از کردهای اسرائیل چه می دانید؟
بازار «شوک مخنه یهودا» در اورشلیم (بیت المقدس)
فرنوش رام ( اسرائیل )
در دشت و دامان طبیعتی زیبا در آغاز بهاری فرح انگیز؛ نوای موسیقی شاد کردی طنین افکن است و جوانان دختر و پسر و حتی نوجوانان و کودکان چوپی می کشند و با شوری که سر از پا نمی شناسد، پاها را به نظم رقص های سنتی خود بر زمین می کوبند، در چشمانشان شور شادی است و لبخند بر لبان همه.
از هر گوشه و کنار بوی وسوسه انگیز کباب و جوجه مرغ هایی که بر شعله های آتش، آرام آرام بریان می شود شنیده میشود و بوی خوراک های سنتی که بر روزی میزها قرار دارند و نیز نان ویژه ای که نسل های بسیاری، پدرانشان پخته اند و به آن «کلانه» و «شلکنه» می گویند ، هر کسی را به سوی خود می کشاند.
بازار «شوک مخنه یهودا» در اورشلیم (بیت المقدس) که برخی از کردهای یهودی هم در آن مغازه هایی دارند اما در کنار آنها یهودیان ایرانی دیگر و مراکشی ها و یمنی تبارها و غیره هم مغازه هایی دارند:
جهت نمایش ویدئو در یوتوب اینجا کلیک کنید.
جهت دانلود ویدئو
اینجا کلیک کنید.
|
خوب گوش که فرا می دهی می شنوی که موسیقی کردی است؛ مخلوطی از نوای خوش و شاد موسیقی از همه کردهای منطقه خاورمیانه.
خوب که نگاه می کنی می بینی خوراک ها کردی و ایرانی است.
خوب که به مکالمات مردم حاضر در این پیک نیک لذت بخش و ساده و صمیمی و بدور از هر گونه غل و غشی گوش می کنی، می شنوی که برخی از مسن ها زبان «آرامیت» را سخن می گویند هر چند که واژگان عبری زیادی را نیز با آن مخلوط می کنند.
کم نیستند در میان مسن ترهای این جمع پرشور که لباس های زیبای کردی زنانه و مردانه را به تن کرده اند و خانمهایشان پوششی نازک و مملو به رنگ و نگار و مهره های رنگارنگ بر موهای پریشان انداخته اند و مردانشان «سرون» بر سر بسته اند. دقت که میکنی می بینی خیلی از لباس ها نو نیستند، اما افراد آنها را مانند ورق طلا و توتیای چشم، در صندوق های عزیزشان به خوبی حفظ کرده اند؛ آخر یادگار سرزمین اجدادی شان بوده است.
اما چه زیباست که می بینی که تنها مسن ها نیستند که این لباس های پر نقش و نگار را بر تن دارند. جوانانی نیز خود را در این لباس ها پوشانده و با زیبایی می خرامند و با آن می رقصند و با نوای هر چوپی که بر زمین می کشند و پاهایشان را خرامان و آهو وار به این سو و آن سو می برند، دامنه این پیراهن های رنگارنگ که با طبیعت تازه جوان شده همخوانی دل انگیزی دارد، بالا و پایین می رود.
اگر نمی دانستی که اینجا اسرائیل است، می توانستی چشمانت را ببندی و به آسانی احساس کنی که در دل کوههای طبیعت زیبای آبیدر در سنندج کردستان ایران هستی.
نه، اینجا اسرائیل است؛ هزاران اسرائیلی که خود را بی هیچ تردیدی فوراً «کرد» معرفی می کنند، همانند هر سال دیگر امسال در روزی در میانه عید پسح یا جشن فطیر که عید بهار و آزادی یهودیان و یادآور خیزش قوم یهود در برابر خودکامگی های فرعون مصر است، در بوستان شهرک «کفار یونا» (دهکده کبوتر) در اطراف شهر زیبای نتانیا در کنار ساحل دریای مدیترانه گرد آمده اند تا همنشینی سالیانه خود را برگزار کنند.
این حضور جوانان و نوجوانان زاده شده در اسرائیل در جمع صمیمی والدین و پدربزرگ و مادربزرگ هایشان خیره کننده است، اما در هر جای دیگری و در هر زمان دیگری که از نسل های جوان این مردمان بپرسید که ریشه و تبار شما کدام است، بلافاصله می شنوی که «انخنو کوردیم» (به عبری: «ما کرد هستیم»).
اگر بپرسید که کردِ کجا؟ پاسخ ها کمی متفاوت می شود مانند این که اگر پدر پدربزرگم اهل سقز بوده است من هم سقزی هستم (آری پس من سقزی اسرائیلی هستم!!). دیگری می گوید که مادربزرگ و پدربزرگش در کودکی در محله یهودی های سنندج در خیابان سیروس زندگی کرده اند و بعداً به تهران رفته اند و در فلان سال دهه پنجاه یا شصت میلادی قرن بیستم به اسرائیل آمده اند. دیگری می گوید که کرد اهل کامیاران است؛ آری حتی در شهرک کامیاران در نزدیکی سنندج شماری یهودی های کرد زندگی می کرده اند که بعضیشان معلم و دارو ساز و دکتر بودند و پیشههایی همانند سایر مردم اجتماع اختیار کردهاند.
بعدها بسیاری از این کردهای یهودی از استان کردستان، از استان کرمانشاه و یا دیگر نقاط شمال غرب ایران که بسیاری از آنها زبان «آرامیت» را سخن می گفتند، بر اثر کاهش شمار کردهای یهودی در این مناطق، بیشتر راهی تهران شدند و برخی هایشان در همان سالهای اول پس از استقلال اسرائیل به این کشورِ نوپا اما باستانی آمدند. اما برخی از کردهای ایران و منطقه نیز هستند که حتی پیش از استقلال اسرائیل به این سرزمین آمده بودند.
کردهایی که در دهه های دور به اسرائیل آمده اند، در برخی از دهکده های شمال اسرائیل یا اشدود، در جنوب زندگی می کنند. یک رستوران کردی که یک مادربزرگ کرد در نزدیکی مرز اسرائیل با لبنان برپا کرده بود، مدت ها جذبه زیادی برای گردشگران اسرائیلی داشت.
در گوشه و کنار دیگر اسرائیل گاهی رستوران هایی را می توان یافت که تابلوی «میسعادا کوردیت» (به عبری: «رستوران کردی») بر آن نقش بسته است.
اما در نزدیکی تحولات ایران که «انقلاب» نام گرفت و اندکی پس از آن، بسیاری از کردهای یهودی ایرانی که کشورشان را ترک کردند، همانند اکثر یهودیان ایرانی راهی آمریکا شدند، به گونه ای که اکنون آنها محفل و جمع خود را در آمریکا دارند و می گویند که انجمن کردهای یهودی ایرانی در کالیفرنیا پنج هزار عضو فعال دارد که بویژه برای حفظ زبان «آرامیت» تلاش می کنند.
در اسرائیل نیز فعالانی از میان کردهای یهودی ایرانی برای حفظ این زبان تلاش می کنند؛ به آن زبان شعر و ترانه می سرایند و می خوانند و به تازگی نیز یک رادیوی محلی با امکاناتی ساده به زبان «آرامیت» در اسرائیل به راه افتاده که می خواهد آن را به صورت برنامه تلویزیونی نیز در آورد تا هر چه بیشتر نسل هایی از آنها که این زبان را سخن نمی گویند و تنها آن را می فهمند، بتوانند با این زبان باستانی و چند هزار ساله و باشکوه اجداد خود بیشتر آشنا شوند.
بسیاری از کردهای یهودی در اسرائیل تنها زمانی که پدربزرگ و مادربزرگ های خود به این زبان سخن می گویند، آن را تا حدی می فهمند؛ این زبان تا حدی مانند زبان محرمانه میان پدربزرگ و مادربزرگ ها برای زمانی بوده است که آنها نخواسته اند که مسایلی را مطرح کنند که فرزندان و نوه ها از آن با خبر باشند.
اما باز همین حد از آگاهی از این زبان نیز کافی است که آنها با نوای ترانه هایی که خوانندههای کرد این طایفه به این زبان می خوانند، به طرب در آیند و برقصند و یا با شنیدن لحن غمگین این ترانه ها، غم دلتنگی را در چشمان بزرگ ترهای خود ببینند.
حال این گروه از فعالان کرد ایرانی در اسرائیل نمایش تئاتری را نیز به زبان «آرامیت» تنظیم و تمرین کرده و می خواهند که آن را نه تنها در شهرهای اسرائیل بلکه در لوس آنجلس نیز برای کردهای ایرانی مقیم آن دیار به روی صحنه ببرند.
اما اینها تنها کردهای مقیم اسرائیل نیستند؛ کردهای بسیاری نیز ریشه و تبار عراقی خود را موجب افتخار می دانند و حتی برای رفتن به دیار اجداد خود با منظور گردش و تفریح تلاش کرده اند. در نخستین سالهای برافتادن حکومت صدام حسین در عراق، کردهایی بودند که از طریق ترکیه وارد عراق شده و شرح برخی از این سفرها نیز در رسانه های اسرائیلی بازتاب یافت.
این گردشگران ماجراجو و تا حدی ساده دل، سفرهای خود را آسان توصیف کرده و گفته اند هر جا که رفته اند قدر و احترام دیده و در صدر نشسته اند و سفری خوش و خاطره انگیز داشته اند.
چه بسیار مردمان زاده شده در اسرائیل که وقتی می پرسی ریشه شان به کجا بازمی گردد، آنها نیز فوراً می گویند ما کرد زاخو هستیم؛ تو گویی که هر کسی در جهان باید بداند که زاخو کجاست. آنها با ساده دلی و خوش قلبی بسیار، زاخو و دیگر نقاط کردستان عراق را که روزگاری محل زندگی یهودیان بسیاری بوده است، محل طبیعی خاستگاه خود و اجدادشان می دانند.
اما این محبت، عشقِ پر دردسر یکسره نیست؛ دو سویه است؛ چه بسا که درمیان کردهای منطقه، محبت به کردهای مقیم اسرائیل و اصولاً به اسرائیل زیاد است و رشته الفتش نیز قوی. نمونه اش نشریه ای با نام «کورد- اسرائیل» است که در کردستان عراق منتشر می شود و ناشر آن با وجود تحمل کردن مخاطراتی بسیار- حتی ضربات چاقویی که از سوی افراطیهای اسلامی عراق بر سر و صورت وارد شده- و نیز در میانه انتقادهای بسیار تند و گزنده رسانه های محافظه کار جمهوری اسلامی و تحمل اتهامهایی مانند جاسوسی و غیره، به انتشار نشریه وزین و بسیار جالب خود ادامه داده است.
رهبران اسرائیل در طول دهه ها از زمان بن گوریون معتقد بوده اند که کردهای منطقه می توانند همانند مردم ترکیه و هند و ایرانیان که غیر عرب هستند، همپیمانان خوبی برای اسرائیل باشند.
در اواخر دهه شصت و دهه هفتاد قرن گذشته ملا مطصفی بارزانی رهبر کردهای عراق در نبرد خود در برابر حکومت وقت عراق، از برخی از یاری های محدود نظامی اسرائیل از طریق ایران، بهره مند می شد.
اما در نیمه هفتاد زمانی که پیمان میان پادشاه ایران با صدام حسین بسته شد، به درخواست اکید حکومت ایران، همه تماس های اسرائیل با کردهای عراق به یکباره قطع شد.
شرح این ماجرا را با اندوه و خشمی بسیار عمیق، آقای الیعِزِر (گِیزی) تَسفریر، نماینده آن زمان موساد در کتابی که با نام «انا کوردی» (من یک کرد هستم) در دهه نود میلادی در اسرائیل منتشر کرد، به رشته تحریر در آورده است و از این که کردهای عراق، یکباره قربانی پیمان وقت ایران و عراق شدند و پس از آن صدام حسین حملات خود علیه کردهای این دیار رنج کشیده را شدت بخشید و هزاران نفر آنها را به دم توپ و گلوله بست، قویاً ابراز خشم و نفرت کرده و حتی نوشته است که پادشاه ایران را بخاطر این امر نمی بخشد.
پس از آن دوران تلخ و سیاهی که کردهای عراق تحمل کردند، حال کردهای مقیم اسرائیل از اینکه کردهای عراق به دوران شکوفایی رسیده اند و اقلیم خودمختار کرد در شمال عراق یکی از موفق ترین و پر رشد ترین و جذاب ترین مناطق خاورمیانه است، مسرور و سرمست هستند و آرزو می کنند که این آرامش برای کردهای عراق ادامه یابد و این سال های کنونی خوش این دیار دوام داشته باشد و چونان فصل های خونین گذشته آن سرزمین نباشد.
اما در حالی که کردهای عراقی الاصل با غرور و خشنودی به وضعیت کنونی مناطقی می نگرند که اجدادشان از آنجا آمده اند، برای کردهای ایرانی الاصل، تنشی که میان زادگاه خود یا اجدادشان با سرزمین محل اقامت کنونی شان بوجود آمده است، بسیار ناخوشآیند و نگران کننده است.
آنها در هر فرصتی تأکید دارند که ایران را آزاد و آباد، و بدور از جنگ و ستیز، می خواهند و نیز اصرار دارند که بگویند که میان عشق به ایران و وفاداری به اسرائیل، دو سرزمینی که اجدادشان برای آن احترام زیادی قایل بوده و برای آن نیایش کرده اند، هیچ تضادی نمی بینند.