چرا رهبر خود را شاعر و منتقدادبی معرفی می کند؟
فرج سرکوهی روزنامه نگار و منتقد ادبی مقیم آلمان
از بخت بدم نیست دگر سوز و گدازی
من سردتر از بخت زمستانی خویشم
از شعرهای آیت الله علی خامنه ای متخلص به امین
«میهمانی افطار» یا دیدار ماه رمضانی امسال رهبر جمهوری اسلامی با کسانی که سایت رسمی اطلاع رسانی رهبری و رسانه های حکومتی آنان را « گزیده شاعران کشور» معرفی می کنند اما جز یکی دو تن ، آن هم فقط در عرصه تقلید از شعر پیش از مشروطه، نام و اعتباری در شعر و شاعری ندارند، چون شعرخوانی میهمانان «برگزیده» دفتر رهبری و چون گفته های رهبر در باره هنر و ادبیات، جز تکرار کلیشه ای تصویری که هر سال یکی دو بار به تیتر اول رسانه های ایران بدل می شود نبود اما کالبد شکافی این دیدارها برخی شاخصه های ساختار سیاسی جمهوری اسلامی و ابعادی از شخصیت رهبر آن را به دست می دهد.
به نوشته سایت رسمی رهبر «میهمانی افطار رهبر انقلاب با گزیده شاعران کشور از دوران ریاست جمهوری» او آغاز شد اما علاقه وافر آقای خامنه ای به شاعری و نقد شعر به روایت خود او و به روایت زندگی نامه نویسان رسمی او، به دوران جوانی و به زمانی برمی گردد که طلبه جوان می کوشید تا با آشنا شدن با شاعران مشهور و عضویت در انجمن های ادبی به جرگه شاعران مقلد شعر پیش از مشروطه راه یابد.
چرا آقای خامنه ای و سازندگان کیش شخصیت رهبر در نهادهای تبلیغاتی میکوشند تا چهره «رهبر معظم و فرزانه» را با نشان هنرشناسی، شاعری و منتقد ادبی نیز تزئین کنند؟
آیت الله خمینی نیز به تقلید از شاعران پیش از مشروطه شعر می سرود اما شاعری او، تا درگذشت او، از چشم اغلب مردم پنهان ماند و در تبلیغات کیش شخصیت او مطرح نشد چرا که او نه در عرصه سیاست و نه در عرصه روان شناسی فردی به معرفی خود به عنوان شاعر نیاز نداشت.
شهرت به شاعری و منتقد ادبی بودن بر شان، مرجعیت دینی و سیاسی، نفوذ معنوی و محبویت رهبر جمهوری اسلامی در میان هوادارنش نمی افزاید و از همین روی تلاش آقای خامنه ای برای معرفی خود به عنوان شاعر و شعرشناس، بیش از آن که مولفه ای سیاسی در کیش شخصیت او باشد ریشه در نیازی نهفته در روان شناسی فردی او دارد.
ستایش های غلوآمیز از شعر شناسی و شاعری رهبر نیز تلاشی است برای جلب حمایت رهبر از راه پاسخ دادن به نیازهای روانی او.
وهم مستبد یا استبداد وهم
آزادی نقد و انتقاد سیاستمداران را در سخن گفتن به تامل وامی دارد چرا که گفته های آنان از دیدگاه های گوناگون نقد شده و نقد بر شمار آرا و سرنوشت سیاسی آنان اثر می نهد.
آزادی قدرتمندان ازانتقاد، غیبت آزادی نقد و رواج چاپلوسی نیز صاحبان قدرت را به تدریج به توهم دانائی و فرزانگی و به تکرار ملال آور کلیات در همه عرصه ها معتاد کرده و گاه بدان جا می کشاند که آرزوهای ناکام جوانی خود را تحقق یافته بپندارند.
رهبر کنونی جمهوری اسلامی از دوران جوانی سودای شاعری و نقد شعر در سر داشت اما به گواهی کارنامه شعری و حتی به گفته خود او که «شعرهای خودم در حدی نیست که بخوانم. می دانستم که اگر نقد شوند اشکالات زیادی دارد»، در عرصه شاعری جز ناکامی نصیب نبرد.
او که به دوران قدرت و در غیبت نقد و انتقاد آرزوی ناکام جوانی را تحقق یافته می پندارد سالی یک بار در ملاقات با «شاعران برگزیده» دفتر خود، کلیاتی را به عنوان نقد شعر و رهمنود به شاعران و نویسندگان تکرار می کند.
میهمانی افطار رهبر به گفته رسانه های حکومتی با «شعرشناسی، تخصص، خبرگی و هنر شناسی رهبر فرزانه معطر میشود» و «برگزیدگان» نیز به شیوه مدیحه سرایان عصر غزنوی از « نظرهای عمیق ، صائب، بدیع و راهگشای رهبر فرزانه» ستایش کرده و نقش خود را در روند مکانیزم جبرانی در روان شناسی رهبر بازی می کنند.
برخی شعرهای رهبر منتشر شده و برخی با صدای خود او در شبکه اینترنت موجود است.
نفرت از شکست نیز مولفه دیگر این روند است. برخی شاعران ناکام به بیماری حسد و نفرت از شاعران موفق و محبوب مبتلا شده و مکانیزم جبرانی روان شناسی فردی آنان به دوران قدرت، رنج ناتوانی را به تیغ سانسور و حذف و درد ناکامی را به میل وافر به شنیدن مدح و ستایش از توانائی های هنری استحاله می کند.
در یکی از نشست های رهبر با شاعران برگزیده، آقای حداد عادل، نماینده با نفوذ مجلس، در شعری «دو چشمان» رهبر را«چراغ شام یلدا و فانوس دریای همه»،« آفتاب صورت» او را« «خورشید فردای همه»، «خنده» او را«خنده خورشید صبح» و...دانست و رهبر شعرشناس بر شعر او «آفرین» گفت.
شاعران انجمنی و کارنامه شعری آقای خامنه ای
«شاعران انجمنی» در دهه های چهل و پنجاه به سرایندگان اغلب گمنام و ناموفقی اطلاق میشد که با شعرخوانی برای یک دیگر اوقات فراغت خود را پر می کردند.
در «انجمن های ادبی» دهه های چهل و پنجاه، که در ادبیات و هنر معاصر و حتی در رسانههای کم مایه عامه پسند نقش و حضوری نداشتند، یکی دو شاعر مقلد اسلوبهای قدمایی و گروهی شاعران گمنام ناموفق، که با تحولات زبانی، محتوایی، ساختاری و نظری شعر ایران پس از مشروطه و با دستاردهای نقد و نظریه ادبی جهان بیگانه بودند، گرد میآمدند و سرودههای خود را، که اغلب تقلید کم مایه از سبک، روال، زبان، مضامین و محتوای قدمای سبک های عراقی و هندی بود، برای هم میخواندند.
شعرهای منتشر شده آقای خامنهای، که اغلب با تخلص« امین» سروده است، به روال آن گروه از شاعران انجمنی نزدیک است که بازی های لفظی و تکراری سبک هندی را با مضامین عرفانی هزاربار گفته شده غزل در سبک عراقی ترکیب و با صنایع بدیعی شعر پیش از مشروطه تزئین می کنند.
به روایت محسن مؤمنی شریف، از روسای حوزه هنری و از نویسندگان زندگی نامه رسمی آقای خامنه ای، آقای خامنهای به دوران جوانی عضو «انجمن ادبی فردوسی» در مشهد بود و به «انجمن ادبی فرخ» نیز رفت و آمد داشت.
علی خامنه ای جوان که می کوشید تا با شاعران معروف آشنا شود به هنگام ورود علامه امینی به مشهد، کسی را می بیند که سایت رسمی رهبر او را «غلامرضا قدسی، شاعر نامدار خراسان» معرفی می کند اما قدسی به رغم سرایش منظومه «عفاف نامه» و صدها بیت قدمائی دیگر نام و اعتباری در تاریخ ادبی ایران ندارد.
به روایت آقای مومنی شریف، خامنه ای جوان نزد قدسی می رود و «بیتی را که از او به یاد داشت» می خواند. «به تشویق و دلالت غلامرضا قدسی به انجمن ادبی فردوسی پیوست که عده اشان هر چند اندک بود، تبحرشان در نقد و حلاجی شعر بی مانند بود .... شاعران این انجمن عمدتاً مسحور صائب تبریزی بودند و اشعار شاعران مکتب عراقی، سبک رایج روزگار، برایشان حلاوتی نداشت»
صلاحیت ادبی راوی این داستان که «تبحر» اعضای انجمن فردوسی را در «نقد و حلاجی شعر» «بی مانند» توصیف می کند در حدی است که سبک عراقی، سبک غالب شعر فارسی از قرن پنجم هجری تا دوران صفوی را در دهه چهل، «سبک رایج روزگار» می داند.
«سیدعلی آقا نیز تحت تأثیر مضمون پردازیها و نازک اندیشی های سبک هندی قرار گرفت و از آن حظ بیشتری برد. همین شیفتگی موجب شد، امیری فیروزکوه ، بزرگترین شاعر این سبک در ایران را در تهران پیدا کند و دوستی دیرپایی بین شان صورت یابد. امیری فیروزکوهی همیشه از هوش آقای خامنه ای در دریافت پیچیدگی و ظرایف و طرائف شعر- خاصه شعرسبک هندی - با تحسین تؤام با حیرت یاد می کرد و بارها به غلامرضا قدسی گفته بود:"ایشان بزرگترین شعر شناس ایران است»
امیری فیروزکوهی از شاعران انجمنی و مقلد سبک هندی دوران صفوی بود و از انبوه سروده های او جز یکی دو بیت، قطعه و غزل قدمایی بر جای نمانده است.
امیری فیروزکوهی از نظریه و نقد شعر پس از مشروطه بی خبر بود و توصیف او در باره آقای خامنه ای، که از آن روزگار تا کنون حتی یک مقاله در باب نقد شعر ننوشته است، به عنوان «بزرگترین شعر شناس ایران»، اگر جعلی نباشد، به مطایبه یا تعارف طنزآمیز شباهت می برد.
بر اساس این روایت« آقای خامنه ای، خیلی زود در انجمن فردوسی جایگاه خود را یافت. آن قدر که حتی بعضی از شاعران خراسانی پیش از نظر او سروده اشان را در جایی مطرح نمی کردند.»
رهبر جمهوری اسلامی نیز این گونه تمجیدها را باور کرده و در متنی با عنوان «گفت و گو با نویسندگان» مدعی است « در آن جلسه ادبی مشهد که اشعار نقد و بررسی میشد، گمان نمی کنم که من نظری داده باشم و مقبول واقع نشده باشد»
همه نظریات آقای خامنه ای در انجمن فردوسی، به ادعای او پذیرفته می شده و سطح و عمق مباحث نقد و نظریه ادبی در این انجمن، بازهم به ادعای او، از همه محافل ادبی ایران بالاتر بوده است .«گمان نمی کنم هیچ جا، این جور نقّادی شعری که در انجمن ادبیای که من میرفتم بود، وجود داشته باشد»
خامنه ای در«انجمن فرخ» نیز حضور می یافت و نظریات او «مورد تشویق دکتر فیاض قرار می گرفت».
حسین ابراهیمی دیانی از حضور خامنه ای در جلسه شعری در مدرسه دینی حجت، محمد حسین بهجتی از حضور او در شعر خوانی طلبه ها در «جلساتی که در ایام فراغت در یکی از حجره های مدرسه برگزار می شد» و محمد جواد کرمانی از حافظ خوانی او در جلسه ای دیگر خبر می دهند و او«در سفربه اصفهان در جلسه شعر صغیر اصفهانی شرکت کرد و شعری را از سروده های خود را خواند»
«در بیست و چهار سالگی شور شعر در او رو به کاستی نهاد. این به خاطر سفارش مرحوم امیری فیروز کوهی بود که ایشان را از پرداختن به شعر بر حذر داشته بود و گفته بود: حیف است شما صرف شعر شوید»
آقای خامنه ای خود می گوید «یک جوری فهمیده بودم که شعرهای خودم در حدی نیست که بخوانم. می دانستم که اگر نقد شوند اشکالات زیادی دارد ، از اشعار خودم راضی نبودم البته این تا سالهای ۱۳۴۲ و یا ۱۳۴۴ ادامه داشت»
آقای خامنه ای به گفته خود در سال ۱۳۵۳ بازداشت و در تنهائی سلول انفرادی بار دیگر «احساس کرد شعرهای سال ها فراموش شده به خاطرش می آید»
پس از انقلاب « وقتی شنیدند نخستین تشکل شاعران انقلاب شکل گرفته نیمه شبی به آن جلسه رسیدند»، « من، سهـ چهار جلسهاش را توانستم بروم. اما من دیگر نمیرسیدم بروم. »
تمامی کارنامه شعری رهبر ایران به همین خطوط کم رنگ محدود می شود اما «شاعران برگزیده» دفتر رهبری و رسانه های حکومتی شعر او را با شعر کلاسیک هائی چون حافظ ، سعدی و صائب برابر می دانند.
نظریه های رهبر در هنر و ادبیات
رهبر ایران در نشست سالانه با «شاعران برگزیده» دفتر خود اغلب کلیاتی را در باب «تعهد»، «هنر اسلامی» و «مبارزه با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم» در شعر مطرح و امسال نیز تاکید کرد که «شعر باید در خدمت ارزشها باشد و هنرمند باید استعداد خود را «در خدمت به دین، اخلاق، انقلاب و معرفت افزایی قرار دهد» .
تاکید ساختارهای استبدادی بر تولید هنر مکتبی رخدادی تازه نیست. نظریه پردازان آلمان نازی و اتحاد شوروی سابق با عمق و گستردگی بسیار فراتر از کلیات مطرح شده در سخنان آقای خامنه ای، ده ها کتاب نظری در این باب نوشته و سانسور این دو حکومت نیز با حذف دیگراندیشان و سرمایه گذاری برای تولید هنر مکتبی کوشیدند تا این نظریه ها را تحق بخشیدند.
اما شکست این دو و شکست سی سال تلاش برای تولید هنر و ادبیات اسلامی در ایران از امکان ناپذیری تقلیل هنر و ادبیات به تبلیغات حکومتی حکایت می کند.
سانسور حتی بر آثار کلاسیک شعر فارسی نیز اعمال می شود اما از نگاه رهبر ایران «کاروان شعر در کشور با سرعت، دقت و جهت گیری درست به پیش می رود » و «یکی از مهمترین عواملش، باز بودن فضای جولان در عرصههای مختلف فکری و علمی و ذهنی است»
رهبر ایران به این کلیات بسنده نکرده و با تکرار برخی اصطلاحات شعر پیش از مشروطه، داوری در باره ارزش های هنری شعر برخی معاصران و روایت باژگونه تاریخ می کوشد تا خود را منتقد ادبی نیز معرفی کند.
آقای خامنه ای مدعی است که «شعرای پیش از انقلاب را می شناختیم و با خیلیشان نشست و برخاست داشتیم» .
در زندگی نامه های رهبر و زندگی نامه شاعران مشهور ایران هیچ نشانی از «نشست و برخاست» آقای خامنه ای با «خیلی» از شاعران مشهور نیست و رابطه های او با شاعران به آن کسان که در زندگی نامه شعری او آمد و یکی دو برخورد با اخوان ثالث و چند شاعر خراسانی دیگر محدود است.
به نظر رهبر ایران نه هوشنگ ابتهاج و شهریار که « امیری فیروزکوهی حقاً در قله غزل زمان خودش قرار داشت»
خامنه ای به شیوه قدمای عصر صفوی شعر را «ظرفی برای بیان احساس شاعرانه» تعریف و شعر را در « مضمون آفرینی و جوششهای ذوقی» ، «احساسات لطیف شاعرانه» و «سه رکن لفظ مناسب، مضمون سازی و مضمون یابی» محدود می بیند. از منظر او «قالب غزل تاثیر گذارترین قالب شعر فارسی» است و ساختار غزل به « سه عنصر اصلی احساس، مضمون و لفظ» محدود است.
شاعران انجمنی با این گونه اصطلاحات و حکم ها، که در کتاب های دبیرستانی بدیع وقافیه پیش از ۱۳۴۱ تدریس می شدند، ناآگاهی خود را از مباحث نقد و نظریه ادبی دوران مشروطه به بعد به نمایش می گذاشتند.
از نگاه رهبر ایران «قالب شعر کلاسیک، قالب مطلوبى است ..,وزن و قافیه، چیز خوب و مثبتى است»
دریافت آقای خامنه ای از شعر نیمایی به شکستن وزن عروضی محدود است «شعر نیمایى مىگفت من مىخواهم مطالب و مفاهیمى را که جدید است، بیان کنم بنابراین، مجبورم که این افاعیل را کم یا زیاد کنم»
اما او با شعر شاملویی ، شعر سپید، که رها از وزن عروضی کلاسیک بر موسیقی درونی شکل می گیرد به شدت مخالف است.
« اما این شعر سپید ؟ چه ضرورتى را ایجاب مىکند که ما بکلى وزن را بشکنیم؟ شما مىتوانید همین مضمون را در یک چیز موزون بیاورید».
خامنه ای و اخوان، رابطه عشق و نفرت
«رابطه عشق و نفرت» رهبر ایران با مهدی اخوان ثالث تا پایان عمر اخوان ادامه یافت . از میان شاعران معاصر اخوان برای رهبر ایران به نماد شاعر موفق و به آماج نفرت و حسد شاعر ناکام از شاعر محبوب بدل شد.
از نگاه رهبر ایران «مرحوم اخوان قطعاً بهترین شاعر نیماییِ زمان خودش بود اما شعر کلاسیکش واقعاً شعر بسیار متوسطى است» ...
رهبر ایران حتی به هنگام تمجید از شاعری بزرگ چوت اخوان نیز حسد و نفرت خود را پنهان نمی کند و در نشست با گروهی از شاعران جوان در مشهد می گوید «با این حال، شماها نمىتوانید از اخوان استفاده کنید؛ نمىتوانید بروید با او بنشینید؛ چون او اصلاً شماها را نفى مىکند؛ شماها هم او را بکلى از رگ و ریشه نفى مىکنید»
آقای خامنه ای به دوران ریاست جمهوری خود کوشید تا برخی شاعران محبوب خود از جمله مهرداد اوستا و مهدی اخوان ثالث را به سرایش شعر حکومتی تشویق کند.
او روایت می کند که به دوران ریاست جمهوری خود «تلفن اوستا را داشتم. با منزلش تماس گرفتم. گفتم: آقای اوستا! دیگر نوبت شماست. حالا باید به میدان بیایید. گفت: چشم. چشم.. واقعاً هم به میدان آمد»
«همان وقتها، یک تماس هم با اخوان گرفتم. گفتم بیایید توی میدان و با شعر، با زبان، از انقلاب حمایت کنید.، گفت: ما همیشه بر سلطه بودهایم نه با سلطه»
اخوان که در کلامی فشرده، با تاکید بر استقلال روشنفکر از قدرت و علیه قدرت بودن خود از دام شعر حکومتی می گریزد، بعدها برای من و شماری دیگر حکایت کرد که چند روز پس از رد پیشنهاد خامنهای چند نفری در خیابان راه بر او می بندند و او را به شدت کتک میزنند. حقوق بازنشستگی اخوان قطع و کتاب های او سال ها ممنوع الچاپ شدند.
آقای خامنهای در یکی از خطبه های نماز جمعه خود اخوان را «هیچ» خطاب کرد اما به روایتی پس از درگذشت اخوان با به خاک سپردن او در آرامگاه فردوسی موافقت کرد.