گفت وگو با بهنوش بختیاری؛ زندگی خرج دارد!
دنیای اقتصاد: بهنوش بختیاری یکی از بازیگرانی است که به سبب حضور در فیلمهای مختلف به عنوان یکی از بازیگران فعال در عرصه شبکه نمایش خانگی به شمار میرود. همین ماجرا دلیلی بود تا برای این پرونده به سراغش برویم و درباره مشکلات و کاستیهای موجود در این رسانه و آثارش به گفتوگو بنشینیم، اما خب او هم در برابر پرسشهای ما پاسخها و دلایلی داشت که خیلی از آنها آدم را مجاب میکرد. فکر میکنم به جای توضیح بیشتر بهتر است برویم سراغ خود گفتوگو.
بگذار از همین اول برویم سراغ سوالهای اصلی. لفظ سینمای شانه تخممرغی تو را یاد چه چیزی میاندازد؟
واقعا نمیدانم چرا ما عادت داریم روی هر چیزی عنوانی بگذاریم آن هم برای تخریب و مسخره کردن. این هم یکی از همان الفاظی است مثل فیلمفارسی که روی خیلی از فیلمها گذاشته میشود. حالا چون محصولات شبکه نمایش خانگی در سوپرمارکتها پخش میشود که دلیل نمیشود ما از آن با این لفظ یاد کنیم.
البته به همه فیلمها که گفته نمیشود منظور کارهای دستپایین و کمدیهای غیر قابل دفاعی است که در این رسانه پخش شده.
اگر در سیستمی اشکالی وجود دارد که ما نباید این انگ را روی تمام آن تعمیم دهیم. بله من هم قبول دارم که در سیستم نمایش خانگی فیلمهای ضعیف زیادی تولید شده اما خداییش کار خوب هم داشتهایم اینکه بیاییم بگوییم شانه تخم مرغی کمی توهینآمیز است. خب سیستم پخش ما اینطوری است. پخش فیلم در سوپرمارکتها قطعا روی فروش آنها تاثیر مثبتی داشته پس چرا این ور قضیه را نبینیم؟
اتفاقا من هم با این دستهبندیها مشکل دارم اما از طرفی باید قبول کنیم که تله فیلمهای عرضه شده در رسانه خانگی ضعفهای فراوانی داشتهاند که باعث شده اینطور قضاوت شوند.
من هم موافقم اما خب اینجا یک فرق اساسی با تلویزیون وجود دارد. مردم برای دیدن این محصولات باید پول پرداخت کنند که خب اگر به نظرشان کاری خوب نباشد آن را نمی خرند.
اما ور دیگر ماجرا هم این است که این اتفاق میتواند سلیقه مردم را پایین بیاورد!
بله این هم هست. اما یک چیز دیگری هم وجود دارد. وقتی من بازیگر هر روز با پیشنهاد کار در چنین فیلمهایی روبهرو میشوم و انتخاب دیگری ندارم چه باید بکنم؟ یک جایی مجبور میشوم چون باید هزینههای زندگی ام را هم تامین کنم.
یکهو رفتی سراغ ماجرایی دیگر. تکلیف سلیقه مردم چه میشود؟
ببین این را باید به سرمایه گذارها و تهیهکنندهها بگویی. وقتی میخواهند با کمترین امکانات و هزینه یک کار را بسازند خب ماجرا همین میشود. طرف میرود یک بازیگر چهره میآورد و در جاهای دیگر از خرج میزند. کار از بنیان ایراد دارد. باید سیستم تولیدمان را حرفه ای کنیم. وقتی یک تله فیلم کلا در 15 روز ساخته میشود تو دیگر فرصت انجام کار متفاوت و بهتر را نداری. به این اضافه کن نداشتن فیلمنامه درست و حسابی و کپی کاریای که دامن این حرفه را گرفته.
خیلیها میگویند این اتفاق حداقل برای بازیگرها بد نشده و این طوری پول بیشتری به جیب میزنند!
می شود این طوری هم به ماجرا نگاه کرد اما مگر من بدم میآید در کارهای خوب بازی کنم؟ وقتی تو منتظری و پیشنهادی نداری یا باید بمانی و فراموش شوی یا باید به همین کارها بسنده کنی. یک ماجرای دیگر هم که برای من بارها اتفاق افتاده این است که تو یک فیلمنامه را میخوانی و میبینی کلی اتفاق خوب ممکن است در آن بیفتد اما پای اجرا که میروی میبینی درنهایت ماجرا چیز دیگری شده و کاریش هم نمیشود کرد. درحقیقت تو درگیر ماجرا میشوی.
خب این به کارگردان کار هم بستگی دارد!
بله اما خیلی وقتها تو توی هچل میافتی. یا با یک کارگردان تازه کار روبهرویی که میگویی بگذار فرصتی پیدا کند برای دیده شدن اما آخرش نمیشود یا اینکه از روی رودربایستی توی یکسری از کارها ظاهر میشوی. این حداقل برای من خیلی اتفاق افتاده هرچند امسال سعی کرده ام کمتر توی این دام بیفتم و اشتباهات گذشتهام را تکرار نکنم.
ولی باز وسوسه پول درآوردن هم وجود دارد.
این چیزی است که همیشه با آدم بوده و خواهد بود و کاریش هم نمیشود کرد. تا جایی که میشود آدم مقاومت میکند اما به قول دوستان زندگی خرج دارد دیگر!
شما غیر از بازیگری از راه دیگری هم پول در میآورید؟
در حال حاضر از راه بازیگری و گهگاهی هم ترجمه متون فرانسه اما بیتعارف بگویم بیزنس جزو هدفهای زندگی من نیست. پول را به اندازه ای دوست دارم که بتوانم امرار معاش کنم، یک خانه کوچولو و نقلی داشته باشم با یک آرشیو کامل فیلم و موسیقی و یک سیستم صوتی خوب و درجه یک هم تهیه کنم. برای داشتن اینها هم غیر از این دو راه در حال حاضر منبع درآمد دیگری ندارم. شاید همین هم باعث شد در گذشته بعضی از کارها را انتخاب کنم. به نظرم اگر بازیگری مفر درآمدی غیر از این کار داشته باشد میتواند خیلی گزیده تر و بهتر کار کند. اما همانطور که گفتم امسال خیلی روی این موضوع دقت کردهام و خدا را شکر در زندگی به آنجایی رسیدهام که بتوانم از این به بعد انتخاب کنم. مثلا امسال در یک کار متفاوت حضور پیدا کردم. همزمان با «خداحافظ بچه» در مستندی برای پخش در نوروز 92 کار کردم. کار این مستند اینقدر سخت و سنگین بود که از 100 تا فیلم سینمایی هم بیشتر از من انرژی برد. ما در اوج گرما مجبور بودیم دور تهران بگردیم و سر لوکیشنهای مختلف برویم. به نوعی اجرای این برنامه برعهده من بود و در آن به معرفی تهران در سیزده قسمت در یک مجموعه پرداختیم که البته آیتمهای دیگری هم دارد. کارگردان این کار سهیل سلیمانی بود. فکر میکنم این یکی از کارهای متفاوتی است که امسال انجام دادهام و بعد از دیده شدن نظرات مثبتی را به سمت خودش جلب خواهد کرد. در ضمن تصمیم دارم کم کم به دنیای کارگردانی پا بگذارم و در اولین حرکت یک مستند را کارگردانی خواهم کرد. داستان این مستند هم درباره برخوردهایی است که با نوجوانان در مدارس میشود و آزارهایی که آنها در این مقطع از زندگیشان میبینند.
پس باید منتظر بهنوش بختیاری کارگردان هم باشیم. راستی ماجرای تهیهکنندگی شما به کجا رسید؟
درحال حاضر با توجه به مشکلات و سختیهایی که در این حرفه وجود دارد ترجیح میدهم زیاد به آن سمت نروم هرچند که برای بار دوم قرار است تله فیلمی از همسرم را تهیه کنم. همسر من محمدرضا آریان، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون است. اولین فیلم او با نام «زندگی در شهر بزرگ» متاسفانه نتوانست مجوز پخش بگیرد. بازیگران آن کار هم من و آقای رضا عطاران و میسا مولوی بودیم. متاسفانه مشکلات کار با ممیزی حل نشده و فعلا اجازه اکران ندارد. اما انشاءالله در این کار جدید دیگر با فضا آشنا شدهایم و به چنین مشکلاتی برخورد نخواهیم کرد. البته این به معنی این نیست که من تصمیم گرفته ام از این به بعد کار تهیهکنندگی هم بکنم بلکه فقط خواستم به شوهرم کمکی کرده باشم و فقط تهیهکنندگی کارهای او را میپذیرم. حالا بین خودمان باشد اما همان را هم پشیمان شدم چون اصلا تهیهکنندگی کار من نیست ولی همسرم میگوید خودمان کارهای خودمان را بکنیم بهتر است.
منتقدها و مردم شما را یکی از سلاطین این رسانه میدانند...
بله چند وقت پیش هم بود که یکی از نشریات همراه چندتا از دوستان دیگر مثل جواد رضویان چنین چیزهایی را نوشتند. در ابتدا هم گفتم از این مرزبندیها خوشم نمیآید.
میخواستم بگویم فکر نمیکنید حضور ممتد و بازی در کارهای مختلف و بعضا ضعیف میتواند دلیل مهمی در این نامگذاریها باشد؟
بله. درباره دلایلش هم صحبت کردیم. وقتی مجبوری چارهای نیست.
بگذارید جور دیگری به ماجرا نگاه کنیم. گلایه بهنوش بختیاری از نمایش خانگی چیست؟
اصولا آدم غرغرویی نیستم. اما درباره همان معضل همیشگی درست نبودن کارها میگویم. مثلا میروی سر یک کار که فیلمنامه را خواندهای اما یکهو میبینی کلی از ماجرا تغییر کرده! اعتراض که میکنی هزارتا دلیل میآورند. تازه این ور خوب ماجراست. خیلی جاها حتی کارگردانها و عوامل نمیدانند چه میخواهند بعد که میگویی جواب میدهند خودت یک کاریاش بکن! پس این وسط نقش کارگردان و نویسنده چه میشود؟ نمیشود که خودم همه وجوه کاراکترم را دربیاورم. بنابراین باز خودمان مجبوریم هرچه در چنته داریم رو کنیم اما مگر ما چقدر میتوانیم این کار را تکرار کنیم؟ بخواهم درباره این ماجراها بگویم میشود مثنوی هفتاد من کاغذ. اینها را گفتم که شاهدی بیاورم برای اینکه تنها ما بازیگران درباره این ماجرا مقصر نیستیم. اگر مشکل بیسیک کار حل شود، اگر فیلمنامه خوب باشد، اگر کارگردان کارش را بلد باشد و... آن وقت اگر من بازیگر سوتی بدهم باید یقه ام را بگیرید نه الانی که تقریبا و به غیر از استثنائاتی ما مدام با چنین مشکلاتی روبهروییم. همه چیز ضعیف است؛ از فیلمنامه گرفته تا گریم و ما داریم بیخودی دست و پا میزنیم. در چنین شرایطی که بازیگر نمیتواند شاهکار کند.
با این حال بهنوش بختیاری در چند سال اخیر بسیار پرکار شده...
البته بهتر است بگوییم پرکار بود که آن هم دو دلیل داشت. یکی اینکه انرژیای که از مردم میگیرم باز هم مرا ترغیب میکند کارهای بیشتری انجام دهم و دوم اینکه به هر حال من خرج زندگیام را از این راه در میآورم و طبیعی است که باید کار کنم.
نظر کلی ات درباره شبکه نمایش خانگی و آثار ارائه شده در آن چیست؟ موافقی که خیلیها تنها بهعنوان یک محل درآمد به آن نگاه میکنند؟
نه درآمد هم خب یکی از ماجراهاست اما باعث تنوع آرا شده. خب سطح ممیزی اینجا با تلویزیون فرق دارد و میشود کارهای بهتری را در آن ارائه داد. هرچند که معتقدم امروز باید یک آسیب شناسی کلی برای ادامه راه آن صورت گیرد.
به نکته مهمی اشاره کردی. خیلیها معتقدند اگر چنین اتفاقی مخصوصا در زمینه کمدی صورت نگیرد مردم کم کم نسبت به این رسانه بیاعتماد میشوند و درست کردن این ماجرا هم هزینههای زیادی خواهد داشت!
بله من هم موافقم اما باید درست آسیب شناسی شود. همه مدام میگویند که یک کمدی نباید سخیف باشد، من هم جزو موافقان این حرف هستم. کمدی نباید سخیف باشد، کمدی باید مثل «اجاره نشینها» باشد که همچنان در ذهن مخاطب ماندگار است، فانتزی دارد و با این که قدیمی است اما تو دوست داری بارها و بارها آن را ببینی. کمدی ای که فقط روی ایده تو بچرخد و دمار از روزگار بازیگر در میآورد. اما چه میشود کرد که فیلمنامههای پیشنهادی در حد کیهان بچههاست! من فقط میتوانم به کمدیهایی که با آقای مدیری و عطاران داشتم افتخار کنم و چند مورد دیگر انگشت شمار در سینما.
یعنی میگویید همه چیز به فیلمنامه مربوط میشود؟
یک بازیگر چقدر میتواند از خودش مایه بگذارد؛ نه برای کارگردانیها وقتی گذاشته میشود، نه حتی طراحی صحنه ولباس و نه دکوپاژ... فیلمنامه خوب باید به داد ما برسد که در فقر آن به سر میبریم؛ یعنی اگر کسی بگوید که این تقصیر شماست من میگویم: «به هیچ وجه تقصیر من بازیگر نیست!» همه چیز دست به دست هم میدهد تا بتوانیم کاری خوب ارائه دهیم. من گاهی اوقات سریالهای خارجی را که میبینم، آن را باز میکنم و طراحی صحنهاش را میسنجم. ببینید چقدر آنها تلاش میکنند تا یک کمدی خوش آب و رنگ ساخته شود. مثلا ببینید در فیلم all about steve چقدر همه چیز دست به دست هم دادند تا ساندرا پولاک دیده شود؟ چقدر کارگردانی، طراحی و موسیقی با هم عجین شدهاند. اما دراین جا فقط یک بازیگر باید پشت سر هم دیالوگ بگوید... این میشود که فیلم در ذهن کسی نمیماند...