل با جامعه مدنی نمیگشاید. گره مزبور از آنجایی دچار پیچشهای سختگشا شد که انتخابات ریاست جمهوری دهم و سرکوبهای خونین پس از آن شکل گرفت.
گیر عمده به همانجایی برمیگردد که دو عکس پیشگفته توضیحاش میدهند: سامان غیردموکراتیک و امنیتی ـ نظامی و حاکمیت انتقادستیز و پرسشگریزی که آیتالله خامنهای بر صدر آن تکیه زده است.
آیا رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتی ـ نظامی ـ رانتی مسلط در بلوک قدرت، رغبتی برای تغییر و تعدیل این وضع از خود بروز دادهاند؟
مرتضی کاظمیان روزنامه نگار و فعال ملی - مذهبی مقیم فرانسه است