کلاهبرداری میلیونی متهم به قتل از داخل زندان

شرق: مرد متهم به قتل از داخل زندان از یک موسسه خیریه کلاهبرداری میلیونی کرد.
مالباخته پس از تشکیل پرونده به اداره چهاردهم پلیس آگاهی معرفی شد و درباره نحوه وقوع کلاهبرداری سهمیلیون و 200هزار تومانی به کارآگاهان گفت: «فرد ناشناسی روز 16 بهمن طی تماس تلفنی با موسسه خیریه که محل نگهداری معلولان ذهنی است، گفت قصد دارد به موسسه کمک کند اما به علت آنکه محل سکونتش در خارج از تهران است امکان مراجعه حضوری به موسسه را ندارد. او با این ادعا مرا پای دستگاه خودپرداز کشاند و با طرح این موضوع که حسابش دولتی است و انتقال وجه باید از طریق انتخاب گزینه انگلیسی انجام شود مرا قانع کرد گزینه انگلیسی را انتخاب کنم. پس از آن و به شیوه کاملا ماهرانه بار اول مبلغ دومیلیون و 900هزار تومان و در بار دوم مبلغ 300هزار تومان از حساب من به شماره حسابی دیگر انتقال داد.»
کارآگاهان بعد از شنیدن حرفهای مالباخته با توجه به اطلاعاتی که درخصوص این شگرد کلاهبرداری در اختیار داشتند، بلافاصله اقدامات پلیسی را برای شناسایی صاحب حساب عابربانکی که مبلغ متعلق به مالباخته به آن انتقال داده شده بود، انجام دادند و زن جوانی را شناسایی کردند. تحقیق درباره این زن فاش کرد او خواهر یکی از مجرمان سابقهدار به نام مختار است که آخرین بار به اتهام ارتکاب قتل دستگیر و روانه زندان شده است.
این زن در بازجوییها ضمن قبول این موضوع که از انتقال این مبلغ به حساب خود اطلاع داشت، به کارآگاهان توضیح داد برادرش از داخل زندان با وی تماس گرفت و گفت مبلغ سه میلیون و 200هزار تومان به حساب عابر بانک وی واریز شده است و به این ترتیب او را مجبور کرد این مبلغ را به حساب عابر بانک متهم در داخل زندان رجاییشهر انتقال بدهد.
مختار بعد از فاش شدن ماجرا به اداره چهاردهم پلیس آگاهی منتقل شد و به کلاهبرداری از موسسه خیریه اعتراف کرد و گفت این شیوه را از یکی دیگر از مجرمان سابقهدار که او نیز به اتهام قتل در زندان است، فرا گرفته است. او همچنین توضیح داد این مبلغ را برای هزینههای خود در زندان احتیاج داشت. بنا بر این گزارش متهم بعد از اعتراف به جرم خود بار دیگر به زندان بازگردانده شد. در همین حال سرهنگ فریدون رهبریان، معاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی تهران، هشدار داد: «شهروندان باید در نظر داشته باشند برای واریز کردن پول به حسابهای عابر بانک هیچ نیازی به حضور در پای دستگاههای خودپرداز نیست ضمن اینکه هنگام برداشت یا انتقال وجه در صورت ناآشنایی با زبان انگلیسی، به هیچ عنوان از گزینه انگلیسی استفاده نکنند.»
گفتوگو با متهم
مختار در گفتوگویی کوتاه داستان زندگیاش را شرح داده است که میخوانید.
میزان تحصیلاتت چقدر است.
چهارم ابتدایی. علاقهای به درس و مدرسه نداشتم.
چند خواهر و برادر داری؟
من تکپسر خانواده هستم و چهار خواهر دارم که ازدواج کردهاند.
شغل پدر و مادرت چیست؟
پدرم فوت شده. او در یک شرکت ماشینسازی کار میکرد. مادرم خانهدار است.
چرا به دنبال کار مناسبی نرفتی؟
منطقه زندگی ما طوری بود که اگر به دنبال خلاف نمیرفتی، تو را به عنوان آدم ترسو یا ابله معرفی میکردند.
اعتیاد داری؟
به شیشه. در دوران ابتدایی به همراه دوستان مدرسه سیگار میکشیدم و در 18سالگی به شیشه معتاد شدم.
چطور معتاد شدی؟
مدتی در کار خرید و فروش شیشه، کراک و حشیش بودم و شبها که با بچهها در باغ یا خانههای مجردی دور هم جمع میشدیم، آرامآرام شروع به مصرف شیشه کردم.
چند بار سابقه دستگیری و زندان داری؟
سه بار. اولین مرتبه به اتهام سرقت مغازه و در سال 83، در 15سالگی، دومین بار به اتهام درگیری با ماموران و اخلال در نظم عمومی در 18سالگی و آخرین بار نیز در سال 87 به اتهام قتل.
درباره ماجرای سرقت از مغازه توضیح بده؟
در سال 83 به همراه تعداد دیگری از دوستان و بچههای اسلامشهر- چهاردانگه از یک مغازه فروش شیرآلات سرقت کردیم که سهم من در آن سرقت حدود ششهزار تومان بود. بعد از دستگیری به کانون اصلاح و تربیت رفتم و مدت چهار ماه در آنجا بودم.
درگیری با ماموران چطور اتفاق افتاد؟
بعد از آزادی از زندان، مدتی را به کارهای مختلفی مثل کارگری، آهنگری و... مشغول شدم تا اینکه شروع به خرید و فروش شیشه، کراک، حشیش و... کردم. زمانیکه ماموران میخواستند دستگیرم کنند با آنها درگیر شدم.
ماجرای قتل چه بود؟
زمانیکه در زندان بودم، با تعدادی از سارقان سابقهدار آشنا شدم و بعد از آزادی همراه آنها گروه سارقان منزل و مغازه تشکیل دادیم و در شمال شهر تهران شروع به سرقت کردیم و در مدت کوتاهی توانستیم پول قابلتوجهی به دست بیاوریم. در طول مدتی که در کار سرقت بودیم، پسردایی من به نام محمود مسوول نگهداری و انبار اموال مسروقه از قبیل طلا و جواهرات، تابلوفرش، فرش و وجوه نقد بود تا اینکه در سال 87 تصمیم به ازدواج گرفت و به این بهانه از ما درخواست پول کرد. قرار شد مبلغ 20میلیون تومان به او بدهیم اما او به این مبلغ راضی نشد و تمامی طلا و جواهرات سرقتشده را که آن زمان 60میلیون تومان ارزش داشت به همراه 32میلیون تومان پول نقد برای خودش برداشت. بعد از آنکه من و دیگر بچهها از این موضوع خبردار شدیم دنبال او گشتیم تا اینکه به ما خبر دادند او در چهاردانگه در حال کشیدن شیشه است که بلافاصله من به همراه سه نفر دیگر از بچههای گروه به آنجا رفتیم و او را پیدا کردیم. زمانیکه میخواستیم درباره پول و طلاها با او صحبت کنیم، بین ما درگیری ایجاد شد و محمود با چاقویی که داشت هر چهار نفرمان را مجروح کرد تا اینکه من توانستم چاقو را از دستش درآورم و در یک لحظه، وارد گردنش کنم. بعد از قتل فراری شدم تا اینکه 16 روز بعد در مراسم عروسی یکی از دوستانم دستگیر شدم. حدود دو ماه قبل از کشته شدن محمود هم وقتی با بقیه اعضای گروه در باغی در چهاردانگه بودیم، ناگهان ماموران وارد باغ شدند و شروع به دستگیری بچهها کردند. زمانیکه میخواستند مرا دستگیر کنند به سمت ماموران تیراندازی و با استفاده از تاریکی شب فرار کردم.