دشمنی با غرب یا ستیزه با دموکراسی ؟ - مقاله ای از دکتر بهروز بهبودی
جلال آل احمد به سبب کتاب غربزدگی شهرت فراوانی در ایران یافت و نوع نگرش و تفکرش تاثیر فراوانی بر نویسندگان، روشنفکران و روحانیون گذاشت. این کتاب که اساسا برای ستیزه با غرب نوشته شد و وظیفه خود را روشنگری درباره غرب غارتگر (!)قرار داد در بنیاد دچار تناقض و ابهاماتی است زیرا آل احمد بنیاد و ریشه های فلسفی نداشت. آل احمد از ابزار غرب برای نقد همان ابزار و تولید کننده اش استفاده برد، درست مانند روحانیونی که از این ابزار در پیروزی انقلاب بهره بردند، اما پس از تشکیل حکومت بنا را بر گفتمان غرب ستیزی نهادند و کار را تا بدانجا پیش بردند که حتی منکر فایده برخی از رشته های علوم انسانی برآمده از غرب شدند و کمر به قطع ربشه علوم انسانی بستند، تنها به این دلیل مشخص که این علوم را با تفکر و اندیشه سر و کار بود و سران فعلی ایران و مبارزان دیروز، تفکر و اندیشه را برنمی تابیدند.
رهبران جمهوری اسلامی با بهره گیری از شعارهای ضد امپریالیستی برخاسته از شوروی کومونیست در اوایل انقلاب ، کار را تا بدانجا پیش بردند که توهمشان را تبدیل به باور کردند و از غرب که موجودی خیالی و ترسناک بود در ادبیات سیاسی ،ابزاری برای بقا و شعار دادن ساختند و ضدیت با غرب به ایمان و تعهد به آرمانهای انقلاب مترادف شد وبا شیطان بزرگ بر مبنای توهمات خود شروع به مبارزه کردند. با چیزی که خود ساخته بودند و اکنون به آن وجود خارجی می دادند. بدبینی نسبت به غرب میراثی بود که روحانیون به سبب بینش سنتی خود و متاثر از گفتمان هایی نظیر گفتمان آل احمد هر روز دامنه اش را وسیع تر می ساختند. بینش ناشی از توهم سران ایران هزینه های فراوانی را بر دوش مردم ایران نهاده است.
از نوع نگاه و تفکر روحانیون رسیده به قدرت در ایران، نباید شگفت زده بود زیرا خمیر مایه آنها اینگونه سرشته شده، اما مایه تعجب فراوان رفتار و منش گروهی از اپوزیسیون خارج از کشور است که سال ها زندگی در غرب را تجربه کرده اند و بخشی از آنها که اهل مطالعه و تدبر هستند، از آموزه های مفید غرب بهره ها برده اند اما در میدان عمل به راه همان روحانیونی می روند که درباره آنها سخن گفتیم. منش و رفتار بسیاری از گروه های اپوزیسیون در بنیاد دچار تناقض است و زندگی در غرب نیز نتوانسته است این مشکل را حل کند زیرا غرب هنوز در اذهان بسیاری از آنان که حتی در غرب زیسته اند، رنگ تابو دارد .
افزون بر این، مخالفان مورد اشاره ـ که برای برقراری دموکراسی در ایران فعالیت دارند ـ در حالی از دموکراسی و آزادی خواهی سخن می گویند که خود نصیبی از آن نبرده اند و ذهن استبداد زده شان تحمل سخنی دیگرگونه را ندارد پیران، جوانان نکته سنج و خوش فکر و آینده ساز را برنمی تابند و جوانان، پیران دارای کوله بار تجربه بر دوش را . . .
به همین دلیل جزایر پراکنده ای هستند که از دستشان کاری برنمی آید جز برگزاری همایش هایی که در پایان هیچ فایده ای بر آنها مترتب نیست.
بنابراین ترس تاریخی از غرب که در ناخودآگاه برخی از گروه های مخالف ایرانی وجود دارد و نیز ذهن استبداد زده دو عامل کلان در عدم وجود تعامل سازنده با غرب به شمار می آیند و این هر دو میراثی هستند که از گذشتگان به دستمان رسیده است. به نظرم ژاپن و کره جنوبی دو مثال مناسب از کشورهایی با سنت های دیرینه باشند که در مواجهه با غرب، ضمن حفظ بسیاری از سنت ها و خاطرات جمعی خود، از مظاهر مدرن نیز بهره ها بردند. مقایسه شرایط کره شمالی که زیر سیطره فکری شوروی سابق قرار داشت و کره جنوبی که سایه آمریکا را بر خود می دید، بسیار تامل برانگیز است. ژاپن حتی پس از جنگ با آمریکا، خصومت های گذشته را بهانه ای برای محروم کردن خود از تعامل با کشورهای قدرتمند قرار نداد و امروز کیست که نداند ژاپن در آسیا یکی از غول های بزرگ صنعتی و نمادی از دموکراسی موفقیت و پیشرفت در دنیا است .
به نظر من اپوزیسون ایران نیازمند تمرین است؛ تمرین دموکراسی و تمرین پاک کردن بدبینی تاریخی و به ارث رسیده، از ذهن. اذهان مستبد و متوهم اگر ایران آینده را دچار سرنوشت جمهوری اسلامی نکنند یا نتوانند بکنند، چوب ها لای چرخ پیشرفت کشور خواهند گذاشت بنابراین بهتر آن است که از نوع تعاملات معمول در غرب درس بگیریم و هدف اصلی خود را سربلندی ایران قرار دهیم. ایران نیاز به کسانی دارد که مصالح جمعی را بر منافع فردی ترجیح می دهند.
مخالفان جمهوری اسلامی نیازمند آن هستند تا آستانه تحمل خود را بالا برده و در کنار یکدیگر قرار بگیرند نه رو در روی هم. طبیعتا تمام گروه ها از ایده و اندیشه واحد پیروی نمی کند اما این اختلاف ها و تفاوت ها باید میل به همگرایی پیدا کنند. اگر توهم ها را کنار بگذاریم و در راهی گام برداریم که امثال کره جنوبی و ژاپن برداشتند می توانیم به یاری غرب نیز امیدوار باشیم زیرا تنوع ها و تکثرها غرب را در تعامل با اپوزیسیون خارج از ایران دچار حیرت و مشکل می کند. این تنوع ها و تکثرها اگرچه از جهاتی خوب است، عدم یکپارچگی ها باعث شده است و می شود غرب از همکاری با اپوزیسون یا خودداری نموده و یا ناتوان باشد زیرا نمی تواند اینها را زیر قدر مشترکاتی گرد آورد و سپس استراتژی کمک به آنها را تدوین نماید.
آنچه امروز اهمیت دارد اتحاد همه گروه های مخالف جمهوری اسلامی با یکدیگر و کوشیدن برای نجات مردم ایران است. تنوع ها و تکثرها در میدان مبارزه باید به یگانگی برسند تا در ایران آزاد فردا مردم خود به این تنوع ها رای بدهند و یکی از آنها را برگزینند. اگر هدف خدمت به ایران و ایرانی باشد، اختلاف ها به راحتی می تواند به اتحاد تبدیل شود. ایران آزاد فردا، فعالانی واقع بین می خواهد، فعالانی که به سبب کوشیدن برای ایران حق و حقوقی برای خویشتن قائل نشوند و تنها سربلندی و نجات ایران آرزو و هدفشان باشد.
بهروز بهبودی
نیویورک - شنبه ۱۰ مارس ۲۰۱۲