پنج پشیمانی بزرگ در پایان زندگی

قبرستانی در کردستان عراق

پرستاری در یکی از بیمارستان های استرالیا که ویژه نگهداری از بیماران در شرف مرگ بوده، بر اساس گفته های بیماران در آخرین لحظات عمر عمده ترین موارد پشیمانی و حسرت آنان را جمع آوری و دسته بندی کرده است.

به گفته وی متداول ترین مورد پشیمانی افراد این بوده « ای کاش آنقدر سخت و طولانی کار نکرده بودم.»

این پرستار به نام «برونی ویر» آخرین گفته ها، آرزوهای بربادرفته و حسرت های این افراد را ابتدا در وبلاگ خود منتشر کرد. مطالب این وبلاگ چنان مورد توجه قرار گرفت که وی براساس آن کتابی نوشته است به نام «پنج پشیمانی عمده در لحظه مرگ».

«برونی ویر» در کتاب خود اشاره می کند که اکثر افراد در لحظاتی که در انتظار مرگ هستند، دید بسیار دقیق و روشنی راجع به زندگی خود و زندگی به طور کلی پیدا می کنند و کسانی که هنوز عمری برای آنها باقی مانده با توجه به این مطالب شاید بتوانند از تجارب دیگران بیاموزند.

وی می گوید که وقتی از این افراد در مورد اشتباهات، آرزوهای برباد رفته و یا موارد پشیمانی سئوال می شد اکثر آنها به موارد مشابهی اشاره می کردند.

روزنامه گاردین چاپ لندن، برمبنای گفتگو با نویسنده این کتاب فهرست پنج مورد عمده از پشیمانی در لحظه مرگ را به طور خلاصه منتشر کرده است:

۱- ای کاش من شهامت آن را داشتم که زندگی خود را به شکلی سپری می کردم که حقیقتا تمایل من بود و نه به شیوه ای که دیگران از من انتظار داشتند. این موضوع یکی از عمده ترین موارد پشیمانی درمیان اکثر افراد بوده است . وقتی که لحظات پایانی زندگی فرا می رسد بسیاری از افراد به خوبی درمی یابند که بخش عمده ای از آمال و آرزوهای خود را عملی نکرده اند. آنها در می یابند که دلیل مرگ آنها تا حد زیادی به تصمیم هایی که در طول زندگی گرفته اند بستگی داشته است. سلامت شاید بزرگترین منبع آزادی و آزادی انتخاب است و معمولا افراد تا زمانیکه زندگی آنها به خطر نیافتاده  قدر این نعمت را نمی دانند.

۲- ای کاش من اینقدر سخت و طولانی کار نکرده بودم. معمولا بیماران مرد از این نکته شکایت داشتند. آنها دوران کودکی فرزندان و همدهمی با همسر خود را به خاطر ساعات کار طولانی از دست داده بودند. ولی در مورد نسل قدیم که درصد کمتری از زنان شاغل بوده اند این موضوع کمتر در میان بیماران زن رایج بود. تمام مردانی که در بستر مرگ با آنها صحبت شده از سپری کردن ساعات و روزهای طولانی در محیط کار پشیمان بودند.

۳- ای کاش من شهامت بیان احساسات خود را داشتم. بسیاری از افراد درمقاطع مختلف زندگی و یا در شرایط گوناگون برای حفظ مناسبات مسالمت آمیز با دیگران از بیان صریح احساسات خود طفره می روند. به همین خاطر زندگی آنها از آن چیزی که واقعا باید باشد فاصله می گیرد و یا آنها هیچگاه آن کسی نخواهند شد که آرزو و یا توانایی آن را داشته اند. بسیاری از افراد تحت تاثیر تلخکامی و یا ناکامی های ناشی از مماشات با دیگران و محیط ، به بیماری های جدی مبتلا می شوند.

۴- ای کاش تماس با دوستان را حفظ کرده بودم. خیلی از افراد تا لحظات پایانی عمر قدر دوستان خوب و یا حفظ تماس با دوستان قدیمی را نمی دانند و معمولا در فرصت کوتاه قبل از مرگ امکان جستجو و پیدا کردن این دوستان قدیمی فراهم نیست. بسیاری از افراد چنان در زندگی خود غرق می شوند که به سادگی تماس با دوستان را فراموش کرده و یا کلا حذف می کنند. بسیاری در لحظات پایان عمر خود از اینکه برای دوستی و روابط خود ارزش کافی قایل نبوده اند دچار پشیمانی می شوند.

۵- ای کاش به خودم اجازه می دادم که شادتر باشم. این مورد از پشیمانی در کمال تعجب بسیار عمومیت دارد. بسیاری از افراد تا لحظات پایانی عمر خود متوجه نشده بودند که شاد بودن در حقیقت یک انتخاب است. بسیاری سالیان عمر خود را با تکرار عادات و الگوهای همیشگی زندگی خود طی کرده بودند. بسیاری به اصطلاح « آرامش» ناشی از تکرار الگو و عادات همیشگی را بر تغییر ترجیح داده بودند. و این هراس از تغییر هم جنبه های فیزیکی و هم جنبه های احساسی و عاطفی زندگی را شامل می شود.

روزنامه «گاردین» در پایان این فهرست خلاصه از پنج مورد پشیمانی بزرگ در لحظات پایانی زندگی، از خوانندگان خود می خواهد تا عمده ترین مورد پشیمانی خود را بازگو کرده و بگویند برای تغییر روند زندگی و پرهیز از پشیمانی های بزرگ در آخر راه، چه تدبیر و چه تغییری را در نظر خواهند گرفت.

+419
رأی دهید
-34

مرسام - ماهشهر - ایران
دوست دارم همیشه شادومهربون باشم.بدون غرورزندگی کنم وباعقلومنطق خودم زندگیموادامه بدم.من کلآآدم مهربونی هستم وبه قول مامانم حرف گوش کن.ایشاالله که همگی سربلندزندگی کنیم.
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 14:20
aln2012 - لندن - انگلستان
بسیار زیبا .
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 14:41
ایرانزمین - یوتوبوری - سوئد
پایان زندگی تلخ رویای زندگیست؟ پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . .پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه "پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود !. یکی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند . پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد !پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است,,,بله؟؟؟
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 14:43
morid - بوشهر - ایران
خدا را شکر که هنوز زنده، شاد و سرحال و توانستم این مطالب مفید را بخوانم.عالی مثل همیشه دستتون پر از مطلب خوب.نه غلام؟
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 16:56
77777 - تهران - ایران
سلام: این یک حقیقت که ما هیچ وقت براى خودمان زندگى نمى کنیم قید وبندهاى مذهبى واجتماعى هم بى تاثیر نیست خوش بحال. ان کسانیکه زندگى را سخت نمى گیرند
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 18:09
karaji - گتنبرگ - سوئد
ای کاش در ایران انقلاب نمی شد !!!!
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 19:32
massoudoslo - اسلو - نروژ
زندگی همه چیز دارد و هست ! بقول ما ایرانی ها ، در هم است و سوا کردنی نیست ! حالا شما هر که میخاهی باش و بکن ولی احساسات ما با ما هستند ! فقط متاسفم برای برخی از هم نوعان خودم که قربانی جهل و خشم و نادانی بقیه میشوند(به هر دلیل ) و جان و فرصت زندگی و اشتباه کردن را از دست میدهند . یکی از قشنگترین و زیباترین قسمت زندگی هر انسان حق اشتباه و خطا کردن است . زندگی وقتی زیبا و مغقول است که آدم ها اجازه داشته باشند اون چیزی باشند که هستند و نه اون چیزی بشند که باید باشند !!
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 19:19
baas - روتردام - هلند
کاش‌ را کاشتن سبز نشد .
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 20:48
omide por jalal - لس‌انجلس - آمریکا
ای کاش به زندگی‌ِ پس از مرگ ایمان میاوردم و برای به دست آوردنِ زندگی‌ِ جاویدان ، به دنبالِ حقیقت میگشتم!!!
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 21:02
Royan - بوخوم - آلمان
karaji - گتنبرگ - سوئد / منم دقیقا همین را آرزو کردم.
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 23:01
Dorssa - دورن - المان
ای بابا کدوم زندگی اگر هست کجاست که ما دربدر دنبالشیم فقط اسمش باقی مانده .......زندگی یعنی غصه اینده خوردن و قدر حال رو ندونستن این شده یک مریضی بین المللی و امیدوارم که سرعت انتقال به نسل اینده کمتر بشه ودر یک جایی از زمان متوقف وان روزی برسه که ادمها قدر همو بدونن .
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 23:45
seven11 - بوداپست - مجارستان
زور زیادی نزنید هر کاری که بکنید یا نکنید آخرش میمیرید.
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 23:59
AAbiye AAbi - منچستر - انگلستان
omode por jalale عزیز, به امید دیدار در ملکوت و با دعای با ایمانی چون شما. آمین
‌پنجشنبه 24 فروردين 1391 - 00:24
rasan - لندن - انگلیس
زندگی، درک همین اکنون است. زندگی، شوق رسیدن به همان فردایی‌ست.. که نخواهد آمد. تو نه در دیروزی ، و نه در فردایی. ظرف امروز، پُر از بودن توست. شاید این خنده که امروز، دریغش کردی... آخرین فرصت همراهی با، امید است. زندگی شاید آن لبخندی‌ست، که دریغش کردیم. زندگی، زمزمه‌ی پاک حیات است، میان دو سکوت. زندگی، خاطره‌ی آمدن و رفتن ماست. لحظه‌ی آمدن و رفتن ما، تنهایی‌ست... من دلم می‌خواهد... قدر این خاطره را دریابیم.
‌پنجشنبه 24 فروردين 1391 - 01:51
time-to-say-goodbye - تورنتو - کانادا
علی‌ چلاق موقع مرگ:‌ای کاش انقدر آدم کشته باشم که تو جهنم هیتلر مسخرم نکنه
‌پنجشنبه 24 فروردين 1391 - 07:00
single - شاهین شهر - ایران
ای کاش ششم هم داره: ایکاش ازدواج نکرده بودم !!!!
‌پنجشنبه 24 فروردين 1391 - 07:35
دنیای وحشی - تهران - ایران
کسی که واقعا لحظات آخر زندگیش رو می گذرونه دیگه به افسوسها و امثالهم نمیتونه فکر بکنه بنابراین فکر نمی کنم که آمار درستی این خانم پرستار داده باشه برای اینکه اگر یادتون بیارید که وقتی بیمار هستید یا مثلا یک تهوع شدید دراثر چیزی مثل مسمومیت غذایی و غیره بهتون دست میده به هیچ چیز نمیتونین فکر کنید جز اینکه راهی پیدا کنید تا حالت تهوع که دست کمی از عذاب مرگ برای آدم نداره رو از خودتون دور کنید چه برسه به اینکه واقعا درحال مرگ باشیم .غیر ممکنه دراون حالت به فکر این باشیم که مربوط به گذشته باشه و وحشت جان کندن اجازه فکر کردن به ما وقت فکر کردن به چیزی رو نخواهد داد.مگر درزمان پیری و از کار افتادگی که وقتی ناتوان حرکت و فعالیت های شخصی خودمان هستیم و مدام نیاز به کمک شخص دیگری برای انجام کارهامون پیدامون می کنیم شاید که درآنصورت به یاد افسوسها بیفتیم که چرا چنین و چنان نکردیم وقتی که سرحال بودیم و جوان.
‌پنجشنبه 24 فروردين 1391 - 04:43
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.