وکیل خانواده هاشمی : طباطبایی: مهدی هاشمی برمیگردد علنی محاکمهاش کنند

شرق،سروش فرهادیان:«وکالت» شغل جالبی است. روزی در سوی متهم و روز دیگر در جانب متهمکننده. به قدرت که میرسد جالبتر هم میشود. هیجانش هم بالا میرود و آدرنالین خون هی فوران میکند. چنان که «محمود علیزاده طباطبایی» در زمان گفتوگو با حرارت تمام وکالت میکند. صورتش «گر» گرفته و کلامش به سختی قطع میشود. چنان که انگار قرار است ما حکمی را صادر کنیم. گفتوگو با او هم راجع به وکالت است هم قدرت. وکیل خیلی از کسانی بوده و هست که روزگاری دستی در قدرت داشتهاند و الان بیشترشان از قدرت دورند؛ دور دور. وکیل رییسجمهوری دوران اصلاحات بوده. وکیل نخستوزیر دوران جنگ. و البته وکیل خانواده رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام. او را به شرق آوردیم چون وکیل خانواده هاشمی است. یکی از موکلانش یعنی «فائزه هاشمی» همین چند ماه پیش حکم حبس گرفت. حکمش هم تایید شد. موکل دیگرش «مهدی هاشمی» است. همان فرزند آیتالله هاشمیرفسنجانی که نُقل رسانههای نزدیک به اصولگرایان است و برای بازگشتش نقشهها کشیدهاند. با طباطبایی که به تعبیر خودش «محرم خانواده هاشمی» است درباره اتهامات مطرحشده علیه اعضای این خانواده به گفتوگو مینشینیم. از پرونده فائزه هاشمی برایمان میگوید و البته بیشتر از همه، از مهدی هاشمی. هم از شکایتهایی که در مورد او مطرح است و هم در مورد شکایتهایی که او طرح کرده. از دلیل رفتنش از ایران میگوید و از بازگشت زودهنگام خبر میدهد هرچند، شرایطی را مطرح میکند. وکیل خانواده هاشمی شاید یکی از بهترین گزینهها باشد برای آنکه نسبت به شایعههایی که در مورد این خانواده سیاسی وجود دارد پاسخ دهد. جالب آنکه برخی پاسخهای طباطبایی خیلی در پی رد شایعهها نیست. او خانواده هاشمی را ونک به بالا و متمول میداند اما دور از تجمل. فرزندان هاشمی را آقازادگانی میداند که از آقازادگیشان به ترتیب آقازادگی استفاده میکنند اما نه در راستای منافع شخصی. این دومین گفتوگویی است که انجام میشود.
وکیل خانواده هاشمی بودن چه حسی دارد؟
محرم جای مهمی شدهاید؟
من به طور اتفاقی وکیل آقای هاشمی شدم.
چطور با آیتالله هاشمی آشنا شدید که تا اینجا پیش رفتید و وکیل خانواده هاشمی شدید؟
در دوران جنگ با آقای هاشمی آشنا شدم. مدیر امور دفاعی سازمان برنامه بودم و کل بودجه دفاع و جنگ و امنیت را ما میدادیم. در بحث جنگ ما بارها و بارها با آقای هاشمی جدال کردیم. اما با هم که آشنا شدیم، آقای هاشمی به من علاقه پیدا کردند. بعدها در مجلس چهارم میخواستم نماینده شوم که انتخابات دچار مشکل شد. رای آوردم اما انتخابات را باطل کردند. به همین دلیل دو، سه بار پیش آقای هاشمی رفتم و بیشتر آشنا شدیم.
برای مقابله با ابطال رفتید؟
بله. در یکی از آن جلسهها به صورت انتقادی به آقای هاشمی گفتم بچههای شما از رانت استفاده میکنند. آقای هاشمی از من پرسیدند شغل پدرتان چه بود؟ گفتم پدرم یک کشاورز در روستای نطنز است. پرسید تحصیلاتتان چیست؟ گفتم فوقلیسانس حقوق. گفت شما خودتان را با پسر من مقایسه کنید؛ پسر یک کشاورز در روستای نطنز هستید و فوقلیسانس حقوق دارید. پسر من هم پسر هاشمیبهرمانی است و از یک دانشگاه معتبر فوقلیسانس گرفته. گفت تو الان مدیرکل سازمان برنامه هستی و محسن پسر من هم رییس یک بخش در سازمان صنایع دفاع است؛ آیا این رانت است؟ دیدم که درست میگوید، واقعا رانت نیست. بالاخره بچههای آقای هاشمی آنقدر شایستگی داشتند که در این سمتها باشند.
و این خانوادهسالاری نیست.
نه فکر نمیکنم.
و چطور بیشتر به آیتالله هاشمی نزدیک شدید؟
در سال 77 در نمازجمعه به آقای نوری و مهاجرانی حمله شد و من آنجا حضور داشتم. ما یک گروه 30, 40نفره از بچههای نیروی هوایی بودیم که بهطور مرتب از اول انقلاب تا سال 78-77 با هم به نمازجمعه میرفتیم و در انتهای خیابان طالقانی در شرقی دانشگاه مینشستیم. آن روز نماز تمام شد که یکمرتبه پسرم گفت بابا آقای نوری. دیدم یک عده آقای نوری را محاصره کردند. ما هم رفتیم جلو و شعار میدادیم درود بر نوری. بعدا آقای نوری میگفت من زیردست و پا داشتم کتک میخوردم که دیدم گروهی مرتب میگویند درود بر نوری، درود بر نوری. آنجا آقایی را دیدم که مسوول این کار بود. یقهاش را گرفتم و گفتم تو داری اینجا را هدایت میکنی. بعد گزارشی تهیه شد که شهادت من در مورد حضور آن فرد و هدایت حمله به آقای نوری در آن گزارش ثبت شد. فائزه هاشمی، این گزارش را پیش حسن روحانی میبیند و در روزنامهاش مینویسد که چه کسی سردسته حمله بوده. آن فرد از فائزه شکایت کرد و فائزه اعلام کرد که شاهد دارد. من تا آن روز فائزه هاشمی را ندیده بودم و نمیشناختم. با آقای هاشمی ارتباط داشتم، با مهدی هاشمی کموبیش و با محسن بیشتر. چون در صنایع دفاع بود. مهدی را یکی، دوبار دیده بودم، یاسر راهم یکبار. یک روز منشی من در ستاد موادمخدر گفت که فائزه هاشمی با شما کار دارد. گفتم چهکار دارد. گفت نمیدانم. دوباره زنگ زد گفت آقای طباطبایی من در روزنامه نوشتم برای ماجرای آقای نوری شاهد دارم و میخواهم شما بیایید شهادت بدهید. گفتم برای چه نوشتید؟ دلیلی ندارد من بیایم برای شما شهادت بدهم. گفت چرا دلیلی ندارد و اضافه کرد، اگر حاجآقا بخواهند چطور؟ گفتم هرکاری حاجآقا بخواهند من انجام میدهم.
چرا؟
چون به آقای هاشمی اعتقاد داشتم. گفت پس یک قراری میگذارم شما بیایید پیش آقای هاشمی. من رفتم و برای آقای هاشمی توضیح دادم. بعد هم رفتم دادگاه شهادت دادم که برای خودش ماجرایی است. آن فرد هم محکوم شد اما نگذاشتند زندان برود. بعدها آن فرد به دلیل شهادت کذب و افشای محتویات دادگاه غیرعلنی از من شکایت کرد؛ در نهایت من را به هشت ماه حبس محکوم کردند و به زندان افتادم. مورد دیگری که خیلی من را به خانواده آقای هاشمی نزدیک کرد، این بود که سال 87 انتخابات شورای شهر بود که آخرین روز ثبتنام عطریانفر به من گفت ثبتنام کن. گفتم برای چه اسم بنویسم؟ گفت صحبت ما جواب داد، کارگزاران اسم تو را در لیست میگذارد. پرسیدم به چه دلیل گفت به دو دلیل؛ یکی کمکی که به کرباسچی در شهرداری کردی و دوم اینکه فائزه هم از تو دفاع کرده. بعد هم که من رفتم و ثبتنام کردم و شدم عضو شورای شهر.
در واقع به خاطر خانواده آیتالله هاشمی هم زندان رفتید ،هم عضو شورای شهر تهران شدید؟
بله. به خاطر قضیه فائزه زندان رفتم. به خاطر مهدی هم که ممنوعالخروج شدم.
چرا؟
به خاطر مهدی در دوبی.
و بعد با آیتالله هاشمی رفیق شدید و محرم خانواده هاشمی.
بله، بیشتر مهدی با من ارتباط برقرار کرد. از سال 79 وکالت مهدی را بر عهده داشتم و بعد هم فاطمه را.
شما وکیل خود آیتالله هاشمی هم هستید؟
اتهامی متوجه خود آقای هاشمی نبوده که وکیلش باشم، اما وکیل خانواده آقای هاشمی هستم.
به آیتاللههاشمی مشاوره که میدهید. بالاخره زندگی ایشان نیاز به مشاوره دارد؟
بله، از من مشورت میخواهند و من مشورت میدهم. واقعا خانه زندگی خود آقای هاشمی در حد یک خانه معمولیمعمولی است. من بعد از عید دیدم که مبلهایشان را عوض کردند. فکر میکنم مبلهای آقای هاشمی همسن انقلاب بود. در جماران در یک خانه نسبتا بزرگ زندگی میکنند که یک تیم حفاظتی چند ده نفره در این خانه همراهشان است.
همه آنها؟
در سه شیفت هستند؛ از در اول که وارد میشوید، محافظان هستند که معمولا خانواده خیلی راحت نیستند به حیاط بیایند. از در دوم که وارد خانه میشوید یک راهرو خیلی تاریک و کوچک است و یک جالباسی دیواری قدیمی. بعد وارد یک سالن حدود 60,50متری میشوید که یک مبل قدیمی داخلش بود که آن را عوض کردند. کنار آن پذیرایی دو اتاق دیگر هست که جلسههای یک مقدار خصوصیتر آنجا برگزار میشود. از پلهها هم که بالا میروید، چند اتاق خواب هست.
خانه خودشان است؟
فکر میکنم خانه خودشان باشد.
مصادرهای نیست؟
خیر. مال قبل از انقلاب نیست.
خانواده آیتالله هاشمی قبل از انقلاب هم وضعشان خوب بود.
متمول بودند، در قم زمینهای زیادی داشتند. خود آقای هاشمی قبل از انقلاب در زمینه ساختوساز فعال بودند و هنوز در قم زمین دارند.
فقط در قم؟
من از ایشان پرسیدم که چه چیزهایی دارند. گفتند فقط در قم زمین داریم؛ هر چیز دیگری هرجا داریم، حکومت اسلامی بگیرد.
در کرمان چطور؟ مگر آنجا باغ پسته ندارند؟
آنجا هم هست؛ ارث پدری دارند. اما این را میگویم که بعد از انقلاب چیزی به ثروت آقای هاشمی اضافه نشده.
این البته ادعایی است که سند میخواهد. الان چقدر ثروت دارند؟
نمیدانم.
منظورم این است که جزو چه طبقهای هستند؟
بالاخره آقای هاشمی قبل از انقلاب ماشین داشتند و از معدود روحانیانی بود که بنز سوار میشد. من خودم دانشجوی دانشگاه ملی بودم (شهید بهشتی الان). همسرم هم آنجا دانشجو بود و با همسر محمد هاشمی هم دانشجو بودند. واقعا وضعیت مالی آنها خیلی خوب بود.
زندگیشان ونک به بالا است یا ونک به پایین؟
سطح زندگی خانواده آقای هاشمی قطعا ونک به بالا است.
الان هم همان وضع را حفظ کردهاند؟
بله.
پس چرا مبلهایشان را تازه عوض کردهاند؟
فکر میکنم خیلی برایشان مهم نبوده.
بچههایشان چطور؟ مهدی و فائزه و...
بچهها هم همه خانه دارند.
وضع آنها هم مثل پدر است یا لوکستر است؟
زندگی کاملا معمولی دارند.
پس چرا از این ثروتی که میگویید از قبل داشتهاند، استفاده نمیکنند؟
نمیدانم؛ اما یک زندگی طبیعیطبیعی دارند. بیشتر تازهبهدورانرسیدهها هستند که خیلی تشریفات گستردهای برای خودشان درست میکنند. خانوادههای قدیمی اینطور نیستند.
میتوانم بپرسم شما چقدر از خانواده هاشمی حقالوکاله میگیرید؟
تا الان هیچ چیزی از خانواده آقای هاشمی به عنوان حقالوکاله نگرفتهام.
صلواتی کار میکنید؟
فقط از دانشگاه آزاد 9 و نیممیلیونتومان حقالوکاله گرفتم. این را هم عمدا گرفتم، چون بیش از این بابت شهریه فرزندانم به دانشگاه آزاد دادهام.
اما شما وکیل معروفی هستید و بالاخره باید حقالوکالهتان زیاد باشد.
خیر؛ مبلغی از خانواده هاشمی نگرفتم.
دیدگاه برخی مردم به خانواده هاشمی درست است یا غلط؟
آنقدر علیه آقای هاشمی تبلیغات شده که دیدگاههای عجیب و غریبی شکل گرفته. اول انقلاب چپها علیه او تبلیغ کردند بعد مجاهدین خلق و بعدها چپهای اصلاحطلب و حالا هم که اصولگرایان. بالاخره این همه تبلیغات موثر بوده.
جنجالیترین موکلتان در خانواده هاشمی چه کسی است؟
در حال حاضر مهدی.
گویا در مورد جنجالیترین موکل شما؛ یعنی مهدی هاشمی قرار است اتفاقهای جدیدی بیفتد؟
بله.
قرار است مهدی هاشمی به ایران برگردد؟
بله.
حتما شنیدهاید که سایتهای نزدیک به اصولگرایان از آمادگی نهادهای امنیتی برای دستگیری قریبالوقوع مهدی هاشمی در فرودگاه مینویسند.
خواندهام که چه نوشتهاند؛ اما مهدی نه تحت تعقیب است و نه در معرض اتهام.
یعنی شما مهدی هاشمی را حتی در معرض اتهام هم نمیدانید. اگر نیست پس این همه مانور روی بازداشت او از کجا میآید؟
نه. مهدی هاشمی در معرض هیچ اتهامی نیست. از 23خرداد1388 نهادهای مربوطه هرکسی را که سوءظنی به او داشتند، بازداشت کردند. اما مهدی هاشمی در آن زمان و تا پیش از خروج از کشور در دفتر کارش بود و هیچ تعرضی به او نشد. حتی در حد یک اخطار کوچک. پس میشود نتیجه گرفت اصلا در معرض سوءظن نبوده و نیست.
اما همین نوع استدلال کردن شما بیشتر به دفاع از یک متهم میماند تا پاسخ به سوال من به عنوان یک خبرنگار؟
نظر واقعیام را میگویم. مهدی در معرض اتهام نیست.
منظورتان از دفتر کار مهدی هاشمی دقیقا کجاست؟
دانشگاه آزاد. مهدی تا اواخر شهریور 88 رییس دفتر رییس هیات امنای دانشگاه آزاد بود.
اگر در معرض هیچ اتهامی نیست، چرا از ایران رفت؟
به دلیل ماموریتی که از طرف دانشگاه آزاد به او داده شد برای سرکشی به واحدهای خارج از کشور؛ یعنی واحدهای لندن، لبنان و سوریه. البته دنبال گرفتن پذیرش از دانشگاه آکسفورد برای دکترای علوم سیاسی هم بود. مقدمات پذیرشاش هم انجام شده بود. پس رفت تا دکترایش را هم بگیرد.
خب، اگر دلیل خروجش انجام ماموریت برای یکی از نهادهای نظام بوده و گرفتن دکترا از آکسفورد، چرا باید زمزمههایی مبنی بر دستگیری او که بعدها حتی با تاییدهای تلویحی مقامهای قضایی مبنی بر لزوم مراجعهاش به دادگاه همراه شد، راه بیفتد؟
مهدی اواخر شهریور 88 به خارج از کشور رفت و ماموریتش را انجام میداد. اما ناگهان دی و بهمن 88 شایعات شروع شد. سایتها و رسانههای وابسته به جریان اصولگرا ، اتهاماتی را متوجه ایشان کردند. جالب اینکه بلافاصله بعد از انتخابات، من به وکالت از مهدی هاشمی و سایر بچههای آقای اکبر هاشمیبهرمانی، از برخی از رسانهها شکایت کردم. خود آقای هاشمی البته زیر بار طرح شکایت نرفتند. با اینکه بعضی از رسانهها خیلی در تخریب ایشان تندروی کردند. حتی یادم است یکبار یک روزنامه مطالب خیلی تندی را نوشته بود و من به ایشان گفتم خیلی از دوستان میگویند از این روزنامه شکایت کنید. آقای هاشمی گفتند اگر شما مدیرش را دیدید، نصیحتش کنید و بگویید این کارها به مصلحت نظام نیست. اما بچههای آقای هاشمی؛ یعنی مهدی، یاسر، محسن، فاطمه و فائزه همه تاکید داشتند قضیه پیگیری شود؛ چون به همه اینها توهین شده بود. من هم شکایتی را به دلیل توهین به خانواده هاشمی در جریان مناظرههای انتخاباتی تنظیم کردم و به رییس قوهقضاییه دادم.
چه زمانی شکایتنامه را تحویل دادید؟
اواخر خرداد 88 بود.
و متن شکایت چه بود؟
شکایت کرده بودیم که شخص توهینکننده به اتهام توهین و افترا تحت تعقیب قرار گیرد. چون ایشان مطالبی را علیه خانواده آقای هاشمی مطرح کردند که خلاف واقع بود و از مصادیق بارز نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی محسوب میشود.
شکایت ثبت شد؟
بله، ولی به هر دلیلی مصلحت ندیدند رسیدگی کنند و به دادستان ارجاع نشد و دست آقای رییس ماند. چند بار هم من پیگیری کردم اما جوابی نگرفتم. به خود آقای هاشمی هم گفتم اما ایشان گفتند من با اصل شکایت موافق نبودم و نیستم.
چرا؟
میگفتند به هر حال رییسجمهوری جایگاهی دارند که نباید مورد تعرض قرار گیرد.
مگر همه در برابر قانون برابر نیستند؟
باید باشند ولی نظر آقای هاشمی این بود.
نظر واقعیشان بود یا در چارچوب یک کنش سیاسی این را میگفتند؟
بله، عدم شکایت نظر واقعیشان بود.
یعنی در راستای گرفتن نوعی ژست بزرگمنشانه نبود؟
نه.
در این شکایت از طرف همسر آیتالله هاشمی که وکیل نبودید؟
از طرف ایشان هم وکیل بودم.
یعنی یک شکایت یکسان از طرف شش عضو خانواده هاشمی ثبت کردید؟
بله، بعد هم از یکسری رسانهها شکایت کردم که بیشترش به وکالت از مهدی بود. من و مهدی در سفری که به دوبی داشتیم، تفاهم کردیم هر رسانهای تعرضی کرد شکایت کنیم.
و تا الان از چند رسانه شکایت کردید؟
به خاطر ندارم چون خیلی زیاد هستند. عمده شکایتها از کیهان، ایران، جوان و یکسری سایتهای متعلق به این جناح است. اما فقط یک مورد از شکایتها به دادگاه آمد که مربوط به روزنامه ایران بود. در دادگاه هیات منصفه به اتفاق آرا روزنامه ایران و آقای کاوه اشتهاردی را تبرئه کرد. جالب آنکه دادگاه با وجود نظر هیات منصفه رای به محکومیت مدیرمسوول ایران داد. حکم در دیوانعالی کشور هم قطعی شد.
در محکوم کردن ایران اعمال نفوذی از طرف خانواده هاشمی نشد؟
اصلا اعمال نفوذی نشد. ولی آنقدر پرونده روشن بود و توهینها صریح که دادگاه حکم محکومیت داد. شاید من به عنوان کسی که وکیل مطبوعات بودم، تمایل داشتم این حکم در دیوانعالی کشور نقض شود.
حکم چه بود؟
جزای بدل از حبس دادند و حتی دادگاه تاکید داشت حبس ندهد.
این چه اتهامی است که هیات منصفه آن را اتهام نمیداند ولی شما میگویید خیلی مبرهن بوده؟
در دادگاه خطاب به هیات منصفه گفتم قرار است شما به عنوان معتمدان مردم در جایگاه انصاف قرار بگیرید ولی اگر جرم به این واضحی را جرم ندانید، بیانصافی است.
پروندههای دیگری هم هست؟
چند پرونده دیگر هست که هنوز در مرحله بازپرسی است.
و همه این سایت و روزنامهها متحدا چه اتهامی را به خانواده هاشمی نسبت میدهند؟
مهدی محور اتهامزنیهایشان است. تمام این مسایلی که در سایتهایشان هست، بیشتر اتهامات سیاسی است که به قضایای بعد از انتخابات و ادعای نقش مهدی در راهپیماییهای خیابانی برمیگردد. یکسری مطالبی مینوشتند که به هیچوجه در دستگاههای امنیتی هیچ ردپایی از این حرفها ندیدم. اصلا شکایتی از آقای مهدی هاشمی نشده. کل موضوع این است که رسانهها حرفهایی زدند و در دادگاهی که برای وقایع پس از انتخابات تشکیل و از تلویزیون پخش شد، آقای حمزه کرمی مطالبی را علیه مهدی هاشمی در مورد پرونده بهینهسازی مطرح کرد.
سازمان بهینهسازی سازمان سوخت؟
بله، تا مرداد 88 ریاست این سازمان برعهده مهدی بود. حمزه کرمی در دادگاهی که از تلویزیون پخش شد اتهاماتی به خودش منتسب کرد و گفت مهدی هم در جریان بوده و نقش داشته.
چه اتهاماتی؟
اتهامات مالی. بیشتر در ارتباط با هزینه یکسری از بودجههای دانشگاه آزاد در انتخابات و از این قبیل قضایا.
ارتباطش با سازمان بهینهسازی چیست؟
چون آقای کرمی هم مسوول سایت دانشگاه آزاد بود و هم قبل از اینکه مهدی از بهینهسازی استعفا دهد، یکی از مدیرکلهای این سازمان بود. اما بعدا حمزه کرمی نامهای نوشت که آن را خود من به آقای هاشمی رساندم.
نامه چه بود؟
کرمی گفت همه حرفهایش علیه مهدی دروغ بوده. تا آخر هم پای آن ایستاد و هنوز هم پای آن ایستاده و میگوید تمام حرفهایی که من زدم، واقعیت ندارد.
یعنی کسانی میخواستند کرمی اتهاماتی را به مهدی هاشمی نسبت دهد؟
دقیقا.
برای رسیدگی به نامه کرمی به کجا دستور رسیدگی داده شد؟
به دادستان کل کشور. اما از نتیجهاش اطلاعی ندارم. بعد از این دیگر ما تا بعد از تعطیلات عید 89 که همسر مهدی با من تماس گرفت، موضوعی نداشتیم.
از لندن؟
خیر، ایشان ایران هستند. همسرش گفت از وقتی که مهدی رفته، من کمتر خانه خودمان میروم، بیشتر یا خانه مادرم هستم یا خانه اقوام. روز جمعه که به خانه آمدم، دیدم یک احضاریهای از شعبه 4 بازپرسی زندان اوین داخل خانه انداخته شده.
بعد از تعطیلات نوروز 89. من این احضاریه را برداشتم و به دفتر بازپرس با وکالتنامهای که از مهدی داشتم، رفتم.
به چه اتهامی از مهدی هاشمی شکایت شده بود؟
در احضاریهای که آمده بود باید مینوشتند که شخص را به چه دلیل احضار کردند. اما چیزی ننوشته بودند و خالی بود. آدرسی که داده بودند، اشتباه بود. گفته بودند باید به شعبه 4 بازپرسی کارکنان دولت مراجعه شود در صورتیکه بازپرسی کارکنان دولت در میدان ارگ و بازپرسی امنیت در اوین مستقر است. در احضاریه اسم مهدی را اشتباه نوشته بودند آن هم در حالی که در اوراق قضایی باید اسم دقیق باشد. اسم ایشان«مهدی هاشمیبهرمانی» است که نوشته بودند «مهدی هاشمیرفسنجانی.» حتی اسم پدر را به جای «اکبر» نوشته بودند «علیاکبر.» من رفتم ایرادهای این احضاریه را به بازپرس اطلاع دادم و بعد هم به او گفتم مهدی الان در لندن مشغول تحصیل و به ماموریت رفته است. لازم است بدانید که قبلا آقای هاشمی به من گفتند که در طول این مدت مهدی چندبار خواسته برگردد و چون هنوز ماموریتش تمام نشده میخواهد ترددی بیاید ولی گفتهاند، بگذارید مهدی آنجا بماند و درسش تمام شود. به من هم گفتند تو برو و به مقامهای قضایی بگو علت اینکه مهدی نمیآید چیست. من رفتم به بازپرس گفتم داستان نیامدن مهدی این است؛ مهدی مایل است که بیاید ولی اجازه ندادند بیاید. به بازپرس گفتم اگر شما مشکل را حل کردید، راه قانونیاش این است که برای مهدی به آدرسش احضاریه بفرستید و چون مهدی الان در دانشگاه آکسفورد درس میخواند و از طرف دانشگاه آزاد مامور است، اقامتگاه قانونیاش لندن است. اگر میخواهید من آدرس اقامتگاه قانونیاش را بدهم، قانون نحوه احضار متهمان خارج از کشور را مشخص کرده که باید از طریق سفارت احضاریه را به اقامتگاه قانونیاش ابلاغ کنید تا به دادگاه بیاید؛ دو ماه هم مهلت دارد. ایشان گفت شما به او بگویید که به صلاحش است که بیاید. به او گفتم اگر شما از نظر قانونی حضورش را ضروری میدانید، این روال را طی کنید که گفت من با مسوولان صحبت میکنم. اما بعد دادستان تهران مصاحبه کرد که حکم جلب مهدی صادر شده و دادستان کل کشور هم در گفتوگویی با رسانهها اعلام کرد مهدی از هر فرودگاهی بیاید، همانجا بازداشت میشود.
اینها چه تاریخی است؟
اواخر 89 و اوایل 90؛ با این اوضاع من پیش رییس دفتر رییس قوهقضاییه رفتم. ایشان گفتند مسوولان مربوطه هم میگویند مصلحت نیست که مهدی بیاید اما اگر خودش اصرار دارد که بیاید، ما آمادگی رسیدگی داریم. من گفتم اگر همه گفتند که نیاید پس چرا دادستان این حرف را زده. آقای خلفی در جواب گفت: «شما موضوع را رسانهای نکنید. خبرنگاران سوال کردند و دادستان هم یک جوابی دادند.»
اما در گفتوگوی دادستان کل کشور با رسانهها، برگه احضاریهای به عنوان سند همراه وی بود و این نشان میدهد اعلام برخورد با مهدی هاشمی صرفا یک جواب به سوال یک خبرنگار نبوده و نمیتوانسته اتفاقی باشد.
دادستان کل کشور در پاسخ مصاحبه من که گفتم اخطاری که به مهدی شده قانونی نیست و احضاریه ایرادهای قانونی دارد، آن حرفها را زدند. من به آقای خلفی گفتم اگر اینطور باشد ما مجبوریم جواب دهیم و دیدیم که دادستان تهران مصاحبه کردند و به صراحت گفتند هر زمان احضار مهدی ضرورت باشد، براساس روش احضار متهمان خارج از کشور اقدام میکنیم؛ این آخرین حرفی بود که از طرف مقامهای رسمی در مورد مهدی زده شد.
یعنی شما میگویید هنوز از مهدی هاشمی شکایتی نشده؛ نه خصوصی و نه از طرف مدعیالعموم؟
نه، دادستان اعلام جرم کرده و نه شکایت خصوصی شده. یک دلیلی که مهدی اصرار دارد به ایران برگردد همین فضاسازی رسانهای است که یک عده علیه او انجام دادهاند. مهدی میگوید من خودم میدانم که مرتکب هیچ جرمی نشدهام پس نگران نیستم. این را هم بگویم که از سال 8* تا 88 و قبل از اینکه مهدی به انگلستان برود، متوسط سالی یک پرونده علیهاش باز میشد. پروندههایی در مورد تخلفات مالی در مسوولیتهای مختلفی که داشت؛ از شرکت ساخت سازههای دریایی که مدیرعاملش بود تا بهینهسازی مصرف سوخت. شکایتهای مختلفی از طرف بازرسی کل کشور در دادسرا مطرح میشد و من هم چون وکالت مهدی را بر عهده داشتم، همراه با مهدی میرفتیم و پاسخ میدادیم و میدیدیم که هیچ دلیل و مدرکی نیست.
چند شکایت از این جنسی که میگویید، از مهدی هاشمی شد؟
حدود هفت، هشت شکایت.
عمده حرفشان چه بود؟
بحث تصرف غیرقانونی در اموال دولتی. میگفتند مثلا باید با فلان اعتبار میز میخریدید ولی صندلی خریداری شده است.
پذیرفتن اینکه این پروندهها در حد خرید صندلی به جای میز بوده، کمی سخت است؟ یعنی اصلا بحث اینکه برای خودش پولی برداشته یا واسطهگری کرده، نبوده؟
به هیچوجه. در هر پرونده هم وقتی توضیح میدادیم قاضی قانع میشد. عمدتا گزارشهای بازرسی کل کشور بود و هر بار به هر شعبه بازپرسی که احضار میشدیم، به اتفاق به آنجا میرفتیم و او بازجویی میشد.
میخواهید قبول کنیم در قامت یک آقازاده با مهدی هاشمی برخورد نمیشد؟
اصلا آقازادهای برخورد نمیشد. مهدی برای هر پرونده دو، سه جلسه بازجویی میشد، بعد هم پرونده در دادسرا بسته میشد. ما حتی بعضا معترض بودیم که چرا وقتی بازپرس حکم به منع تعقیب میزد، دادستان اعتراض میکرد.
و حتی یکبار هم حکمی مبنی بر محکومیت صادر شد.
در مواردی هم که بازپرس اعلام مجرمیت کرد، به دادگاه میرفتیم و در دادگاه تبرئه میشدیم. فقط در یک مورد، دادگاه هم رای به محکومیت داد اما دادگاه تجدیدنظر مهدی را تبرئه کرد.
به چه چیزی محکوم شده بود؟
به جزای نقدی.
اصلا اینطور بود که بخواهند مهدی هاشمی را یکبار به زندان بفرستند و نیاز به وکیلی، کفیلی، سندی باشد؟
هر بار که احضار میشد، قرار کفالت صادر میشد و خود من کفالتش را بر عهده میگرفتم. تا اینکه پرونده استاتاویل مطرح شد. آنجا خیلی جدی با مهدی برخورد شد. در پرونده استاتاویل یکی از مدیران این شرکت یعنی آقای اولاف فیل در دادگاهی در نروژ گفته بود که ما قراردادی با عباس یزدی بهعنوان مشاور به مبلغ 2*میلیوندلار بستیم که پنجمیلیوندلار هم پیشپرداخت دادهایم که درصدی به مهدی هاشمی پرداخت شده است.
این عباس یزدی چهکاره بود؟
یک ایرانی بود.
بله! میدانم ایرانی بودند.
با مهدی دوست بود.
خب، مگر هرکس ایرانی باشد و دوست مهدی هاشمی، باید با او 20میلیوندلار قرارداد بست. من هم خیلی دوست دارم که تقریبا همگی ایرانی هستند؛ چرا کسی با آنان قرار داد 20میلیوندلاری نمیبندد؟
عباس یزدی در لندن شرکت داشت. مدیر شرکت استاتاویل گفته بود با عباس یزدی قرارداد بستیم که در مورد قراردادهای نفتی به ما مشورت دهد. عباس یزدی هم شوهرخواهر معاون قراردادهای وزیر نفت بود. مهدی میگفت درست است عباس یزدی در دانشگاه با من همکلاس بوده و سلاموعلیک داشتیم، ولی او اگر میخواست اطلاعاتی بگیرد تا به آن شرکت نروژی مشاوره بدهد، از شوهرخواهرش میگرفت و نیازی نبود از من بگیرد. ضمن اینکه هرگز مطرح نشد که مهدی چه اطلاعاتی را به استاتاویل داده.
در پرونده استاتاویل چه کسی متشاکی بود؟
پرونده استاتاویل به دادسرا نرسید.
چه سالی؟
سال 87 (خوب به خاطر ندارم)، هشت جلسه مهدی بازجویی شد. هم جریانی در یک نهادی که بهشدت به خانواده آقای هاشمی حساس است و هم برخی اصلاحطلبان مجلس تلاش کردند چیزی از این پرونده بیرون بیاورند. کمیسیون امنیت مجلس به اروپا رفتند و با اتحادیه اروپا، با کمیسیونهای امنیتی اتحادیه و حتی با دستگاههای اطلاعاتی کشورهای اروپایی جلسههای متعددی برگزار کردند؛ تمام تلاششان این بود که ردپایی از مهدی در این پرونده پیدا کنند و سندی علیه او بیایند. استارت آن از محاکمه اولاف فیل زده شد. در واقع قضیه این بود که شرکتهای اروپایی قرارداد با نفت ایران را تحریم کرده بودند. استاتاویل تنها شرکتی بود که حاضر شد با ایران قرارداد ببندد. اما بعد استاتاویل را در اروپا متهم کردند که رشوه داده و قرارداد بسته.
میگفتند به چه کسی رشوه داده؟
به عباس یزدی. عباس یزدی هم از خودش دفاع کرد و در نهایت رای به نفع او داده شد و حتی از آنها خسارت گرفت.
دقیقا گفتند مهدی هاشمی چقدر پورسانت گرفته؟
عباس یزدی پنجمیلیوندلار برای قراردادش پیشپرداخت گرفته بود که در ایران مطرح بود 500هزاردلار از این پنجمیلیوندلار را به مهدی هاشمی داده. هیاتی برای بررسی موضوع به اروپا رفتند. در آخر هم دستگاههای مربوطه گزارش کاملی به مقامهای نظام از جمله به رییسجمهوری و مقاممعظم رهبری دادند که در این گزارش صراحتا آمده هیچ ردپایی از مهدی در پرونده استاتاویل نیست. مجلس ششم هم از وزارت نفت تحقیق و تفحص کرد و در آخر گزارش مکتوبی با امضای رییس مجلس ارایه داد.
اما تا به حال از وزارت نفت تحقیق و تفحص نشده؟
بله، فکر کنم از آقای زنگنه به عنوان وزیر نفت در این رابطه سوال شد. بعد از سوال هم یک تیمی به وزارت نفت رفت و بررسی کرد؛ هیچ ردپایی از مهدی هاشمی نبود.
بعد هم مهدی هاشمی از استاتاویل شکایت کرد؟
بله، ما از آقای اولاف فیل به عنوان مدیرعامل استاتاویل شکایت کردیم و گفتیم ایشان به مهدی هاشمی افترا زده که 500هزاردلار از پنجمیلیوندلاری که به عباس یزدی پرداخت شده، سهم مهدی هاشمی بوده.
مدیرعامل استاتاویل از کجا میدانست که چه مبلغی به عنوان سهم مهدی هاشمی پرداخت شده؟
گفته بود دیگر! ما از او شکایت کردیم و متاسفانه بعد از دو، سه سال بدون دلیل برای مدیرعامل استاتاویل منع تعقیب زدند؛ ماهم اعتراض کردیم.
به دادگاهی در داخل ایران شکایت کردید؟
بله، چون شرکت استاتاویل داخل ایران نمایندگی داشت. اعتراض کردیم و دادگاه حکم جلب به کیفرخواست داد.
برای اولاففیل احضاریه فرستادند؟
نه! اصلا احضارش نکردند.
چرا؟
این را دادسرا باید جواب بدهد. من چند بار هم پیگیری کردم ولی هیچ نتیجهای نگرفتم. من تمام مدارک این پرونده را دیدم و به نظر تخلفی نشده. عباس یزدی هم از اطلاعات خودش استفاده میکرد و نفعش را میبرد. استاتاویل یک قرارداد 800-700میلیون دلاری منعقد کرده بود و برایش 20 میلیوندلار مشاوره داده بود؛ آن هم به کسی که به اطلاعات دسترسی داشت و این موضوع غیرمعقولی نبود.
این یک نوع رانت اطلاعاتی نیست؟ الان یزدی به ایران رفت و آمد میکند؟
نه ایران نمیآیند.
برادر همسرشان چطور؛ همان معاون وزیر نفت؟
نمیدانم، اما ایشان دیگر قطعا در سیستم نیستند.
و این عدم سفر یزدی به ایران و نبودن شوهر خواهرش که معاون وزیر نفت بوده، به نوعی دلیل بر قانونی نبودن نحوه مشاوره در ماجرای استاتاویل نیست. بعد هم نمیشود خیلی راحت از کنار دوستی مهدی هاشمی با عباس یزدی به عنوان طرف مشاوره گذشت.
اما همه اعلام کردند که تخلفی رخ نداده است.
خب! به همین ماجرای اخیر مهدی هاشمی برگردیم. دادستان کل کشور گفته اتهامات مهدی هاشمی مالی، امنیتی و... است. شما اما میگویید که اتهامی متوجهشان نیست. آنان میگویند که مهدی هاشمی در معرض بازداشت است شما میگویید اصلا اتهامی متوجهاش نیست.
طبق قانون به محض اینکه کسی بازداشت میشود باید دلایل اتهام را به او تفهیم کنند. زمان دادستان سابق من وکیل روزنامهای بودم. به دادستان گفتم قانون این را میگوید؛ گفت مثل اینکه تو فیلم «درک» دیدی و مدام قانون، قانون میکنی. مهدی هم میگوید من انتظار دارم که با من قانونی برخورد شود. میگوید همان لحظهای که میخواهند مرا دستگیر کنند اتهامم را تفهیم کنند. دلایل اتهامم را بگویند؛ مثلا بگویند اتهام تو مالی است و این هم دلیلش.
اما مهدی هاشمی تعیین نمیکند که چه کسی بازداشت شود و چه کسی نشود.
بله! اما میتواند بگوید اگر بازداشت میکنند باید اتهامش را به او و وکیلش بگویند.
رسانههای اصولگرا میگویند یک منبع آگاه گفته به علت حضور نیافتن «متهم» در «موعد مقرر» قرار بازداشت مهدی هاشمی صادر شده و در بدو ورود او به کشور بازداشت خواهد شد.
درست ننوشتهاند! البته بازداشت ایشان در فرودگاه بعید نیست و مهدی هم میگوید آمادگی دارم که بازداشت شوم. ایشان میگوید من هیچ تخلف مالی مرتکب نشدم. بالاخره باید این قضیه روشن شود.
گفتند اتهامها مالی و امنیتی است. میدانید منظورشان از مالی چیست؟
اتهامات مالی که در مورد مهدی مطرح است پروندههایی مربوط به سازمان بهینهسازی است. مهدی میگوید یک تخلفاتی زیرمجموعه من انجام دادند؛ البته اگر راست باشد و انجام داده باشند.
چه بوده؟
همه زیر 20میلیون تومان بوده و زد و بندهایی شده. زیر 20میلیون تومان هم هیچ مسوولیتی برای او نداشته.
شاکی هم سازمان بازرسی است؟
بله.
اتهامهای مالی دیگر چه؟
یک مورد هم در مورد انتشارات ذره است. میگویند این انتشارات سال 84 با سازمان بهینهسازی قراردادی بسته برای چاپ کتابی برای تبلیغ بهینهسازی مصرف سوخت و باید این کتاب را در صدهزار نسخه چاپ میکردند اما اینها این صدهزار نسخه را چاپ نکردند و به جایش نسخههایی از پوستر آقای هاشمی برای انتخابات ریاستجمهوری نهم را چاپ کردند.
خب اگر این کار را کرده باشند جرمی اتفاق افتاده دیگر؟
مهدی میگوید سال 84 ستاد آقای هاشمی با انتشارات ذره قرار داشت که پوسترهای تبلیغاتی را چاپ کند. سازمان بهینهسازی هم با ذره قرارداد داشت که کتاب چاپ کند. بعد بین انتشارات ذره و مهدی هاشمی اختلاف پیش آمد. مهدی میگوید من مسوول تبلیغات آقای هاشمی بودم و گفته بودم شما هر مقدار پوستر چاپ میکنید باید تحویل دفتر تهران دهید، رسید بگیرید و بعد توزیع شود. اینکه بیایید بگویید مثلا 20هزار تا فلان جا و 50هزارتا فلانجا توزیع کردیم من پول نمیدهم. انتشار ذره میگوید ما در شلوغی انتخابات چاپ کردیم و به شهرستانها فرستادیم و مدعی است که از مهدی طلب دارد.
الان انتشارات شاکی است؟
شکایت نکرده، اختلاف دارند.
به سازمان بازرسی چه ربطی دارد؟
سازمان بازرسی میگوید انتشارات ذره باید کتاب را صدهزار نسخه چاپ میکرده اما کمتر چاپ کرده، هرچند انتشارات ذره هم رفته جواب داده که کتابها کامل چاپ شده است.
دیگر چه اتهام مالیای دارند؟
بحث دیگر مربوط به یکسری از هزینهها در بهینهسازی است. مهدی میگوید وقتی من مدیر سازمان بهینه سازمان شدم یک ورق کاغذ به من دادند، من خودم هیچچیز نداشتم. یکسری تخلفاتی که مهدی میگوید سوءنیت و حتی تخلف نبوده. میگوید برای اینکه من فرهنگ بهینهسازی را در مملکت جا بیندازم باید نمایندههای مجلس را میفرستادم به کشورهایی که صرفهجویی سوخت انجام دادند تا این فرهنگ جا بیفتد. یک نماینده مجلس وقتی میخواهد به ماموریت خارج برود باید از جایی در ریاستجمهوری مجوز بگیرد و بودجهاش تامین شود. اما سازمان بهینهسازی مصرف سوخت با یک پیمانکار قرارداد آموزشی داشته و مهدی میگوید طبق قانون میتوانستم آموزش را به پیمانکار واگذار کنم. اینکه من صد یا 50 نماینده مجلس را فرستادم دو کشور را دیدند این یک دوره آموزشی بوده که مملکت به آن نیاز داشته. میگوید اصلا کسی با این فرهنگ آشنا نبود و باید این فرهنگ را در داخل کشور جا میانداختیم.
غیر از این چه بود؟
مثلا با یک پیمانکار قرارداد بسته و گفته به ازای هر جایگاه سوخت مایع که در تهران با شهرداری یا دولت مذاکره کنی و جایگاه را بگیری و سند را به نام بهینهسازی بزنی 900هزار تومان پرداخت میکنم.
خلاف این کجاست؟
میگویند مهدی با اعمال نفوذ اینها را گرفته. مهدی میگوید بله! اگر کسی غیر از مهدی هاشمی آنجا نشسته بود، نمیتوانست زمین هزارمتری را مجانی از شهرداری و دولت بگیرد. چون من بودم توانستم بگیرم ولی برای شخص خودم که نگرفتم برای جایگاه سوخت گرفتم.
منظور من اتهامات کلانتر است.
کلان کجا بود؛ جمع رقم همه پروندههای مالی مهدی هاشمی به یکمیلیارد تومان هم نمیرسد.
و این پروندهها به دادسرای کارکنان دولت رفتند؟
خیر، همه در دادسرای امنیت هستند.
چه ربطی به دادسرای امنیت دارد؟
هیچ ربطی ندارد.
شما از پروندهها دفاع کردید؟
از مهدی در پروندههای قبلی دفاع کردیم و مهدی تبرئه شد که همه مربوط به دادسرای کارکنان دولت یا دادسرای امور اقتصادی بود. اما این پروندههای جدید هنوز تفهیم اتهام نشده.
احضاریه هم نیامده؟
خیر، ولی محتوای پرونده این چیزهایی است که من گفتم.
و جرایم امنیتیاش چیست؟
اصل حساسیتی که روی مهدی است سر مسالهای است که من هم به آقایان حق میدهم راجع به آن حساس باشند. در انتخابات خبرگان رهبری دوره قبل آقای هاشمی بنا نداشتند شرکت کنند ولی به ایشان گفته شده بود که حتما شرکت کنید. آقای هاشمی هم گفته بودند من به شرطی شرکت میکنم که خودم روی انتخابات نظارت کنم. آقای هاشمی هم گفته بود همان نظارتی که قانون میگوید را میخواهد و نه بیشتر. آقای هاشمی گفته بود من میخواهم در هر شعبه اخذ رای یک نماینده داشته باشم که از لحظهای که صندوق را میآورند تا لحظهای که آرا شمارش میشود حضور داشته باشد و بتواند هر تخلفی را بهصورت آنلاین به من گزارش دهد. شورای نگهبان پذیرفته بود و مهدی هم مسوول این کار شد. یک مرکز کامپیوتر راه انداخت و حدود 200 کامپیوتر آنجا گذاشت و 200 کاربر آنجا نشاند و 1800 نماینده را هم پذیرفتند؛ اما در 600صندوق نمایندههایش را نپذیرفتند. اغلب این افراد دانشجو بودند و مجانی این کار را میکردند.
چرا؟
بچههایی بودند که به این کار علاقهمند بودند؛ سازماندهی مهدی هم قوی بود.
این سازماندهی پول هم میخواهد؛ دستکم کامپیوتر را مجانی نمیدهند؟
همه کامپیوترها را از دوستان و رفقا گرفته بودند.
بعد آنجا چه شد؟
در 1800 صندوقی که ناظر بالای سر صندوق بود آقای هاشمی یکمیلیون رای از نفر بعدی بیشتر آوردند. در انتخابات ریاستجمهوری دهم هم مهدی در یک ستاد جدا همین کار را برای اصلاحطلبان انجام داد.
ستادش کجا بود؟
در خیابان ولیعصر. میگویند مهدی در کمیته صیانت از آرا بوده؛ مهدی میگوید بله بودم. مهدی میگوید ممکن است اسم کمیته صیانت از آرا در قانون نیامده باشد ولی هر نامزد انتخابات حق دارد سر هر صندوق یک نماینده داشته باشد. بالاخره 46هزار نماینده یک مرکزیتی میخواهند که با هم هماهنگشان کند؛ ما آن مرکزیت بودیم. اما مهدی میگوید از روز 22خرداد به این طرف نه مصاحبهای کردم، نه در راهپیمایی شرکت کردم، نه در تجمع شرکت کردم.
چرا؟
به توصیه من؛ خود من هم شرکت نکردم. حتی در نمازجمعه روز قدس که آقای هاشمی اقامه کردند، مهدی به من زنگ زد که با هم برویم اما گفتم من نمیآیم.
مهدی رفت؟
بله، برای مراقبت از آقای هاشمی.
آن تعداد زیاد محافظ مگر اجازه میدهند کسی دستش به ایشان برسد.
بالاخره ممکن بود اتفاقی بیفتد.
همه خانواده آقای هاشمی رفتند؟
بله.
حتی همسرش؟
بله! آن روز من نرفتم ولی مهدی رفت. این تنها تجمعی است که مهدی در آن شرکت کرد. مهدی میگوید هیچ تخلف امنیتی ندارم. مهدی معتقد است حتی در تماسهای تلفنی هم یک کلمه حرف نزده که بتوانند از آن استفاده کنند.
اتهام اخلاقی چطور؛ بالاخره از این جنس اتهامها هم علیه مهدی هاشمی مطرح میکنند؟
هیچ اتهام اخلاقی ندارد. مهدی 19ساله بود که با دخترعمویش ازدواج کرد، من که با مهدی زیاد رفت و آمد داشتم دیدم که معمولا دو، سه ساعت یکبار با همسرش صحبت میکند و رابطهشان با هم خیلی خوب بود.
پس چرا آنقدر روی این مساله مانور میدهند؟
مانور میدهند دیگر.
همانقدر که روی سفرش به لندن مانور میدهند. شما میگویید علت سفر مهدی هاشمی انجام ماموریتی برای دانشگاه آزاد بوده و تحصیل در آکسفورد. اما فرهاد دانشجو به عنوان رییس دانشگاه آزاد گفته به این دلیل واحد لندن تعطیل شده که عملا کاری در آنجا انجام نمیشده؟
نه! آقای دانشجو واحد لندن را تعطیل نکردند. سه ماه قبل از آمدن آقای دانشجو در هیات امنا تعطیلی آنجا تصویب شده بود. البته مهدی مسوول رسیدگی به واحدهای لبنان و سوریه هم بود. از یک طرف واحدهای دانشگاه آزاد تعطیل شده و ماموریت مهدی پایان گرفته. از طرف دیگر درسش تمام شده و تمام واحدهای حضوریاش را گذرانده. رسالهاش را انتخاب کرده و مورد تصویب قرار گرفته و بخش عمدهای از رسالهاش را نوشته است.
اما در همین بحث آکسفورد هم که شما مطرح میکنید بحثهای زیادی در رسانههای انگلیسیزبان مطرح شده مبنی بر اینکه مهدی در آکسفورد درس نمیخواند.
دروغ است. ایشان دانشجوی آکسفورد است و در آکسفورد هم درس میخواند؛ نه در واحد دانشگاه آزاد در آکسفورد بلکه در خود دانشگاه آکسفورد.
پس بگویید استاد راهنمای مهدی هاشمی در آکسفورد کیست؟
من نمیدانم! ولی زیر سوال بردن تحصیل مهدی در آکسفورد توسط یک آقای دکتر ایرانی که در این دانشگاه استاد است انجام شده.
و آن آقای دکتر چرا این کار را میکند؟
چون آن آقای دکتر قبل از اینکه مهدی به آکسفورد برود به آقای هاشمی پیشنهاد داده بود تا یک کاری با محوریت او برای ارتباط آکسفورد و دانشگاه آزاد انجام شود.
به کدام آقای هاشمی؟
هاشمی بزرگ؛ گفته بود که ما بیاییم دانشگاه آزاد و دانشگاه آکسفورد را جوینت کنیم.
به ایشان به عنوان رییس هیات امنا پیشنهاد داده بود؟
بله، آقای هاشمی هم استقبال کرد و این درخواست را برای آقای جاسبی فرستاد. آقای جاسبی هم بررسی کرده و گفته بود که این آقا میگوید بیاییم یک جوینت راهاندازی کنیم و نهایتا از جوینتش یک سمینار بیرون میآید و برای این سمینار رقمی بالای 400-300میلیون تومان پول میخواهد که نمیتوانیم چنین پولی بدهیم. سر همین قضیه این آقا با مهدی چپ افتاد. مهدی هم از طریق من این قضیه را پیگیری کرد.
چپ افتاده یعنی چه؟
شروع کرد علیه مهدی مصاحبهکردن و حرفزدن که تحصیلش در آکسفورد را زیر سوال ببرد.
مگر آکسفورد آنقدر بیدر و پیکر است که یک نفر ادعا کند بورس یا پذیرش گرفته و بعد یک استاد راه بیفتد و شروع کند به زیرآب زنی و... .
آن آقای دکتر ایرانی میگوید مهدی دانشجوی آکسفورد نیست. مهدی هم آنجا جواب داده که من دانشجوی آکسفورد هستم، این هم استاد راهنمایم است.
یعنی آنجا پذیرش قطعی گرفته.
بله.
از چه کانالی؟
توسط یکی از موسساتی که این کار را میکنند.
چون میدانید بازار دکترای دروغین در ایران خیلی داغ است. آن هم از نوع آکسفوردیاش.
بله میدانم. اما مهدی در دوبی برای اینکه پذیرش بگیرد ششماه زبان خواند.
آیا نامهای از دبیرخانه دانشگاه آکسفورد مبنی بر تایید اینکه دانشجو بودند، دارید؟
بله، من زمانی که دوبی بودم تمام مدارک تحصیل مهدی در آکسفورد را دیدم، سفارت ایران هم تایید کرده که مهدی هاشمی در آکسفورد دانشجو است.
شما میدانید موضوع رسالهاش چیست؟
میدانم ولی نمیگویم! فکر میکنم در ارتباط با ایران است؛ مبانی سیاسی و دینی حکومت. من به او گفتم چرا این موضوع را انتخاب کردی، آنها میخواهند سوءاستفاده کنند. او هم گفت من چلاق نیستم، بگذارم آنها سوءاستفاده کنند. گفتم آنها دنبال این هستند که اطلاعات بگیرند. گفت میخواهند چه چیزی را پیدا کنند؟ آقای هاشمی که همه چیز را میگوید. اطلاعاتی که من دارم اطلاعات آقای هاشمی است، جمهوریاسلامی چیز پنهانی ندارد. گفت من اطلاعاتی که به نفع ماست را به آنها میدهم.
مهدی هاشمی واحدها را گذرانده اما از پایاننامهاش دفاع نکرده.
نه دفاع نکرده.
اگر به ایران بیاید و او را بگیرند و نتواند برود دفاع کند چه؟
بالاخره مهدی خیلی مطمئن است مشکلی ندارد که میخواهد برگردد.
اینکه ماموریتش توامان شده با ادامه تحصیلش این یک نوع رانت نیست؟
میتواند رانت هم باشد. ما باید یک مقدار هم واقعنگر باشیم. در دادگاه شهرام جزایری بودیم، قاضی به او گفت شما قبول دارید رشوه دادید. گفت آقای قاضی شما تا به حال وام کارمندی گرفتهاید؟ قاضی گفت یعنی چه؟ گفت اگر اداره بنویسد که یک وام کارمندی چهار، پنجمیلیونی به شما بدهند تا یک سکه ندهید به تو وام نمیدهند. معلوم است که وقتی 50میلیارد تومان وام گرفتم، رشوه هم دادهام. بیایید واقعیتها را بپذیرید. چه کسی بهتر از مهدی هاشمی میتوانست این ماموریت را انجام دهد؟ مهدی آدم باهوشی است، آدم بانفوذی هم هست، آدمی که در اینجا دانشجوی دکترای شیمی بود.
کدام ماموریت! شاید بهتر است بگویید اگر در موقعیت این همزمانی تحصیل و ماموریت قرار گرفته چون پسر اکبر هاشمیبهرمانی است.
بله، او میتواند همه چیز را هماهنگ کند چون پسر آقای هاشمی است. رییس دفتر رییس هیات امناست، مورد اعتمادترین فرد است. بگذارید خاطرهای برایتان تعریف کنم.
تعریف کنید.
من لیسانس اولم را در مدرسه عالی بازرگانی گرفتم. دکتر عنایتالله رضا تازه از چین برگشته بودند. میگفت رییس دفتر مائو دختر خواهرش است و این برای من که سالها مشاور مائو بودم سوال ایجاد کرد که در چین آن روز شایستهتر از دختر خواهر مائو برای رییس دفترش وجود نداشته؟ اینها یک واقعیتهایی است که مهدی رییس دفتر رییس هیات امناست چون مورد اعتماد شخص آقای هاشمی. پس وقتی میخواهند بازرس بفرستند به خارج مهدی بهترین گزینه است. بعد هم مهدی قصد تحصیل در آکسفورد را دارد و این باعث میشود دو هزینه برای یک سفر ندهند.
با نفوذ مهدی هاشمی موافقم ولی با هوشش نه؛ منظورم این است خیلیها باهوش اند ولی برای ماموریت به لندن نمیروند که توامان درس هم بخوانند و...
خب! این هم درست است.
و ادعای رسانههای محافظهکاران مبنی بر دریافت حقوق 14میلیون در ماه برای انجام ماموریتش به دلیل هوشش بوده یا نفوذش؟
دروغ است! کسی که ماموریت خارج از کشور میرود یک فوقالعاده ماموریت روزانه میگیرد که رقمش را دولت تعیین کرده. من الان نمیدانم چقدر است.
14 میلیون تومان؟
قطعا 14میلیون نیست. مهدی حقوق هیات امنایش را میگرفت که حدود یکمیلیون تومان بود.
مهدی الان هم همچنان رییس دفتر رییس هیات امنای دانشگاه آزاد هست؟
نه! الان یاسر رییس دفتر هیات امنا شده. از وقتی که مهدی به ماموریت رفته برادرش در آنجاست.این ماموریت واقعا لازم بود؟
تشخیصش با هیات امناست.
یک راهی برای فراری دادن مهدی هاشمی از اتهاماتی که علیه او طرح شده، نبود؟
نه، مهدی قبل از اینکه چیزی علیه او مطرح شود، رفت. وقتی به آنجا رفت این جوسازیها شروع شد.
خب حالا که همین حقوق ماهی یکمیلیون هم قطع شده و موقعیت مهدی هاشمی برای بازگشت مناسب است، کی برمیگردد؟
از حدود یک ماه و نیم پیش اصرار مهدی برای بازگشت بیشتر شده است. میگوید من یک روز هم نمیخواهم در خارج بمانم. یک دلیل دیگر برای بازگشتش هم فشار خانوادهاش است. همسرش حاضر نشد برود. مهدی دو فرزند دارد. پسر بزرگش با خودش آنجاست و درس میخواند و پسر کوچکش در ایران با مادرش زندگی میکند.
یعنی عملا جدا از هم زندگی میکنند؟
همسر مهدی چند سفر به آنجا رفت و گفت من نمیتوانم آنجا زندگی کنم؛ این را هم بگویم که مهدی هم نمیتواند آنجا زندگی کند. میگوید ما اینجا به دلیل وابستگیمان به خانواده هاشمی به شدت در انگلیس محدود هستیم.
مهدی هاشمی آنجا محافظ دارد؟
خیر، اینجا هم محافظ نداشت چه برسد به آنجا. مهدی میگوید آدمهای معمولی آنجا احتیاط میکنند با من ارتباط داشته باشند و من در انگلیس واقعا احساس تنهایی میکنم. همسرش هم میگفت من به همین دلیل نمیتوانم آنجا زندگی کنم.
در کجای انگلستان زندگی میکند؟
در لندن خانه گرفته؛ اتفاقا یکی از دلایلی که همسرش راضی نشد به انگلستان برود این بود که میگفت من اینجا در یک خانه بزرگ زندگی میکنم چرا باید بروم آنجا در یک آپارتمان کوچک زندگی کنم.
یک مقدار باورش سخت است که فرزند اکبر هاشمی بهرمانی با آن همه حرفی که راجع به او زده میشود در یک آپارتمان کوچک در لندن زندگی کند و بدون محافظ باشد.
چون من به دلیل ارتباطم زیاد به خانه آقای هاشمی رفت و آمد دارم واقعیتهای خانواده هاشمی را بهتر میدانم.
الان مهدی هاشمی به شما میگوید که میآیم و اینجا چه اتفاقی برای من میافتد؟
مهدی میگوید من میخواهم بیایم و به تمام اتهاماتی که مطرح است جواب دهم.
یعنی یک دادگاه جنجالی خواهیم داشت؟
من به او گفتم دادگاههای ما اینطور نیست که تو فکر کنی. گفت نه، من به پدرم گفتم به هر جهت شما به عنوان رییس مجمع تشخیص و کسی که این همه در نظام سابقه دارید تلاش کنید با من قانونی برخورد شود. گفتم این میشود تبعیض. آقای هاشمی هم گفتند رییس قوه قضاییه گفته در چارچوب قانون با مهدی رفتار میکنیم. الان اسامی متهمان اختلاس سههزارمیلیارد تومان را میگویند الف، ب، م، د.
من به شوخی به محسن و محمد هاشمی میگویم فردا که مهدی آمد هرروز روزنامه مینویسد م. ه؛ آن وقت محمد هاشمی باید بگویید من نیستم، محسن هم بگوید من نیستم.
شما به عنوان وکیلش میخواهید که در دادگاه و رسانهها با نام مخفف م. ه خوانده شود یا مهدی هاشمی بهرمانی.
من به عنوان وکیل مهدی نظر موکلم را میگویم. مهدی میگوید من میخواهم از همان لحظه اول که میآیم خیلی علنی و شفاف با من برخورد شود. یعنی در تلویزیون نشان دهند؛ همانجا هم بازپرس بیاید بگوید آقای مهدی هاشمی شما به اتهام مثلا اختلاس 300میلیون تومان بازداشت میشوید.
مهدی هاشمی میگوید من اگر بیایم ایران چه اتفاقی میافتد.
انتظارش این است که با او قانونی برخورد شود.
انتظارش این است که در فرودگاه بازداشت شود یا خیر؟
میگوید مگر لحظهای که میخواهند کسی را دستگیر کنند نباید به او تفهیم اتهام کنند. میگوید وکیلم آنجا حضور داشته باشد، مامور امنیتی، انتظامی و قضایی هرکسی که میخواهد من را بگیرد؛ اما بگوید به چه دلیل و اتهام من چیست؟ اگر اتهام من از اتهاماتی است که بازداشت شدن در آن الزامی است و من متهم شدم به اختلاس و ارتشا که قانون میگوید بازداشت الزامی است بازداشتم کنند.
شما چه فکر میکنید؟
به احتمال زیاد بازداشت میشود.
چرا؟ مگر نمیگویید شکایت خاصی از او مطرح نشده؟
با این فضایی که ایجاد کردند احتمال بازداشتش زیاد است.
و اگر بازداشت شود به نفعش است یا نه؟
من فکر میکنم بازداشت شود به نفعش است. چون اگر مهدی بازداشت شود باید یک محاکمه عادلانه برگزارشود.
یعنی باید علنی باشد؟
بله.
آیا مهدی هاشمی الان در دوگانه رفتن به زندان ایران و برخورد قضایی با او در خارج است که قصد کرده بازگردد و از روی ناچاری داخل را انتخاب کرده؟
اصلا چنین چیزی نیست.
موضوعی که شما به آن اشاره نکردید بحث طرح یک شکایت خارجی علیه مهدی هاشمی است. ما در مورد مهدی هاشمی یک پرونده نفتی دیگر هم داریم. این درست است که یکی از مدیران سابق وزارت نفت که سالها پیش در پروندهای مجرم اعلام شد و زندان افتاد از مهدی هاشمی در کانادا شکایت کرده؟
بله، آقای بوذری که خیلی وقت پیش، مدتی معاون وزیر نفت بودند. اما شکایت آنجا بیمحتوا و پوچ است.
ماجرایش چیست؟
بوذری بعد از جنگ از وزارت نفت استعفا میدهد و یک شرکت میزند و در کارهای تجارت نفت شرکت میکند. مورد سوءظن وزارت اطلاعات قرار میگیرد و توسط وزارت اطلاعات بازداشت میشود.
مورد سوءظن یعنی چه؟
یعنی گفتند اطلاعات میفروخته و پورسانت میگرفته.
در زمان جنگ؟
گفتند با یک عده در داخل وزارت نفت ارتباط داشته و اطلاعات نفت را به بیگانه میفروخته. به این دو اتهام آقای بوذری در ایران بازداشت میشود. ایشان را وادار میکنند 200هزار دلار پول را برگرداند که از حسابش در کانادا این پول را میریزد. معمولا پول به حساب ضابط ریخته میشود که بعد به دادستانی بدهد. این 200هزار دلاری که برمیگرداند از اتهام فروش اطلاعات، منع تعقیب میخورد ولی به اتهام اخذ پورسانت برایش مجرمیت میزنند و با 90میلیون تومان وثیقه از زندان آزاد میشود، از زندان هم که آزاد میشود (سال 75- 74) از ایران میرود. بعدها در آمریکا شکایتی علیه مهدی هاشمی، وزیر اطلاعات و دادستان وقت مطرح میکند.
به کجا شکایت میکند.
به دادستانی آمریکا، اما دادستانی آمریکا شکایتش را رد میکند.
چرا؟
چون برای شکایتش دلیلی نداشته. بعد هم اخیرا رفته کانادا شکایت کرده.
این شکایت برای 70 است؛ چطور الان که سال 90 است این کار را میکند؟
آقای بوذری گفته سالها در آمریکا پیگیری کردم ولی به نتیجه نرسیدم و الان در کانادا شکایت کرده. متن شکایتش را هم دادستانی کانادا برای مهدی و آن دو نفر دیگر میفرستد. در شکایتش گفته مهدی در معاملات نفتی رقیب من بوده. مهدی هم میگوید من هیچوقت در معاملات نفتی نبودم.
به چه اتهامی شکایت کرده؟
گفته مهدی رقیب من بود، اعمال نفوذ کرد، تا مرا بازداشت و شکنجه کردند و به زور از من خواستند پول را برگردانم.
دادگاه در آنجا در چه مرحلهای است؟
هیچ حکمی نداده؛ فقط اینها باید جواب شکایت را بدهند. ما هم جواب شکایت را تهیه کردیم و فرستادیم.
چه گفتید؟
ما بازجوییهای بوذری را از پروندهاش بیرون آوردیم، قراری که صادر شده بود، اقراری که خودش داشت.
شکایت کرده که پولش را بگیرد؟
شکایت کرده و گفته مرا شکنجه کردند و پولم را گرفتند.
گفته مهدی هاشمی هم مرا شکنجه کرده؟
گفته به خاطر مهدی هاشمی با او برخورد کردند؛ هنوز جواب دادستانی کانادا نیامده.
ما چند همزمانی داریم. همزمانی ماموریت مهدی هاشمی به لندن با همزمانی ادامه تحصیلش در آکسفورد. همزمانی ایراد اتهاماتی علیه او در دادگاه وقایع بعد از انتخابات با همزمانی رفتنش از ایران. همزمانی شکایت دادگاهی در کانادا با همزمانی بازگشت به ایران؛ این همزمانیها یک مقدار خارج از عرف است.
اما مهدی در طول این مدت مدام اصرار داشت که برگردد؛ الان مهدی میگوید من درس و ماموریتم تمام شده پس چه دلیلی دارد بمانم.
مهدی هاشمی چه کار میکند آنقدر شکایتخورش ملس است؟
یک مقدار جرات و جسارتش زیاد است.
از آقازاده بودنش زیادی استفاده نمیکند؟
مهدی قلدر است اما در جهت مثبت.
یعنی چه؟ بار مثبت این قلدری چیست؟
بار مثبتش این است که وقتی رییس سازمان بهینهسازی مصرف سوخت بود یا حتی قبلش در صنایع دریایی، برای سازمانش به این وزارتخانه یا آن وزارتخانه دستور میداد.
و کجای این خوب است؟
البته اگر همه چیز صددرصد قانونمند باشد این کار بد است.
اما برخی میگویند از این آقازادگی برای خودش و خانوادهاش استفاده کرده؟
من ندیدم هیچ استفادهای برای خودش و خانوادهاش کند. به نیروهای امنیتی هم گفتم شما یک مورد از همه این شایعاتی که در مورد هرکدام از بچههای آقای هاشمی مطرح است را مستند به من ثابت کنید خودم مقابلشان میایستم؛ به خودشان هم گفتهام. ما به صورت ماهانه جلساتی در منزل آقای نوری داشتیم من آنجا هم این را گفتهام. یک روز آقای زنگنه به من گفت یاسر یک برج در شهرک غرب دارد، گفتم اگر یاسر در شهرک غرب 10درصد برج هم داشت من نهتنها از وکالت خانواده استعفا میدهم بلکه علنی مقابلشان میایستم. بررسی کردم دیدم یک برج متعلق به آقایی به نام افراشتهپور است و یاسر هم رفیق افراشتهپور است و آنجا رفت و آمد دارد. به یاسر گفتم تو چرا به دفتر افراشتهپور میروی که در معرض اتهام قرار بگیری؟
مثلا در ماجرای استاتاویل کسی که متهم شده دوست مهدی هاشمی بوده یعنی همه اینها اتفاقی است؟
عباس یزدی که دارد کار خودش را میکند. یکبار به آقای هاشمی گفتم در مورد بچههایتان حرف زیاد است که پاسخ داد فرزندان همیشه زیر ذرهبین هستند.
ما الان شخصی داریم به نام مهدی هاشمی که بیرون از ایران است و شما این خبر را تایید میکنید که تصمیم گرفته به ایران برگردد.
بله!
خب! کی؟
ممکن است فردا صبح برگردد.
نهایتا تا کی برمیگردد؟
قرار شد مهدی قبل از اینکه بیاید به من اطلاع دهد ولی نمیخواهیم در فضایی بیاید که یک دفعه بخواهند جوسازی کنند. مهدی اصرارش این بود که تا پایان اردیبهشت بیاید؛ آن مانعی که آقای هاشمی میگفتند مبنی بر مخالفت با بازگشت مهدی هم برداشته شده.
چطور؟
آقای هاشمی گفتند من صحبت کردم و گفتم مهدی در آنجا تحت فشار است و نمیخواهد بماند و دلیلی هم ندارد بماند. مهدی خیلی وقت است که تصمیم گرفته به ایران برگردد.
ما میبینیم که مرعشی به عنوان بخشی از خانواده آیتالله هاشمی زندان میرود. برای فائزه هاشمی حکم زندان صادر میشود. با این اوصاف فکر میکنید مهدی به زندان میرود.
قاعدتا باید برود.
آقای هاشمی برایشان اعمال نفوذی میکند؟
آیتالله هاشمی هیچگاه برای خانوادهاش اعمال نفوذ نکرده، برای مهدی هم پا درمیانی نمیکند. فائزه هم اصرار دارد که به زندان برود.
و مهدی هاشمی چه؟
مهدی هم بدش نمیآید به زندان برود ولی نه به اتهام مالی.
بقیه موکلانتان در خانواده هاشمی که هوس زندان نکردهاند؟
خیر.
آیا باید بپذیریم که فصل برخورد با خانواده آیتالله هاشمی شروع شده؟
یک بار با آقای هاشمی در مورد بچههایش حرف میزدم. میگفت تا قبل از انقلاب این بچهها کوچک بودند و زیر ذرهبین ساواک. از روز اول پیروزی انقلاب هم دستگاههای مربوطه روی اینها حساسیت داشتند و اگر چیزی بود گزارش میکردند. اگر آقایان موردی دارند چرا نمیآیند اعلام کنند.
آیتالله هاشمی، مهدی را گناهکار میداند یا بیگناه؟
آیتالله هاشمی معتقد است و میگوید مهدی بیگناه است. من حتی به آقای هاشمی گفتم ممکن است مهدی بیاید و او را بازداشت کنند. اگر شما عکسالعمل نشان دهید میگویند از بچهاش دفاع میکند، عکسالعمل نشان ندهید میگویند حتما کاری کرده که پدرش هم از او دفاع نمیکند. آقای هاشمی گفت من که بچه نیستم این همه اجحاف شده؛ خب یکی هم نسبت به بچه من.
مهدی هم از پدرش انتظاری ندارد؟
خیر.
به نظر شما اگر تکتک اعضای خانواده آقای هاشمی را به زندان ببرند آیا آیتالله هاشمی واکنش نشان میدهد؟
اگر تمام خانواده هاشمی هم زندانی شوند آیتالله هاشمی واکنشی نشان نمیدهد.
آیتالله هاشمی با مقامات عالی نظام در مورد مهدی صحبتی نکرده که بگوید او بر میگردد و شما هم با دید مساعد با او برخورد کنید.
ممکن است صحبتهایی مطرح شده باشد ولی من جزییاتش را نمیدانم؛ اما بالاخره مهدی فرزند آیتالله هاشمی است.
حتی همسرشان.
بله!
فکر میکنید سرانجام پرونده مهدی هاشمی چه میشود؟
در این سر و صداها که بحث اختلاس سههزارمیلیارد تومانی است و رقمهای در این حد، میخواهند بیایند بگویند مهدی هاشمی صدمیلیون تومان را جابهجا خرج کرده؟