افغانستان و ایران، روایت مهمان و میزبان از هم - 4

بی بی سی : خبر ممنوع شدن حضور مهاجران افغان در استان مازنداران و خبری که در آستانه سیزده به در مبنی بر جلوگیری از حضور افغانها در پارکی در اصفهان منتشر شد، بحث هایی زیادی را در فضای مجازی اینترنت، دامن زده است.

ما از چند تن از افغانها و همچنین ایرانی ها خواستیم، تا تجربه، دید و دریافت شخصی خود از زندگی در کشور دیگری را، روایت کنند. آنچه در این صفحه می خوانید، چند روایت شخصی است.

خبر ممنوع شدن حضور مهاجران افغان در استان مازنداران و خبری که در آستانه سیزده به در مبنی بر جلوگیری از حضور افغانها در پارکی در اصفهان منتشر شد، بحث هایی زیادی را در فضای مجازی اینترنت، دامن زده است.

ما از چند تن از افغانها و همچنین ایرانی ها خواستیم، تا تجربه، دید و دریافت شخصی خود از زندگی در کشور دیگری را، روایت کنند. آنچه در این صفحه می خوانید، چند روایت شخصی است.

خوشحالم که یک ایرانی به افغانستان سفر می کند

 


نسیم نجفی

فیلمساز

سوار ماشینی شده ام که به نظر تویوتا استیشن است. تاکسی های اینجا تویوتا هستند. روی صندلی تاکسی چیزی شبیه قالی یا گلیم پهن شده. به خاطر سفارش دوست افغانم سعی می کنم تنها در شهر نگردم. اما چون اینجا زندگی نمی کنم خطر را به اندازه او درک نمی کنم و حرفش را خیلی جدی نمی گیرم. گاهی بدون او در خیابان های اطراف هتل می گردم.

داخل تاکسی چندان تمیز نیست. غیر از من دو مرد دیگر در ماشین هستند، یکی کنار من نشسته و دیگری کنار راننده. از مردی که کنارم نشسته آدرس می پرسم. می خواهم به کارته سخی بروم. آدرس را می گوید و می پرسد ایرانی هستی؟ می گویم بله.

یاد خانمی می افتم که دیروز در باغ زنانه از من این سوال را پرسید. اینجا زیاد با این سوال مواجه می شوم. وقتی لهجه را می شنوند حتما می پرسند. مرد چند دقیقه بعد می گوید رسیدی، پیاده شو. وقتی می خواهم کرایه را بپردازم نمی گذارد، می گوید مهمان من هستی.

کابل - باغ_ بازار زنانه

نوروز، روز اول فروردین. رفتم تا پیک نیک کردن زنان در باغ زنانه را تماشا کنم. این رسم زنان افغانستان در روز اول بهار است که تنها یا به همراه بچه هاشان به این باغ می روند و چند ساعتی را با لباس ها و آرایش دل بخواه، به دور از مردان به هواخوری و تفریح می گذرانند.

پیک نیک رنگارنگی بود پر از صدای زنانی که آرام در آفتاب نشسته بودند، صدای زنانی که با بچه هایشان سرگرم بودند و برای آنها سفره غذا و خوراکی پهن می کردند، صدای زنانی که دور هم دست می زدند و می رقصیدند، صدای زنانی که به عکس گرفتن من اعتراض می کردند و زنانی که برای دوربینم ژست های خوشگل می گرفتند.

وارد بازی چند پسربچه شده بودم و با آنها حرف می زدم که خانمی ۴۵ ساله پرسید: ایرانی هستی؟

- بله

- من هم ایران بودم، ایران را خیلی دوست دارم، نمی خواستم برگردم.

- کجا زندگی می کردین؟

- نمی دانم، یک صاحبخانه داشتیم خیلی مهربان بود.

- اسمش چی بود؟

- حاج خانم. یک پسرش علی آقا یک پسرش محمد آقا.

- من هم اینجا را خیلی دوست دارم.

- نه اینجا همه خیابان هاش خاک و گل است.

به کفش هاش نگاه کردم که روز اول عید برای رفتن به مهمانی زنانه شهری, پاهایش را با سرخوشی در آنها سرانده بود و حالا خاک و گل خیابان های آسفالت نشده کابل اجازه نمی داد نو بودن را به رخ بکشند. گفتم: اما من اینجا رو دوست دارم

دلیل این خانم برای دوست داشتن ایران فقط مهربانی حاج خانم بود. گفتم چطور انتظار داری کابل را به خاطر خیابان های گلی اش دوست نداشته باشم.

دور روز قبل، اتوبوس_ در راه هرات به کابل

غروب بود که به قندهار رسیدیم. راننده حاضر نبود مسیر پرخطر را در شب تاریک ادامه دهد، به همین خاطر در مقابل کاروانسرایی بیرون قندهار ایستاد تا شب را صبح کنیم. مردان همه پیاده شدند تا ببینند کاروانسرا جا برای مسافران دارد یا نه.

با زنی که موقع فیلم گرفتن من رویش را از دوربین بر می گرداند تنها ماندم. پرسیدم وقتی فیلم می گیرم از چه ناراحت می شود. گفت ناراحت نمی شود و فقط نگران است.

برقع را بالا زد و پرسید برای چی به افغانستان آمده ام. گفتم برای دیدن افغانستان. گفت که شوهرش در ایران مرده و برادر شوهرش می خواسته با او ازدواج کند. برای همین از پدرش خواسته به دنبالش بیاید و او و بچه را با خود به افغانستان ببرد. پس او هم مثل من از ایران با اتوبوس راه افتاده بود و سه روزی می شد که در راه بود.

پدرش آمد داخل اتوبوس و گفت پیاده شویم. کاروانسرا یک سالن بزرگ بود پر از مسافرانی که مثل ما برای خواب شب توقف کرده بودند. شلوغ بود و وقتی وارد شدم سفره ای از این سر تا آن سر پهن بود و هرجایی بشقابی دیده می شد که در آن گوجه و پیاز بود، با مقداری نان، و لابد قبلش غذایی که حالا خورده شده بود.

زندگی کوتاه شبانه در کاروانسرا دسته جمعی بود. همه با هم غذا می خوردند و با هم تلویزیون تماشا می کردند و با هم در سالن می خوابیدند. تلویزیون ابتدا سروصدای مبهمی بود که صفحه کوچک و نور ضعیف آن می گفت خودت را با تماشای من خسته نکن.

صاحب کاروانسرا که دید من نمی توانم بین دیگران در سالن بخوابم قبول کرد اتاقش را که ته سالن بود به من قرض بدهد.

در انتظار صاحب کاروانسرا ایستاده بودم تا برای قرض کردن اتاق، کلیدش را بگیرم. دیدم تلویزیون فیلم یک عروسی در ایران را پخش می کند، از همین فیلم های عروسی که عروس و داماد برای یادگاری می گیرند. مجلس عروسی مختلط بود و جوان ها با لباس های امروزی می زدند و می رقصیدند. چه چیز این فیلم خصوصی برای شان جالب است؟

مجلس شادی ایرانی ها که به طور پنهانی و دور از چشم ماموران انتظامی برگزار می شود، برای افغان ها تفریح بود. آنها نمی توانند چنین مجلسی بگیرند، چون این نوع آزادی در لباس پوشیدن و رقصیدن مرد و زن در کنار هم چیزی است که هنوز عرف آنها نمی تواند قبول کند.

اما قانون شان آزادتر از قانون ماست. آنها در حالی که محدودیت قانونی ندارند چنین مجلس هایی نمی گیرند و ما که ممنوعیت قانونی داریم به شکل زیرزمینی و پنهانی برگزارشان می کنیم.

صاحب کاروانسرا کلیدش را آورد. گفتم تلفنم شارژ ندارد و باید به خانواده ام خبر سلامتی ام را بدهم. تلفن کاروانسرا را جلویم گذاشت.

نمی دانم چون زن بودم از من حمایت می کرد یا اگر مردی هم جای من بود همین طور رفتار می کرد. رفتار مردان افغان با من به عنوان زن ایرانی برایم قابل تامل بود. آزادانه حرف زدن و تنها سفر کردن و پوششی که آزادانه تر از زنان افغان بود و زنانگی کمتر سرکوب شده، آنها را به تماشاهای طولانی مدت می خواند و این رفتار به محض این که کمکی می خواستم، به رفتاری حمایت گرانه تبدیل می شد.

کیسه خواب داشتم. شب سختی بود. خوابیدم در میان هیاهوی مردانی که از سالن می آمد، در حالی که ساعت ۳ صبح باید برای ادامه سفر به کابل راه می افتادیم.

یک هفته قبل، تهران_ خیابان عباس آباد - سفارت افغانستان

بماند که مسوول تحویل مدارک در سفارت افغانستان مدارک من را تحویل نمی گرفت. چون در فرمم نوشته بودم روزنامه نگار. می گفت سفر به افغانستان برای یک خبرنگار خطرناک است. بماند که فرمم را عوض کردم و این بار شغل را نوشتم خانه دار، اما من را شناخت و باز هم قبول نکرد...

به اتاق جانشین سفیر رفتم تا موضوع را با او مطرح کنم. بسیار آرام و دوستانه به من جلغوزه تعارف کرد و توصیه کرد از افغانستان هم بخرم. به مسوول مربوط زنگ زد و گفت مدارکم را تحویل بگیرد. چون من برای کار به کابل نمی روم بلکه برای دیدن می روم. گفت از این که یک ایرانی به افغانستان سفر کند خیلی هم خوشحال می شوند.

آیا روزی در سفارت ایران چنین جمله ای به یک افغان گفته شده؟

+153
رأی دهید
-48

Mahdi Scandinavi - اسلو - نروژ
این مشکله ما ایرانی‌ هست که همه چیز را احساسی‌ نگاه می‌کنیم.تو تاریخ بارها سرمان با امثال این کرهت احساسی‌ کلاه رفته ،افغان‌ها دارند جواب میهمان نوازیِ ما را بعد از ۳۰ سال اینجور میدهندوا حالا نویسنده از گردش یک خانم که زیر ۱۰۰ تا برقع قیم شده تا به پارک برسه خوشش اومده. ادبیات یک خبر نگار حتامان باید یه کپی از کار مخملباف،یا سهراب سپهری باشه.تو یون همه مشکلات و جنگ و خونریزی حتما باید دنبال یه نکته بگرده تا احساس خودش را به خواننده منتقل کنه.اگر واقع نویسی میکردی ،چه جور مینوشتی !
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 12:10
nikiniki12 - ماينز - المان
مهدی گرامی‌ شما دیگه چرا؟؟؟ شما که در اروپا زندگی‌ می‌کنید و میدونید که قانون در اروپا برای تمام شهروندان یکیست، بسیاری از ما ایرانی‌‌ها با وجود حقوق مساوی در اروپا طلب کار هم هستیم. چرا در ایران به بچه‌های افغان نباید حقه مساوی داده نشه فکر می‌کنید هر کسی‌ به اسم ایرانی‌ آلمانی‌ افغان از مادر تبه کار زاده شدند خیر، جنایت کاران رو باید به کودکی برگردید تا ببینید چرا این راه رو پیش گرفتند.
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 12:57
pezhman - وين - اتريش
من دوستان افغانی دارم،و هیچ فرقی‌ بین ما نیست.بعضی‌ نا آگاهان فکر میکنند،کهریزک و قتلهای زنجیره‌‌ای و خلاف‌های دیگر کار ما ایرانیها نیست.بارها خبر تجاوز،آنهم بصورت مدرن و دسته جمعی توسط جوانان ایرانی‌ به زنان ایرانی‌ آنهم در حضور شوهرانشان را شنیده‌ایم.منظورم شاهین شهر و سایر نقاط است. خبر زورگیری در روز روشن.قتل بخاطر چند تومن.ووو.زندانها پر است از ایرانیان خلافکار.و ما ‌اینها را نمی‌بینیم.کمی‌ انسان باشیم و عادلانه قضاوت کنیم....کدام خونخوار تریم. از نظر من یک کودک بیگناه افغان ارزشش از میلیونها ایرانی‌ خلاف کار و متجاوز و دزد و قاتل و حقه‌باز وشرور در زندانها، بهتر است.
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 12:58
sepherdad - سیدنی - استرالیا
متاسفانه یه عده آدم فرصت طلب که دنبال مشهور شدن می‌گردن مثل همین خانوم بدنبل سوژه می‌رن کشورهای مثل افغانستان و مردم اونجا رو فریب میدن و بد فیلم‌های آنچنانی‌ میسازن و آبرو ریزی میکنن، توی همون افغانستان یه دختره مجرّد می‌تونه ۳ بار بره سفر یه کشور دیگه؟
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 13:09
persian_aria75 - شفیلد - انگلستان
من نمی دونم چرا تو این مسئله به این واضحی اینقدر صغری کبری میکنند این تلویزون بی بی سی فارسی ، احتمالا بعد از 100 سال که نسل فعلی وجود ندارد همین افعانها که به صورت پناهنده وارد ایران شدند مدعی شوند ، مثل امارات متحده که الان ادعای جزایر ایرانی رو دارد ، بهتره هوشیار باشیم و فریب این روباه پیر را نخوریم ، چگونه میشود هجوم 5 میلیون مهاجر و بی پناه که بیش از جمعیت بعضی کشورهای اروپایی است رو با سفر یک یا چند ایرانی که برای تفریح یا هر چیزی رفتند مقایسه کرد . مردم و حکومت ایران خیلی بیش تر از همه کشورهای دنیا به این جماعت افغان کمک کرده اند ( البته افغان ها هم با جرم و جنایت و تجاوز ) جواب این مهمان نوازی را دادند . به هر حال هر تصمیمی حکومت بگیرد برای بازگشت این مهاجران هم برای خودشان خوب هست و هم برای ایران ، دیگر نیازی به این خیمه شب بازی بی بی سی فارسی نیست .
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 13:15
sepherdad - سیدنی - استرالیا
آزادانه حرف زدن و تنها سفر کردن و پوششی که آزادانه تر از زنان افغان بود و زنانگی کمتر سرکوب شده، آنها را به تماشاهای طولانی مدت می خواند!!!!! تماشاهای طولانی مدت!! همون هیز بودن نیست????
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 13:16
پروردگار - تهران - ایران
واقعیت اینه که طبیعت خودش بین نژادها تبعیض قائل شده برای مثال چند تا سیاه پوست تابحال برنده نوبل شده اند و یا چند تا نویسنده و شاعر سیاهپوست داریم و یا چند تا نویسنده و یا شاعر و یا برنده نوبل داریم که "بلوند" هستند
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 13:29
us.vs.iran - هامبورگ - آلمان
persian_aria75 - شفیلد - انگلستان. برگرد برو ایران کسی‌ تو رو هم تو انگلیس نمیخواد
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 16:02
mehran-b - لایدن - هلند
persian_aria75 - شفیلد - انگلستان. آفرین ! کاملا با نظرت راجع به بی‌بی‌سی و مهاجران افغان موافقم ، آفرین به این استنباط و نظرت .
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 16:06
nikiniki12 - ماينز - المان
پروردگار گرامی‌ هیچ ربطی‌ به طبیعت نداره، سیاه پوستان آفریقا هنوز هم تحت استثمار سفیدها هستند، متاسفانه فرصت طلبی انسانهاست که انسانهایی دیگر رو برای منافع خود مورد سو استفاده قرار میدند. اروپا از اشتباهت تاریخی درس گرفت و نه اینکه اینجا هم انسانهایی سو استفاده کن نیستند اما به خاطره آزادی بیان رو میشند و دمبشون قیچی می‌شه، و فهمیدند که مذهب رو از حکومت باید جدا کرد. حکایته افغانی در ایران که اجاز ه پیشرفت بهشون داده نمی‌شه، البته از حکومت جانی که به ایرانی‌ هم رحم نداره توقع نیست!
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 19:17
shish taiha - رتردام - هلند
Mahdi Scandinavi - اسلو - نروژ. واقعا که ما خیلی مهمان نواز هستیم،کشورمون را که افغانیهای عزیز آباد کردن ،مترو را هم که همین افغانیها درست کردن ،و در آخر جز توهین و تحقیر چیزی نصیبشون نشد.ضمنا ما که در غربت زندگی‌ میکن آیا تحمل این همه تحقیر را داریم.
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 20:30
NedayeAzadi - تهران - ایران
persian_aria75 - شفیلد - انگلستان، عزیزم اولا تو خودت چرا مهاجر شدی که حالا بقیه رو محکوم میکنی و با فیس و افاده و کنایه در این مورد حرف میزنی؟ افغانیها مدعی چه چیزی خواهند شد. که اونها رو با اماراتیها مقایسه میکنی؟ آیا تو نمیدونی افغانیها همه توی یک نقطه از ایران متمرکز نیستند و در تهران و شهرستانها پخش و پلا هستند؟ آیا تو خبر نداری توی ایران افغانیها حتی نمیتونن یه دونه موتورسیکلت به اسم خودشون بخرن و اگه بخوان بخرن باید سندشو به اسم یک ایرانی بزنن؟ حالا چه رسد به مغازه، خونه و ملک و املاک. دیگه اگه میخوای مطلبی بنویسی بر اساس قوانین متمدنانه ی اروپا حرف نزن بر اساس واقعیتهایی که بر جامعه ی ما و به خصوص بر اساس واقعیتهایی که بر یک عده آواره ی افغانی حاکم است مطلبتو بنویس.
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 23:01
30metry tolab - لندن - انگلیس
ممنون از دوستانِ ایرانی‌ که این قدر انسانیت در وجود شما هست که از ماها طرف داری می‌کنید. من از متأسفم که چرا آنهایی که در اروپا و آمریکا آمدن و این جامعه را می‌بینن چرا هنوز عدم نشدن. و میان تو اینجا به نژاد پرستی ادامه میدان.
یکشنبه 10 ارديبهشت 1391 - 01:19
Don Mario - بوگوتا - کلمبیا
همه جا آدم خوب و بد دارد و افغانستان هم همینطور ولی تعداد آدمهای بد آن خیلی‌ کم است و اکثر آنها افراد ساده و سختکوشی هستند و بی‌ رحمی است که همه را با یک چوب بزنیم ، تعجبم از این است دوستانی که در خارج از ایران هستند چرا اینقدر جزمی فکر می‌کنند ، ما که در خارج از ایران بسیار شده که احساس غربت و نژاد پرستانه را حس کنیم چرا باید با انسانی‌ دیگر بدین گونه برخورد کنیم ، سخت‌ترین قوانین مهاجرتی و تبعیضات نژادی در ایران اجرا میشود و چشم خود را بسته ایم ، اگر شرایط ایران این نبود که هست ما هم در ایران بودیم و باید قبول کنیم که در مورد افغانی‌ها هم این صدق میکند و اگر مشکل نداشتند ، خیلی‌ از آنها به ایران نمی آمدند.گر بر سر نَفس خود امیری مردی . بر کور و کَر اَر نکته نگیری مَردی . مردی نَبُوَد فتاده را پای زدن . گر دست فتاده ای بگیری مَردی
یکشنبه 10 ارديبهشت 1391 - 05:12
persian_aria75 - شفیلد - انگلستان
جناب بی بی سی فتنه ، در کشور ( نروژ ) مهد تمدن و اروپای غربی و با کلاس ترین و مدعی حقوق بشر یک مردک روانی 77 انسان بی گناه رو از روی نژاد پرستی میکشه و بمب کار میگذاره آب از آب تکون نمیخوره ولی تو ایران یک حکومت برای رفاه حال شهروندانش مهاجران غیر قانونی رو مدیریت کنه ، مردم 2 تا کشور رو رو در روی هم قرار میدی تا از آب گل آلود ماهی بگیری , آمریکا و اروپا 11 سال در افغانستان بودند برای جنگ با تروریسم در صورتی که هفته پیش طالبان در یک جنگ رو در رو با سربازان ناتو در کابل چیزی نمانده بود کابل را فتح کند ، اگر بجای آوردن سرباز و سلاح ، زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی را درست میکردید و چند کارخانه تولیدی راه می انداختید ، مردم مجبور نمیشدند مهاجرت کنند و برای کشورهای همسایه مشکل ساز شوند ، البته من اطمینان دارم تمام این برنامه ها حساب شده و با نقشه قبلی است .وگر نه مانند ژاپن ، کره ، سنگاپور یا ویتنام ، اینجا را هم آباد میکردید . افغانستان نا امن و ویران بهانه خوبی برای ماندن در کنار روسیه و ایران است و تجارت مواد مخدر هم سود زیادی دارد .
یکشنبه 10 ارديبهشت 1391 - 08:18
Saajan - تورکو - فنلاند
persian_aria75 - شفیلد - انگلستان.دوست عزیز اگر وقت کردی یه سر به روانپزشک بزن بد نمیشه.
یکشنبه 10 ارديبهشت 1391 - 11:11
sepherdad - سیدنی - استرالیا
پرشین_آریا۷۵ - شفیلد - انگلستان. اگر سایت‌های عربی‌ رو هم بخونی‌ همه با هم نگران وضح افغانی‌ها در ایران شدن!!!تصادفی هست!!!!!
یکشنبه 10 ارديبهشت 1391 - 12:00
sepherdad - سیدنی - استرالیا
ندییزدی - تهران - ایران. ، عزیزم اولا تو خودت چرا مهاجر شدی??. چون بعضی‌ کارگران مهاجر که نه اجاره‌ خونه می‌دادن و نه پول غذا و همه چیزشون رو شرکت پرداخت میکرد با یک چهارمم دستمزد کار میکردن و دست مزد ما حتا نصفه پول اجاره‌ خونه هم نبود!.
یکشنبه 10 ارديبهشت 1391 - 12:07
sepherdad - سیدنی - استرالیا
شیش تیها - رتردام - هلند. دوست عزیز هدف از آوردن کارگران خارجی، این بود که کارگران داخلی رو مجبور به دستمزد کمتر کنن که موفق هم شدن، راستی‌ حق بیمه رو هم حذف کردن
یکشنبه 10 ارديبهشت 1391 - 12:09
Saajan - تورکو - فنلاند
شما ایرانی ها بلدیت اعدا ادمهای فهمیده را در بیارید ومن من کنید واسه همدیگر کلاس بزارید یه جوری وانمود میکنید که در کشور تان هیچ نقشه ای قتلی برای شوهر کشیده نمیشه هیچ نقشه ای برای داماد برای راننده تاکسی برای برادر همسایه وغیره وغیره که همه شایدش در این سایت هستیم و فکر میکنید که از همه مردم این کره خاکی بالا تر وبهتر هستید خوبی ها را به خودتان نسبت داده و بدی ها را به دیگران . اگر بن لادن ادم درست و حسابی بود حتما میگفتید که ایرانی الاصل است جدش از اهواز صد سال قبل مهاجرت کرده بود. حالا سران رژیم تان را میگیت که عرب اند. عجب رو دارید خدا وکیلی. البته انسان های فهیم توش کم نیستند.
یکشنبه 10 ارديبهشت 1391 - 12:18
30metry tolab - لندن - انگلیس
persian_aria75 - شفیلد - انگلستان: خیلی‌ دیگه داری حرف میزانی‌. من یوکی بوردرن و ایجنسی را میفرستم بیان ببرند. یه کم آدم شو.
یکشنبه 10 ارديبهشت 1391 - 14:58
persian_aria75 - شفیلد - انگلستان
30metry tolab - لندن - انگلیس، بخواب بابا گلابی لحاف یخ کرد . از اسم طلابت معلومه از کدوم قبرستون اومدی . هنوز دست از ادم فروشی بر نداشتی ؟
یکشنبه 10 ارديبهشت 1391 - 21:07
اشکان ایرانی - مشهد - ایران
افغانستان و مردمانش دوست داشتنی هستند. با اجازۀ مسئولان محترم سایت، پیشنهاد می‌کنم سفرنامۀ زیر رو هم بخونید:. https://www.culturalentomology.blogfa.com/page/afghanistan.aspx.
یکشنبه 10 ارديبهشت 1391 - 19:52
30metry tolab - لندن - انگلیس
persian_aria75 - شفیلد - انگلستان: فک کردی که من ایرانیم. نه‌ی من همون افغانی هستم که تو کشورت به دنیا اومدم و هیچ حقی به ما ندادن. الان در اینجا(لندن) هستم و خیلی‌ چیزها دارم. ترسیدی که گفتم یوکی بوردر ایجنسی میان میبرن ایران تو رو. نه به این زودی نمیان. دارم روی تو و امثال تو خیلی‌ وقت که کار می‌کنم. همین رضا میرین به وطن.
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 03:48
oghab - هلسينكي - فنلاند
Saajan - تورکو - فنلاند. خوب اگر تواز ایرانی شاکی هستی .پس تواین سایت چه .... .
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 23:55
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.