گفتگو با پسری که در یک دعوا هیچکاره بود، اما قتل کرد

آخرین نیوز: باور می‌کنید این پسر که لقب قاتل را دارد در دعوای همسایه‌‌ها نه سر پیاز بود و نه ته پیاز! خسته از سرکار به خانه آمده و خوابیده بود. نیمه شب صدای دعوا را شنید و ‌ای کاش هیچ‌گاه بیدار نمی‌شد و...

 

مهدی 28 ساله و مجرد است . او در روز‌های آخر سال 90 برای پایان دادن به درگیری بین چند جوان با مرد همسایه وارد بحث شد که به جای خاتمه دادن درگیری، خودش از سوی 3 جوان قمه به دست مورد تهدید قرار گرفته و درگیری بین آنها باعث به قتل رسیدن برادر 17 ساله به نام بهروز به دست «مهدی» شد. این جوان هنوز باور ندارد یک روز مانده به عید جنایتکار شده است، ناراحت و عصبی به نظر می‌رسد. روزنامه ایران گزارش داده است:
 

عصبی به نظر می‌رسی؟
توقع دارید حالم خوب باشد وقتی هر روز به سراغم می‌آیید و از من عکس می‌گیرید من که نمی‌خواستم کسی را بکشم که به عنوان قاتل به سراغم می‌آیید.
اما تو قتل کرده‌ای؟
بله، قتل! ولی من برای پایان دادن درگیری و صلح و آرامش رفتم و آنها را نمی‌شناختم. نمی‌دانم چه شد که «بهروز» کشته شد.
اصلاً ماجرا چه بود؟
ساعت 5/1 شب 28 اسفند ماه خواب بودم و از سر و صدای چند جوان از خواب بیدار شدم. وقتی به پشت پنجره رفتم 3 جوان را دیدم که برای پیر مرد همسایه چاقو و قمه کشیده بودند و با صدای بلند ناسزاگویی می‌کردند. من که ترسیده بودم منتظر بودم که شاید پلیس بیاید و سر و صدا‌ها بخوابد، حدود 20 دقیقه طول کشید اما خبری نشد و 3 جوان همچنان ناسزاگویی می‌کردند، زمانی که برای میانجیگری به پایین رفتم از ترس چاقویی را از آشپزخانه برداشتم و زمانی که پیش «مجتبی» برادر بهروز رسیدم آنها را به آرامش دعوت کردم که ناگهان با قمه به سمت من آمد و چندبار قمه را به سمت من هدف گرفت که خدا را شکر به من نخورد تا اینکه «بهروز» مقتول، با تیغ موکت بری به سمت من آمد و زمانی که می‌خواست ضربه‌ای بزند دستش را گرفتم و با چاقو ضربه‌ای به او زدم.
برادران بهروز با دیدن صحنه جنایت چه کردند؟
«مجتبی و مهدی» به سمت من آمدند و من نیز در حالت دفاع از خود عقب، عقب می‌رفتم که ناگهان داخل جوی افتادم و «مجتبی و مهدی» افتادند روی من که فریاد زنان درخواست کمک می‌کردم که پسر همسایه وارد عمل شد و آنها را از روی من هل داد و زمانی که بلند شدم چاقویم روی زمین بود اما آنها باز به سمت من حمله کردند و برای دفاع به سمت خانه رفتم و با چوبی که در خانه داشتم به سمت آنها حمله کردم که دیگر همسایه‌‌ها مانع ادامه درگیری شدند. آن موقع بود که دیدم «بهروز» روی زمین افتاده ولی زنده بود.
فرار کردی؟
یکی از همسایه‌‌ها که فکر کرده بود من هم از مهاجمان هستم با بیل ضربه‌ای به کمرم زده بود با همان شرایط از محل حادثه فرار کردم سریع با پدرم تماس گرفتم و او نزد من آمد. به بیمارستان رفتیم که در آنجا مادرم با من تماس گرفت و گفت که پلیس به دنبالم است.
 

چطور دستگیر شدی؟
من دستگیر نشدم. فردای آن روز متوجه شدم که پدر و مادرم به خاطر فرار من دستگیر شدند و من تازه متوجه شدم که «بهروز» با همان ضربه به قتل رسیده همان موقع برای زیارت به مشهد رفتم و بعد از زیارت به سمت شمال رفتم و از برادرم خداحافظی کردم و حرف‌های آخر را زدم و زمانی که به تهران آمدم به سراغ خواهرم رفتم و بعد از خداحافظی آخر با اعضای خانواده‌ام سر خاک مقتول رفته و با پای خودم به پلیس آگاهی رفتم و خودم را معرفی کردم.
اگر پدر و مادرت بازداشت نبودند، فرار می‌کردی؟
نه، من عذاب‌وجدان داشتم. من یک جنایتکار نیستم و این را هم می‌دانم که خون هیچ کس پایمال نمی‌شود. این قتل یک حادثه بود اگر پدر و مادرم نیز آزاد بودند باز خودم را به پلیس معرفی می‌کردم.
میانجیگری با قتل خیلی فرق دارد؟
آن شب خیلی با آنها حرف زدم اما نتیجه‌ای نداشت و آنها فقط با ناسزاگویی با من حرف می‌زدند و آنقدر خودم را کنترل کردم که تصمیم به برگشتن به خانه را گرفتم اما آنها دست‌بردار نبودند و شروع به ناسزاگویی شدید به من کردند. دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم تا اینکه آنها به سمت من حمله‌ور شدند که از خودم دفاع کردم.
 

می‌دانی چرا این دعوا صورت گرفت؟
از مأموران شنیدم که مهدی یکی از شرورها در منطقه اتابک عمه‌اش را سوار موتورش کرده پسر همسایه با وی چشم تو چشم شده و درگیری لفظی پیدا کرد‌ه‌اند که مهدی با تهدید کردن پسر همسایه به سراغ برادرانش رفته و با ناسزاگویی به در خانه همسایه ما آمدند.
فکر می‌کردی از خواب بیدار شوی و کسی را بکشی؟
نه، چون وقتی از خواب بیدار شدم با خودم فکر می‌کردم این بحث خیلی زود تمام می‌شود اما نه‌تنها زود به پایان نرسید بلکه زندگی‌ام را تباه کرد.
 

مرد همسایه به سراغت آمده؟
مأموران گفتند که دنبال پرونده‌ام است اما می‌دانم که دروغ است و به قولی یادم تو را فراموش.
 

از خانواده مقتول خبر داری؟
نه، فقط می‌دانم که «مجتبی» برادر مقتول نیز به خاطر درگیری دستگیر شده و در بازداشتگاه پلیس آگاهی است.
مجتبی را در بازداشتگاه دیده‌ای؟
نه، شما توقع دارید به سراغش بروم و بگویم برادرت را کشته‌ام.
می‌دانی چه حکمی در انتظارت است؟
بله، اعدام.
می‌ترسی؟
مرگ حق است. اما از شما می‌خواهم که به جای این همه سؤال به سراغ خانواده مقتول بروید و رضایت آنها را بگیرید.
قدرت پرداخت دیه را داری؟
واقعاً نمی‌دانم چه بگویم. بچه پولدار هم نیستم که توان پرداخت 126 میلیون تومان دیه را داشته باشم و یک مکانیک هستم و نمی‌دانم روزی چند پیچ برای تعمیر ماشین باز و بسته کنم تا مبلغ دیه را به دست بیاورم.
حرف آخر؟
مقصر اصلی این اتفاقات، مجتبی است که باعث شروع درگیری شد و از خانواده مقتول می‌خواهم که رضایت بدهند ولی نمی‌دانم با آبروی رفته خانواده‌ خودم چه باید بکنم چون اهل هیچ خلافی نیستم و من کلی زحمت کشیده‌ام تا در بین مردم فرد خوبی باشم و حالا به هیچ رسید‌ه‌ام و لقب قاتل را یدک می‌کشم.
 

+112
رأی دهید
-122

marka - گرگان - ایران
قتل ها به همین سادگی بوجود میان اصولا برا میانجیگری و یا درگیر نشدن راه بدی رو انتخاب کرده برداشتن چاقو و به همراه بردن اون برا اینکه میانجی گر باشه زیاد با هم سنخیت نداره یعنی با چاقو رفته میانجی گری کنه بیشتر دعواها از کوتاه نیامدنه چند سال پیش من بدون اینکه قصدی داشته باشم از کنار یه اتومبیل که چند تا جوان داخلش بودن سبقت گرفتم که گویا اونا بدجوری عصبانی شده بودن اومدن و جلوم پیچیدن همشون دستشون یه چیز برداشتن من همین پیاده شدم صورت اوندجونی که آماده درگیری بود بوسیدم و اون مات موند که چکار بکنه خداییش شاید. بگین جیگر شو نداشتم ولی خداوکیلی اشتباهمو قبول داشتم و اون جوان و دوستاش همگی با من روبوسی کردن و قضیه ای که اگه درگیری بوجود میومد حتما اتفاق بدی رقم میخورد راهی که این آقا برا پایان دادن به نزاع انتخاب کرده بود جز قتل چیز دیگری اتفاق نمی افتاد
جمعه 25 فروردين 1391 - 10:50
zps - تهران - ایران
marka - گرگان - ایران. آفرین و هزاران آفرین، الحق که کلمه انسان ، اشرف مخلوقات برازنده شماست. بهترین کار رو کردی
جمعه 25 فروردين 1391 - 11:40
شنقول - ساتهمپتون - انگلیس
من کسی‌ رو می‌شناختم که سر دختر همسایه با بهترین دوستش دعوا کرد دوستش کلی‌ این بدبخت را زد و این فقط یه مشت به طرف زد که یارو ضربه مغزی شد و مرد ! تا پای چوبه دار رفت ولی‌ مادر شاکی‌ رضایت داد و آوردنش پایین ! اصلا اعدام تو ایران نامردیه ! خیلیا بیگناه اعدام شدند ! خیلی‌ از قاضیها هم سواد قضاوت ندارن ! مثل درجهای سپاه که با بیل رو دوششان رفت اینها هم قاضی شدند ! و حکم میدان کیلویی ! ۱۵ سال ۳۰ سال رو این قدر راحت میگن که انگار ۱۵ روز یا ۳۰ روزه !
جمعه 25 فروردين 1391 - 11:40
Alexberd - بوداپست - مجارستان
نتیجه اخلاقی: اگه دیدی دوتا شرور به جان هم افتادن اصلا دخالت نکن که کارتبه اینحا میکشه . من تا حالا شاهد چندین مورد بودم که طرف رفته وصاطت کنه کارش گیر شده.. این هم نمونه اش. بی خیالی اینجا بهترین کاره. نیست؟
جمعه 25 فروردين 1391 - 12:34
DADA_ST - آمستردام - هلند
وای خیابان اتابک . خیابان خاوران . میدان خراسان . منطقه و محله‌هایی‌ که کمتر آدم‌های منطقی‌ و با فرهنگ در آنجا پیدا میشود . یادم میاد چند سال پیش پسر یکی‌ از کسبه یکی‌ از همین خیابان‌ها به دختری پیله کرده بود و سرباز نیرو انتظامی هم که ماه آخر خدمت را میگذارند به ایشان تذکر داد ولی‌ در جواب تذکرش ۳ ضربه چاقو دریافت کرد و در دم جان باخت . و آان پسر هم اعدام شد ، به همین سادگی‌ ، انسان‌های بی‌ منطق و بی‌سواد با تعصبات خشک ، مسخره و مضحک فقط حادثه می‌آفرینند . متأسفم میانجیگری آن هم با چاقو در این منطقه به هیچ عنوان منطقی‌ نیست .
جمعه 25 فروردين 1391 - 13:17
beautysmile - ناتینگهام - انگلستان
سر بیگناه تا پای دار میره اما بالای دار نمیره، امیدت به خدا باشه اگه حق با توست.
جمعه 25 فروردين 1391 - 13:48
poriyaye_vali - دوحه - قطر
چه عجب..اگه برای میانجیگری رفته بودی پس چرا با خودت چاقو بردی؟!!
جمعه 25 فروردين 1391 - 14:10
FETNEH. - نوشهر - ایران
حق میدم که ترسیده باشه و با چاقو رفته باشه بیرون. چون متوجه شد یه سری اراذل و اوباش ریختن در خونه همسایه. و مطمئنا با چنین اراذلی نمیشه مسالمت آمیز برخورد کرد و از طرف دیگه احساس میکرد جان همسایه در خطره... میدان کاج که یادته؟ یکی عربده میکشید و دیگری در خون غلتیده بود و همه مثل مجسمه نگاه میکردن و یا دورادور نصیحت. حالا یکی هم این وسط پیدا شده که نتونسته تماشا کنه و برای حفظ جون خود یا همسایه اسلحه ی سرد حمل کرده... به نظر من این آقا فقط باید به چند ماه زندان محکوم شه. اونم فقط به خاطر اینکه بلاخره خونی ریخته شده.
جمعه 25 فروردين 1391 - 13:43
Mossadegh - لندن - انگلیس
این همه سریالهای کیلوئی میسازند.. خوب یک سریال مستند واموزشی هم در این زمینه برای فرهنگ سازی درست کنند. انگار همه دچار یک نوع عقده درونی اند که فقط با دعوا وقتل..یا رانندگی (مدل خرکی).. یا در پایان اسید پاشی به دختران بدبخت.. تخلیه میشوند!!! در چنین شرایطی واقعا رفاه و اسایش.. بهداشت و فرهنگ ووو... مورد نیاز مردم است یا حق هسته ای ما؟؟؟؟ حالا گور پدر انگلیس و اسرائیل وامریکا ....
جمعه 25 فروردين 1391 - 15:25
مانفرد - ایران - ایران
beautysmile-ناتینگهام-انگلستان.هیچ انسانی راضی به کشته شدن دیگری نیست.ولی نمیدونم چرا همچی حرفی میزنی سربیگناه تاپای دار......امیدوارم که اعدامش نکنند ولی این یارو آدم کشته/اون هم به قول خودش به اسم میانجی گر و بدتر از همه با چاقو/اگر هم اعدامش کنندحقشه.خیلی بیجا کرده چاقو دستش گرفته.شاید خیلیها تقصیر رو بندازند گردن شرایط ولی مگه خیلیها مثل من دارند تو ایران زندگی نمیکنند؟
جمعه 25 فروردين 1391 - 17:06
*Fanoos* - ايران - ايران
Alexberd - بوداپست - مجارستان. دقیقا با شما موافقم فقط باید بیخیال بود تا بعدا برای شخص پشیمونی بوجود نیاد !!!.
جمعه 25 فروردين 1391 - 20:40
perser68 - فلوریدا - امریکا
چیزیی‌ که شما‌ها بالا نوشتید تا اندازه زیادی درسته،ولی خیلی‌ها فراموش می‌کنن که این بچه‌های زیر ۳۰ سال با این رژیم پلید اسلامی بزرگ شدن.خمینی نکبت از روز اول و امروز خامنه‌ای منفور چی‌ به بچه‌های ما یاد دادن.از روز اول که خمینی ملعون اومد خون ریخت و جنگ،از آموزش خبری بود؟البته که آموزش اسلامی بود و امروز و هر روز داریم میوه‌های آموزش اسلامی رو میچینیم.ننگ به خمینی منفور.ننگ به جمهوری پلید اسلامی
جمعه 25 فروردين 1391 - 21:35
marka - گرگان - ایران
دوست عزیزم ایران_ zps شما هم انسان فرهیخته و باشعوری هستید از نظر لطفتون بی نهایت ممنون و سپاسگرارم
شنبه 26 فروردين 1391 - 05:48
ranandeh taxi - منچستر - انگلستان
اصولاٌ کسانی که جنایت میکنن بعد ازاینکه رفتن تو بازداشتگاه یا زندون٬ توضیحاتشون واسه کاری که انجام دادن٬نشاٌت گرفته از مشورت با خلافکارای دیگس که بهشون یاد میدن چطور دروغ برای تبرئه کردن خودشون بگن.
یکشنبه 27 فروردين 1391 - 01:13
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.