چقدر به هم بدهکاریم؟

ایستاده‌ام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت. از مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار نیست از آن چیزی که می‌جوی و می‌بلعی لذت ببری، بیزارم. به اعتقاد من حتی وقتی درب باک ماشین را باز می‌کنی تا معده‌اش را از بنزین پر کنی، ماشین چنان لذتی می‌برد و چنان کیفی می‌کند که اگر می‌توانست چیزی بگوید، حداقلش یک "آخیش!" یا "به به!" بود. حالا من ایستاده‌ام توی صف ساندویچی،‌ فقط برای این که خودم را سیر کنم و بدون آخیش و به به برگردم سر کارم.

نوبتم که می‌شود فروشنده با لبخندی که صورتش را دوست داشتنی کرده سفارش غذا را می‌گیرد و بدون آن که قبضی دستم بدهد می‌رود سراغ نفر بعدی. می‌ایستم کنار، زیر سایهء یک درخت و به جمعیتی که جلوی این اغذیه فروشی کوچک جمع شده‌اند نگاه می‌کنم، که آیا اینها هم مثل من فقط برای سیر شدن آمده‌اند یا واقعا از خوردن یک ساندویچ معمولی لذت می‌برند. آقای فروشندهء خندان صدایم می‌کنم و غذایم را می‌دهد، بدون آن که حرفی از پول بزند.

با عجله غذا را، سرپا و زیر همان درخت، می‌خورم. انگار که قرار است برگردم شرکت و شاتل هوا کنم، انگار که اگر چند دقیقه دیر برسم کل پروژه‌های این مملکت از خواب بیدار و بعدش به اغما می‌روند. می‌روم روبروی آقای فروشندهء خندان که در آن شلوغی فهرست غذا به همراه اضافاتی که خورده‌ام را به خاطر سپرده است. می‌شود ٧٢٠٠ تومان. یک ١٠ هزار تومانی می‌دهم و منتظر باقی پولم می‌شوم. ٣٠٠٠ هزار تومان بر می‌گرداند. می‌گویم ٢٠٠ تومانی ندارم. می‌گوید اندازهء ٢٠٠ تومان لبخند بزن! خنده‌ام می‌گیرد. خنده‌اش می‌گیرد و می‌گوید: "این که بیشتر شد. حالا من ١٠٠ به شما بدهکارم!" تشکر و خداحافظی می‌کنم و موقع رفتن با او دست می‌دهم.

انگار هنوز هم از این آدم‌ها پیدا می‌شوند، آدم‌هایی که هنوز معتقدند لبخند زدن زیبا و لبخند گرفتن ارزشمند است. لبخند زنان دستانم را می‌کنم توی جیبم و آهسته به سمت شرکت بر می‌گردم و توی راه بازگشت آرام زیر لب می‌گویم: "آخیش! به به!"

+178
رأی دهید
-50

kariminiya - تهران - ایران
منظور ...؟!!!
دوشنبه 9 مرداد 1391 - 10:37
ronin - تبریز - ایران
عالی بود
دوشنبه 9 مرداد 1391 - 11:15
kara - روتردام - هلند
kariminiya - تهران - ایران. نمیتوانم باور کنم مطلب را نگرفته باشی‌. تو رو خدا بنویس شوخی‌ کردی. و الا دق میکنم از اینکه مطلب را نگرفته باشی‌ اونهم در زمانی‌ که یک حرکت کوچک نه به حجاب اجباری اینجور سطح شعور بالای مردم ایران را نشون میده.
دوشنبه 9 مرداد 1391 - 11:24
ghafas - مشهد - ایران
اسم نویسنده اش رو نباید بنویسی ؟
دوشنبه 9 مرداد 1391 - 13:09
star44 - یوتبوری - سوئد
عالی و آرامش بخش بود .
دوشنبه 9 مرداد 1391 - 13:27
pars* - نیدرزاکسن - المان
وقتی‌ به کسی‌ لبخند میزنی در اصل بابتش پولی‌ نمیدی ولی‌ برای طرف مقابل ممکنه در اون لحظه با ارزشترین چیزی باشه که قیمتی نداره
دوشنبه 9 مرداد 1391 - 18:15
ensanam arezoost - خارگ - ایران
بسیار عالی...بخند تا دنیا بت بخنده...
دوشنبه 9 مرداد 1391 - 18:40
Royan - کالیفرنیا - آمریکا
kariminiya - تهران - ایران/ منظور اینه که اخمو گرفته نباش همیشه لبخند به لب داشته باش زندگی را ساده تر میکنه.
دوشنبه 9 مرداد 1391 - 20:53
elnaz.21 - اهواز - ایران
سلام من عضو جدیدم- بابا خدایش ادرس این ساندویچی رو بهمون بگید که ما هم یه به به ی بگیم
دوشنبه 9 مرداد 1391 - 21:05
آواره - فرانکفورت - آلمان
با ۲۰۰ تومن قبل از ان قلاب میشد یک هفته شکمو سیر کرد حالا ارزشش فقط یک لبخند است
‌سه شنبه 10 مرداد 1391 - 09:21
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.