افزایش اسامی مذهبی نتیجه مهندسی نامگزینی
دویچه وله : "امیرعلی و ابوالفضل" دو اسم بیشتر انتخابشده برای پسران و "فاطمه و زهرا" دو نام بیشتر انتخاب شده برای دختران در فاصله سالهای ۱۳۸۶ تا ۸۹ هستند. آیا جامعه ایران مذهبیتر شده است؟
سازمان ثبت احوال کشور در سال ۱۳۸۹ فهرستی پنج هزارتایی از نامهای مجاز برای پسران و دختران منتشر کرد و هدف از این کار را سهولت صدور شناسنامه و کمک به والدین برای نامهای مجاز خواند. در این فهرست تعداد اسامی اصیل ایرانی بسیار اندک بودند.
در آخرین روزهای سال ۱۳۹۰ سایت خبرآنلاین نموداری از ۱۰ نام بیشترانتخابشده در فاصله سالهای ۱۳۸۶ تا ۸۹ انتخابشده برای دختران و پسران را منتشر کرده که همگی نامهای غیر ایرانی و مذهبی هستند. وجود نامهایی چون "ابوالفضل" و "زینب" در این فهرست در ردههای دوم پسران و پنجم دختران کمی با واقعیات کنونی جامعه ایرانی ناهمخوان است.
مهرداد درویشپور جامعهشناس مقیم سوئد میگوید افزایش نامهای مذهبی میتواند در نتیجه ممنوعیت اسامی غیر مذهبی باشد یا بنا به مصلحت و تظاهر. اما وی معتقد است افزایش این گونه نامها نشاندهندهی مذهبیتر شدن جامعه ایران نیست.
دویچهوله: سایت خبرآنلاین نموداری را منتشر کرده از فراوانی ۱۰ اسم اول پسران و دختران در ایران، از سال ۸۶ تا ۸۹. در مورد پسران تمام ۱۰ اسم و در مورد دختران هم به طور مشخص هشتتایشان اسامی کاملاً مذهبی هستند. به نظر شما این نمودار میتواند نقض کنندهی نظریهای باشد که میگوید بعد از ۳۳ سال حکومت دینی، مردم ایران از دین و به طور مشخص از اسلام کم یا زیاد رویگردان شدهاند؟
مهرداد درویشپور: اتفاقاً در جامعه ایرانی این که اسامی غیرمذهبی و بهخصوص اسامی اصیل فارسی به شدت رشد کرده، نکتهای است که همهی مردم کوچه و بازار به دور از هر نوع بررسی آماری مشاهده میکنند. بنابراین در مورد کاهش نفوذ دین و کاهش اسامی مذهبی شک و تردیدی نباید داشت. این یک حس همگانیست که گفتم با میزان اسامی اصیل فارسی که در حال رشد است، کاملاً میتواند دید. اما این که آیا تعداد اسامی افرادی که بیشتر بار مذهبی داشته باشد، همچنان غالب است یا نه، یک امر طبیعتاً آماریست و ما در مورد این مسئله آمارهای دقیقی نداریم.
من نمیدانم این آماری که منتشر شده میزان دقتش چیست. ولی اگر فرض را بگذاریم که این آمار دقیق است، برای این که بفهمیم چه قدر مذهب در جامعه ایران کاهش پیدا کرده و مردم از اسامی مذهبی روی گردان هستند یا نیستند، باید نگاه کرد مثلاً در ۲۰ سال پیش یا ۳۰ سال پیش درصدش چگونه بوده. اگر فرض کنید در آن موقع این اسامی مذهبی ۹۰ درصد اسامی ایرانیان را تشکیل میداده و الان مثلاً ۶۰ درصد اسامی را تشکیل میدهد، خود این یعنی یک کاهش بسیار چشمگیر. بنابراین این فرض که رایجترین اسامی، هنوز اسامی مذهبی هستند، گویای این واقعیت نیست که ادعای کاهش نفوذ مذهب و روی برگردانی مردم از اسامی مذهبی صحت نداشته باشد.
یک نگاه غیرکارشناسانه، بدون هیچ تحلیلی، نشان میدهد که مثلاً در سالهایی از حکومت پهلوی مردم به شدت از اسامی ایرانی روی گردان بودند. یعنی درست خلاف آن چیزی که حکومت و سیستم رایج تبلیغ میکرد، بیشتر در دههی ۱۳۴۰ اسامی اکثراً اسامی مذهبی بودند. بعد برعکس شد و کم کم اسامی ایرانی جای خودش را باز کرد. در یک دورهای بعد از انقلاب هم همان طور که شما هم اشاره کردید، اسامی اصیل ایرانی خیلی بیشتر خودشان را نشان دادند. ولی الان براساس این گرافیکی که منتشر شده، دوباره اسامی مذهبیاند که دارند خودشان را نشان میدهند و ازجمله اسامیای که اصلاً خیلی رایج نبودند مثل ابوالفضل برای پسران یا زهرا برای دختران. این را چه طور میشود توجیه کرد؟
اولاً همان طور که شما به درستی اشاره کردید، خود اسمها نوعی واکنش در برابر فضای حاکم هست. یعنی روی برگرداندن از اسامی ایرانی در مقابل حکومت پهلوی یک نوع واکنش است و روی آوردن به اسامی اصیل فارسی در این دوره هم یک واکنش در برابر جمهوری اسلامی ایران. اما برای این که این تحول را به طور همه جانبه بتوان بررسی کرد، باید به چند نکته توجه کرد. یکی همین نکته اولی که گفتم، میزان کاهش و میزان افزایش را باید دید. مثلاً در دورهی اخیر نسبت به ۲۰ سال پیش ممکن است میزان استفاده از اسامی مذهبی کمتر شده باشد. با این همه ممکن است به دلیل این که سی و چند سال است حکومت اسلامی بر سر کار است، ما هنوز به مرحلهای نرسیدهایم که نام اکثریت افرادی که به دنیا میآیند، نام غیرمذهبی یا ایرانی باشد.
دوم این که خیلی از مردم ممکن است به خاطر نیازهای اقتصادی، اجتماعی و اساساً محدودیتهایی که حکومت بر سر نامگذاری افراد میگذارد، مجبور شوند نام مذهبی انتخاب کنند یا خیلی از نامهای غیرمذهبی را ثبت احوال به راحتی نمیپذیرد. حتی در خارج از کشور هم میبینیم خیلیها که میخواهند اسامی غیرمذهبی را انتخاب کنند، فوراً سفارت واکنش نشان میدهد که این اسم زیاد مناسب نیست.
بههرحال قید و بندهای رسمی خودش میتواند مانع از آن شود که کسانی که مایلند اسامی غیرمذهبی بگذارند، بتوانند به راحتی به مقصودشان برسند. علاوه بر آن اگر نامگذاری مذهبی بتواند یک نوع سودی را دربرداشته باشد، از لحاظ تسهیل امکانات و کاهش سوءظن مقامات نسبت به آن افراد، خیلی طبیعیست که خیلی از آدمها به نوعی برای تظاهرکردن و برخورداری از امکانات بیشتر نامگذاری مذهبی کنند. این به خودی خود به هیچ وجه نشاندهندهی این نیست که این مردم مذهبی هستند.
پس یعنی به نظر شما این میتواند نشاندهندهی یک نوع تظاهر مذهبی باشد، نه الزاماً اعتقاد مذهبی. درست است؟
تظاهر مذهبی به این قصد که از امکانات بهتری در جامعه برخوردار شوند. اما این نکته را هم باید درنظر گرفت که بههرحال تمام جامعه یکدست نیست. در گروههای محرومتر اجتماعی ممکن است باورهای دینی هنوز قدرتمندتر باشد یا در روستاها. این عمدتاً طبقهی متوسط و مدرن و شهریست که به شدت از نامگذاریهای مذهبی گریزان است. با توجه به این که نرخ زاد و ولد در طبقهی متوسط مدرن شهری به دلیل کیفیت و استاندارد زندگی معمولا خیلی پایینتر است، بنابراین تعداد فرزندانی که نام غیرمذهبی به خودشان میگیرند کمتر میشود و مثلاً در نقاطی مثل روستاها یا در میان طبقات محرومتر اجتماعی که باورهای دینی بیشتری دارند و با زاد و ولدهای بیشتری همراه هستند، به اعتبار این امر به نوعی نامگذاری مذهبی بیشتر از آن چیزی باشد که ما انتظارش را داریم.
دقیقاً این سئوال بعدی من بود که با توجه به این که بهخصوص در دورهی ریاست جمهوری احمدینژاد که سیاست ازدیاد جمعیت دوباره مطرح شده، ممکن است به این هم ربط داشته باشد که در خانوادههای متوسط رو به بالا زاد و ولد کمتر است و زاد و ولد بیشتر در خانوادههاییست که طبقات پایین هستند و شاید بیشتر تمایلات مذهبی داشته باشند. البته در این صورت باید دید آیا واقعاً رابطهای بین رفاه اقتصادی و مذهب در ایران وجود دارد یا نه. در این مورد آن وقت میشود اظهارنظر کرد؟
بههرحال تحقیقات نشان میدهد که باورهای مذهبی در گروههای تهیدست که سطح تحصیلات کمتری دارند یا در محیط روستایی بیشتر است و فشار و فقر اقتصادی میتواند آنها را بیشتر به دین بهعنوان مأمن سوق دهد. طبقات مرفه یا مدرن شهری یا اعتقادات مذهبی در آنها بسیار کمتر است یا اگرهم داشته باشند، کمتر با تعصبات مذهبی روبهرو هستند.
علاوه برآن در مورد نکتهای که اشاره کردید، باید در نظر بگیریم که کلاً در جمهوری اسلامی ایران و در دورهی دولت احمدینژاد و دقیقتر بگویم در این چندسال اخیرما شاهد یک روند تلاش برای طالبانیزه کردن کشور در تمام زمینهها هستیم. یعنی از حوزهی فرهنگی گرفته، از دانشگاهها گرفته، ازافزایش فشار بر زنان گرفته، از محدودتر کردن حقوق مدنی گرفته تا حوزهی سیاسی و سرکوب سیاسی شدیدتر. در زمینهی تلاش برای افزایش نرخ باروری کشورهم شاهد آن هستیم. یعنی همان طور که در اوایل انقلاب در دورهی خمینی این ادعا که باید زاد و ولد افزایش پیدا کند و سربازان انقلاب اسلامی تولید شوند نمود داشت، با عروج نوبنیادگرایی اسلامی در این چند سال اخیر و احیای حکومت شبه طالبانی در ایران، ما شاهد این هم هستیم که در زمینهی زاد و ولد به شدت تبلیغات صورت گرفته و فعالیتهای گستردهی صورت میدهد.
مهرداد درویشپور میگوید انتخاب اسامی مذهبی میتواند در اثر ممنوعیت اسامی غیرمذهبی یا بنا بر مصلحت اندیشی باشد
طبقهی متوسط مدرن شهری کمتر تحت تأثیر این تبلیغات قرارمیگیرد. اما همان طور که پیشتر گفتم گروههای تهیدستتر در مناطق روستایی یا شهرستانهای کوچکتر، مردم بیشتر ممکن است که با این تبلیغات تحت تأثیر قرار گیرند. گذشته از این برای مردم تهیدستی که هیچ امکان تفریحی برایشان وجود ندارد و در واقع به دلیل اطلاعات و تحصیلات کمتر، روابط جنسیشان هم با پیشگیری از زاد و ولد توأم نیست و در واقع سکس مهمترین تفریح زندگیشان هست و وسائل پیشگیری و بارداری هم نیست، این به معنای افزایش شدید زاد و ولد است.
حکومتی هم که این را تشویق میکند و تلاش میکند نسل جدیدی از سربازان انقلاب اسلامی بیآفریند، طبیعیست که نامگذاریهایی هم که تلاش میکند در این زمینه در میان گروههای تهیدست توسعه و رشد دهد، نامگذاریهای مذهبیست و به این ترتیب میشود گفت ما شاهد یک تبلیغات و تلاش سیستماتیک حکومت برای پرورش نسل جدیدی هستیم که دستکم سعی میکنند از طریق نامگذاری آن را مذهبیتر کنند. گرچه من مطمئن نیستم که این تلاشها منجر به این شود که گرایش مذهبی در جامعه رشد بیشتری کند. برعکس، فکر میکنم هر روز که میگذرد به رغم همهی این اقدامات گرایش به مذهب در جامعهی ایران ضعیفتر میشود و بههرحال تعصبات مذهبی به شدت کاهش پیدا میکند و یک نوع روند عرفی شدن در جامعه رو به افزایش است.
چندی پیش ما گزارشهایی داشتیم در مورد آنچه رسانهها اسمش را گذاشتهاند «مهندسی نامگذاری». ثبت احوال یک لیست منتشر کرده از نامهایی که ممنوع است و از این به بعد پدر و مادرها اجازه ندارند روی فرزندانشان بگذارند. شما البته در صحبتهایتان اشارهای هم به این قضیه کردید. الان با توجه به این آماری که منتشر شده و نامها همه مذهبیست، میشود گفت این میتواند نتیجهی آن مهندسی نامگذاری هم باشد؟
دقیقاً شما اگر امکان این را داشته باشید که میزان اسامی مثلاً غیرمذهبی یا ایرانی اصیل هرچه بیشتر باشد، ممکن است آدمهای بیشتری به آن نامگذاریها روی بیآورند. ولی هرچه تعداد آن اسامی بیشتر قدغن شود، یعنی حق انتخاب محدودتر میشود و خود این میتواند باعث شود میزان درصد کسانی که نام مذهبی دارند، افزایش پیدا کند. اگر میزان درصد اسامی غیرمذهبی به دلیل قدغن شدن و ممنوع شدن پایین برود، بنابراین به لحاظ درصدی هم چنین خواهد شد که اسامی مذهبی نقش بالادست را خواهند یافت و بدین ترتیب میشود گفت مهندسی نامها یکی ازدلایل جدی آمار بالای نامهای مذهبی در کشور میتواند باشد.