خدا فرضیه ای آزمودنی است
«ویکتور جان استنجر» (Victor J. Stenger)
«ویکتور جان استنجر» (Victor J. Stenger) استاد فیزیک در دانشگاه های آمریکا، در مقاله ای که اخیرا در نشریه « نیو ساینس» (New Science)، به نام «خدا فرضیه ای آزمودنی است»، منتشر کرده، استدلال می کند که وجود یا عدم وجود خدا به عنوان آفریدگار مطلق، سئوالی است که علم می تواند به آن پاسخ دهد.
این داشنمند فیزیک که به خدا باور ندارد، در سال های اخیر مقالات و مباحث فراوانی را در انتقاد از باورهای دینی مطرح کرده است. تاکنون ده کتاب اساسا در رشته های فیزیک به قلم وی منتشر شده و کتاب جدید او به نام « خدا و حماقت ایمان، ناهمخوانی علم و مذهب » هفته های آینده منتشر خواهد شد.
خلاصه ای از مقاله « ویکتور جان استنجر» در نشریه « نیو ساینس » به شرح زیر است.
صف بندی اصلی بین دانشمندان ، چه خداباوران و چه خداناباوران این است که به گفته « استفن جی گولد» علوم و مذهب دو عرصه کاملا جداگانه هستند. در سال ۱۹۹۸ آکادمی ملی علوم آمریکا در بیانیه ای تاکید کرد « علوم در مورد ماورالطبیعه حرفی برای گفتن ندارد. وجود یا عدم وجود خدا ، پرسشی است که علوم در مورد آن بی طرف است.»
اما بر اساس نظرسنجی که در همان سال انجام شد، ۹۳ درصد ازاعضای این آکادمی به خدا اعتقاد ندارند.
در شرایطی که اکثریت قریب به اتفاق مردم آمریکا به خدا باور دارند این سئوال مطرح می شود که اگر دلیل عدم اعتقاد جامعه علمی آمریکا به وجود خدا علم آنها نیست، چه چیز دیگری است؟
اکثریت دانشمندان و اعضای جامعه علمی آمریکا به خدا اعتقاد ندارند ولی غالب آنها حاضر نیستند باورهای مذهبی دیگران را به چالش بکشند. من به عنوان یک خداناباور حاضر هستم اعتقادات مذهبی را به چالش بکشم. خدایانی که میلیاردها نفر از مردم جهان آنان را می پرستند یا واقعا وجود دارند و یا وجود ندارند. اگر آنها وجود دارند باید نشانه های قابل اثباتی داشته باشند. بنابراین وجود این خدایان یک پرسش مشروع برای علوم است که اهمیت فراوانی برای بشریت دارد.
بسیاری از خصوصیاتی که در ادیان یکتاپرست مثل یهودیت، مسیحیت و اسلام برای خدای آنها عنوان می شود، از جمله نقش محوری خدا در خلق عالم هستی، پیامدهایی دارد که قاعدتا باید توسط روشهای علمی قابل سنجش و قابل بررسی باشند. به همین خاطر شواهد دال بر وجود این خالق مطلق را باید بتوان از طریق علوم ثابت کرد.
اگر آزمایش های تجربی و علمی دقیق و حساب شده به نتایجی برسد که با پدیده های طبیعی قابل توضیح نباشند در آن صورت علوم باید احتمال وجود عالمی ورای جهان مادی و طبیعی را بپذیرد.
همانطور که علوم می تواند آزمایش های تجربی را برای سنجش وجود خدا انجام دهد همین روش را می تواند در رد وجود خدا در جهان پیرامون ما به کار ببندد. اما یک نکته باید روشن باشد و آن این است که ما باید در جستجوی اثبات وجود یا عدم وجود خدایی باشیم که نه تنها خالق عالم هستی است بلکه گرداننده آن و در حیات آن دخیل است.هیچکس خدایی را نمی پرستد که به گفته برخی، عالم هستی را خلق کرده و آن را به حال خود رها کرده باشد.
اگر خدا خالق هوشمند، طراح و بانی حیات در کره زمین است باید نشانه هایی از این توانایی خارق العاده را در پدیده های زنده ببینیم. در صورتی که علوم طبیعی و تجربی به مرور رازهای بیشتری از حیات موجودات زنده را کشف کرده و اثبات کرده اند که حیات روی کره زمین محصول روندی است که گزینش و تکامل طبیعی به وجود آورده است.
اکثر ادیان ادعا می کنند که انسان دارای توانایی های غیرمادی و روحی است که فعالیت ذهنی ما را کنترل می کند. اگرچنین بود قاعدتا بشر باید می توانست پدیده ها و شرایطی را درک کند که با فعالیت های شیمیایی در مغز ما هیچ ارتبط ندارند. اما چنین نیست.
اگر خدا منبع اخلاقیات است ما می بایست یک خواستگاه ماوراءالطبیعه را برای رفتار انسان پیدا می کردیم. ولی چنین نیست. رفتار دین باوران با سایر افراد تفاوت چندانی ندارد و حتی گاه بدتراست. برخلاف ادعای ادیان یکتاپرست، منبع اصلی شکل دادن به سنت ها و رفتارهای انسانی نه تعالیم ادیان بلکه کنش ها و تجارب اجتماعی بوده اند.
اگر فرض بر این است که خدا جواب عبادت دین باوران را می دهد قاعدتا در طی قرن ها و با وجود میلیاردها خداپرست و عبادت های روزانه آنها ما می بایست اثری از معجزه های الهی را مشاهده می کردیم. اگرخداواند آنطور که ادعا می شود، در برخی موارد حقایق را از طریق تماس با برخی از افراد برای انسان برملا می کند قاعدتا تا به امروز باید شواهد قابل تشخیص و مستدلی ارائه می شد که این تماس و انتقال حقایق صرفا زایده ذهن این افراد نبوده وعلائم خارجی نیز دارند.
علوم فیزیک و فضا شناسی ثابت کرده است که عالم فضا برخلاف ادعای خداباوران نظم یکسان و دقیقی ندارد. آنچه که در شکل کهکشان ها و ستاره ها و سیاره ها می بینیم محصول تاثیر گذاری مواد و قوانین فیزیک است که پیدایش آن کاملا اتفاقی است و روند پدیداری ، حیات و میرایی آن به شکل مستمری در حال دگرگونی است.
اگر بشر مخلوق ارشد خدا بود قاعدتا عالم فضا می بایست متناسب با زندگی این موجود طراحی و خلق می شد. ولی چنین نیست. فضا تابع نیازهای بشر نیست بلکه این بشر است که تابع قوانین و نیروی فضایی است . با بررسی تمام این جنبه ها که برشمرده شد می توان به این نتیجه رسید که بشر و عالم فضا و هستی به صورتی موجودیت دارد که هیچ نیروی ویژه ای در خلق و طراحی آن دخالت نداشته است.
در پایان باید نکته ای را هم در مورد تزویر باورهای دینی یادآور شوم. در شرایطی که باورهای دینی بر واقعیت های تجربی برتری داشته و حاکم باشند، جادو و جمبل تمام عرصه های حیات را در برمی گیرند. این قالب هایی برای تفکر انسان می تراشد که به جای توجه به شواهد، برمبنای اعتقاد و شور و هیجان ناشی از آن عمل می کند. به همین خاطر است که امروزه شاهد هستیم در آمریکا مسیحیان می کوشند جامعه ما را به سمت یک نظام دینی و به رهبری حزب جمهوری خواه سوق دهند.
باورهای کورکورانه روش اداره جهان نیست.