داستان و مصاحبه با یک ایرانی که 11سال در زندان ژاپن در حبس بود

 وطن امروز : ورزشکار ایرانی وقتی برای کار و درآمد خوب به ژاپن رفت نمی‌دانست در دام توطئه یاکوزاها گرفتار شده و 11 سال در سلول انفرادی زندانی خواهد شد. حالا این مرد که می‌گوید بی‌گناه بوده است، می‌خواهد دستگاه قضایی ژاپن و پلیس این کشور را به دادگاه‌های بین‌المللی بکشاند.


اواخر سال‌های جنگ بود که تعدادی از جوان‌های تهرانی برای کار و کسب درآمد به کشورهای شرقی مانند کره، سنگاپور، مالزی و ژاپن مهاجرت کردند. پس از گذشت چند ماه از اینگونه مهاجرت‌ها، خبر کسب و کار و درآمد بالای آنها مانند توپ در کشور که آن زمان درگیر معضلات اقتصادی و بیکاری جوان‌ها بود، صدا کرد. جوانان سراسر کشور گروه‌گروه به آن کشورها بویژه ژاپن رفته و چند سالی در کارهای خدماتی مشغول به کار شدند و برخی‌ توانستند زندگی نسبتا خوبی در ایران برای خود و خانواده‌شان فراهم کنند. البته کسانی نیز بودند که خواسته یا ناخواسته در دام گروه‌های خلافکار ژاپنی یا هموطن گرفتار شدند. در این میان جوانی 24 ساله به نام «بهروز لطفی‌نسب» که یکی از قهرمانان کشتی ایران بود و با پشت سر گذاشتن 2سال خدمت سربازی در جبهه‌های جنگ برای ساختن آینده‌اش به ژاپن رفته بود، برخلاف آغازی موفقیت‌آمیز با ماجرایی تلخ و توطئه یاکوزاهای ژاپنی روبه‌رو شد.

 

بهروز اواخر سال 67 بار سفر را بست و وارد شهر توکیو پایتخت ژاپن شد و به کمک چند تن از هموطنانش که در آنجا مشغول به کار بودند در زمینه بسته‌بندی نوارهای ویدئویی مشغول شد و پس از چند ماه به شغل نقاشی ساختمان که از گذشته با آن آشنایی داشت بازگشت و مشغول فعالیت شد. او در یک دوره کوتاه‌مدت پیمانکاری بسیاری از ساختمان‌های شهر توکیو را در دست گرفت و با استفاده از ایرانی‌هایی که برای کار به ژاپن رفته بودند توانست شرکت بزرگی را با مشارکت یک جوان ژاپنی راه‌اندازی کند.

 

با گذشت یک سال از راه اندازی شرکت خدماتی، بهروز به موفقیت‌های بسیاری دست پیدا کرد و در بین ایرانی‌های دیگر وضع بهتری پیدا کرد و به دلیل تسلط به زبان ژاپنی وی جزو موفق‌ترین مهاجران بود.

 

این جوان به دیگر هموطنانش که به تازگی به ژاپن آمده بودند اهمیت می‌داد و تا جایی که از دستش برمی‌آمد به آنها کمک می‌کرد بنابراین اگر برای کسی مشکلی به وجود می‌آمد نخستین کسی که به داد او می‌رسید همان بهروز بود.

 

روز 24 نوامبر 1995 که بهروز مثل هر روز کارگران را با وانت‌بارش به سرکارهایشان می‌رساند، به وی اطلاع دادند چند ژاپنی سر چند تن از ایرانی‌ها کلاه گذاشته‌اند و 3 میلیون ین آنها را به سرقت برده‌اند. بهروز متوجه شد که در یک قرارداد تجاری ژاپنی‌ها 3 میلیون ین گرفته‌اند و به قولشان عمل نکرده‌اند و حاضر به پس دادن پول نیستند و هم‌اکنون نیز 2 تن از آنها در یکی از هتل‌های توکیو اقامت دارند.

 

این جوان جسور که نمی‌دانست ژاپنی‌های کلاهبردار عضو باند مافیایی یاکوزاها هستند خود را مقابل هتل رساند و چون تسلط زیادی به زبان ژاپنی داشت، برای صحبت کردن و متقاعد کردن ژاپنی‌ها برای بازگرداندن پول‌ها وارد بحث شد ولی هنوز چند لحظه‌ای نگذشته بود که یکی از دوستان بهروز به وی اطلاع داد که آن چند ژاپنی جزو گروه یاکوزاها هستند و تا چند دقیقه دیگر پلیس برای دستگیر کردن آنها خواهد آمد چرا که خودرویشان که خلاف پارک کرده بود از سوی پلیس شناسایی شده و دزدی است.

 

بهروز از هتل بیرون دوید و از داخل خودرویش منطقه را تحت نظر گرفت تا کلاهبرداران را ردیابی کند. با ورود پلیس به هتل 2 مرد ژاپنی که از اعضای گروه کلاهبرداران بودند از در پشتی هتل سوار خودروی گرانقیمت‌شان شده و فرار کردند. بهروز نیز با دیدن این صحنه آنها را تعقیب کرد و به دلیل تعصب به هموطنانش، خودروی ژاپنی‌ها را متوقف کرده و پول کلاهبرداری شده را از آنها خواست و سرانجام پس از چندین دقیقه درگیری لفظی و تهدید اینکه موضوع را به پلیس گزارش می‌کند یک‌میلیون و 600 هزار ین از پول‌ها را از آنها پس گرفت و قرار گذاشت روز بعد بقیه پول‌ها را از آنها بگیرد.

 

پس از گذشت چند روز ژاپنی‌ها با بدقولی‌هایی که می‌کردند سرانجام حاضر شدند مابقی پول‌ها را در کافه‌ای در کنار یکی از اتوبان‌های حاشیه توکیو به بهروز تحویل دهند. وی نیز همراه پسرعمویش به آنجا رفت و پس از چندین ساعت معطلی هنگامی که بیرون از کافه رفتند تا پول را تحویل بگیرندناگهان با 10 مرد ژاپنی از گروه یاکوزاها که در دستشان اسلحه و چاقو بود روبه‌رو شدند. وقتی آنها تیر هوایی شلیک کردند پسرعموی بهروز از ترس از هوش رفت و وی با این ذهنیت که پسرعمویش کشته شده است با چند تن از آنها درگیر شد و سرانجام هنگامی که متوجه شد توان مقابله با یاکوزاها را ندارد و جانش در خطر است، به آن سوی اتوبان دوید تا خود را به پلیس برساند ولی وقتی به یکی از خیابان‌ها رسید خود را در محاصره 10 خودروی پلیس دید و آنها وی را به اشتباه دستگیر کردند!

 

این جوان که از دستگیر شدندش شوکه شده بود به پلیس ‌گفت که یاکوزاها به وی حمله کرده‌اند ولی آنها به حرف‌های وی گوش ندادند و وی را به کلانتری وارابی توکیو انتقال دادند. در آنجا نیز تست‌های اعتیاد و الکل از وی گرفته شد که نتایج آزمایشات نشان می‌داد وی هیچ چیز غیرعادی مصرف نکرده ا‌ست.

 

چند ساعتی از دستگیری بهروز نگذشته بود که افسران کلانتری به وی گفتند از خانه‌اش مواد مخدر به دست آورده‌اند و وی به جرم خرید و فروش مواد مخدر بازداشت شده است. بهروز اصلا باور نمی‌کرد در دام توطئه‌ای از قبل برنامه‌ریزی شده‌ گرفتار شده که نجات از آن، کار بسیار دشوار و سختی است.

 

این ورزشکار در بازجویی‌ها اتهام‌های غیرانسانی را قبول نمی‌کرد و در تحقیقات پلیس و بازرسی از خانه‌اش به آنها ثابت کرد خانه‌ای که تحت بازرسی قرار گرفته بود و از آنجا مواد مخدر کشف شده متعلق به مردی به نام «حسن» است. در ادامه در بازرسی از خانه خودش گذرنامه وی که نشان می‌داد مدت ویزای وی تمام شده است به دست پلیس افتاد.

 

چندین روز بعد روزنامه‌های ژاپنی با تیتر‌هایی درشت نوشتند «کشتی‌گیر ایرانی به جرم خرید و فروش مواد مخدر دستگیر شد»، «کشتی‌گیر ایرانی در درگیری مسلحانه با باند خلافکاران خارجی دستگیر شد» و حتی پلیس سعی کرد وی را به باند بسیار خطرناکی که ماه پیش از آن دستگیر شده بودند، ارتباط دهد.

 

در اقدامی غیرقانونی بهروز 5 ماه در کلانتری بازداشت شد و در اقدام متقلبانه‌ دیگری دستگاه قضایی وکیلی را به عنوان وکیل تسخیری به وی معرفی کردند تا آنگونه که می‌خواهند از وی دفاع کند.

 

در دوران بازداشت بهروز، وی ممنوع‌الملاقات بود و از دیدن آشنایان و دوستانش محروم و به خیال اینکه وکیل تسخیری مقدمات آزادی وی را مهیا می‌کند همچنان امید به آینده داشت و با اتهام دروغی که به وی نسبت داده شده بود سختی‌ها و مشکلات را تحمل می‌کرد تا اینکه از طریق یکی از متهمان ژاپنی که در کلانتری بازداشت بود، متوجه شد وکیل ژاپنی نیز همدست پلیس است و پلیس نیز با یاکوزاها همکاری می‌کند و وی گرفتار سناریوی ناجوانمردانه‌ای شده است. بنابراین سعی کرد وکیل دیگری را در اختیار بگیرد ولی پلیس با این کار سرسختانه‌ مخالفت کرد.

 

روز‌های زجرآور و ناامید‌کننده برای بهروز سپری می‌شد و بی‌عدالتی‌هایی که در حق وی می‌شد بهروز را مصمم‌تر می‌کرد تا خود را از بند این اتهامات نجات دهد ولی بخت با وی یار نبود. با برگزاری 24 جلسه دادگاه رسیدگی به جرم وی، بهروز و شاهدانش با بیان حقیقت باز همچنان محکوم می‌شدند و بهروز در سلول انفرادی روز‌ها را به شب و شب‌ها را به صبح می‌رساند.

 

بهروز ناامید از آینده، اعتمادش را از همه سلب کرده بود و به کسی اطمینان نداشت، یاکوزاها در همه‌جا رسوخ کرده بودند و با ارتباطاتی که داشتند مرد ورزشکار را غافلگیر می‌کردند. آنها توانسته بودند در پلیس، دستگاه قضایی و حتی میان کارگران ژاپنی وی نیز نفوذ کنند و شرایط را به دلخواه خودشان جلوه بدهند.

 

بهروز چندین‌بار از دادگاه درخواست وکیل با هزینه خودش را کرده بود ولی انگار همه دست به دست هم داده بودند تا وی ناجوانمردانه محکوم شود. در نخستین جلسه‌های دادگاه، قاضی وی را به کشف مواد مخدر از خانه‌اش محکوم کرد و حتی به وی اجازه دفاع نداد و اظهار کرد باید وکیل تسخیری از وی دفاع کند و وکیل تسخیری بیشتر در نقش دادستان ایفای نقش می‌کرد، چندین کارگر ژاپنی که برای شهادت آمده بودند یکدیگر را در جلسه دادگاه محکوم می‌کردند و مشخص بود آنها حرف‌های یکدیگر را قبول ندارند و فقط برای عنوان کردن دروغ‌هایی که به آنها سفارش شده است به دادگاه آمده بودند. همه این اتفاقات در نشریات ژاپن اطلاع‌رسانی و چاپ شد و یاکوزاها برای مسکوت ماندن این موضوع در جلسات دیگر دادگاه ورود خبرنگاران را ممنوع کرده بودند.

 

در جلسات دیگر دادگاه چندین تن از مشتریان طرف قرارداد بهروز به دادگاه آمدند و از وی دفاع کردند و اتهام قاچاقچی بودن وی را رد کردند و وی را مردی باشرافت معرفی کردند. حتی زن صاحبخانه‌ای که خانه‌اش را به بهروز اجاره داده بود با حاضر شدن در جایگاه شهود اتهام مستاجرش را قبول نکرد و عنوان کرد موادمخدر در خانه‌ای دیگر که متعلق به یک مرد کلمبیایی بود، کشف شده است و از دستگیر شدن بهروز متعجب است.

 

این زن در دادگاه به دادستان گفت: درست است این مرد خارجی است و کسی را اینجا ندارد ولی خلاف انسانیت و شرافت انسانی است که اتهامی را به وی وارد کنیم که به هیچ‌وجه درست نیست. موادمخدری را که از آن حرف می‌زنید در خانه این مرد کشف نشده است و در زمان بازرسی ماموران پلیس من آنجا بودم و چیزی کشف نشد.

 

در یکی از جلسات دیگر وکیل تسخیری بهروز سعی داشت وی را به عنوان محافظ موادفروشان معرفی کند و به قول خودش جرم وی را کاهش دهد ولی بهروز همانجا با وکیلش درگیری فیزیکی پیدا کرد و به همین دلیل 3 هفته بدون آب و غذا و به نحوی که از پشت دستبند خورده بود به سلول انفرادی بسیار مخوفی انتقال داده شد.

 

بهروز در جلسات دادگاه وضعیت خوبی نداشت و به قاضی می‌گفت در زندان در غذایش مواد بیهوشی می‌ریزند تا وی وضعیت نامناسبی در دادگاه داشته باشد و نتواند از خودش دفاع کند و برای اثبات این موضوع قرص‌هایی را که تحت عنوان قرص سردرد در زندان به وی داده بودند به دادگاه ارائه کرد ولی در حرکتی دور از انتظار وی به تنبیهی شدیدتر محکوم شد و در زندان تحت شکنجه قرار گرفت.

 

بهروز برای محکوم کردن دستگاه قضایی و نفوذ یاکوزاها دست به اعتصاب غذا زده بود و حدود 20 ماه در اعتصاب غذا بود و ماموران زندان برای نجات جان وی روزانه سرنگ سرم را به زور به وی تزریق می‌کردند تا وی در زندان از دنیا نرود.

 

پس از انتظار 3 ساله و گذشت 24 جلسه جنجالی رسیدگی به اتهام بهروز، سرانجام وی در حکمی ناعادلانه و دور از ذهن به 9 سال زندان و پرداخت 4 میلیون ین محکوم شد.

 

در غربت کشور ژاپن و دور از خانواده بهروز همچنان دست از مبارزه برنداشت و به تلاش برای اثبات بی‌گناهی‌اش ادامه داد و در زمان فرجام‌خواهی پرونده‌اش 2 ماه تحت شکنجه قرار گرفت تا حکم صادر شده را قبول کند. فشارها خیلی زیاد شده بود حتی چندین بار در زندان مورد سوءقصد ماموران زندان قرار گرفت و در یکی از سوءقصدها فکش از دو طرف شکستگی شدیدی پیدا کرد و برای مداوا و درمان وی اقدام موثری صورت نگرفت.

 

با گذشت 5 سال از زندانی شدن بهروز سرانجام در اوج بی‌عدالتی، محکومیت وی مورد تایید دیوانعالی کشور ژاپن رسید و وی همچنان در اعتصاب غذا به سر می‌برد و چشم امید به آینده و آزادی داشت تا شاید پس از آزادی بتواند حق از دست ‌رفته‌اش را پس بگیرد.

 

سال‌های زجرآور برای بهروز با سختی گذشت و وی به امید آزادی از زندان چاره‌ای جز تحمل نداشت؛ برای جرمی که به هیچ‌وجه مستحق آن نبود. 11 سال زندان در سلول انفرادی دور از انسانیت بود و فکر کردن به 11 سال زندان در چنین سلولی برای هرکسی غیرقابل باور، آزاردهنده و کابوس‌گونه است.

 

این مرد آثار انگشتان خود را با اسید از بین برده بود تا ماموران زندان و پلیس نتوانند به زور از وی اثر انگشت بگیرند و جرمش را به وی نسبت دهند، هنگامی که 9 سال به پایان رسید و بهروز آماده شد که به ایران بازگردد، متوجه شد رئیس زندان در عملی غیرانسانی و غیرقانونی 2 سال دیگر به زندان وی افزوده است، وی باز هم همانند بی‌عدالتی‌هایی که در حقش شده بود تحمل کرد و سپس در سال 2006 میلادی از زندان آزاد شد و تازه متوجه شد که بیش از 400 هزار دلار که وی در حسابش داشت توسط ماموران پلیس و وکیل تسخیری‌اش به سرقت رفته است. این سرقت شوک دیگری بود که به این ورزشکار وارد شده بود البته دیگر نشانی از ورزشکار بودن بهروز باقی نمانده بود. برگه مشخصات وی هنگام ورود به زندان وزن او را 86 کیلوگرم نشان می‌داد ولی هنگام خروج وزنش 46 کیلو بود و چهره رنجور، خسته، تکیده و لاغر حاکی از سرگذشت تلخ وی داشت.

 

سرانجام در سال 85 بهروز وارد ایران شد، تغییرات چهره‌اش طوری بود که خانواده‌اش وی را نشناختند. وی به حدی ضعیف و لاغر و شکسته شده بود که کسی وی را نشناخت، خانواده بهروز پس از برخورد با وی شوکه شدند و گریه‌هایشان نخستین مرحم بر زخم‌های دل بهروز بود. این مرد هنگامی که به خانه پدری‌اش وارد شد فهیمد ژاپنی‌ها حتی به خانواده‌اش نیز ظلم کرده‌اند و نامه‌هایی را که برای وی ارسال می‌کردند به دست وی نمی‌رساندند.

 

«بهروز» که خسته از تحمل سال‌های جهنمی بود برای اثبات حق خود به هر جا که می‌توانست رفت تا حق خود را که به بهای گرانی آن را از دست داده بود پس بگیرد.

 

سفارت ایران در ژاپن، سفارت ژاپن در ایران، مجلس، ریاست‌جمهوری، شورای امنیت، اداره حقوقی قوه قضائیه، دفتر حقوق بشر، وزارت امور خارجه و هر جایی که می‌توانست رفت تا فریاد بی‌گناهی‌اش را به گوش مدعیان حقوق بشر برساند. وی که به گفته خودش در داخل کشور نیز اقدام سرسختانه‌ای برای رسیدگی به شکایتش نشده است، نزدیک به 300 میلیون تومان هزینه کرده است تا به حقش برسد.

 

بهروز می‌گوید: دست از مبارزه‌اش برنمی‌دارد حتی اگر دار و ندارش را از دست بدهد. وی می‌گوید: هر جا نیاز باشد می‌روم، حتی شده خانه پدری‌ام را می‌فروشم تا به حق پایمال شده‌ام برسم، آیا 11سال شکنجه، 11 سال تهمت و افترا، 11 سال دوری از خانواده و میهن و 11 سال انتظار؛ مزد صداقت و راستگویی من بود؟ آیا کشوری که دم از حقوق بشر و تمدن و فرهنگ می‌زند باید یک خارجی را اینگونه ناعادلانه مجازات کند؟

 

ناگفته‌های مرد ایرانی از زندان‌های ژاپن

هرچه می‌گوید تمامی ندارد. 11 سال در سلول انفرادی زندان ژاپن مانده و 24 بار محاکمه شده است و حالا اصرار دارد با اثبات بی‌گناهی‌اش عاملان این سوخت عمر را مجازات کند. بهروز لطفی‌نسب مرد 47 ساله‌ای است که 11 سال ناجوانمردانه در زندان‌های انفرادی ژاپن تحت شکنجه قرار گرفت و اعتراض چندین‌ساله وی در دادگاه‌های ژاپن که تحت تاثیر گروه مافیایی خطرناک یاکوزا قرار گرفته بود، مورد توجه قرار نگرفت. این مرد حتی برای رعایت عدالت در سیستم قضایی 20 ماه اعتصاب غذایی کرد و چندین بار به پرتگاه مرگ کشانده شد. در شماره گذشته جزئیات سرنوشت این کشتی‌گیر ایرانی را به چاپ رساندیم.

چند سال است که آزاد شده‌ای؟
حدود 5 سالی می‌شود.


چطور‌ شد که به ژاپن رفتی؟


2 سال در جبهه مشغول به خدمت بودم و پس از پایان خدمت به دنبال کار می‌گشتم، به دلیل جنگ و وضعیت اقتصادی کشور که در آن زمان نامناسب بود به تشویق چندتن از دوستانم که برای کار به کشورهای شرق آسیا رفته بودند، تصمیم گرفتم برای کار به ژاپن بروم البته ما جزو نخستین گروه‌هایی از جوانان ایرانی بودیم که برای کار به ژاپن رفته بودیم.


بازار کسب و کارت چطور بود؟


خیلی خوب بود، من در کار نقاشی ساختمان بسیار پیشرفت کردم. در مدت کمی چندتن از ایرانی‌هایی را که برای کار آمده بودند، پیش خودم آوردم و موفق شدم یک شرکت خدماتی راه‌اندازی کنم و سود خوبی کسب کنم.


آیا آنجا به فکر ازدواج نبودی؟

نه، دوست داشتم در ایران ازدواج کنم و اعتقادم بر این بود که با یک دختر ایرانی تشکیل خانواده بدهم.


ورزش هم می‌کردی؟

بله، در یک باشگاه به نام YMCA ورزش می‌کردم.

 
آنجا چه تفریحاتی داشتی؟

صبح تا غروب که کار می‌کردیم ولی روزهای استراحت بیشتر با هموطنانم بودم یا به جاهای دیدنی و تفریحی می‌رفتیم.


مردم ژاپن چگونه بودند؟

مردم ژاپن، انسان‌هایی ساده و مهربان بودند و رفتار بسیار خوبی با ما داشتند و با رفتارهای آنها کمتر احساس غربت می‌کردیم.
دوستان ژاپنی هم داشتی؟

بله، چندین دوست ژاپنی داشتم که حتی زبان ژاپنی را از آنها یاد گرفتم.


آیا در آن زمان شناختی از گروه یاکوزا داشتی؟


از آنها شناخت داشتم و می‌دانستم گروه بسیار خطرناکی هستند ولی من سرم توی کار خودم بود و فقط به کار و درآمد بالا فکر می‌کردم.


پس چه شد با آنها درگیر شدی؟

به صورت اتفاقی و ناخواسته، من برای کمک به چندتن از دوستان ایرانی‌ام رفته بودم که گرفتار یک سوءتفاهم شدم.


چه سوءتفاهمی؟

هنگامی که من برای گرفتن 3 میلیون ینی که ژاپنی‌های خلافکار از دوستان من کلاهبرداری کرده بودند به هتل رفتم و با 2 تن از آنها وارد مذاکره شدم به من خبر دادند که پلیس در حال وارد شدن به هتل است، فرار کردم و بیرون از هتل فهمیدم که خودروی آنها دزدی بوده است، از شانس 2 تن از آن گروه را که از در پشتی هتل فرار کردند، تعقیبشان کردم و پول دوستانم را خواستم، آنها نیز فکر کردند من آنها را به پلیس لو داده‌ام. بنابراین نقشه کشتن مرا کشیده بودند و هنگامی که دیدند از دستشان فرار کردم با همکاری پلیس دستگیرم کردند و پاپوش بزرگی برایم دوختند.


نمی‌دانستی با یاکوزاها روبه‌رو هستی؟


نه، ولی روزی که مقابل کافه با آنها درگیر شدم تازه فهمیدم که با یاکوزاها روبه‌رو شده‌ام.


از کجا متوجه شدی که پلیس با یاکوزاها همکاری دارد؟

از آنجایی که پلیس اصلا به حرفم گوش نمی‌کرد و 5 ماه به صورت غیرقانونی مرا در کلانتری بازداشت کرده بود و از سویی از یک وکیل که به اتهام کلاهبرداری در آن کلانتری بازداشت شده بود، فهمیدم که تنها یاکوزاها از پس چنین کارهای کثیفی برمی‌آیند.

چه زمانی دادگاهی شدی؟

6 ماه پس از دستگیر شدنم مرا دادگاهی کردند و با احضار شاهدان دروغین می‌خواستند هر طور شده مرا محکوم کنند.

 مگر به زبان ژاپنی تسلط نداشتی تا از خودت دفاع کنی؟

به زبان ژاپنی تسلط داشتم ولی آنها نمی‌گذاشتند صحبت کنم و حرفم را قطع می‌کردند و می‌گفتند که فقط وکیل من می‌تواند حرف بزند، البته وکیلم نیز بیشتر نقش دادستان را داشت تا وکیل!


چطور؟

وکیلم نیز دستش با یاکوزاها و پلیس در یک کاسه بود و برخلاف سایر وکلا سعی داشت مرا گناهکار جلوه دهد.

خودت گفتی در بازرسی از خانه‌ات موادی کشف نشده، پس چرا محکوم شدی؟

نمی‌دانم، پلیس با همکاری یاکوزاها موادی را پیوست پرونده کرده و به دروغ صورتجلسه تنظیم کرده بودند که مواد را از خانه من پیدا کرده‌اند، این در حالی بود که آنها اصلا خانه مرا نمی‌شناختند.

آیا غیر از نقاشی ساختمان کار دیگری نیز می‌کردی که پلیس به تو مشکوک شده باشد؟

من در کار نقاشی ساختمان بودم و گاهی اوقات نیز پدرم از تهران برایم فرش می‌فرستاد و فرش‌ها را به قیمت‌های مناسبی به ژاپنی‌ها می‌فروختم و از فروش فرش‌ها نیز سود خوبی به دست می‌آوردم.

چرا وکیل دیگری در اختیار نگرفتی تا بتواند تو را نجات دهد؟

چندین سال به دنبال آن بودم تا وکیل دیگری بگیرم ولی دادگاه اجازه این کار را نمی‌داد، من حاضر بودم با هزینه شخصی این کار را انجام بدهم ولی متاسفانه انگار برنامه دادگاه‌ها از پیش تعیین شده بود و من باید محکوم می‌شدم.


چرا اعتصاب غذا کردی؟

به دلیل اعتراض به بی‌عدالتی و حکم غیرقانونی برای تحمل 9 سال زندان!

چه مدت اعتصاب کردی؟

20 ماه.

 پس چطور زنده ماندی؟

ماموران زندان برای اینکه زنده بمانم هر 3 روز یک بار از طریق بینی مواد خوراکی را به بدنم تزریق می‌کردند.

 کسی هم برای ملاقاتت می‌آمد؟

نه، هیچ‌کس اجازه نداشت برای دیدنم بیاید.


شنیدیم دادگاهت 24 جلسه طول کشیده است، چرا؟

آنها نمی‌توانستند اتهام خرید و فروش و نگهداری مواد مخدر را اثبات کنند، به همین دلیل سعی داشتند با احضار شاهدان دروغین مرا محکوم کنند ولی جالب است که خود شاهدان در دادگاه یکدیگر را متهم می‌کردند و به این دلیل دادگاه حدود 3 سال طول کشید.


با خانواده‌‌ات ارتباط داشتی؟

نه، حتی نامه‌هایی که برایم می‌آمد جعلی بود.

جعلی؟!

بله، نامه‌هایی را جعل می‌کردند و می‌گفتند پدرت برایت فرستاده است ولی در نگاه اول متوجه شدم نامه‌ها خط پدرم نیست و این موضوع را پس از اینکه به تهران بازگشتم نیز متوجه شدم.


از سفارت برای ملاقاتت آمدند؟ 

چند سال اول نه، ولی سال‌های آخر که قرار بود آزاد شوم آمدند.


برایت کاری نیز کردند؟

نه، هیچ همکاری از سوی آنها انجام نگرفت.


آیا کسی هم در دادگاه از شما دفاع کرد؟

بله، چندین ژاپنی که با من کار می‌کردند یا زن صاحبخانه‌ای که خانه‌اش را به من اجاره داده بود به دادگاه آمدند و از من دفاع کردند ولی هیچ فایده‌ای نداشت.


عکس‌ها نشان می‌دهند زمان آزادی بسیار لاغر شده بودی، چرا؟

من یک دوره 6 ماهه و یک دوره 14 ماهه اعتصاب غذا کرده بودم و از سویی شکنجه‌های زندانبانان و مسمومیت غذاها موجب ضعف شدید من شده بود. زمانی که به ژاپن رفته بودم 86 کیلو بودم و زمان آزادی 46 کیلو.


در زندان چه شکنجه‌هایی شدی؟

آنها مرا دستبند می‌زدند و به اتاق شکنجه می‌بردند. در آن سلول که یا بسیار سرد بود یا بسیار گرم زندانی می‌کردند و این شکنجه‌ها هفته‌ها طول می‌کشید. رختخواب‌های خونی و آلوده و بوی تعفن بسیار آزاردهنده بود و از درد بدنم بی‌حس می‌شد.


موضوع مسمومیت غذایی چه بوده است؟

ماموران زندان داخل غذاها داروهای خطرناک می‌ریختند تا مرا از بین ببرند، حتی یک بار غذاها را مسموم کرده بودند و همه زندانی‌ها مسموم شده بودند. من نیز در حالت بسیار بدی بودم طوری که احساس می‌کردم به پایان زندگی نزدیک می‌شوم. به هر حال به لطف خدا جان سالم به در بردم.


دوران حبس را چطور می‌گذراندی؟

من همه سال‌های حبس را در سلول انفرادی بودم و حق نداشتم با کسی صحبت کنم و مدام احساس خطر می‌کردم به خاطر اینکه یک بار نیز یکی از زندانبان‌ها مرا از روی پله‌ها هل داد که در آن صحنه فکم بشدت شکست و چند ماهی تحت معالجه ناصحیح بودم.


پس از اینکه آزاد شدی خانواده‌ات با دیدنت چه عکس‌العملی داشتند؟

آنقدر لاغر و شکسته شده بودم که آنها مرا نشناختند. تا اینکه خودم جلو رفتم و آنها را به آغوش کشیدم. آنها از این تغییر بسیار شوکه شده بودند و گریه می‌کردند. اصلا باور نمی‌کردند که من به این وضع دچار شده‌ام. هنگامی که غصه را در چهره‌شان دیدم، خودم هم بسیار ناراحت شدم.


وضعیتت در تهران چطور بود؟

چند ماهی را در خانه بستری شدم تا مداوای کامل روی من صورت بگیرد. وقتی مقداری سرحال شدم پیگیر شکایت از پلیس، وکیل تسخیری و دستگاه قضایی ژاپن شدم. آنها علاوه بر اینکه مرا با تبانی با یاکوزاها زندانی کرده بودند، 400 هزار دلار هم از حسابم برداشت کرده بودند. هر ساعت برایم یک عمر بود و فقط به آزادی و دیدن خانواده‌ام می‌اندیشیدم. به فکر بودم اگر زنده بمانم و به ایران برسم حقم را از دستگاه قضایی کشوری که ادعای منافع حقوق‌بشر را دارد، بگیرم. این دوران آنقدر برایم سخت گذشت که دوست ندارم حرفی از آن بزنم. خیلی شب‌ها خواب شکنجه‌ها را می‌بینم، کابوسی که دست‌بردار نیست.

 دقیقا چند سال بازداشت بود؟

قرار بود پس از تحمل 9 سال زندان آزاد شوم ولی به صورت غیرقانونی 2 سال به مدت حبس من اضافه کردند.


آیا اعتراض نکردی؟

خیلی اعتراض کردم. حتی نامه‌نگاری‌های زیادی کردم ولی هیچکس اهمیتی نمی‌داد و تنها با این کار از سوی زندانبان‌ها بیشتر شکنجه می‌شدم. بنابراین هر جایی که توانستم رفتم و شکایت کردم تا حرف‌هایم به گوش همه برسد و در این باره یکی از هفته‌نامه‌های هندی دردنامه و سرگذشت مرا به چاپ رساند.


در این چند ساله آیا موفق شده‌ای به نتیجه‌ای برسی؟

به خیلی از ادارات، سازمان‌ها و نهادهای دولتی برای گرفتن حقم رفتم ولی فعلا نتیجه‌ای نگرفته‌ام، چندین وکیل استخدام کردم و به ژاپن نیز فرستادم ولی به دلایلی آنها موفق نشده‌اند، می‌گویند شکایت من فقط از سوی وزارت امور خارجه و قوه قضائیه به سرانجام می‌رسد.
آیا در این راه هزینه‌ای نیز کرده‌ای؟

بله، حدود 300 میلیون تومان هزینه نامه‌نگاری، اعزام وکیل‌ها به ژاپن و... کرده‌ام.


به نظر خودت موفق می‌شوی؟


حاضرم تا آخرین ریال دارایی‌ام را بدهم ولی مظلومیتم را اثبات کنم و به جهانیان ثابت کنم حقوق بشر در لفظ نیست بلکه در عمل است و دستگاه ظالم قضایی ژاپن را محکوم کنم، چرا که جوانی‌ام را بی‌گناه و ناحق در زندان‌های مخوف ژاپن بسر برده‌ام.


برای رسیدن به هدفت چه درخواستی دارد؟

من از سازمان‌های مسؤول انتظار دارم به عنوان یک ایرانی به مشکل من رسیدگی کنند و حق به باد رفته مرا پس بگیرند و نشان دهند که ایرانی پاک است و با غیرت و هر کجا باشد نیز ایرانی بودن خود را ثابت می‌کند.

+200
رأی دهید
-62

differenta - استکهلم - سوئد
ببینید من فرض رو بر این میگیرم که ایشون بی گناه زندان افتادن علتهایی که من میتونم بیان کنم اینا میتونه باشه و پلیس رو هم پلیس فاسدی فرض کردم . خیلیا رو میشناسم که وقتی تو ژاپن بودن با کارهای خلافشون برای دیگران مشکل درست کردن و همچنین مشکلات بیشتری برای ایرانیای ساکن. بعد دوستاشون بودن که میدیدن این یکم سرپا واستاده ازش کار غیر عقلانی و معقولی خواستن . دوستانی که پولشون رو از دست دادن باید از طریق قانون پیگیری میکردن که نتیجش میشه استفاده نکردن از قوه ی قضایه و پلیس اینطوری اگر به پول نمیرسید حداقل به زندان نمی افتاد و الان یکی از بزرگترینها میبود. اگه اینطور باشه هر مملکتی باشه قبول نمیکنه یکی بخواد خودش بیاد قانون اجرا کنه .
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 06:17
miss dorna - دبی - امارات متحده عربی
امیدوارم سونامی بیاد همشونو دوباره ببره.. لعنت به بی‌ عدالتی . لعنت به خیانت .. لعنت به پول
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 06:25
Shakoor - کوالالامپور - مالزی
تموم کشورهای شرق آسیا زندانهای مخوفی دارند....یعنی با کسی که جرمی مرتکب بشه کاری می کنند که آرزو کنه هرچه زودتر اعدام بشه و از شر این زندانها خلاص بشه!....اگه خارجی و میدل ایستی که باشی دیگه بدتر
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 06:37
daniel2012 - تهران - ایران
بعضا اینطوری می‌شه خیلی نامردی شده در حق این مرد ولی‌ حق پایمال نمی‌شه اینو بدون مرد همه تو این دنیا نتیجه کارشنو مبیننن من که به این معتقدم خیلی‌ غمناک هست ...!!!
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 06:55
PERSIANSPIDER - مشهد - ایران
اول از همه متاسف شدم ..ولی‌ جناب بهروز لطفی‌ نسب شما قبل از اینکه بخواهید قربانی یاکوزا بشید قربانی سایر ایرانی‌هایی‌ مثل محمود کادو خدایی و حسین آدیداس و مابقیه اساتید که اتفاقا محمود کهن عضو تیم ملیه کشتی ایران هم بود و معروف به (F 14).اون فرد کلمبیایی هم که گفته شده احتمالاً خود محمود خان بوده که همسرش کلمبیایی بود با با باند‌های گنده کلمبیایی رابطه پیدا کرده بود ..بیشتر افرادی که رفتن اونجا کار کردند بچه‌های جنوب شهر مخصوصاً تهران بودند اکثرا کشتی‌ گیت و رزمی کار..بعدشم این مقامات ژاپونی انگار داشتن با نلسون ماندلا یا گاندی مبارزه میکردند ..خوب حالا پدر مبارزه با زندان و شکنجه ایران هم مشخص شد !من نمی‌دونم شما بیگناهید یا گناه کار چون اونجا نبودام مدرک و شواهدی هم ندارم ..ولی‌ بهروز خان شما قبل از اینکه بخواهید عضله‌ تو بدنتون داشته باشید باید عقل داشته باشید..توی یک کشور خارجی‌ گنده بازی و عربده کشی‌ حتا واسه گرفتن حق عواقب خوبی‌ نداره !
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:04
PERSIANSPIDER - مشهد - ایران
اینکه واسه شما با مواد پاپوش درست کردند بخاطر ذهنیت قبلی‌‌ای که از ایرانیان مواد فروش داشتند بوده !من فکر می‌کنم این طور هم که شما میگید این ماجرا یک طرفه نبوده ولی‌ مطمئنم وقتی‌ اونا از شما آتو گرفتن واقعا نامردانه و با زیر پاا گذاشتن حقوق بشر با شما رفتار کردند !الان فکر نمیکنم صدات به جایی‌ برسه چون آخوندا برات کاری نمیکنند..تو جامه یه بین المللی هم همین که یه ایرانی هستی‌ و طرفت مقامات ژاپونی هستند همینطوریش محکومی !
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:05
PERSIANSPIDER - مشهد - ایران
ولی‌ در لکل از سرگذشتت ناراحت شدم هموطن تهرانی! زندگی‌ گاهی‌ درد‌هایی‌ به ما میده که فقط باید تحملشون کنیم هیچ راهی‌ حداقل در اون برهه از زمان نیست فقط" اینجوی د پین". پولتم الکی‌ هدر نده خودت که اون منطقه زندگی‌ کردی میدونی‌ که جوامع‌ای مثل ژاپن و کره بشدت نژاد پرست هستند حالا این ژاپنی‌ها خوبند خدارو شکر گیر حکومت کره جنوبی نیفتادی !
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:06
PERSIANSPIDER - مشهد - ایران
یارو با زن کره اییش مشکل داشت پلیس و دادگاه کره مادرشو به عزاش نشوندند ..الان دیگه وقتی‌ این همه کشور باحال با آزاد هست تو دنیا چرا ژاپن و کره‌ای که خود مردومانش فاراریند از جو سخت نه بیرحم اون کشور‌ها ! مردم تورو خدا فریب اقتصاد کشور‌هایی‌ مثل ژاپون کره و چین رو نخورید..اونجا مردم مثل رباط کار میکنند تا سیاست مدار‌ها و دولتشون پولدار تر بشند !در آسیای شرقی‌ انسان یعنی‌ رباط نه احساس نه قلب ! البته تایلند و جنوب شرق فرق میکنند ..
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:06
MIRZADEH I ESHGHI - دوسلدورف - دوسلدورف
از اواخر سال ۶۷(۱۹۸۹) تا سال ۱۹۹۵.میشه ۶ سال.بدون قصد زدن تهمت به کسی‌-بعید میدونم کسی‌ که به عنوان کارگر ساده بدون آشنایی به زبان ژاپنی بتونه از راه سالم ۴۰۰ هزار دلار به علاوه ۳۰۰ میلیون تومان پول پس انداز کرده باشه.اصولاً کشتی‌ گیر‌هایی‌ که به ژاپن رفتن عمدتاً تو کارهای خلاف دست داشتن.گروهی از اونها به سردستگی "داوود جمالی" -عضو تیم ملی‌-به هلند رفتن و پناهنده شدن و گند کاری‌هاشون رو اونجا ادامه دادن.بعد هم با زور گیری کردن از قاچاقچی معروف آمستردام علی‌ آمستردامی و حسین دولت آبادی رفتن کانادا و احتمالا اونجا رو به گند کشیدن.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:12
bavar88 - آمستردام - هلند
شاهد از غیب رسید. وراجان کجا هستند که قبله و کعبه آمال آنان ژاپن بود... خارج از وطن مردمش با ایرانی‌ سر جنگ دارند بی‌خودی شل و کلاه نکنید که ایران با همه مشکلاتش از همه دنیا بهتر و امنتر است...
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:16
babaktehrani - تهران - ایران
من خودم چند سال ژاپن زنـــــدگی کردم و با ژاپن آشنام. من با این دوستمان کاملاً ابراز همدردی می کنم و قلباً می تونم احساس کنم که چه روزهـــای سختی را در غربت گذرانده. اما خود ایشان قبول کردن که مهلت ویــــــــزاشون گذشته بوده. کسی که ویزا نداره یعنی اقامت غیر قانونی!!! یادمون نره که چندی پیش سه آمریکایی بطور ســـــهوی آنهم در نقطه صفر مرزی وارد خاک ایران شدن، و بعد از سه سال از زندان آزاد شدن!! شما که در قلب ژاپن بودی و اقامت غیر قانونی داشتی حداقل با این شرایط برای ژاپنی ها، چه یاکوزا باشن چه نباشن، قلدر بازی در نمی آوردی. با این حالا چطور توقع داری پولی که بعضاً در طی مدت اقامت غیر قانونی کسب شده به شما برگردانن. انشـــاء الله خدا به شما صبـــــر بدهد و روزهای تلخ زندگیاتان را فراموش کنید.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:27
babaktehrani - تهران - ایران
ای persianspider خوشبحالت که انقدر همه چیزو خوب می دونی!!!!!
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:35
reza hamburg - هامبورگ - آلمان
پلیس ژاپن و خلاف امکان نداره پلیس ژاپن از پلیس آلمان و سوئد خیلی‌ مقرراتی تر و قابل اطمینان تر هستند
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:54
Anarchist - دبلين - ايرلند
خلاف تو ژاپن دست بچه‌های انزلی و تهرانه ..!اینا مقابل هم مافیا ژاپن هستن...!بهیچ وجه هم بهمدیگه باج نمیدان..!این بابا هم من نمی‌دونم ولی‌ بعید میدونم تو بازار نبود باشه ..!پلیس ژاپن خیلی‌ با ادبه و زندونشم بد نیست، مدرنه..!
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:56
aria_japan - توکیو - ژاپن
همش دروغ بعید می‌دونم راست باشه چون پلیس ژاپن بدون مدرک محل کسیرا دستگیر کنه
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 08:01
aria_japan - توکیو - ژاپن
hamash doroghe
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:58
Anarchist - دبلين - ايرلند
خلاف تو ژاپن دست بچه‌های انزلی و تهرانه ..!اینا مقابل هم مافیا ژاپن هستن...!بهیچ وجه هم بهمدیگه باج نمیدان..!این بابا هم من نمی‌دونم ولی‌ بعید میدونم تو بازار نبود باشه ..!پلیس ژاپن خیلی‌ با ادبه و زندونشم بد نیست، مدرنه..!
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:58
love japan - اوزاکا - ژاپن
با سلام..بنده هم در ژاپن هستم..تا جایی‌ که ما می‌دانیم و دیدیم اولاً موقعی که برای موادمخدر مامورین پلیس میروند حتما در حضور متهم باید بازرسی شود تا درصورت پیدشدن جنس مقابل مجرم بنشن دادن آن عکس کرفت میشود. ۲-یک ورزشکار و قهرمان...چطور اسم این قهرمان را تابه حال هیج جا ندیدیم...آقای کتکدیی . ۳-مگه این آقا چی‌ کار بود که با دستکیری در ‌یک استان و زندان در استانی دیگر مورد اذیت و شگنجه قرار گکرفت . ۴-در مورد (یاکوزاها برای مسکوت ماندن این موضوع در جلسات دیگر دادگاه ورود خبرنگاران را ممنوع کرده بودند )هم چین چیزی امکان دارد. ۵-در ژاپن بیشتر زندانی‌های مواد مخدر جنس برای بدنام کردن و دشمنی با آنها در منزل یا محل کارشان جا ساز شده است و در گذشته قهرمان بودند
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 08:16
paydar22 - لاهه - هلند
اول سلام اخ اگر حساب کنی یاکوزها برای زربه زادن به این اقا برای اینکه یک و نیم ملیون ین رو نه دان چند ملیون ین خرج کردان که این اقارو کوش مالی بدان یا اینکه در زندان از طرفی پلیس شکنجه میده یا طوری کتک میزادن که فک طرف مشکنه واز طرف دیکر چون در عتساب نمیره بهش سرم طزریق مکنند که نمیره بعد هم اقا رو زمانی که دستکیر کردن 400 صد هزار دلار در جیبش داشته تنها یک قاچاق چی که اینقدر پول اونم در گشور غریب دار این اقا 3 سال تو ژاپن بود انقدر پول جیبش بود شما حساب کند اگر ماهی 4000 هزار دلار هم حقوق میگرفته که از محالات هست چقدر میشه خر خودتی
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 08:16
sheyday you - بَنگِلور - هند
بیچاره ...... دلم براش سوخت !!!
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 08:45
danial nabi - استكهلم - سوئد
عزیز برادر یک کشور نام ببر که حقوق بشر درش رعایت شده باشد، اروپا با این همه صلح نوبل و امنستی و ... زمانه که برسه و فردی که مخالف دستگاه کشوری عمل کند شکنجه امری عادیست. مطمئنم که این سونومی‌ها که در ژاپن روی داد، دست بی‌ صدای حق که همان خداوند تبارک و تعالی ‌ست.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 09:00
PERSIANSPIDER - مشهد - ایران
MIRZADEH I ESHGHI - دوسلدورف - دوسلدورف. درسته برادر ..همینی که شما میگی‌ درسته یه گروه کشتی‌ گیر تیم ملی‌ بودند که خودشونو قربانی سیاست میدونستند..که این از اونجای شروع شد که یکی‌ از کشتی‌ گیرا با در مسابقات جهانی‌ با حریفی از اسرائیل کشتی‌ گرفت ..بعدشم علی‌ اکبر ولایتی کلا تیم رو به ایران بازگردوند ..خیلی‌ از اون کشتی‌ گیر‌ها از تیم ملی‌ اخراج و محروم شدند ..همین داوود جمالی و محمود کاد خدایی از همون دسته کشتی‌ گیر‌های سرخورده بودند ..که محمود کادو خدایی چون برادرش اونجا بود و همسر ژاپنی داشت به توکیو رفت و شروع به باج گیری و عرض اندام کرد بعدشم شروع کرد به فروش مواد بعدشم با یه زن از کلمبیا آشنا شد و دیگه خیلی‌ کار‌ها اتفاق افتاد تو ژاپن ! آبرو ی ایران رو به لجن کشیدند این آقا هم ممکنه خودش جزو خلاف کار‌ها بوده یا قربانی شده من نمیدونم ..ولی‌ من یکی‌ رو هیچ وقت جو نمی‌گیره همیشه اول فکر می‌کنم و به مساله از بالا نگاه می‌کنم !
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 08:51
PERSIANSPIDER - مشهد - ایران
این پول هنگفتی هم که این داش بهروز در آورده از راه نقاشی ساختمون نمیشه در آورد اونایی که ژاپن بودند میتونند بفهمند ..البته بازم میگم احتمال داره واقعا بیگناه باشه ..خودا می‌دونه به هر حال و خودش !
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 08:52
PERSIANSPIDER - مشهد - ایران
یه چیز دیگه هم هست تو جنوب شهر تهران بازی‌ها دوست دارند اسمی بشند ا همه بشناسندشون ..انگاری اونجا رسما ..شایدم این بابا دنباله یه اسمو رسمیه بین "اسمی جمال ها" و گنده‌های منطقه ...پول که داره بیکارم هست افتاده دنبال شهرت و اعتبار !! به هر حال با هر قصدی موفق باشی‌ داش بهروز !
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 08:55
Faryade_Khamoosh - آخن - آلمان
آونجای آدم دروغگو. تو بیگناه بودی، برات پاپوش درست کردن و سرت تو کار خودت بوده ارواح شیکمت. فقط خودتو لو دادی که هدفت فقط جمع کردن پول زیاد بوده :-) بیشتر ایرانی‌‌ها که می‌رن ژاپن و با چند میلیارد تومن برمی‌گردن ایران، همه تو کار مواد مخدر و مافیا یاکوزا هستن. مشت نمونه خربار است. امیدوارم سر عقل آمده باشی‌.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 09:16
greentree - تهران - ایران
امیدوارم روزی اوباش‌های اسلامی برای همیشه از ایران محو بشند و مردم به کمک آمریکا اینها را بیندازند بیرون برای همیشه ،در اون وقت خیلی‌ از ایرانی‌‌های خارج بر میگردند ایران و جشن میگیرند و خیلی‌ هم برای سفر به ایران دیگه مشکلی‌ ندارند و کلا روزهای خوبی‌ در انتظار ایران می‌باشد ،آمریکا امیدواریم این حکومت را هر طور شده عوض کنه حتی با جنگ محدود
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 08:30
PERSIANSPIDER - مشهد - ایران
babaktehrani - تهران - ایران. طعنه می‌زنی یا راست میگی‌ هموطن ؟‌ها‌ها به هر حال هر چیزی که این دنیا گذاشت کفّ دستم یه داغم گذاشت کفّ اون دست دیگم !
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 09:49
ايدين - کرج - ایران
ایشون میگن یک میلیون ششصد هزار ین گرفته و مابقی فردا قرار بود بگیره اخه ادم حسابی مابقی یک میلیونو چهارصد هزار ین میشه ١٤ میلیون ایران یعنی یاکوزا با پولیس واسه این پول ناچیز تو اینجا که حقوق ٣ ماه کارگره سادست دست به یکی کردن بخدا دروغ میگه از ژاپن قانونمندتر جایی نیست.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 10:22
ايدين - کرج - ایران
من تو ژاپن زندگی میکنم ١٧ ساله و امکان نداره کسی رو بی دلیل بندازن زندان و یا شکنجه اصلاً اینجا معنی نداره اقا ٤٠٠هزار دلار از راه نقاشی ساختمان دراورده مگه میشه همش دروغ حتماً خلاف کار بوده هر چی خلاف کار اینجا بودن کشتی گیر بودن در ضمن یاکوزا دیگه جم شده و پولیس و دولت همشونو غلع و غم کردن . همش داستان ساختگیه بخدا من اینها رو خوب میشناسم امکان نداره تو کشور قانونمندی مثل اینجا این طور اتفاق بیفته در ضمن بخاطر طلب ٣ میلیون ین یعنی ٣٠ میلیون تومان اون موقع یاکوزا همچین کاری نمیکنه چون این پول اینجا بی ارزشه
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 10:13
ايدين - کرج - ایران
اینجا تو ژاپن قدیم مثل اقا بهروز خلاف کار زیاد بود و ابرو واسه ما نزاشتن ولی الان خدا رو شکر دیگه نیستن یا خیلی کم شدن مثل جاهای دیگه مثل اروپا که ایرانی خلاف کار هست ولی بیشتر بچه ها واقعاً موفق هستند و زندگی خوبی دارن این اقا بهروز هم بخدا دروغ میگه اینجا یاکوزا الان که دیگه نیست ولی قبلً هم جزو اشغال حساب میشد چه برسه با پلیس بخاطر طلب چندر غاز اقا بهروز همدست بشه واسه داستان اقا بهروز کلی خندیدم اینجا اگر واسه یه ژاپنی تعریف کنی میخنده خواهش میکنم شما هم اول فکر کنید بعد قضاوت کل طلب اقا بهروز ١٤ میلیون تومان که حقوق ٣تا ٤ماه کارگر سادست
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 10:33
1k adame sadegh - تورنتو - كانادا
من از صحبت هایی که کرده فهمیدم که همان دوستان ایرانیش چشم موفقیت بهروز را نمیتونستند ببینند از حسادت برایش نقش بازی کردن و در دام این باند انداختنش. چون من نمونهای زیادی را در اینجا به چشم خود دیده‌ام. البته اگر تمام حرفهای که می‌زنه حقیقت باشه.از این باندها در همینجا هم هستند.پلیس قاضی و وکیل را یا میخرند یا تهدید میکنند. یک سوالی که من هیچ موقع جوابش را پیدا نکردم این هست که دولتها میخهند تروریست را ریشه کن کنند ولی‌ این باندا خطر ناک تر از ت هستند و جولان میدهند؟
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 10:37
پندار نیک - ایلام - ایران
قلبم درد گرفت ازین همه نامردی و پستی،دوستان این بیچاره اگه گناهکار باشه دیگه انقد زور نمیزنه که بیگناهی اش رو ثابت کنه!پس لطفا بیخودی به این بیچاره افترا نزنید.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 12:12
bahram$hiroshima - هيروشيما - ژاپن
در ضمن این آشغالهای سفارت جمهوری ننگین اسلامی هم که فقط برای جمع کردن رای به زندانها سر بزنن وگرنه از دست این اوباشها کاری بّر نمیاد
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 12:44
pashaxan - باکو - آذربایجان
توی خارج ایرانی‌ بودن خودش یه جرمه، خدایا چی‌ بودیم و چی‌ شدیم.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 13:29
bahram$hiroshima - هيروشيما - ژاپن
خواهشا کسانی‌ که ژاپن نبودن و زندگی‌ نکردن همین جوری دیمی نظر ندان.من با این آقا موافقم و می‌دونم که پلیس ژاپن خیلی‌ بیوجدتر از اون حرفا هستن که بخوان یاکوزاهای بیشرف و حـ... رو محکوم کنن.یاکوزاها حتی در مجلس نماینده هم دارن و انقدر قدرت دارن که حق رو ناحق کنن.آدمکشی برای این بیشرفها مثل آب خوردن میمونه،چه برسه به اینکه حقی‌ رو ناحق کنن،من به شخص کسی‌ رو سراغ دارم که این بی‌شرف‌ها به زن و دخترش تجاوز کردن که بعد از شکایت آقای ایکس پلیس ژاپن وقتی‌ فهمید طرف مقابل یاکوزا هستش گفت که به ما ربطی‌ نداره و نمی‌تونیم دخالت کنیم.حالا شما هی‌ بگید مگه پلیس نبود که بری شکایت کنی‌ حق رفیقتو بگیری???
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 12:39
arbat - ایران - ایران
چقدربامزه همه مون مثل کاراگاه به جون این پرونده افتادیم ....منم این نکته راپیداکردم:بلاخره مواد توخونه ی حسن پیداشده یاتوخونه ی یه مرد کلمبیایی؟
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 13:51
سبز باشيد - اكلند - نيوزيلند
حرفاش دردناکه ولی باز با عقل جور در نمیاد این همه بولو و از کجا اورده تاجر هم باشه باز نمیتونه تو این مدت این همه بول در بیاره بعدشم تو که اقامت نداری به تو جه که سر هموطنات کلاه کذاشتن تو جیکاره حسنی یه کوجولو حرفاش مزخرفه نمیدونم ولله خدا میدونه
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 13:43
oghab - هلسينكي - فنلاند
اون بچه هایی که ژاپن بودند میدانند . که ایشان بسیار دروغ می گویند . با کار کسی به پول سنگین نرسید . بی‌خودی ژاپنی هارا بدنام نکنید
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 15:28
خلیج همیشه فارس - انگلیس - انگلیس
آقای ورزشکار البته منهای صفت ورزشکارانه شما دروووغ گویی درووووغ گو میفهمی ؟؟؟ یک دروغ گوی بدبخت که چوب دوسر .. شدی .
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 15:51
شنقول - ساتهمپتون - انگلیس
چرا از اول نرفتن از طریق قانونی پولشونو بگیرن ! گردن کلفت بازی در آورده ! اقا این قضیه بو میده !
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 15:51
morgan123 - واشنگتن - امریکا
من فقط یک چیز را میدونم که نزاد زرد بیرحمه شما تا کنون شنیدید که مثلا کشور زاپن به کسی پناهندگی داده باشه؟ روش زندگی و آداب و فرهنگ آنها بسیار با فرهنگ و روش زندگی ایرانی ها و غربی ها متفاوت است .جالبه که اگر مثلا در یک فروشگاه توسط یک نزاد زرد که کم و بیش مانند هم هستند تنه خورده و به زمین بخورید بدون معذرت خواهی فورا از نظر دور میشوند و آن آداب و احترام که در فیلمها از آنها دیدیم من در عمل در رفتار آنها ندیدم.نگاه و چشمانشان بقدری سرد و غیر دوستانه است که گویی مجسمه هستند.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 17:44
said saidi - استهکلم - سوئد
خوشا به غیرت خامنه ای و احمقی نژاد. مرگ بر جمهوری اسلامی
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 17:24
Geelongcat - سیدنی - استرالیا
مهاجر بدون ویزا نباید گردن کلفتی‌ بکنه. من که باور نمیکنم ایشون هیچ ارتباطی‌ با قاچاق مواد نداشته.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 18:04
سارا هاشمي - تهران - ایران
من که دعا میکنم به حقش برسه .خدا بی عدالتی رو ظالم و زور رو نابود کنه
‌چهارشنبه 24 اسفند 1390 - 01:44
XMAN2 - کارا کاس - ونزوئلا
جون آقا جون توی آیینه یه نگاه به ریختت بکن ، تعلیقی داره . برو داییتو دیوونه کن ، دروغ حنّاق نیست که گلوتو بگیره . اگه خلافکار نبودی از پلیس فرار نمی‌کردی . شانس آوردی اعدامت نکردن اگه مالزی بود الان پای چوبهٔ دار بودی و به فکر‌ اعادهٔ حیثیت نبودی .
‌چهارشنبه 24 اسفند 1390 - 09:51
sir.amir - منچستر - انگلستان
خاک تو سره اون رژیم که نمیتونه هیچ غلطی برای دفاع هم وطنان‌شان بکنه یه نگاهی‌ بکنید نه‌ در ژاپن در کجای دنیا اینها دفاع کردن از یک شهروند ایرانی‌ چه مجرم چه غیر مجرم ننگ بر اینها غیرت رضا شاه داشت که وقتی‌ یک شهر وند در مکّه حالش از گرما بهم خورد و دولت عربستان ادامش کرد گفت اگر من بودم خاک عربستان را به توبره می‌کشیدم روحش شاد یادش گرامی‌
‌پنجشنبه 25 اسفند 1390 - 15:00
IRAN+ISRAEL+USA 4EVER - مونیخ - آلمان
اگر کسی‌ دستمال برای پاک کردن اشکش لازم داره بگه! توی این گزارش مینیموم ۴۵ تا حرف ضّد نقیض وجود داره! ۱ دفعه دیگه با دقت بخوانید.چیزی که منو خشمگین می‌کنه این هست که این آقا با این ادعا‌ها به شعور من توهین داره می‌کنه. ۴۰۰۰۰۰ دلار در ژاپن و آن هم در حساب ۱ نقاش خارجی‌؟ مردم را هالو گیر آوردی داداش؟ ایشان فکر کنم کهریزک یا زندان رجائی شهر را مقصودش بود ه! ژاپن و شکنجه در زندان؟‌ها ها‌ها ها‌ها ها
‌پنجشنبه 25 اسفند 1390 - 18:33
toopchiyan1986 - لندن - انگلستان
aydin- karaj-iran اگه شما ژاپن هستی‌ پس چرا id شما از کرج میاد؟
‌پنجشنبه 25 اسفند 1390 - 18:56
iran-azad - توکیو - ژاپن
سلام:police ژاپن تا مدرک کافی‌،نداشته باشه،به هیچ کس،بی‌ احترامی نمی‌کنه ۲۲ سال ژاپن زندگی‌ کردم. . این داستان ساختگی،فقط بدردد خودت میخوره آقای مواد فروش.
جمعه 26 اسفند 1390 - 10:46
kaihan - هامبورگ - آلمان
از بلاهایی که سر افغانیها میاوریم بد تر نیست
‌سه شنبه 1 فروردين 1391 - 03:38
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.