پسر هروئینی از به دار آویختن پدرش گفت

فرهیختگان: پسر عصیانگری که پدرش را در «بومهن» تهران به دار آویخت با جلب رضایت شاکیان خصوصی به زندگی برگشت و از جنبه عمومی جرم محاکمه شد.

عصر پنجم مرداد ۱۳۸۵ افسر نگهبان کلانتری ۲۰۶ بومهن با دادسرای امور جنایی پایتخت تماس گرفت و گفت پیکر حلق‌آویز مرد ۵۴ساله‌ای به نام «رضا» در حیاط خانه‌اش قرار دارد. همان موقع کشیک وقت به همراه پلیس آگاهی به ساختمان مورد نظر رفت و با دیدن پیکر «رضا» رسیدگی به ماجرا را در دستورکار خود قرار داد.
در حالی که شواهد از خودکشی مرد میانسال حکایت داشت پیکر وی با صدور دستور قضایی به پزشکی قانونی سپرده شد و کالبدشکافی در دستورکار قرار گرفت. در آن بین، همسر «رضا» با چشمان اشک‌آلود به کلانتری ۲۰۶ بومهن رفت و پرده از رازی تلخ برداشت.
این زن گفت: پسرم «مصطفی» با پدرش اختلاف داشت و مدام با او درگیر بود. پسرم روز پنجم مرداد، طنابی را از درخت آویزان کرد. بعد شوهرم را به زور به حیاط کشاند و من و دخترم را در یکی از اتاق‌ها زندانی کرد. از شدت ترس، جان به لب شده بودیم که «مصطفی» دیوانه‌وار پدرش را جلوی چشمان‌مان به دار آویخت.
با افشای این ماجرا، فرضیه خودکشی باطل شد و جانی ۲۰ساله که به خانه برادرش در شهرری رفته بود دستگیر شد.
«مصطفی» در بازجویی مقدماتی، خود را بی‌گناه خواند اما وقتی با مادرش و مدرک‌های دادگاه‌پسند روبه‌رو شد چاره‌ای جز بیان حقیقت نیافت.
به دنبال بازسازی صحنه جرم، کیفرخواست در دادسرای ناحیه ۲۷ صادر و به شعبه ۷۴ دادگاه کیفری تهران فرستاده شد. در نخستین نشست رسیدگی به این پرونده که پانزدهم اردیبهشت ۱۳۸۶ تشکیل شد پسر بزرگ «رضا» برای برادرش اشد مجازات خواست. دختران «رضا» به نام‌های «لیلا» و «مهتاب» اما بدون هیچ قید و شرطی رضایت دادند.
«مهتاب» که شاهد ماجرا بود، اظهار داشت: برادرم بیمار روانی است اما قرص‌هایش را نمی‌خورد. «مصطفی» کنترل اعصابش را از دست داده بود و به همین خاطر پدرم را کشت.
نوبت دفاع به «مصطفی» که رسید، گفت: من و پدرم سال‌ها با هم اختلاف داشتیم. او بارها مرا کتک زد و غرورم را شکست و به خاطر همین بدرفتاری‌هایش عقده‌ای شدم.
وی ادامه داد: یک هفته قبل از آخرین دعوایمان با پدرم کتک‌کاری کردم و از خانه بیرون رفتم. عصر پنجم مرداد ۱۳۸۵ وقتی به خانه برگشتم پدرم دعوا را از سر گرفت و من همه عقده‌هایی را که از کودکی در دل داشتم، بیرون ریختم.
پسر عصیانگر اضافه کرد: پدرم با شنیدن حرف‌های من به گریه افتاد و گفت: «مرا ببخش، می‌دانم با تو بدرفتاری کردم. خودم را می‌کشم تا تو، مادر و خواهرانت زندگی آرامی داشته باشید.»
در پایان آن نشست، هیات قضایی به اتفاق آرا «مصطفی» را به قصاص نفس (مرگ) محکوم کرد. رای در شعبه ۱۹ دیوان عالی کشور مهر تایید خورده و نفس «مصطفی» به شماره افتاده بود که برادرش به دادسرای امور جنایی رفت و سرانجام از خونخواهی گذشت. بدین‌ترتیب «مصطفی» از یک قدمی چوبه‌دار به زندگی برگشت و دیروز از جنبه عمومی جرم در شعبه ۷۴ دادگاه کیفری  استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در تازه‌ترین نشست رسیدگی به این ماجرا که به ریاست قاضی «اصغر عبداللهی» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد، ابتدا کاکلی - نماینده دادستان تهران- کیفرخواست را خواند: «مصطفی» رضایت شاکیان خصوصی را جلب کرده است اما چون جرم وی منجر به اخلال در نظم عمومی جامعه شده بود طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات برایش تقاضای تعیین کیفر دارم؛ سپس مجرم جوان در جایگاه ویژه ایستاد و اظهار داشت: هروئین مصرف می‌کردم و کنترلی بر رفتارم  نداشتم. مواد مخدر از من شخصیت دوقطبی ساخته بود و هنوز باور نمی‌کنم با دست خودم پدرم را به دار آویختم.
این پسر در حالی که سرش را پایین انداخته بود، ادامه داد: طی شش سالی که زندانی هستم سرم حسابی به سنگ خورده و دلم می‌خواهد هرچه زودتر آزاد شوم تا اگر بتوانم انسان مفیدی برای خانواده‌ام و جامعه باشم. حالا عاجزانه از دادگاه می‌خواهم در مجازاتم تخفیف قایل شود.
در پایان این نشست، هیات قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد تا رای صادر کند. «مصطفی» طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات به سه تا ۱۰ سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم خواهد شد.

+52
رأی دهید
-144

dokhe-iran - لندن - انگلیس
خدا بچهٔ بد نسیب گرگه بیابون نکنه.!!!!
‌پنجشنبه 29 تير 1391 - 12:49
ARTEMIS-SW - .پاريس - فرانسه
در دادگاههای مسخره ی اسلامیتان را تخته کنید!!!! که وظیفه ی دادستان وکیل مدافع و هیئت منصفه را خانواده ی مقتول به عهده گرفته با قوانین مسخره ی قصاص و عدم قصاص!!
‌پنجشنبه 29 تير 1391 - 12:49
Yek Doost - منچستر - انگلیس
ملت دارند روانی میشن زیر فشار این همه مشکلات. خدا به همه رحم کنه!
‌پنجشنبه 29 تير 1391 - 13:47
mashady - منچستر - انگليس
خاک بر سرتون با اون قوانین تون اعدام و مجازات ، شانسییه ، قاتل اگه شانس بیاره و دل‌ کسی‌ براش بسوزه تمومه ، در رفته و دیگه اعدام نمیشه!.
‌پنجشنبه 29 تير 1391 - 14:32
Tabesh - شفیلد - انگلیس
کاش مواد مخدر وجود نداشت.....
‌پنجشنبه 29 تير 1391 - 22:05
*Fanoos* - ايران - ايران
شکی نیست که اعتیاد یک معضله به نظر من اگه هر مسجد 10 تا معتادو قبول کنه برای درمان وافعا ایران گلستان میشه کاش نظرمو به مسئولین محترم ومربوطه ارجاع بدن بخدا ثواب داره بیشترین ثوابو داره تو این دوره زمونه
شنبه 31 تير 1391 - 23:44
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.