چپ کردن پراید توسط پژو ۲۰۶ در پمپ بنزین

صبح از ساعت 8 سر کار بودم ، چند تا کار جدید گرفته ایم که مجبوریم برای تحویل به موقع ، بیشتر وقت رو در کارگاه و بالای سر بچه های کارگاه باشیم .

ساعت چهار و نیم بعد از ظهر بود که بیرون اومدم و رفتم قطعاتی که برای ریخته گری سفارش داده بودم رو بگیرم و یک شابلون سوراخکاری هم براشون ببرم تا سوراخ های قطعات رو بزنه .

متاسفانه هنوز سوراخ سوم از 117 سوراخ رو نزده بود که مته قلاب کرد و شکست . حالا حساب کنید با ترافیک ساعت 5:15 رفته ام دنبال مته و تقریبا یک ساعت و نیم تو مسیر رفت و برگشت بودم تا مته رو گرفتم .
وایستادم تا سوراخکاری تموم بشه و طرف خرابکاری نکنه ، وای خدا این بنده خدا چقدر حرف میزند .
حالا منم خسته ، گشنه ، کار تموم شده و میخوام برم اما مگه ول میکنه ، آی از اینجا بگو از اونجا بگو ، بالاخره ساعت 8 بود که برای گرفتن برگه ای رفتم جای خانه شریکم و در مسیر برگشت تصمیم گرفتم نیم نگاهی هم به چراغ زرد گیج باک و علامت تموم شدن بنزین بکنم و سر راه بنزین بزنم .

.................................................................
صف پمپ بنزین نسبتا شلوغ بود ، جلوی من دو تا پراید تو صف بودن که راننده پراید جلویی وقتی تقریبا 5 تا ماشین مونده بود تا نوبتمون بشه ، پیاده شد و با راننده اون پراید دیگر صحبت کردن و برگشت تو ماشینش .
بالاخره صف ماشین ها حرکت کرد و پراید اول رفت سکوی سمت راست و منم پشت سر پراید دیگر خواستم برم سکوی سمت چپ که پراید جلوی پمپ اول ایستاد ، من که تعجب کرده بودم ( آخه هر سکو دو تا پمپ داشت و باید جای پمپ دومی می ایستاد ) سرم رو از پنجره بیرون آوردم و پرسیدم :
ببخشید مگه پمپ جلویی خرابه که اینجا وایستادید ؟
طرف که جوانی بود تقریبا 25 ساله ، خیلی راحت و ریلکس جوری که انگار اون آدم است و من کیوسک تلفن سر گذر ، گفت :
نه ، باید چند دقیقه وایستی می خوام با اون پراید دیگر با یک کارت بنزین بزنیم .
تازه دوزاریم جا افتاد ، طرف داشت بنزین کارتش رو می فروخت و پراید دیگر ، آن طرف همان پمپ ایستاده بود .
خواستم چیزی بگم ، اما گفتم لعنت بر شیطان ولش کن ....
آخه این کارها مال آخر شب است ، نه ساعت 9 با این همه شلوغی پمپ بنزین .
من کلا آدم آرومی هستم ، اهل دردسر نیستم و دردسر هم دنبال من نیست ، مودبانه صحبت میکنم و تا حدودی لفظ قلم ، الان شاید 10 سالی بشه که با کسی حتی دعوا هم نکرده ام ، منظور همان دعوای بزن و بخوری است .
به هر حال صبر پیشه کردم و چاره دیگری هم نداشتم خووووووووووو
بدیش این بود که جای دنده عقب نداشتم و نمیشد به سکوی دیگری برم .
طرف خیلی با آرامش ، باک بنزین اون یکی پراید رو پر کرد و خیلی با دقت هم میزد که مبلغش درست در بیاد ، منم داشتم تماشاش میکردم .
............... سه چهار دقیقه ای گذشت ..............
داشت می یومد اینور ، خیلی مودب نگاهش کردم تا شاید یک عذر خواهی حداقل بکنه ، اما نه از این خبرها نبود ، طرف پر رو تر از این حرفهاست .
باک ماشین خودش رو پر کرد و منم لحظه شماری میکردم که الان کارش تموم میشه و منم بنزین میزنم و میرم خونه .
اما نه ............
باید تا قطره آخر میزد ، باکش پر شده بود و طرف دستش رو گذاشته بود رو ماشین و بالا پایینش میکرد تا بازم بتونه بزنه .
قطع کن پمپ از رو رفته بود و طرف با فاصله میزد که بتونه بازم تو حلقوم ماشین بریزه .
............... پنج دقیقه ای گذشت .........
ماشین رو با ماشینش چفت کردم که بفهمه باید بره ......
نگاهی به کیوسک تلفن انداخت و بالاخره بعد از چند تلاش دیگر رضایت داد که باکش حتی یک سی سی هم جا نداره .
شیلنگ بنزین رو سر جای خودش گذاشت و بعد از نگاهی به موجودی کارتش ، در باک بنزین رو خیلی محترمانه بست و بازم مثل یک آقای متشخص با گامهایی کوتاه ، کیف پولش رو از جیبش در آورد و اسکناسی رو به متصدی جایگاه داد و الباقی پولش رو گرفت و درون کیفش گذاشت .
بعد از نگاه دیگری به کیوسک تلفن سوار ماشینش شد و منم که از این همه پررویی واقعا عصبانی شده بودم ، آماده حرکت شدم که برم بنزین بزنم .
امااااااااااااااااااااا
تازه راننده اون ماشین که بنزین زده بود و بیرون جایگاه منتظر این بنده خدا بود ، اومد جای این راننده پراید محترم که بنده خیلی دوستش دارم و ایشون هم بدون اینکه حساب کتاب بنزین رو بعد از 3 متر جلو رفتن انجام بدهند ، مشغول صحبت و پول گرفتن از ایشون شد .
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خطوط زرد شکسته شد ، این چیزی بود که مغزم بهم گفت ؟؟؟
سرم رو از پنجره کردم بیرون و داد زدم :
د مردکه برو گمشو دیگه ه ه ه ه ه
راننده دیگر ، یک لحظه مکث کرد و از ماشین این بنده خدا فاصله گرفت تا بتونه بره جلوتر
اما راننده پراید محترم با عصبانیت از ماشین پیاده شد و در حالی که به سمت من حرکت میکرد ، فریاد زد هاااااااا چته ، چی میگی ؟
از من طلبکار بود ؟!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خطوط قرمز شکسته شد و این چیزی نیست که خیلی دوست داشتنی باشه ؟؟؟
زدم دنده یک ، نیم کلاج و فشار دادن گاز تا ته ....
برخورد آرام با ماشین جلویی به علت فاصله کم
تی کاف لاستیک ها و صدای سوتی بلند و ممتد
فشار زیاد به خودرو ، به خاطر اینکه دستی ماشین جلویی کشیده است
حرکت پراید با فشار و قدرت وارده از پشت سر
ادامه این حرکت و سرعت گرفتن هر دو ماشین
طی فاصله ای نزدیک به 60 متر
رفتن پراید به سمت جدول های کنار پیاده رو
بالا رفتن پراید از جدول
کشیدن یک لایی و در بردن ماشین از برخورد با جدول
چپ کردن پراید از سمت راننده
ادامه حرکت و فرار از صحنه


ادامه مسیر به سمت منزل که بیش از 1500 متر با پمپ بنزین فاصله ندارد
ایستادن آرام و با حوصله پشت چراغ قرمز به مدت 110 ثانیه
دور زدن در چند میلان برای مطمئن شدن از عدم تعقیب
پارک ماشین در خیابان پشت منزل که اگر مامور اومد ، ماشین صاف نره پارکینگ


ورود به منزل و سلام و علیک با اهالی منزل
محول کردن گفتن قضیه به بعد از ورزش در پارک
رفتن به ورزش
خوردن شام
اطلاع به خانواده که موضوعی میخوام بگم تا چشم هاتون گرد بشه
چند دقیقه بعد
گفتن موضوع با آب و تاب
شکه شدن اهالی بیت
ناراحت و نگران شدن اهالی


ورود به اتاق
نوشتن یک آپ برای شما و فکر به اینکه چه احساسی دارم ؟
- پشیمون نیستم
- انگار یک جور تخلیه انرژی کردم که احساس خوبی بهم داده
- من که کسی رو ندیدم ولی بازم امیدوارم که پراید سرنشین دیگری نداشته باشه
- عدم اهمیت دادن به نتیجه کار
- تازه فکر کنم هیجان هم داشته باشه
- تعجب از عدم خسارت یا فرو رفتگی سپر ماشین خودم
- فکر کردن به اینکه تماشاگران این صحنه در مورد راننده 206 چه فکری می کنند و به نظرشون قضیه چه بوده ؟

 



جهت نمایش ویدئو در یوتوب اینجا کلیک کنید.
جهت دانلود ویدئو اینجا کلیک کنید.


دانلود فیلم برخورد 206 با پراید با حجم 11 مگابایت

 

منبع : www.lastshab.com 

+369
رأی دهید
-192

Alexberd - بوداپست - مجارستان
حتما الان فک میکنی خیلی حق به جانبی!!!! اما اینطور نیست. گیرم کار آن آقا اشتباه بود اما مطمئنا" کار تو اشتباهتر بوده... این راهش نبود.... باید باهاش صحبت میکردی!!! نه اینکه هم یک لحظه تصمیم بگیری و انجامش بدی. تصمیمات آنی همراه با عصبانیت معمولا اشتباه هستند و بعدا" پشمیانی به بار میارن...
شنبه 19 فروردين 1391 - 07:30
Mossadegh - لندن - انگلیس
عکسلعمل منفی در برابر یک انسان بی فرهنگ نشان از بی فرهنگی خود شماست... بسیار کار احمقانه ای کردید!! اگر بچه ای در ماشین خوابیده بود یا عابری جلوی ماشین بود احتمالا چندین خانواده را عزادار میکردید... (انگار یک جور تخلیه انرژی کردم که احساس خوبی بهم داده): همین یک جمله حاکی از پوچی بی سوادی بی فرهنگی. عدم نداشتن تربیت در خانواده وووو را برای هر خواننده ای را باز گو می کند.
شنبه 19 فروردين 1391 - 07:30
stuck - ايرس - ارژانتين
ایول شده مس تگزاس<<< میدونی‌ ماشاالله ما ایرانیها خیلی پررو هستیم.
شنبه 19 فروردين 1391 - 07:35
gholam hossein - تهران  - ایران
چپ کردن یک پیت حلبی توسط یک قوطی رب یک و یک .
شنبه 19 فروردين 1391 - 07:21
**elham** - اصفهان - ایران
خوشم اومد خوبش کرد آدم زبون نفهم و باید بدتر از اینا به سرش آورد،،،اصلا هم پشیمون نباش دندش نرم زبون درازیو پر رویی نمیکرد
شنبه 19 فروردين 1391 - 07:50
sourena.de - اشتوتگارت - آلمان
امان از بی فرهنگی!!! حالا اگه سد علی گدا بجای سال تولید ملی و .. سال فرهنگ و ادب ملی اعلام میکرد چی میشد؟!!!
شنبه 19 فروردين 1391 - 08:09
malek khorshid - روتردام - هلند
دمش گرم، باحال بود. جواب این آدمهای بی‌ مسٔولیت را باید این گونه داد. فقط خدا کنه برای این بنده خدا مشکلی‌ پیش نیاد.
شنبه 19 فروردين 1391 - 08:38
zedeakhond - لندن - انگلستان
مردک یادش رفته که دوربین پمپ بنزین این فیلمو گرفته .نمیدونم چرا تو ایران همه ارث پدرشنو از هم میخوان و از همدیگه بدون هیچ دلیلی‌ بدشون میاد و واسه هم پررو بازی می‌کنن
شنبه 19 فروردين 1391 - 08:45
ذره بین - میسور - هند
خوب کاری کردی . کاش درس عبرتی بشه واسه بقیه و اینکه امیدوارم از روی پلاک نتونن پیگیری کنن
شنبه 19 فروردين 1391 - 09:11
eqqe - بوگوتا - کلومبیا
هیچی . خیلی خری. این چه کاری بود کردی. حالا اون ادم بی شعور. تو چرا بدتر از اون شدی.
شنبه 19 فروردين 1391 - 09:30
kaveh_gbg - گوتنبرگ - سوئد
دست ۲۰۶ درد نکنه :)
شنبه 19 فروردين 1391 - 09:37
dkdk - اسلیس - دانمارک
برم تو اعصاب. بابا این بیچاره حسابی قاطی کرده بود.ولی‌ جدا بیچاره مردم اعصاب که هیچ،اخلاق هم ندارند.بدبخت یارو کار بدی نکرده بود تنها میخواست بنزین بزنه،اما عقبی اصلا منتظر نشد.
شنبه 19 فروردين 1391 - 09:48
aln2012 - لندن - انگلستان
جفت شما بی‌ ادب و بی‌ کلاس هستین ، به جایی هی‌ حرف زدن از دموکراسی و آزادی یکم هم به قانون راهنمایی رانندگی احترام بزارین . آخرین مد لباس و فشن اروپا رو هوا میزنین! ، ولی‌ رانندگی تو شهرهای ایران اوه اوه .
شنبه 19 فروردين 1391 - 09:57
morgan123 - واشنگتن - امریکا
عجب ملتی هستیم تا مقابل پامپ خالی میشه بدون توجه به اتفاق فقط توی فکر این هستند که زودتر جای خالی را پر کرده و بنزین بزنند باور کنید هر وقت میرم ایران به فکر خودم نیستم چون به هر حال برای من مشاهده رفتار مردم موقتی است و یک جور تنوع اما برای خود مردم متاسف میشم که چقدر سبب دردسر و رنج همدیگر میشوند! واقعا چرا کشورهای اسلامی جملگی از فقر فرهنگی رنج میبرن؟
شنبه 19 فروردين 1391 - 10:55
metiuk - بردفورد - انگلیس
اعصابه یارو خرد کردی دیگه پر رویی هم حدی داره .
شنبه 19 فروردين 1391 - 10:56
mashhabib - کبک - کانادا
دمت گرم.حقش بود
شنبه 19 فروردين 1391 - 11:10
Artosh - تهران - ایران
آخ که دمت گرم. کلی حال کردم. از این قبیل موجودات بی فرهنگ زیاد هستند که اهمیتی به دیگران در صف پمپ بنزین نمیدن و در نهایت بی شرمی شاکی هم میشن.
شنبه 19 فروردين 1391 - 11:21
onsore ahriman - مارسی - فرانسه
Alexberd - بوداپست - مجارستان. نفست از جای گرم بلند میشه ها!
شنبه 19 فروردين 1391 - 12:09
pashaxan - باکو - آذربایجان
خوب کاری کردی آفرین
شنبه 19 فروردين 1391 - 12:50
a.ahooraei - دوسلدورف - آلمان
من که نفهمیدم شما چرا خودتو حق بجانب حس میکنی ! اما بمن چه از این اتفاقات توی ایران زیاد رخ میده حالا تو هم یکی از اونا.
شنبه 19 فروردين 1391 - 13:03
alireza.ch - نوشاتل - سوییس
چه کثافت خانه ای شده است این مملکت ما. خدا را شکر که مجبور نیستم هوای وطن را تنفس کنم.
شنبه 19 فروردين 1391 - 13:09
DADA_ST - آمستردام - هلند
اوج بی‌ فرهنگی‌ . تنها لباس خوب پوشیدن و سوار ماشین خوب شدن ( البته پژو در ایران خوب به حساب میاد ) نشان از با کلاس بودن و با فرهنگ بودن نیست .‌ای کاش فرهنگ رانندگی و زندگی‌ اجتماعی در ایران اجباری و ثواب میشد . نه نماز خوندن و حجاب . البته این‌ها رو بیشتر برای راننده پراید گفتم ، هر چند که .
شنبه 19 فروردين 1391 - 13:15
khodesham - بودا - مجارستان
۹۲ب۹۶۴ . یه سر به کوچه پشتی‌ بزن، که اگه تا الان نبردنش، خودت آبرومندانه بری کلانتری :)
شنبه 19 فروردين 1391 - 13:25
efrati - آبادان - ایران
دانلود این ویدیو از 4shared ( آخه مدیافایر تو ایران فیلتره ! ). https://www.4shared.com/video/89739CB7/WPZZZNET_206_and_Pride_Acciden.html
شنبه 19 فروردين 1391 - 13:41
**elham** - اصفهان - ایران
وقتی‌ یه بار ،،۲ بار،، ده بار،،به طرف میگه حالا یا با زبون یا با نگاه طرف پررو بازی در میاره حقشه این بلا سرش بید،،اصلا هم ربطی‌ به بی‌ شعوری و بی‌سوادی طرف نداره،،، اگه کسی‌ خانواده باهاشه پس غلط می‌کنه پررو بازی در بیاره و تو اون شلوغی بخواد حق کسی‌ کنه ،،، حالا گیریم کار این پژو ۲۰۶ اشتباه،،اعصابشو که از سر راه نیورده،،اتفاقا باید با آدم‌های زبون نفهم که زبون خوش حالیشون نمی‌شه و حیوون هستن یه بار مثل خودشون رفتار بشه تا بفهمن چه غلطی دارن می‌کنن
شنبه 19 فروردين 1391 - 14:02
amo-mohsen - بوگوتا - کلمبیا
خسته نباشی دادا!. آدم پرو جزاش همینه!. نوش جونت!دمت گرم!!!! :). خواسمون باشه تو پمپ بنزینای ایران پشت سرمون نباشی :)
شنبه 19 فروردين 1391 - 15:00
amir-amir - تورنتو - كانادا
این از دیگرى بى شعور تر
شنبه 19 فروردين 1391 - 15:43
gardash - برادفورد - انگلستان
یارو پرایدیه مثل اینکه بوی ساندیس میداد (یه جورایی)
شنبه 19 فروردين 1391 - 17:46
Diba3 - سیدنی - استرالیا
اگر کشوری که صادر کننده نفت که به این فلاکت افتاده و بنزین رو جلوی دوربینهای مدار بسته خرید و فروش میکنند ، یعنی‌ نه قانون هست نه امنیت،مردم حق دارند که هم خرید و فروش کنند هم کم حوصله و عصبانی‌
شنبه 19 فروردين 1391 - 18:56
potatis - مالمو - سوئد
جالبتر اینه که اون هایی که خارج از کشور زندگی می کنند ۵۰ % کامنت گذاشتن که خوب کاری کردی دمت گرم! از ادبیات این یارو کاملا مشخصه که آدم شریه، البته اون شخصی هم که جلوش بوده مقصره اما از این متن میشه فهمید که راننده ۲۰۶ هم آدم عصبی هستش´" خواستم چیزی بگم ، اما گفتم لعنت بر شیطان ولش کن ...." " طرف پر رو تر از این حرفهاست " "ماشین رو با ماشینش چفت کردم که بفهمه باید بره ......" "د مردکه برو گمشو دیگه ه ه ه ه ه" "زدم دنده یک ، نیم کلاج و فشار دادن گاز تا ته ...." "انگار یک جور تخلیه انرژی کردم که احساس خوبی بهم داده " "عدم اهمیت دادن به نتیجه کار" " تازه فکر کنم هیجان هم داشته باشه" و باقی صحبت هاش که نشون میده طرف آدم شر و خلافکار حرفه ای هستش، اما خنده داره که این آدم با این کارش بین کاربران iranianuk تبدیل به قهرمان هم شده!
شنبه 19 فروردين 1391 - 18:58
FETNEH. - نوشهر - ایران
منم میگم خوب کاری کردی. حقش بود . با هر کس باید مثل خودش برخورد کرد. زیادی فرهیخته شدن هم گاهی نشونه ی اسکل بودنه. چی میشد اگه ما ملت همیشه همین جوری با هر جور استبدادی مبارزه میکردیم؟ حتی شده بزنیم و در بریم....
شنبه 19 فروردين 1391 - 20:22
بایان - منچستر - انگلستان
حقش بود
شنبه 19 فروردين 1391 - 20:45
Islam zoda - تورنتو - کانادا
متأسفانه فقط از یک جامعه بیمار هم چین عملی‌ بر میاد، و عده بیمار بیشتری که تصدیق میکنند. پس فرق حیوانات با ما چیست. پس قوانین چه معنائی دارند. از قاضی تا جلاد رو به خود حق میدیم که به عمل برسونیم. پس خدا چه نقشی‌ در زندگی‌ ما دارد؟ هر که خواست خدائی می‌کند چرا که شیطان بر او فرمان میراند.
شنبه 19 فروردين 1391 - 21:28
payamak - منچستر - انگلستان
تمام کسانی‌ که از ایران کامنت گذاشتن میگن حقش بود،پس یه چیزی میدونن ،دم همگی‌ گرم ،منم میگم یارو حقش بود ،از این اشکولا اینجا هم زیادن ولی‌ ما خارجی‌ هستیم ،جیگر اینکارا رو نداریم
شنبه 19 فروردين 1391 - 21:31
Hassan TOR - تهران - ایران
حالا روز پر مشغله ایی داشتی و عصبی بودی اینکار رو کردی بماند ...ولی خدایی نکرده احساس غرور و قهرمانی نکنی که در آینده جماعتی رو دورخودت ببینی که منتظر اجرای حکم اعدامت باشن !!
شنبه 19 فروردين 1391 - 22:15
saeid-banglor - کالمار - سوئد
راننده 206 احتمالا مشکل روانی داشته است
شنبه 19 فروردين 1391 - 23:02
سید ابوالقاسم واعظ - اندونزی - جاکارتا
وقتی شماره ماشین توی دوربین مداربسته ثبت شده (91 ب 914 - 11) یعنی اینکه پلیس همون شب در خونه طرفه. به هر حال وبلاگ نویس بیکار دوله هم که با دیدن ویدیو یک داستان برایش ساخته کارش سرگرم بوده. داستان همیشگی رفتارهایی که فقط در یک مملکت عقب افتاده دیده می شود.
شنبه 19 فروردين 1391 - 23:42
مهران خان - تهران - ایران
قربون دستت . آفرین ، آفرین ! تا کسی توی این خراب شده رانندگی نکنه حالت رو درک نمی کنه .
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 00:50
اینترنت ندیده - کرمان - ایران
همش فیلتر فیلتر فیلتر خدایا انقلاب اسلامیت مال خودت ما نخواستیم
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 01:29
edwinhood - کلن - االمان
دمت گرم بهشم میخوره یارو گوسفند باشه ....چی دم از فرهنگ میزنید///. مگه ادم دیونست یک ساعت تو صف پمپ بنزین واسته بعد هم ماشینه این گوسفندو جپ کونه فرار کنه؟ خوب معلومه اعصابه 206 و سرویس کرده دیگه....
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 01:56
dbnavid - تهزان - ایران
من عقیدم اینه هر کس رو مثل خودش باید باشی ، این آدم که تا این سن یاد نگرفته حق مردم رو ضایع نکنه پس حقشه هر بلایی سرش بیاد ، نوش جونش
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 02:09
AFGPersian - مالمو - سوئد
من که حال کردم. دمش گرم. اگه مطلب رو نمیخوندم میگفتم عجب آشغالیه. ولی خوبه همیشه یه طرفه به قاضی نریم
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 02:36
red.boy - تهران - ایران
اگه داستان همینه که نوشته شده دم راننده 206 گرم کار خوبی کرده. منم بودم همین کارو میکردم.
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 02:51
palachinka - صوفیا - بلغارستان
سلام دوستان.این ادامه‌ داستان آقا یاسر هستش که جواب تمام دوستان موافق و مخالف را میده.هرکس که خربزه میخوره پای لرزش هم باید بشینه.راستی‌ رفیق ما مشهدی چونکه مشهدیها به کوچه میگن میلان :). . از آپ قبلی تا این یکی چند روزی میگذرد و در این مدت اتفاقات زیادی افتاده است . از روزی که این اتفاق افتاد هنوز 24 ساعت نگذشته بود که گوشی پدر گرام زنگ خورد ، اون طرف گوشی صاحب نمایشگاه اتومبیلی بود که ماشین رو ازش خریده بودیم . طرف آشناست ، گفت صبح از کلانتری خواستنش ، وقتی رفته اونجا بهش گفتن 206 با مشخصات فلان تصادف کرده واز صحنه فرار کرده . ازش قولنامه ماشین رو خواسته بودن .... اونم گفته بود که فقط با حکم قاضی قولنامه میده .... بنگاهی اتومبیل گفت ، گفتن شب با حکم میان ، پیشنهاد میکنم بیاین اینجا همین جا مصالحه کنید بره دنبال کارش ، شر نشه ... ابوی هم که خیلی نگران بود ، قبول کرد ولی شب طرف جای بنگاه وای نستاده بود و گفته بود فقط دادگاه... دیگه جونم براتون بگه ...
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 04:25
palachinka - صوفیا - بلغارستان
در ادامه:. فرداش طرف های ظهر اومدن جای خونه ما با مامور که برگ احضاریه به کلانتری رو آوردن . تو خونه سپرده بودم که بگن یاسر شمال است ، وقتی اومد به جریان رسیدگی میکند. ماشین رو چند روزی در کوچه های کناری پارک میکردم ، چون اگر میدیدنش مستقیم راهی پارکینگ میشد و در آوردنش در همچین شرایطی کار حضرت فیل بود. به همین منوال چند روزی گذشت تا اینکه اخطاریه دم خونه اومد ، که آقا یا تا فردا ساعت 9 تشریف بیاورید پاسگاه یا برایتان خیلی محترمانه حکم جلب صادر میکنیم . اینطوری شد که واقعا قضیه جدی شد و ما هم رفتیم دنبال قضیه... با یک وکیل صحبت کردیم ، اون هم گفت چون خسارت مادی بوده و کسی تو ماشین نبوده کاری نمی توانند بکنند .
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 04:27
palachinka - صوفیا - بلغارستان
در ادامه:. بعد شماره طرف رو گیر آوردیم ، اما بابا .... مگه با بنزین فروش جماعت هم میشه کنار اومد مگه ؟. طرف میگفت یک میلیون بدهید رضایت میدهم ، شخص سومی هم که با این بنده خدا صحبت میکرد ، خودش یک مقدار آتشی است ، اونم داغ کرده بود وگفته بود مگه سر گردنه است و یک دعوای تلفنی حسابی با هم کرده بودند . قضیه واقعا داشت کش می اومد ، اما این وسط یک مشکل جدی وجود داشت ، اونم این بود که به خاطر دلایل خاصی من نباید پام به دادگاه و اینجور جاها باز میشد . این شد که بازهم این رفیق شفیق و شریکم در مغازه ، حمزه ، گفت که جای من به دادگاه میرود . این پیشنهاد با مخالفت جدی من و پدرم روبرو شد ، به چند دلیل که اولینش همان ضرب المثل معروف در دیزی باز است ، حیا گربه کجا رفته ....... بعد از صحبت با چند نفر و مطمئن شدن از اینکه از نظر قانونی کار خاصی نمیتوانند بکنند و اصرار های خود حمزه که اون هم به خاطر مشکلات من بود ، با این مورد موافقت شد .
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 04:28
palachinka - صوفیا - بلغارستان
بنده خدا اینقدر خیال من رو راحت کرده بود که من صبح رفتم کارگاه و گفتم ظهر که از دادگاه برگشتی ازت خبر میگیرم و اما..... چرخ روزگار جور دیگر بچرخید و بچرخید و بچرخید .... ظهر ددی بهم زنگ زد و چیزی گفت که واقعا اولش باور نکردم ... حمزه رو فرستاده بودند بازداشت موقت تو زندان و برای بیرون آوردنش تا فردا صبح کاری از دستمون بر نمی اومد . تازه اونم در صورتی بود که رضایت طرف رو میگرفتیم . اما این وسط موضوعی بود که فقط من میدونستم و با اینکه این موضوع رو میدونستم ، با رفتن حمزه به جای خودم موافقت کرده بودم ....... دیگه جونم براتون بگه ، این شد که دفترچه حساب رو برداشتم و به ددی گفتم به طرف زنگ بزنه و با زبان خودش باهاش کناربیاد ،تهیه مبلغش با من . خداییش ددی تو این موردها خیلی وارد است ، باید از اول هم به جای طرف سوم ، میگذاشتم ددی با طرف حرف بزنه تا اینقدر قضیه کش پیدا نمیکرد . بعد از چند ساعت صحبت و در خانه طرف رفتن و این حرفها ، بالاخره طرف گفت با همون یک میلیون رضایت میدهد ، اما فرداش زیر حرفش زد و 200 تومان بیشتر گرفت .
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 04:29
palachinka - صوفیا - بلغارستان
در ادامه:. البته در کل این قضایا بنده آفتابی نشدم ، چون همون روز ظهر که حمزه رو فرستاده بودن بالا ، خواستم خودم رو معرفی کنم ، اما وکیلمون نگذاشت و گفت جرمتون خیلی سنگین تر میشه و در آوردنتون دیگه به این راحتی ها نیست . این بود که بالاخره پنج شنبه هفته پیش ، پس از یک روز بازداشت موقت در زندان حمزه رو آزاد کردن و البته هنوز دادگاه رسیدگی به جنبه عمومی جرم مونده . و اما بشنوید از دیگر قضایا ... :. از زبان ددی :. - - وارد ساختمان دادگستری که میخواستیم بشیم ، موبایل همه رو میگرفتن و بازرسی بدنی میکردن ولی این طرف یک کارت با یک مهر در وسطش رو در آورده و به نگهبان نشون داده ، اونم گفته بفرمایید تو قربان . - - وقتی پول رو به طرف دادیم ، طرف زودتر رفته بود پیش قاضی ، ددی که پشت سرش رفته بود ، دیده بود که قاضی براش بلند شده و گفته آقای ... خسارتت رو گرفتی دیگه ، بیا رضایت بده دیگه .
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 04:31
palachinka - صوفیا - بلغارستان
در ادامه:. از زبان حمزه :. وقتی پرونده ارجاع شد و وارد شعبه شدم ، دیدم شاکی نشسته و داره با قاضی خوش و بش میکنه و گل میگن و گل میشنون. قاضی به محض دیدن من گفته ، بازداشت موقت ، برو زندان و حکم رو نوشته ، وثیقه بی وثیقه . جوری پرونده رو کش دادن که تا بعد از ظهر طول بکشه و از دست ما برای آزادی حمزه اونروز کاری بر نیاد . حمزه وقتی رفته قسمت قرنطینه زندان ، بند یک مال زندانیان بدون سابقه بوده و بند دو مال زندانیان سابقه دار ، اونو فرستادن بند دو بدون هیچ سابقه ای. سه بار به زور فرستادنش زیر دوش آب سرد. نصف شب که خواب بوده ، دو تا سرباز یک سطل آب واقعا یخ یخ روش خالی کردن. تازه اگر بازداشتش به دو روز میکشید ، موهاش رو هم میزدن. و اطلاعات ما :. صاحب پراید یا اطلاعاتی یا مامور اداره آگاهی است. قاضی فوق از اقوام نزدیک ایشان می باشد . رئیس بند 6 زندان ... ، دایی ایشان است . سرهنگ ... ، از اقوام نزدیک ایشان است . صاحب پراید با اینکه مسافر کشی نمیکند ، دارای سهمیه بنزین تاکسیرانی است و در آن موقع مشغول فروش آن بوده .
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 04:32
palachinka - صوفیا - بلغارستان
در ادامه:. به قول ددی که میگه ، تو هم صبر کردی صبر کردی بعد این همه سال بین پیغمبرا جرجیس رو انتخاب کردی . و اما اگر ددی با آوردن اسم چند تن از اقوام ، جناب قاضی رو به خاطر قانون شکنیش یک مقدار محتاط نکرده بود ، حمزه جان الان هنوز تو زندان بید . اما خداییش دوست هم دوست های این دور و زمانه. من و حمزه هنوز دو سال نشده که با هم دوستیم ، اما کارهایی برای هم میکنیم که خیلی از دوستان چندین و چند ساله نمیکنند . من این وسط یک چیزی رو نمیفهمم ، طرف فکر میکنه این بلاها رو سر من آورده ، واقعا با خودش فکر نکرده آدمی که اینقدر دیوونه است و به خاطر معطل شدن در صف ، ماشینش رو چپ کرده ، ممکنه برگرده و یک بلایی سر خود اون بیاره ؟.
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 04:33
haghighatgo - برلین - آلمان
حالا اگر این آقا و اون آقاهه با شتر و الاغ هایی که پدرانشون و جد و آبادشون برای حمل تن لششون برای اوینور و اونور رفتن سوار بودن استفاده میکردن نه احتیاج به پمپ بنزین بود و نه جمع شدن این همه قوطی حلبی چرخ دار رنگ ووارنگ برای یه جماعتی که 40 درصدشون زباله زنده هستند !!. خارجیه بخاطر اینکه نفت مجانی رو بار کنه و ببیره کشورش یه مشت اسباب بازی چرخ دار و مبایل و ....هم میریزه تو کشورهای جهان سومی که جماعت بیکاره باهاش سرگرم بشن و شغل های کاذب هم باهاش برای اونها درست کنه !! زمانیکه این قدر اتومبیل سواری و حمل نقل سریع دهات به تهران با اتومبیل نبود مگه وضع مردم که مردم بودند بدتر بود ؟؟ زندان ها کمتر زندانی توش بود و جوانک های قلدر دهاتی نژاد هم کمتر قتل و غارت و تجاوز می کردن و درخت ها و رودخونه ها زنده بودند و حالی میکردن !! لعنت به امپریالیست غرب که اره به دست میمون نژادهای احمق داد که به درختی که بهش آویزانند ربشش رو اره کنند !!
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 04:41
piki82 - تورین - ایتالیا
من نمیگم کارش 100% درست بوده....اما این رو میدونم آقایان و خانومهایی که انقدر. دم از ادب و فرهنگ میزنن اینجا....شاید اگر جای این آقا بودن ...بدتر از این هم میشدن ! یکی هم اومده نوشته تخلیه انرژی و ....کلی هم بد بیراه گفته که این نشان میده خودش خیلی بی فرهنگتر هست....آخه آدم حسابی...اونجا لندن نیست. که...تهران هست...جایی که بعضی وقتها 1 ساعت رانندگی مغزت رو منهدم میکنه.. با 100 تا مشکل...صبر هم حدی داره دیگه....میری پمپ بنزین میبینی حقت رو دارن میخورن که هیچ..توهین هم میکنن...بعد شما میگی تخلیه ....کارش که درست نبوده...اما حرفهای شما هم خنده دار و زشت هست !
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 05:48
farshad_gt - تهران - ایران
خیلی خفنی
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 05:56
Nerse - اهواز - ایران
محرم دو سه سال پیش بود. سه تا ماشین جلوی ما بود و منتظر بودیم دوتاشون بنزین بزنن تا نوبت ما بشه. تا اون دوتا رفتن یه پراید پیچید جلوی ما و بدون نوبت اومد بنزین بزنه. پدرم چنتا بوق زد ولی توجهی نکردن. از ماشین پیاده شد آروم تذکر داد ولی دیدم یکدفه از جاش پرید و درگیری با دوتا جوون ریشو و مشکی پوش شرو شد. منم پیاده شدم دیدم دعوا خیلی جدیه و مدام داره بدتر میشه. شرو کردم جدا کردن و کم کم دعوا افت کرد. پدرم خیلی عصبانی بود مدام می گفت بهش میگم نوبت منه مرتیکه به مادرم فحش میده. پدرم حدود 65 سالشه و اونا فکر نکنم سی سال و داشتن. صدای نوحه یا حسین داشت بلند بلند از ماشینشون می اومد. یکم به قیافه راننده نگاه کردم دیدم مسته یا شاید مواد مصرف کرده. اصلن حالت نرمال نداشت. طرف بنزینش و زد و منم داشتم پدرم و آروم میکرد تا اونا دور بشن. نکته جالب این بود که حتی یکنفر نیومد جلو یا کسی به پلیس زنگ نزد یا بخواد اعتراض کنه. همه داشتن نگاه می کردن. کاری که ما ایرانی ها خیلی خوب بلدیم. هیچوقت این صحنه ها از ذهنم پاک نمیشه و واقعا برای همچین جامعه ای متاسفم
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 06:45
dara20 - تهران - ايران
فهم و شعور از میان ما ایرانیان با ورود اسلام رخت بر بست و رفت. حالا ما مردمانی بی‌ منطق ، عصبی ، خودخواه، منفعت طلب ، دروغگو ، حراف، خیره سر و فتنه گر‌ شده ایم. از سر صبح تا شب پاچه یکدیگر را میگیریم و همدیگر را مانند حیوانات وحشی میدریم اما تا به آخوند و مزدورانشان میرسیم گردن خمّ می‌کنیم و ادای احترام بجای میآوریم.
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 06:47
haval - سن دییگو - امریکا
اعصاب معصاب یوخته ههههه
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 08:07
khodesham - بودا - مجارستان
تو واسه حمزهٔ چیکار کردی تو این ۲ سال؟. در ضمن دل خودتو به انتقام خوش نکن که با این متنی که خوندم میدونم هیچ ..نمیشی‌... ؛) بشینی‌ داستان نویسی هم واسه خودت بهتره هم واسه خانوادت‌ها بنزین فروشها :)
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 11:06
SnakeEater - تهران - ویران
palachinka - صوفیا - بلغارستان، بسیار سپاسگزار، واقعا لطف کردین، جالب بود و به نظر من حرف دوستانی رو که میگفتن دو تا ایرانیه بی فرهنگ خوردن به هم و .. بالا اومده رو تایید میکرد
یکشنبه 20 فروردين 1391 - 11:32
cyrus54 - نیشوپینگ - سوئد
راننده پژو واقعا که از حیوان هم بیشعور تر هستی .پیش خودت نگفتی اگر یه بچه تو ماشین بود یا یه نفر میومد جلو ماشین پراید رد بشه چه حادثه ای رخ می داد . یه کم فرهنگ و صبر و انسانیت خوب چیزیه حیوان.....
‌سه شنبه 22 فروردين 1391 - 21:44
lastshab - مشهد - ایران
به نظر من خیلی از دوستان بهتر است ، کل ماجرا را بخوانند و بعد بنده را محکوم کنند . به کاری که کرده ام افتخار نمیکنم اما باور کنید تحمل هم حدی دارد . از این لینک ها می توانید کل قضیه را بخوانید . https://www.lastshab.com/2010/10/blog-post_27.html. https://www.lastshab.com/2010/11/blog-post.html. اگر حداقل فیلم های درگیری مردم با پلیس رو دیده باشید ، در بیشتر این فیلمها میبینید چند تا پلیس عده زیادی از مردم را فراری میدهند و کسانی رو که زیر دستشون می افتن با نهایت بی رحمی با باتوم میزنن ، در حالی که اگر عده ای از همین مردم یک دل بودن و جرات بیشتری داشتند ، این تعداد پلیس هیچ کاری از دستشون بر نمیومد . هرچند من اعمال مخالفان دولت سوریه رو تایید نمیکنم ، اما با همین وحدتشون تونستن یک دولت بزرگ رو به وحشت بندازن .
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 10:29
lastshab - مشهد - ایران
و اما چند نکته دیگر ... آقایان و خانم های ایرانی ای که در کشورهای پیشرفته زندگی میکنید و پز ماشین و فرهنگ و .. خودتان را می دهید .. وقتی می توانید این حرفها رو بزنید که خودتان نقش عمده ای در ایجاد این پیشرفت داشته باشید ، نه اینکه بروید در کشوری زندگی کنید که به قیمت خون ، رنج و مصیبت اجداد خود شما ساخته شده است و بعد پز آن را بدهید ، بهتر است بیشتر مطالعه کنید تا بدانید این آدم های باشعور و دوست داشتنی و با ادب ، چه بلاهایی که سر مردم کشورهای دیگر نیاورده اند .
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 10:30
lastshab - مشهد - ایران
به نظر من خیلی از دوستان بهتر است ، کل ماجرا را بخوانند و بعد بنده را محکوم کنند . به کاری که کرده ام افتخار نمیکنم اما باور کنید تحمل هم حدی دارد . از این لینک ها می توانید کل قضیه را بخوانید . https://www.lastshab.com/2010/10/blog-post_27.html. https://www.lastshab.com/2010/11/blog-post.html. اگر حداقل فیلم های درگیری مردم با پلیس رو دیده باشید ، در بیشتر این فیلمها میبینید چند تا پلیس عده زیادی از مردم را فراری میدهند و کسانی رو که زیر دستشون می افتن با نهایت بی رحمی با باتوم میزنن ، در حالی که اگر عده ای از همین مردم یک دل بودن و جرات بیشتری داشتند ، این تعداد پلیس هیچ کاری از دستشون بر نمیومد . هرچند من اعمال مخالفان دولت سوریه رو تایید نمیکنم ، اما با همین وحدتشون تونستن یک دولت بزرگ رو به وحشت بندازن .
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 10:46
lastshab - مشهد - ایران
و اما چند نکته دیگر ... آقایان و خانم های ایرانی ای که در کشورهای پیشرفته زندگی میکنید و پز ماشین و فرهنگ و .. خودتان را می دهید .. وقتی می توانید این حرفها رو بزنید که خودتان نقش عمده ای در ایجاد این پیشرفت داشته باشید ، نه اینکه بروید در کشوری زندگی کنید که به قیمت خون ، رنج و مصیبت اجداد خود شما ساخته شده است و بعد پز آن را بدهید ، بهتر است بیشتر مطالعه کنید تا بدانید این آدم های باشعور و دوست داشتنی و با ادب ، چه بلاهایی که سر مردم کشورهای دیگر نیاورده اند .
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 10:46
rrrr2 - کرمان - ایران
مرسی 206 کور می شد پورو بازی در نمیورد
‌چهارشنبه 23 فروردين 1391 - 21:47
cyrus54 - نیشوپینگ - سوئد
راننده 206 .تو با اون افرادی که مردم را تو خیابان می زنند و می کشند هیچ فرقی نداری فقط در موقعیت متفاوتی بودی .این چرندیاتی که نوشتی فقط برای توجیح خودت و آدمای بی فرهنگی مثل خودت خوبه...
جمعه 25 فروردين 1391 - 13:28
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.