هشدار زلزله به مسؤولان: چرا مردم به دنبال کمک رسانی غیر دولتی بودند؟!
عصرایران ؛ جعفر محمدی - زلزله آذریایجان ، در کنار همه درس هایی که داشت ، حاوی یک "هشدار جدی" برای مسوولان بود. هشداری که اگر جدی گرفته نشود ، پیامدهایی به مراتب بیشتر از زمین لرزه آذربایجان خواهد داشت.
بعد از زلزله 21 مرداد ، نهادهای امدادی و در رأس آنها سازمان هلال احمر ، فراخوان های متعددی برای جمع آوری کمک های مردمی دادند و بسیاری از مردم نیز کمک های خود را از طریق همین نهادهای دولتی ، به دست زلزله زدگان رساندند.
با این حال ، درصد قابل ملاحظه ای از مردم ، برغم آن که تمایل داشتند به هموطنان خود کمک کنند ، به نهادهای دولتی اعتماد نکردند. آنها در طول روزهای اخیر ، از همدیگر می پرسیدند که آیا جای مطمئنی را می شناسید که کمک هایشان را به دست زلزله زده ها برساند؟
حتی بسیاری از مردم ، کمک های خود و اطرافیانشان - شامل دوستان و همکاران و همسایگان - را به طور انفرادی و با خودروهای شخصی ، به مناطق آسیب دیده بردند و بین زلزله زدگان توزیع کردند.
همچنین در گیر و دار تردیدهای مردم به این که آیا کمک هایشان از طرق دولتی به زلزله زده ها می رسد یا خیر؟ هنرمندان ، ورزشکاران ، روزنامه نگاران و خیریه های مردمی ، با توجه به جایگاهی که بین مردم دارند ، رأساً وارد عرصه شدند و مردم نیز با اطمینان خاطر ، کمک های خود را به آنان دادند تا به دست نیازمندان زلزله برسد.
واقعیت این است که طبق آنچه خبرنگاران عصرایران در مناطق زلزله زده مشاهده و گزارش کرده اند ، نهادهای دولتی و عمومی در زلزله اخیر، فعالیت گسترده ای در امدادرسانی داشتند و بخش عمدهای از کمک های صورت گرفته نیز توسط همین نهادها بین زلزله زدگان توزیع شد و در مجموع منصفانه باید گفت که تلاش های آنان ، واقعاً شبانه روزی و مفید بوده است. با این حال ، سؤالی که مطرح است این که چرا مردم - یا دستکم بخش مهمی از مردم - نسبت به نهادهای دولتی و عمومی دچار درصدی - از یک تا صد - بی اعتمادی شده اند و در ارائه کمک های خود به نهاهای رسمی دچار تردید هستند ، به گونه ای که گاه این بی اعتمادی به حدی می رسد که افراد ، راه سفری طولانی در پیش می گیرند تا خود شخصاً کمک ها را برسانند؟
به نظر می رسد این مساله ، صرفاً در کارکرد فلان نهاد امدادی مانند هلال احمر ریشه ندارد بلکه به رویکردهای فرابخشی مسؤولان ارشد مربوط است.
وقتی وعده هایی به مردم داده می شود که در عمل محقق نمی شوند ، وقتی مسوولان در تریبون های رسمی و رسانه هایشان ، علیه یکدیگر سخن پراکنی می کنند و حرمت می شکنند ، وقتی دست داشتن فلان مسوول ارشد دولت در فلان پرونده کلان مالی افشا می شود ولی خبری از برخورد با او نمی شود و رئیس دولت هم کابینه را خط قرمز می داند ، وقتی مردم می بینند که بی خانمانی و فقیر و نداری در اطرافشان بیداد می کند و در همان حال خبر می رسد که دولت ایران جهیزیه فقرای تاجیکستان و تجهیز مدارس کومور و خانه سازی در ونزوئلا را عهده دار شده ، وقتی هر روز خبر از اختلاس چند میلیاردی در بانک ها و دستگاه های دولتی می رسد ، وقتی مردم خبردار می شوند که مافیای فلان کالا در اختیار فلان آقازاده است و آن دیگری هم انحصار واردات فلان جنس را دارد و نظایر این ها که کم هم نیستند ، معلوم است که در گذر زمان مردم کم کم بی اعتماد می شوند و وقتی بزنگاهی مانند زلزله پیش می آید ، "دست اعتماد"شان می لرزد و حق هم دارند.
اگر این بی اعتمادی ، امروز در ماجرای زلزله ، خود را نشان می دهد ، آن را باید به مثابه علامت بیماری در بدن ، جدی گرفت و به علاجش همت گمارد. لاپوشانی و نادیده گرفتن و ای بسا معکوس جلوه دادن این واقعیت ، عین خیانت و همانند نادیده انگاشتن درد ناشی از بیماری است.