بزرگان ایران زمین؛ ابوعلی سینا از نگاه چهره های معاصر
حمید دباشی، استاد دانشگاه کلمبیا
به نظر من چند جنبه ابن سینا امروز بیش از پیش می تواند مورد توجه ما ایرانیان باشد. یکی کتاب عظیم "الاشارات والتنبیهات" اوست، دیگری زندگینامه کوتاهش به قلم خودش است، و دیگری این واقعیت که او اکثر قریب به اتفاق آثارش را به زبان عربی نوشت در حالیکه همچنانکه از کتاب شریف "دانشنامه علایی" وی به خوبی هویداست توانی به نوشتن به فارسی را هم داشت.
اهمیت کتاب "الاشارات و التنبیهات" در این است که ما شیخ الرئیس را توانا به نثری فاخر می بینیم که در آن توانایی غریب او به شکافتن ظریفترین مقولات عرفانی مشهود است و این امر در مورد بزرگترین فیلسوف مشایی ما بسیار قابل توجه است.
شرحهاى متعددى بر "الاشارات والتنبیهات" ابوعلی سینا نوشته شده که معروفترین آنها شرحِ شریف و عظیم خواجه نصیرالدین طوسى است که از قدیم الایام از اهم متون تدریس فلسفه بوده است.
"زندگینامه" شیخ الرئیس نیز از اهمیت مشابهی برخوردار است، چرا که در عصری که فلاسفه کمتر به نقل و بیان زندگی شخصی خود می پرداختند او به راحتی و صراحت اهمیت زندگی شحصی خودش را برای آیندگان تشخیص داده بود. همین توجه را ما امروز باید به عربی نوشتن ابوعلی سینا داشته باشیم - درعصری که به دلیل قدرت و نفوذ جهانی زبان انگلیسی بسیاری از مهمترین آثار فلسفی و علمی جهان یا به این زبان نوشته می شود و یا باید به زبان ترجمه شود تا اقبالی جهانی بیابند و این زبان در جهان معاصر ما همان اهمیت زبان عربی را در قرون وسطی اسلامی پیدا کرده است.
این سه جنبه کار ابن سینا شیخ الرییس ایرانی الاصل سده های میانی ما را تبدیل به فیلسوفی "معاصر" ما می کند-فیلسوفی که موضوعیت (سوبژه) فاعلی خود را در تخیل روایی اش به وضوح می بینیم، متفکری که در قالب یک کلیشه روایی نمی گنجد، و صاحب اندیشه ای که زبانش زبان غالب عصرش است.
شاید به دلیل این سه نکته بخصوص ما امروز قادر به درکی "وجودی" از شیخ الرییس هستیم-درکی که فیلسوف عظیم الشان ما را به واقیعت های ملموس زندگی معاصر ما نزدیکتر وچه بسا عزیزتر می کند.
محمود خوشنام، پژوهشگر موسیقی
ابوعلی سینا برجسته ترین شخصیت شگفتی آفرین فرهنگ ایران زمین است. آوازه او از مرزهای ملی فراتر رفته و رنگ جهانی گرفته است. او نیز چون بسیاری از فرهنگمردان ایرانی پس از اسلام در تمامی عرصه های علمی صاحب نظر بوده و در بعضی زمینه ها، سرآمد اقران خود بوده است. در پزشکی بعد از محمد زکریا رازی، کسی به کمال او نمی رسد. نظریه های او در این عرصه، هنوز پس از هزار و اندی سال، مرجعی معتبر برای پژوهشگران امروز به شمار می رود.
ابوعلی سینا پس از فارابی، معتبرترین موسیقی شناس تاریخ ایران نیز به شمار می رود. گر چه نظریه های فارابی بن مایه پژوهش های او، در موسیقی است، ولی تیزبینی های او، نظریه های فارابی را نیز تکمیل کرده است.
در سال های گذشته بعضی از پژوهشگران ایرانی، با تکیه بر شعرهای منسوب به ابوعلی سینا، دست به نوعی اکتشاف در موسیقی او زده اند. از جمله فرهاد فخرالدینی برای موسیقی فیلم ابوعلی سینا در سفری بلند به سراسر خراسان بزرگ- انواع موسیقی مقامی در ایران خاوری را ضبط می کند.
از جمله دو تار پیرمردی هشتاد ساله را با صدائی خش گرفته که انگار غبار کویر روی تارهای صوتیاش نشسته باشد. آنگاه این آهنگ غبار گرفته را با یک رباعی از بوعلی که گوئی بازتاب کلامی همان آوا است ترکیب می کند:
"دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت/ یک موی ندانست ولی موی شکافت/
اندر دل من هزار خورشید بتافت/ آخر به کمال ذره ای راه نیافت"
همین معنا را ابوعلی سینا در آخرین سخن قبل از مرگ خود بیان کرده است:
مردیم و آنچه با خود بردیم این است که دانستیم که هیچ ندانستیم.
محمدجان شکوری، مورخ و منتقد ادبی
محمد مصدق در تاریخ ایران نقش برجستهای دارد و این موضوع برای ایرانیان و جهانیان روشن است.
اما کنار فردوسی و ابن سینا قرار دادن او در این فهرست شاید چندان درست نباشد. در باره باقی بزرگان هم چیزی گفتن بسیار دشوار است؛ مثلاً در مورد ابوعلی سینا آن قدر گفتهاند و نوشتهاند که دیگر نمیدانم چه چیزی میشود افزود.
ابوعلی سینا از بزرگترین بزرگان جهان است و کسی است که علم طب را در زمان خودش به درجۀ بسیار بلند و عالی رساند.
در فلسفه هم کاری کرد که چندصد سال بعد هم دیگران ادامه دادند؛ در بسیاری از مسئلهها آغازگر و صاحبمکتب بود.
ما پزشکان بسیاری داشتیم، اما هیچ کدام به اندازۀ او بر علم طب تسلط نداشتند.
ابوعلی سینا نه تنها در میان تاجیکان، یعنی ایرانینژادان، بلکه در سراسر جهان از نادرترین شخصیتهای تاریخ به شمار میآید.
ابراهیم عثمانف، روزنامهنگار
ابوعلی بن سینا از بزرگترین نمایندگان علم جهان است. کارهایی که او کرده، محدود به مردم آسیای میانه، ایرانی و ایرانیتبار و مسلمان نیست.
از خلاقیت وی تمدن جهانی استفاده کرده و طب امروزه هم از او منتدار است. این بزرگی نه تنها از خصلت و دانش یک فرد مردم ما، مردم ایرانینژاد گواهی میهد، بلکه شاهد آن هم هست که ابوعلی سینا توانست تمدن ایرانینژادها را به سطح پیشرفتهترین تمدنهای جهان ارتقا دهد.
او از یونانیها و عربها هم آموخت، از نوشتههای آنها آموخت و قانونی پدید آورد که قانونی شد برای همۀ طبیبهای دنیا. قانونی که در زمینۀ آن علم طب دنیا رونق یافت.
از این سبب به گمان من در تاریخ تمدن مردم ما، مردم ایرانینژاد، ابوعلی سینا از چهرههای بسیار بزرگ و فراموشنشدنی است. افتخار داریم که سرزمین تمدنخیز آسیای میانه، افغانستان و ایران، در قرون وسطی توان آن را داشت که نه تنها در ادبیات توجه دنیا را به اثرهای بلندمایۀ شعر و نثر جلب کند، بلکه در علم هم این هنر را داشته باشد.
عهدیه بدیعی، خواننده
چندی قبل مقاله ای می خواندم که برایم بسیار جالب بود در این مقاله نوشته شده بود که:
آیا می دانید چرا در تمام دنیا دانشجویانی که فارغ التّحصیل می شوند لباسی شبیه به عبا پوشیده و کلاهی چهار گوش بر سر می گذارند؟
این لباس شبیه به لباس بوعلی سیناست که ما در تصویرهای او می بینیم و چون او در مجامع علمی دنیا به پدر علم و دانش معروف است.
از این رو فارغ التحصیلان در رشته های مختلف در موقع گرفتن مدرک علمی خود باید این لباس را بپوشند.
برای من ابوعلی سینا یکی از برجسته ترین شخصیتها در تاریخ علم و دانش بشری است.
در دنیای کنونی ما دانشمندان و افراد نابغه بسیار هستند ولی هر کدام در یک و یا حداکثر دو رشتۀ تخصصی کار کرده و ثمرات دانش و نبوغ خود را در اختیار همنوعان خود می گذارند.
ولی ابوعلی به همۀ علوم زمان خود در حد کمال آشنایی داشت و آثار و رساله های زیادی از خود بیادگار گذاشت که پایه ای برای علوم کنونی دنیا شد. و اکثر این آثار به زبانهای زندۀ دنیا ترجمه شده است.
ابو علی سینا به حق از افتخارات بزرگ ایران و ایرانیان است.
ولی آیا ما ایرانیان قدر او و دیگر افتخارات خود را می دانیم؟
ناصر زراعتی، نویسنده و منتقد
هزار سال پیش، در آن سرزمین، مردی به دنیا آمد، از آن نوع که امروزه، "ژنی" مینامندشان، مدتی کوتاه زیست، چیزهایی نوشت، کارهایی کرد ماندگار که نام او را تا به امروز زنده نگهداشته و اکنون، در همدان، بنایی است زیبا: آرامگاه او...
باید از نیم قرن گذشته باشد آن هنگام که نخستین بار نام او را شنیدم و خواندم، در کتاب درسی دبستان: ابوعلی سینا، ابن سینا، شیخالرئیس و...
هوشیار مردی آگاه بر دانش زمانه خود، پزشکی مجرب که هر آنچه میدانست و بهتجربه آموخته بود، در "قانونِ" مفصل خود گنجاند و به یادگار نهاد تا قرنها در دانشکدههای پزشکی اروپا تدریس شود، اما "شفا" را در جایی دیگر جستوجو میکرد.
فلسفه میدانست و همچون همه اندیشمندان هوشیار روشناندیش ـ پیش از خود و همزمان خود و پس از خود ـ دچار "باور" نبود. بهدرستی دریافته بود: همین است که هست: روزی، از سر اتفاق، ناخواسته، پا به این جهان گذرا میگذاری، مدتی ـ معلوم نیست چند سال ـ هستی، اسیر خور و خواب و خشم و شهوت و از این قبیل... و روزی، میروی، خواسته یا ناخواسته که باید بروی و چون رفتی، رفتی همین و مرارت هم کم نکشید از دست روزگار و دنیا و ارباب بیمروت آن و آوارگی هم. ولی کار کرد و همین "کار" همیشه ناجی او بود.
و چه خوب که داد دل از دنیا ستاند: غبار اندوه از دل میزدود با آن "تلخوش" و ـ نوشتهاند که ـ در کامجویی و لذت تن و عشقورزی نیز، همچون نوشانوش، راه افراط میپیموده است و برخی را نظر بر این است که همین زیادهرویها موجب شد تا زود از جهان برود، در عنفوان جوانی. حتماً فیلسوفانه به این نتیجه رسیده بوده که طول عمر مهم نیست، عرض و عمق و چگونگی آن است که اهمیت دارد.
در دهه شصت، سریالی به نام او در تلویزیون ایران ساخته شد که کاش همان دو سه قسمتش را هم نمیدیدم. "بوعلی سینا"ی اسلامی بهتر از این نمیشد بشود البته.
آلدوش آلپانیان، آهنگساز
من ابوعلی سینا را انتخاب می کنم که به گمانم شخصیت بسیار مهمی است در تاریخ ایران.
به عنوان یک طبیب شخصیت بسیار والایی داشته و خیلی هم به طبیعت نزدیک بوده است.
گیاهخواری او یکی از دلایل انتخاب من است و این که به گمان من انسان قرار نبوده گوشتخوار باشد و باید گیاهخوار باشد و بوعلی سینا بر این نکته تاکید می کند.