جنگی که در ایران پایان ندارد . . .
مرور کارنامه سی و چند ساله جمهوری اسلامی، نشان می دهد این نظام همواره زندگی مردم را با هراس و ترس در آمیخته است؛ هراس از خود و ترس از حمله کشورهای دیگر به ایران. در ایران و نگاه متوهم سران آن بخصوص رهبر، تمام عالم و آدم دشمن هستند، دشمنانی در لباس ها و اشکال مختلف؛ روزنامه نگار، وبلاگ نویس، فعال سیاسی، خارجی و خلاصه همه و همه.
هشت سال جنگ با عراق ـ که آیت الله خمینی مایل به اتمام آن نبود و پذیرش قطعنامه صلح را به نوشیدن جام زهر تعبیر نمود ـ به اندازه کافی برای سران ایران عبرت انگیز نبود که آنها را در مسیر تعامل بهتر و به دور از مجادله با کشورهای پیرامون و همچنین بزرگ دنیا قرار دهد. سران ایران می بایست از وجود ویرانی ها و تبعات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ناشی از جنگ عبرت می گرفتند و به خاطر مردم و تمامیت ارضی ایران راهی را در پیش می گرفتند که مبتنی بر احترام به دیگران باشد. متاسفانه جمهوری اسلامی در مسیر فرصت سوزی همیشگی با فراموش کردن منافع مردم و قربانی کردن آن به سیاست های نابخردانه ای ادامه دادند که نتیجه اش امروز پس از سی و چند سال در برابر چشم همه ایرانیان و مردم دنیاست.
امروز روحانیون در ایران تبدیل به کمونیست هایی اسلامی شده اند، هریک استالینی که استبداد، دشمن انگاری تمام دنیا، کشیدن حصار به دور خود و مردم نتایج آن است. نکته جالب اینکه رئیس جمهور آمریکا نیز در پیام نوروزی خود با ظرافت به این نکته اشاره کرد. اوباما به پرده ای الکترونیکی اشاره نمود که نظام ایران به دور کشور کشیده و به وسیله آن، موانعی برای مردم در دسترسی به اینترنت و به عبارتی دنیای اطلاعات فراهم می کند مشابه آنچه در دوران جنگ سرد دیوار آهنی به دور شوروی سابق خوانده می شد. امروز کره شمالی نیز همین دیوار را به دور کشور خود کشیده و در راه ارتباط مردم کشورش با دنیای آزاد مانع ایجاد کرده است، کشوری که الگویش، همان الگوی شوروی سابق است و از قضای روزگار با ایران روابطی حسنه و با کشورهای دنیا روابط خصمانه ای دارد. در واقع این تشبیح نشان می دهد که در نگاه او جمهوری اسلامی مدلی از شوروی سابق است، با این تفاوت که سران ایران از جنگ سرد پا را فراتر نهاده و دائم بر طبل جنگ گرم می کوبند، جنگی که حاصل آن عاقبت شوروی سابق است؛ یعنی فروپاشی نظام دیکتاتوری. هرچند در نظر من عاقبت نظام ایران حتی بدون جنگ نیز از هم پاشیدگی است.
من سیاست نظام ایران را سیاست گفتگوی سرنیزه ها می خوانم ـ سیاست گفتگوی سرنیزه ها، همواره مردم ایران را در معرض خطرات فراوانی قرار داده است مردمی که در فرهنگ و کارنامه خود نمونه های درخشانی از تعامل با دیگران را داشته اند. مردمی که بیتی از شاعر بزرگشان،سعدی، زینت بخش سر در سازمان ملل است و همه را به عشق ورزی به انسان ها دعوت می کند. مردم ایران با چنین پیشینه ای، امروز اسیر چنگال غاصبانی جنگ طلب شده اند که به تعبیر رییس جمهور آمریکا با کشیدن پرده ای الکترونیک مانع ارتباط آزاد آنان با دنیا می شوند. 1
متاسفانه سیاست های جمهوری اسلامی باعث گردیده که گزینه جنگ با ایران، هیچگاه منتفی نباشد. پیش از این در مقاله ای یادآور شدم سران ایران به گل آلود کردن آب می پردازند و نعره های هل من مبارز سر می دهند اما در بزنگاه های خطر از جیب مردم ایران امتیازهای فراوانی می دهند تا همچنان در دور قدرت باقی بمانند. رفتار کشورهای دنیا در سی و چند سال گذشته به نوعی جمهوری اسلامی را با این سیاست تهدید و امتیاز دادن در صورت احساس خطر خوگیر کرده است. به عبارت دیگر سران ایران نیز خود به این موضوع عادت کرده اند.
برای مثال در روزهای گذشته آمریکا با در پیش گرفتن سیاستی تشویقی موسسات مالی ده کشور و نیز کشور ژاپن را به علت کوشش برای کاهش وابستگی نفتی به ایران از موضوع تحریم های نفتی ایران معاف ساخت. در پاسخ به اقدام آمریکا علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، در مصاحبه ای با خبرگذاری ایسنا، به سبب بالا رفتن قیمت نفت، اقدام آمریکا را یک عقب نشینی قابل پیش بینی خواند و بر بنیاد سیاست های همیشگی جمهوری اسلامی به رجز خوانی پرداخت، غافل از آنکه سیاست های آمریکا چون سیاست های جمهوری اسلامی، هیئتی! نیست. آمریکایی ها برای انجام هر کاری مدت ها مطالعه و بررسی کرده و تمام جوانب امر را می سنجند دقیقا مثل یک بازیگر شطرنج که پیش از هر حرکت، ده ها حرکت احتمالی بعد را حدس می زند. اما جمهوری اسلامی، متاسفانه با قیاس به نفس، باز به جای بهره برداری از این فرصت، سیاست تحریک را در پیش می گیرد غافل از آنکه تحمل کشورهای دنیا همیشه به حال قبل باقی نمی ماند و بالاخره یک روز عادت زدایی می کنند. روزی که قربانیان اصلی آن مردم ایران خواهند بود مردمی که اسیر زیاده خواهی های جمهوری اسلامی شده اند.
هرچند کشورهای دنیا می دانند حساب جمهوری اسلامی و مردم ایران جداست و این دو را در کنار یکدیگر نباید قرار داد، با این همه در موقعیت جنگی محاسباتی اینگونه معمولاً در نظر گرفته نمی شود. فشارهای اخیر برخی از شخصیت ها و گروه های مختلف امریکا بر باراک اوباما نشان می دهد که قوت گزینه جنگ هر روز بیشتر از پیش می شود. در این میان هرچند سران ایران نیز این موضوع را دریافته اند و می دانند، همچنان به جای اصلاح امور، سیاست های همیشه خود را در خارج و تسویه حساب های سیاسی را در داخل ایران دنبال می کنند، سیاست هایی که آنان را در کنار مستبدانی چون استالین قرار می دهد و بی شک عاقبت نظام استالین را برای جمهوری اسلامی رقم خواهد زد.
شگفت آور است حکومتی که با اعتماد به نفس فراوان در پی صدور تفکرات انقلابی اش به دنیاست و تمام نهضت ها وانقلاب های کشورهای اسلامی را متاثر از خود می داند، چرا باید از آگاهی مردم خود در هراس باشد؟ اگر این حکومت توانسته بنیادهایی منطقی و اصولی را در میان مردم ایران بگذارد که نباید نگران تهاجم فرهنگی دشمن باشد واگر نتوانسته چرا همچنان مدعی است؟ واقعیت آن است که جمهوری اسلامی هم ناتوان از انجام مدعبات خود بوده و هم در حکم بیماری است که بیماری اش ترس از دیگران است و از اینرو دائم همه را به زحمت می اندازد.
دکتر بهروز بهبودی - نیویورک
contact@bbehbudi.com