اعتراف کم نظیر کیف قاپان گریان
اعترافات یک کیفقاپ پشیمان کمنظیر بود، چراکه وی با حمله به دختر دانشجویی فهمیده بود خواهر دوست صمیمیاش است.

دختر بیگناه تا یک قدمی مرگ پیشرفت و همین تصور باعث شد دزد قدیمی با پای خود تسلیم پلیس شود.
وطن امروز : چندی پیش، ماموران پلیس در شرق پایتخت در جریان حمله وحشیانه کیفقاپها به دختر جوانی قرار گرفتند که موجب شده بود طعمه آنان در بیمارستان بستری شود. بررسیهای میدانی نشان داد که دختر دانشجو در حال بازگشت به خانهشان بود که در کوچه خلوتی 2 موتورسوار از پشت سر به وی نزدیک شده و کیفش را قاپیدهاند.یکی از شاهدان صحنه سرقت گفت: من پشت به محل سرقت قدم میزدم که ناگهان فریاد دختری را شنیدم، وقتی برگشتم دیدم 2 موتورسوار کیف دختری را گرفته و با خود میکشند و این دختر محکم آن را چسبیده و جیغ میزند، حرفهایش مفهوم نبود اما 2 کیفقاپ بیرحمانه کیف را گرفته و با کوبیدن وی روی زمین توانستند فرار کند.پلیس در بیمارستان خود را بالای سر دختر دانشجو به نام «شهناز» رساند اما وی بیهوش و با سروصورتی زخمی و دست گچ گرفته بستری بود.کادر پزشکی اعلام کرد: شهناز تنها از ناحیه دست دچار شکستگی شده و بدنش نیز کبود است اما به خاطر درد زیاد به وی مسکن و داروی خوابآور تزریق کردهاند.هنوز شهناز به هوش نیامده بود که پسر جوانی با پای خود نزد پلیس رفت و در حالی که خیلی ناراحت بود، ادعا کرد وی همان کیفقاپی است که به دختر دانشجو حمله کرده و بسیار پشیمان است.«نادر» که 22 ساله است تصور میکرد شهناز کشته شده با گریه گفت: من قصدم دزدی بود و چون از پشتسر به این دختر حمله کردیم اصلا به چهرهاش نگاه نکردم و به اصرار همدستم کیف را رها نکردم و الان پشیمان هستم.وی افزود: من و محمد هیچگاه در نزدیکی محلهمان دزدی نمیکنیم اما امروز وقتی دست خالی به سمت خانه بازمیگشتیم این دختر را در کوچه خلوت دیدیم و سریع دست بهکار شدیم.بعد از سرقت خودمان را به خانه محمد رساندیم و کیف را باز کردیم اما وقتی مدارک دانشجویی شهناز را دیدم با دو دست به سرم کوبیدم. او را میشناختم، او خواهر دوست صمیمیام است که از دوران دبیرستان با هم آشنا بودیم و خیلی برای او و خانوادهاش احترام قائل هستم.نادر ادامه داد: من و حسین دوستان خوبی برای هم هستیم، درست است که راهمان جدا شده و او دانشگاه میرود و من دزدی میکنم اما دوستیمان پابرجاست. خوبیهای حسین آنقدر زیاد است که من همیشه نمکگیرش باشم. مثل برادرم دوستش دارم برادر شهناز یک بار من را از مرگ نجات داد زمانی که خودکشی کرده بودم من را روی کولش گذاشت و تا بیمارستان محلمان دوید حالا من خواهرش را کشتهام. وی گفت: وقتی دیدم آن دختر همان شهناز است سریع نزد دوستم رفتم و شنیدم خواهرش در حال مرگ است. عذاب وجدان همه وجودم را گرفت و آخر سر تصمیم گرفتم خودم را تسلیم کنم.با این ادعاها پلیس توانست خیلی زود همدست این کیفقاپ را دستگیر کند، وی که باور نمیکرد گرفتار شده باشد در بازجوییها ابتدا ادعای بیگناهی کرد تا اینکه با نادر روبهرو شد.محمد از دست همدستش عصبانی بود و گفت: من و دوستم از 4 سال پیش کیفقاپی میکنیم و همیشه نادر زرنگ بود و من به زندان میافتادم و این بار که دستگیر شده نباید من را لو میداد.وی افزود: یک سال میشود از زندان آزاد شدهام و تا الان حدود 30 کیفقاپی و گردنبند قاپی کردهام تا اینکه از این دختر جوان سرقت کردیم و مشخص شد که وی خواهر حسین است، من برادر این دختر را چندباری دیدهام و از دور میشناسم اما میدانم که همدستم مثل برادر او را دوست دارد و شاید اگر من هم جای او بودم و میشنیدم خواهر دوستم کشته شده آن هم به دست من، تسلیم پلیس میشدم.نادر و محمد که تصور داشتند اتهامشان قتل دختر دانشجو است، وقتی شنیدند شهناز به هوش آمده خیلی خوشحال شدند.دختر جوان که در دادسرای رسالت حاضر شده بود با دست شکسته گفت: من دوست برادرم را شناختم حتی فریاد زدم که خواهر حسین هستم اما انگار نشنیدند. وقتی به هوش آمدم و شنیدم نادر تسلیم شده است برادرم خواست رضایت بدهم، خودم با این پسر حرف زدم قول داده توبه کند و من پذیرفتم و رضایت میدهم.وی افزود: همدست نادر را نمیشناسیم اما او را هم به خاطر مادرش میبخشم و امیدوارم دیگر سرقت نکند.بنا به این گزارش، دو کیفقاپ با وجود گذشت دختر دانشجو به خاطر سرقتهای یک سال گذشته در بازداشت پلیس هستند و بررسیها برای ردیابی مالباختههای آنان ادامه دارد.