نقاش از قصاص چشم گریخت

دو سال قبل، سعید را به جرم کور کردن چشم مرد جوانی بازداشت کردند و از آن به بعد در زندان به سر می‌برد. این مرد می‌گوید کور کردن چشم مرد جوان، کار او نبوده اما شواهد و مدارکی که دادستانی ارائه کرده است و گفته‌های شاکی پرونده، چیز دیگری را نشان می‌دهد.


عطار، نماینده دادستان که در شعبه 71 برای ارائه کیفرخواست حاضر شده‌ بود درباره این پرونده می‌گوید: دو سال قبل به ماموران پلیس یکی از شهرک‌های اطراف تهران خبر دادند در یک مغازه نقاشی ماشین، درگیری اتفاق افتاده ‌است. زمانی که ماموران به محل رفتند، مرد جوانی را یافتند که بشدت زخمی شده‌ بود و چشمش خونریزی شدیدی داشت.

این مرد به بیمارستان منتقل شد و زمانی که وضعیت مرد مصدوم بهتر شد، ماموران در بیمارستان حاضر شدند تا از او بازجویی کنند.

این مرد به ماموران گفت برای تحویل گرفتن ماشینش به مغازه مرد نقاش رفته‌ بود که با او درگیر شده و مرد نقاش، او را کور کرده ‌است. با شکایت مطرح شده مرد نقاش بازداشت و بازجویی از او آغاز شد. اما سعید گفت که ضرب و جرح مرد جوان، کار او نبوده‌ است و درخواست کرد تحقیقات بیشتری انجام شود.
 
عطار در مورد مدارک موجود در پرونده می‌گوید: مرد نقاش به خاطر رنگ ماشین با شاکی دچار اختلاف شده و آنها با هم دعوا کرده‌اند. این درگیری به بعد از ظهر کشیده شده و هر دو طرف عده‌ای را برای کمک آورده‌اند. گفته‌های شاهدان نشان می‌دهد کسی که میله در دست داشته، مرد نقاش بوده‌ است و در طول مدت درگیری هم او به شاکی حمله کرده‌بود. ضمن این‌که شاکی زنده ‌است و خود گفته مرد نقاش، او را مورد هجوم قرار داده‌است. بنابراین مدارک و شواهد موجود در پرونده حکایت از آن دارد که سعید ضارب اصلی است.
 
نماینده دادستان تهران درباره شکایتی که علیه شاکی در پرونده‌ای دیگر مطرح شده ‌است، می‌گوید: این پرونده در دادگاه عمومی مورد رسیدگی قرار می‌گیرد و به پرونده‌ای که در دادگاه کیفری‌استان تهران مطرح است، ربطی ندارد.


آن طور که متهم توضیح داد، پرونده به خاطر شکستگی دست یکی از دوستانش است که شاکی، عامل آن بوده و درخواست دیه کرده ‌است.

اما در این پرونده نمی‌تواند نقشی داشته باشد و دادسرا هم در این خصوص وارد نشده ‌است. از آنجا که در این پرونده بحث قصاص چشم مطرح بود، دادسرا و دادستانی وارد پرونده شدند و در دادگاه کیفری ‌استان تهران حاضر شدیم.
 
من ضارب نبودم

سعید، متهم پرونده ادعاهای وارده در پرونده را رد می‌کند و می‌گوید ضارب نیست و نمی‌داند چه کسی باعث کوری شاکی شده ‌است.

او به سوالات این طور پاسخ می‌دهد.
 
چه مدتی است در زندان هستی و در حال حاضر چند سال داری؟

 
در حال حاضر سی و دو ساله ‌هستم و دو سال است در زندان به سر می‌برم. البته تاکید می‌کنم من بی‌گناهم.
 
مگر می‌شود کسی را بی‌گناه زندانی کنند؟
 
اتهامی به من وارد کردند که اصلا درست نیست. من بی‌گناهم و درخواست کرده‌ام آزادم کنند اما موافقت نشده‌ است.
 
تو متهم هستی مردی را مورد ضرب و جرح قرار داده و کور کرده‌ای. چطور می‌گویی بی‌گناهی؟
 
من این اتهام را قبول ندارم. کوری چشم شاکی، کار من نبوده‌ است.
 
او با تو درگیر بود، اگر کار تو نیست پس کار کیست؟
 
من نمی‌دانم دقیقا کار کیست اما می‌دانم ضارب من نبودم.
 
چرا باهم دعوا کردید؟
 
شاکی مشتری من بود و ماشینش را برای نقاشی آورده ‌بود. مدتی کارش طول کشید. او خیلی عصبی بود که چرا زودتر آماده نشده. من چند شب بیدار ماندم و کارش را آماده کردم اما وقتی ماشین را دید، گفت رنگش ایراد دارد و از من خواست این ایرادها را برطرف کنم. کارهایی که گفته‌ بود کردم اما به من گفت کارم را خوب انجام ندادم و از رنگ ماشینش راضی نیست.
 
ایراد کار کجا بود؟
 
نمی‌دانم از چه چیزی ایراد می‌گرفت اما خیلی عصبی بود. من هم که دیدم آدم بهانه‌گیری است گفتم بیا اجرتی را که دادی، پس بدهم، ماشینت را بردار و برو اما قبول نکرد.
 
چرا قبول نمی‌کرد؟
 
می‌گفت دیگر نمی‌تواند معطل شود و ماشین را دست نقاش دیگری بدهد. من هم بیشتر از آن چیزی که می‌گفت، نمی‌توانستم تلاش کنم. کاری که بلد بودم در همین حد بود و بیشتر هم نمی‌توانستم کار کنم و وقت بگذارم.
 
در مورد روز درگیری بگو؟
 
آن روز به مغازه آمد و گفت ایرادهای ماشین را برطرف کن، می‌خواهم ماشینم را ببرم. گفتم بیشتر از این از دستم برنمی‌آید و از او خواستم برود. درگیری مختصری با هم داشتیم و تمام شد.
 
درگیری دوم کی آغاز شد؟
 
درگیری دوم بعد از ظهر بود. او با هفت - هشت نفر مقابل مغازه من آمد تا دعوا کند. من هم سعی کردم او را از مغازه بیرون کنم. اینجا بود که درگیری‌ها آغاز شد. اصلا نفهمیدم چه شد فقط دیدم شاکی روی زمین افتاده ‌است البته او بیرون مغازه بود و من اصلا او را نزدم.
 
چه کسی او را زد؟
 
نمی‌دانم. اما احتمالا یکی از دوستان خودش این کار را کرده ‌است، چون من یار زیادی نداشتم که دعوا کنم. ضمن این‌که زمان درگیری من داخل مغازه بودم و او بیرون بود. بعد هم که ماموران آمدند و درگیری تمام شد.
 
اما شاهدان گفته‌اند تو ضارب بودی؟
 
گفته‌های شاهدان، ضد و نقیض است.
 
دست دوستت چرا شکست و چرا از شاکی پرونده تو شکایت کرده‌ است؟
 
نمی‌دانم موضوع چیست اما دیدم که شاکی با چماق به سمت دوستم آمد و او را زد. آنها چماق به دست بودند نه ما.
 
تو همسر و فرزند داری؟
 
بله.
 
آنها در این مدت چه می‌کنند؟
 
سختی زیادی را تحمل می‌کنند. همسرم مدت‌هاست با کمک خانواده زندگی می‌کند و پولی ندارد. او زن جوانی است و در اوج جوانی گرفتار این مشکلات شده است. امیدوارم خدا کمک کند و من از اینجا بیرون بیایم.
 
متهم باید ​​تاوان ​کارش را پس دهد
 
شاکی مرد جوانی است که می‌گوید از دست دادن بینایی‌اش، آینده‌اش را تحت تاثیر قرار داده و از آن زمان دیگر نتوانسته کار کند.

او در مورد پرونده‌اش می‌گوید: تصادف کرده‌ بودم و ماشینم که تنها منبع درآمدم بود خراب شده ‌بود. آن را برای صافکاری و نقاشی بردم و قرار شد بعد از دو هفته ماشین را تحویلم دهند. در این مدت سعی کردم سختی را تحمل کنم تا ماشین آماده شود.

مرد نقاش سر موعد ماشین را تحویلم نداد. من هم عصبی شدم و گفتم هرچه زودتر باید آن را بدهی. یک هفته دیگر هم گذشت و ماشین آماده نشد. بالاخره با پیگیری‌ها و رفت‌وآمدهای من ماشین آماده شد. وقتی برای تحویل گرفتن آن رفتم، دیدم ماشین خراب شده و همه جایش رنگ شره کرده ‌است. از سعید خواستم ماشینم را درست کند اما هر بار بهانه‌ای می‌آورد و می‌گفت نمی‌شود. تا این‌که عصبی شدم و باهم درگیر شدیم.
 
او درگیری صبح روز حادثه را انکار می‌کند و می‌گوید: آن روز صبح رفتم و قرار شد تا بعدازظهر ایرادهای ماشین را برطرف کند. بعدازظهر که رفتم، معلوم شد کاری نکرده و بعد هم با دوستانش به من حمله کرد.
 
این مرد در مورد حادثه می‌گوید: من تنها بودم و آنها مرا می‌زدند. یکدفعه چیزی به سمت صورتم آمد و من دیگر جایی را ندیدم و فقط صدای افتادن میله‌ای آهنی را شنیدم. بعد از آن هم ماموران آمدند و مرا به بیمارستان بردند.
 
مرد شاکی درخواست قصاص کرده اما دادگاه می‌گوید قصاص امکان‌پذیر نیست: می‌گویند پزشکی قانونی اعلام کرده چشم من درصدی از نور را می‌بیند؛ در حالی که اصلا این طور نیست. در کمیسیون از من سوال شد اما نه در مورد نور و می‌گویند تو خودت در کمیسیون گفته‌ای که نور را می‌بینی؛ در حالی که این طور نیست.

بعد هم می‌گویند چشم تو تخلیه نشده ‌است. درست است که چشمم سرجایش است اما دکترها گفته‌اند امکان ندارد دوباره بینایی‌ام را به دست بیاورم. در این دوسال من نتوانستم کار کنم و بسختی زندگی‌ام را گذراندم. تاوان این خسارت را چه کسی می‌دهد؟ مگر نه این‌که متهم باید پس دهد. او و دوستانش برای من پرونده‌سازی کردند. آنها دست شکسته یکی از دوستانشان را بهانه کردند و به گردن من انداختند تا به این امید که دیه‌ دست او با چشم من یکی شود و متهم پولی به من ندهد. این دغل کاری است و من نمی‌پذیرم. من باید تا پایان عمرم کور بمانم و می‌خواهم کسی که باعث آن شده ‌است را قصاص کنم. چرا نباید بتوانم این کار را بکنم.

+24
رأی دهید
-61

دل سوخته - اریزونا - امریکا
وقتی مثل ادم به کاراهاتون فکر نمیکنید و بقول قدیمی ها گره ای که با دست باز میشود نباید با دندان بازش کرد نتیجه کار این میشه یکی مغلول میشود و اون یکی هم توی زندان با مشکلات دست و پنجه نرم میکند تورو خدا اینقدر بدون فکر و از روس احساس دست به کاری نزید که عواقب سختی بدنبال داره
‌پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 09:53
fdsa60 - تهران - ایران
کرم از خود درخته. معلومه که خودش عامل اصلی دعوا بوده.
‌پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 14:54
ایران پناه - تهران - ایران
نامفهومه نمیشه نظر داد خبرهای حوادث تو ایران همیشه سانسوره مثله بقیه مسائل .
جمعه 27 مرداد 1391 - 15:45
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.