توطئه سرقت از پزشک زن در فیسبوک

یک پزشک زن خیلی راحت در فیسبوک فریب دزد زیرکی را خورد و در قرار ملاقات این زن تحصیلکرده و مرد مرموز خودروی 80 میلیونی به سرقت رفت.
خانم دکتر که نمیدانست چطور میتواند حقیقت را بیان کند پس از چند دقیقه و در غیبت چند دقیقهای وکیلشان لب به اعتراف گشود و به افسر تجسس گفت: هفته پیش در فیسبوک با مرد جوانی به نام «مجید» آشنا شدم. این مرد پس از چند روز با من تماس گرفت و با هم ملاقاتی داشتیم. مرد جذابی به نظر میرسید، با هم بیرون رفتیم و در کمتر از 3 روز احساس کردم میتوانم به وی اعتماد داشته باشم. رابطه تلفنی و حضوری ما همچنان ادامه داشت تا اینکه دیروز به محل قرارمان در چهارراه یافتآباد آمدم. از خودرویم پیاده شدم و با هم احوالپرسی کردیم. مجید درخواست کرد پشت فرمان بنشیند و رانندگی کند. قبول کردم. زودتر از من سوار شد، درها را قفل کرد، پایش را روی پدال گاز گذاشت و رفت. ابتدا فکر کردم شوخی میکند. به موبایلش زنگ زدم تا بازگردد و مرا نیز سوار کند که متوجه شدم گوشیاش خاموش است. نیمساعتی همانجا ایستادم ولی خبری از وی نشد. از ترس آبرویم نتوانستم به خانوادهام حقیقت را بگویم. در شکایتم به دروغ عنوان کردم خودرویم دزدیده شده است.
این زن در جواب پاسخ افسر تجسس که چگونه به یک مرد جوان ناشناس اعتماد کرده است، گفت: مجید آنچنان خود را باشخصیت و تحصیلکرده نشان داد که فکر نمیکردم همه حرفهایش دروغ باشد. وی با الفاظ شیرین، تملق و چاپلوسی فریبم داد. وی به من پیشنهاد ازدواج داده بود، من نیز فکر میکردم به پسر مورد علاقهام رسیدهام. با ادعاهای خانم دکتر، ماموران تجسس برای یافتن ردی از جوان شیاد دست به ردیابیهای تخصصی زدند و متوجه شدند شماره موبایل مجید متعلق به زن جوانی به نام «پروین» است.
پس از احضار پروین به کلانتری، وی در بازجوییها ادعا کرد: من چند ماه پیش از طریق اینترنت با مجید آشنا شدم و رابطه صمیمانهای با یکدیگر داشتیم. وی از من تقاضای ازدواج کرده و قول داده بود تا پایان سال به خواستگاریام بیاید ولی هر بار به بهانهای از من پول میگرفت. آخرینباری که دیدمش از من 5 میلیون تومان طلا گرفت و گفته بود میخواهد در یک شرکت تولیدی سرمایهگذاری کند ولی ناگهان غیبش زد و شمارهای را که برایش خریده بودم خاموش کرد. بر این اساس پلیس متوجه شد با یک جوان شیاد روبهرو است که با زیرکی خاصی از طعمههایش کلاهبرداری میکند.
تحقیقات پلیس همچنان ادامه داشت تا اینکه ردیابیها نتیجه داد و مشخص شد مجید شبها را در یکی از پاتوقهای قدیمیاش در تهرانسر میگذراند و برای اینکه توسط پلیس و طعمههایش شناسایی نشود چهرهاش را با کوتاه کردن مو و ریش تغییر داده است. در ادامه پلیس با انجام یک عملیات ضربتی موفق شد جوان شیاد را که مشغول جعل کارت و مدارک خودروی گرانقیمت بود، دستگیر کند. مجید که ابتدا ادعای بیگناهی میکرد پس از روبهرو شدن با طعمههایش چارهای جز بیان حقیقت ندید و اعتراف کرد: از طریق اینترنت و فیسبوک طعمههایم را شناسایی کرده و با تماس اینترنتی یا تماس تلفنی با آنها قرار ملاقات میگذاشتم و به بهانه دوستی یا ازدواج از آنان کلاهبرداری میکردم.
بنا بر این گزارش، جوان شیاد در بازجوییها به چند کلاهبرداری از دختران جوان اعتراف کرد و با توجه به حساسیت موضوع، پرونده برای رسیدگی به پلیس آگاهی تهران ارجاع شد.