آیا واقعا فیسبوک باعث تنهایی بیشتر ما شده است؟
انتشار مقالهای درباره افزایش تنهایی انسانها در عصر شبکههای اجتماعی، بحثهای گستردهای در میان متخصصان وب برانگیخته است. آیا تب گسترشیابنده فیسبوک، میتواند موجب منزویتر شدن و تنهاتر شدن ما شده باشد؟
شبکههای اجتماعی٬ امکان اتصال انسانها را در سراسر جهان بهطور غیرقابلتصوری افزایش دادهاند. با این همه٬ برخی از متخصصان فنآوری، جامعهشناسان و روانشناسان میگویند کاربران شبکههای اجتماعی نسبت به دیگرانی که در آن حضور ندارند٬ یا بهره کمتری از آن میبرند٬ «تنهاتر» شدهاند٬ و البته «خودشیفتهتر.»
انتشار عصارهای از این دیدگاهها در یک مجله معتبر جهانی که از «تنهایی پرهیاهوی» انسانهای عصر شبکههای اجتماعی میگوید٬ بحثهای جالبی برانگیخته است. برخی از تحلیلگران برجسته دنیای فنآوری و جامعهشناسان ناظر تحولات تکنولوژیک٬ میگویند تنهاتر شدن انسانها در عصر فیسبوک و توییت در نتیجه رشد برقآسای بهرهگیری از این محیطهای مجازی، اعتباری ندارد. در این مطلب خلاصهای از آنچه در این مقاله آمده و نیز دیدگاههای مخالفان آن را پوشش دادهایم.
فیسبوک، «تنهایی پرهیاهو*» و اپیدمی خودشیفتگی در «دهکده جهانی»
همهچیز از سرمقاله جنجالی مجله آتلانتیک شروع شد. سرمقالهای که درباره تاثیرات «ایپدمی تنهایی» حاصل از شبکههای اجتماعی بر روح کاربران و جوامعی است که در آنها زندگی میکنیم. استیفن مارچ٬ نویسنده این سرمقاله با اشاره به یافتههای برخی پژوهشها گفته افزایش انزوا و خودشیفتگی در میان اکثر کاربران شبکههای اجتماعی حتی بیماریهای جسمی و روحی خاصی را هم در پی دارد.
عکس روی جلد شماره بحثبرانگیز مجله آتلانتیک
واقعیت این است که با تکوین و توسعه شبکههای اجتماعی، تارهای ارتباطی ما به واسطه عضویت و فعالیت در فیسبوک و توییتر بهطور چشمگیری گستردهتر شدهاند. ما حالا در حلقههای اجتماعی بیشتری عضویت و فعالیت داریم. فرصتهای بیشتری برای آشنایی و بهرهوری از ارتباطات انسانی - هم در سطح خصوصی و هم در سطوح حرفهای و عمومی - برایمان مهیاست.
استیفن مارچ٬ رماننویس آمریکایی٬ میگوید این ارتباطات٬ کمعمق و سستاند: «ما هرگز تا این اندازه در دسترس نبودهایم٬ اما هرگز تا این حد در انزوا هم فرو نرفته بودیم. پیشینیان ما حتی تصور چنین لحظاتی را هم نمیکردند. روابط اجتماعی تا حد روابطی که در رمانها از آن میگویند نزول کردهاند و چیزی به نام جامعه باقی نمانده است. ما در جهان تناقضهای پرشتاب زندگی میکنیم و هرچه اتصالمان به جهان مجازی افزایش مییابد٬ تنها تر میشویم.»
به اعتقاد او٬ شبکههای اجتماعی حالا دارند به همان انزوایی دامن میزنند که میگفتند برای مقابله با آن پا به عرصه وجود گذاشتهاند. او میگوید فیسبوک مهمترین دلیل این تنهایی پرتعامل و پرهیاهو است.
فیسبوک با عرضه عمومی سهاماش٬ بنا بر برآوردهای تحلیلگران بازار و اقتصاد٬ ارزشی در حدود ۱۰۰ میلیارد دلار خواهد داشت. استیفن مارچ میگوید این یعنی ارزش این کمپانی از نظر اقتصادی بالاتر از ارزش کل صنعت قهوه در جهان است و هشدار میدهد: «یک اعتیاد جدید دارد از یک اعتیاد قدیمی سبقت میگیرد.»
به گفته او «فیسبوک در تابستان سال گذشته تبدیل به اولین وبسایتی شد که بازدید ماهانهاش از مرز یک تریلیون گذشت. در سهماهه پایانی ۲۰۱۱ کاربران بهطور میانگین روزانه ۲/۷ میلیارد لایک و کامنت ثبت کردند و با هر متر و معیاری که فیسبوک را بسنجید؛ چه بهعنوان یک کمپانی، چه بهعنوان یک فرهنگ یا حتی بهعنوان یک کشور٬ از حد تصور و تخیل بشری فراتر است.»
او صحنههای پایانی فیلم شبکههای اجتماعی را - بهرغم ضعفهای فاحش این فیلم - گویاترین تصویر در توصیف تنهایی پرهیاهوی حاصل از فیسبوک میداند؛ صحنههایی که در آن زاکربرگ بار دیگر دوستدخترش را ادد میکند و پس از آن دیوانهوار اینسو و آنسوی مرورگرش کلیک میکند و منتظر واکنش میماند: «همه ما چنین صحنههایی را تجربه کردهایم: خیره به مانیتور و مبهوت تشعشعاتش٬ در عطش واکنش و پاسخ ماندهایم».
تار فیسبوک در پود زندگی؛ به کجا میرویم؟
استیفن مارچ به نتایج یک پژوهش اشاره میکند که نشان داده کاربران فیسبوک نسبت به کسانی که در این شبکه اجتماعی عضو نیستند٬ خودشیفتگی و میل به خودنمایی بیشتری دارند و احتمال بروز رفتار سطحی از سوی آنان هم بیشتر است. رفتار نارسیسیستی نوعی اختلال شخصیتی است که در اثر آن فرد به هرچیزی که نتیجهاش جلب توجه بیشتر به او باشد٬ به سادگی تن میدهد. استیفن مارچ میگوید فیسبوک این اختلال را آنقدر گسترده کرده که شاید مرزهای آن در ذهن و نگرش بسیاری از انسانها جابجا شده باشد. و نکته٬ در ارتباط مستقیم نارسیسیسم با تنهایی است.
استیفن مارچ میگوید هرچه اتصالمان به جهان مجازی افزایش مییابد، تنهاتر میشویم
او میگوید: «تنهایی با تنها ماندن تفاوت دارد. تنهایی گاه میتواند آرامشبخش و لذتبخش باشد. تنها ماندن اما یک وضعیت روانی دردناک است. او میگوید «ما تنها ماندهایم». تنهایی آدمها در این برهه از تاریخ٬ حتی پیش از ظهور شبکههای اجتماعی٬ سیری اکیدا صعودی در پیش گرفته بود. «پارادوکس اینترنت» به اعتقاد او از همان دهه ۱۹۹۰ آغاز شده بود. از آن زمان هرچه ضریب نفوذ اینترنت در جوامع گوناگون افزایش یافت٬ تنهایی ساکنان آن جوامع هم رو به فزونی نهاد.
فیسبوک با تلفیق جادویی «فاصله» و «صمیمیت» احساس نزدیکی بیشتری میان انسانها پدید آورده٬ اما استیفن مارچ این احساس را نوعی «خطای دید» میداند. او میگوید ما حالا آدمهای کمتری را در جهان آفلاین میبینیم. دوست نزدیک و محرم اسرار، نایابتر از همیشه شده. قرارهای دیدار و گردهمآییهای ما کاهشی در حد سقوط داشته و حتی وقتی در جمع حضور داریم٬ همه وجودمان را به جریان جاری در جمع نمیسپاریم. ما منفصل از جمعیم چون جهان اجتماعی ما در فضای مجازی رنگ بیشتری دارد.
جهان آنلاین در مظان اتهام ِ ایجاد اختلال در جهان آفلاین
بیش از نیمی از کاربران ۱۸ تا ۳۴ ساله فیسبوک٬ دقایقی پس از بیدار شدن از خواب شبانه اولین کاری که میکنند سر زدن به فیسبوک و چک کردن نوتیفیکیشنها و مسجها است و ۲۸ درصد از آنها حتی قبل از آنکه از تخت خود خارج شوند فیسبوکگردی روزانه را آغاز میکنند.
نکته مهم دیگری که او مطرح میکند٬ تلاش کاربران برای شاد بودن و شاد نشان دادن زندگی در فیسبوک است. انسانها آنقدر در این فضا غرق شدهاند٬ که حتی در متن شادیهای بزرگ هم٬ به شیوه به نمایش گذاشتن آن روی فیسبوک فکر میکنند. او به پژوهشهایی استناد میکند که نشان میدهند هرچه برای شاد بودن بیشتر تلاش کنید٬ کمتر شاد خواهید بود: «فیسبوک٬ تلاش برای شاد بودن و شاد نشان دادن زندگی را در مرکز زندگی دیجیتال کاربران قرار داده است. ما همه تلاشمان را میکنیم تا چهرهای از خود ارائه کنیم که با مدل دیجیتالمان همخوانی داشته باشد. ما اسیر زندانهایی شدهایم که "تجارت خودنمایی" ساخته است.»
استیفن مارچ: «با هر متر و معیاری که فیسبوک را بسنجید؛ چه بهعنوان یک کمپانی٬ چه بهعنوان یک فرهنگ یا حتی بهعنوان یک کشور٬ از حد تصور و تخیل بشری فراتر است»
چرخیدن در «نیوز فید» فیسبوک برای باخبر شدن از اوضاع و بررسی حال و روز دوستان و شبهدوستان٬ از دیگر رفتارهایی است که به گفته استیفن مارچ٬ اگر با انواع دیگری از تماس همراه نباشد٬ خطر افزایش افسردگی و انزوا را در پی دارد. او میگوید بر اساس پژوهشها٬ کسانی که «مخاطب نامحسوس» فیسبوکاند و در اکثر موارد حتی از لایک زدن و کامنتگذاشتن و مشارکت در گفتوگوهای نیمهعمومی/عمومی فیسبوکی خودداری میکنند٬ معمولا تنهاییشان پررنگتر است. یکی از عواملی که انزوا٬ تنهایی و افسردگی را در این دسته از کاربران تقویت میکند٬ مشاهده شبکهها و حلقههای اجتماعی بزرگ و قدرتمند دوستان خود و دیگر کاربران فیسبوک است. آنها از اینکه به چنین امکانی دست نیافتهاند٬ سرخورده میشوند و حسادتشان عود میکند.
در مجموع٬ به اعتقاد استیفن مارچ «عمق شبکه اجتماعی انسانها در جهان واقعی و خارج از فیسبوک٬ نشانگر عمق شبکه اجتماعی آنها در درون فیسبوک است٬ و نه برعکس.» او میگوید قطعا شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک٬ توییتر یا هر شبکه کوچکتر از این دو٬ برای تنهاتر کردن ما پدید نیامده؛ این ما هستیم که تنهایی و افزایش تنهایی را انتخاب کردهایم و آگاهانه به آن تن دادهایم. با این همه، همچنان یک سوال کلیدی بیپاسخ مانده است: اینترنت انسانها را تنهاتر کرده٬ یا آنهایی که تنهاترند بیشتر جذب اینترنت میشوند؟
حمله منتقدان به استیفن مارچ: «اینترنت را متهم نکنید»!
اریک کلیننبرگ در مجله اسلیت٬ در واکنش به سرمقاله جنجالی آتلانتیک٬ به صراحت میگوید که نتیجهگیریهای استیفن مارچ کاملا نادرست است. او میگوید این ادعاهای بزرگ درباره انزوای حاصل از هجوم به شبکههای اجتماعی٬ چیزی جز افسانه و خیال نیست. به اعتقاد او٬ بر خلاف آنچه مارچ میگوید٬ دوستان فیسبوکی جایگزین دوستان واقعی ما در جهان آفلاین نشدهاند٬ بلکه مکمل دوستان ما در زندگی واقعیاند.
منتقدان میگویند شبکههای اجتماعی فرصت بیشتری برای هموندی و جذب در جامعه به کاربران میدهند
به اعتقاد اریک کلیننبرگ٬ نویسنده آمریکایی و ستوننویس مجله اسلیت٬ مستندات تاریخی و شواهدی که استیفن مارچ برای پشتیبانی از ادعاها و استدلالهایش در سرمقاله آتلانتیک از آن بهره گرفته٬ اعتبار چندانی ندارند٬ چون نمونههای دیگری وجود دارند که به سادگی آنها را نقض میکنند: «فیسبوک یک ابزار است و همچون هر ابزار دیگری٬ تاثیر و کارآمدیاش بستگی مستقیم به شخصیت کاربرش دارد. کسانی که تنها هستند٬ این تنهایی را با خود به فیسبوک منتقل میکنند و آنهایی که ارتباطات گستردهتری دارند هم آن ارتباطات گسترده را با خود به فیسبوک میآورند. نحوه بهرهگیری از تکنولوژیهای نوین میتواند بهگونهای باشد که نه به انزوای بیشتر٬ که به هموندی و جذب بیشتر در جامعه منجر شود.»
جف برکوویچی در مجله فوربس هم مینویسد: «اگر میخواهید در اینترنت توجه کاربران را جلب کنید٬ اینترنت را مقصر بزرگترین مشکلات مردم بخوانید. آتلانتیک از سال ۲۰۰۸ این راز را دریافت و مقاله "آیا گوگل احمقترمان کرده است؟" را در همان زمان منتشر کرد.» به اعتقاد او پاسخ به این سوال که «آیا فیسبوک تنهاترمان کرده است؟» یک «نه!» قاطع است. او اقدام آتلانتیک برای انتشار این مقاله بحثبرانگیز را «ترفندی برای جلب توجه» میداند.
او هم به پژوهشهای اخیر اشاره میکند که نشان میدهند کاربران فعال فیسبوک دوستهای بیشتری در جهان آفلاین دارند و از حمایت اجتماعی بیشتری هم برخوردارند.
زینب توفکچی، از جامعهشناسان برجسته دنیای تکنولوژی، در مقاله بلندی که در پاسخ به استیفن مارچ نوشته، میگوید پاسخ به سوالی که در این مقاله مطرح شده منفی است. به اعتقاد او تعاملات فیسبوکی پیچیدهاند و تاثیرات پیچیدهای بر جای میگذارند. او میگوید ممکن است ما در قالب جوامع منزویتر شده باشیم، اما پژوهشها و بررسیها نشان میدهد که شبکههای اجتماعی آنلاین، دقیقا بر ضد انزوای فردی عمل میکنند و امکانات بسیاری برای رهایی از انزوا و تنهایی در اختیار کاربرانشان قرار میدهند و اکثر کاربران این شبکهها، همانقدر در جهان آنلاین تعامل دارند که در دنیای آفلاین.
در بحبوحه حملات منتقدان، الکساندرا پتری٬ از معدود کسانی است که حتی از استیفن مارچ هم فراتر میرود. او در واشنگتنپست مینویسد «اوضاع حتی از این هم بدتر است و آنچه فیسبوک پدید آورده٬ بسیار بدتر از تنهایی است.» او فیسبوک و پستهای فیسبوکی را بسیار حسادتبرانگیز و ناامیدکننده میداند. به اعتقاد او همین که هر روز مجبوری شاهد موفقیتها و خوشیهای تعداد زیادی از دوستان٬ نزدیکان و شبهدوستانت باشی٬ زجری عظیم است. او به گفته مشهوری از گور ویدال اشاره میکند: «هرگاه دوستی موفقیتی کسب میکند٬ چیزی در من میمیرد.»
* «تنهایی پرهیاهو» عنوان کتابی است از بهومیل هرابال٬ نویسنده چک.