معضلی به نام حکومت دینی و دین حکومتی - بهروز بهبودی
هر چند دموکراسی خواهی در ایرانـ چنانکه در مقالهای دیگر نوشتهام ـ پیشینهای طولانی دارد، شاید بهجرأت بتوان گفت ما فرزندان و وارثان خلفی برای رشادتها و کوششهای امثال ستارخان و باقرخان بزرگ آزادیخواهان معاصر نبودیم، در غیر این صورت خود و ایران را در دام دینمداران دغل و ناراست نمیافکندیم. این سخن نه به آن معناست که مرا با دین سر ستیز است نه! در نگاه من دین و باورهای دینی نباید و نمیتواند از زندگی بشر حذف شود، اما من به همزیستی مسالمتآمیز ادیان در کنار یکدیگر باور دارم. که خود مسلمان زادهام و مسلمانی سکولار، اعتقادی به آمیزش دین و سیاست ندارم. در نگاه من یک سیاستمدار میتواند انسانی متدین باشد، همچنانکه مثلا یک پزشک یا یک معلم و...، اما دین او امری شخصی است و ارتباطی به نوع کارش ندارد. او نمیتواند و نباید دین را نردبانی برای رسیدن به اهداف خود کند. باورهای دینی، در نگاه من شخصی هستند و نباید با سیاست بیامیزد. این اتفاق نامبارکی است که در ایران افتاد و هنوز پس از سی و سه سال مردم ایران تاوانش را پس میدهند. در نگاه من اولین ویژگی حکومتهای دینی گرفتن کرامت انسانهاست. در واقع این نوع حکومتها دین را بهعنوان ابزاری برای به بردگی کشاندن انسانها میخواهند، حال آنکه تمام ادیان آسمانی آمدهاند تا انسان را آزاد کنند
.
متأسفانه خاصیت حکومتهای دینی تحمیل دیدگاههای خود به مردم است. آنها خود را قیم مردم میدانند و ضامن بهشت و دوزخشان، از اینرو سختگیرانه به جان زندگی شخصی و خصوصی مردم میافتند و به کار غیر اخلاقی جستجو در باورهای مردم میپردازند و بسیاری را تنها به دلیل داشتن دینی و اعتقادی دیگر و دیگرگونه از زندگی ساقط میکنند. ناگفته پیداست که یک حکومت دموکراتیک را کاری به باور مردم نیست. در چنین حکومتی به افراد به میزان تخصص و آگاهیشان توجه میشود. بنابراین یک غیرمسلمان میتواند به سبب داشتن تخصص، در مناصب کلیدی فعالیت داشته باشد.
من بر این باورم اگر ادیان آسمانی از یک ریشه برآمدهاند، دلیلی برای ستیزه خویی پیروان آنها باقی نمیماند. وقتی تمام ادیان از یک سرچشمه برآمدهاند و مردم را نیز به همان سرچشمه دعوت میکنند، دیگر جایی برای دشمنیها و کدورتها باقی نمیماند. ایران، این سرزمین کهنسال، در گذر زمان، همواره فرزندان خود را در پناه خود حفظ کرده است، من منکر سختیها و مشکلات تحمیل شده بر پیروان ادیان و مذاهب دیگر در برخی از دورههای تاریخی در ایران نیستم، اما بر این باورم ضربهای که در دوران جمهوری اسلامی به ریشه دین زده شد، در کمتر دورهای سابقه داشته است. در این میان نه تنها اسلام ـ که بهنظرم قربانی اصلی سیاستهای مزورانه سران جمهوری اسلامی است ـ بلکه تمام ادیان زیانمند گردیدند.
امروز سیاستهای قیممابانه جمهوری اسلامی، بسیاری را از دین فراری داده و بسیاری از دینداران را از ایران؛ و این نکته خود نشان میدهد که در جوامع آزاد، سکولار و دموکراتیک، آزادیهای دینی بسیار بیشتر است که مردم رنج غربت را بر قربت برمیگزینند. امروز بسیاری از ایرانیان در جستجوی فضایی آزاد به کشورهای آزاد دنیا مهاجرت میکنند تا حتی اگر به دینی اعتقاد دارند آزادانه به باورهای خود عمل کنند. دموکراسی کسی را به سبب تغییر دینش به چالش نمیکشد. کشور دموکراتیک دین کسی را به تمسخر نمی گیرد و تنها یک دین را به رسمیت نمیشناسد. میان ادیان حد و مرز قائل نمیشود. بی دین و دیندار در نگاهش حق و حقوق برابر دارند زیرا به بدنه و پیکره کشور پیوستهاند و برای سربلندیاش میکوشند. متأسفانه سران جمهوری اسلامی بهجای برقراری همزیستی مسالمتآمیز میان ادیان و اقوام در ایران، بر طبل تقابل کوبیده و میکوبند هرچند در مواردی البته به سیاست تحمل رو آوردهاند، که از تحمل تا همزیستی مسالمتآمیز فاصله بسیار است. آنچه در جمهوری اسلامی میگذرد هیچ سنخیتی با همزیستی مسالمتآمیز ندارد. بسیاری از نومسیحیانی که از اسلام برگشته و دین مسیح را برگزیدهاند، امنیت اجتماعی و گاه جانی ندارند، تنها به این دلیل که پسندهای حکومت چیز دیگری است. سران ایران مستبدانه آنچه را خود درست میپندارند بر دیگران تحمیل میکنند و اگر کسی بر باورهای خود پا بفشارد، یا باید تنگناها را تاب بیاورد یا تمام خاطرات و دلبستگیهای خود را رها کرده، راهی کشوری دیگر شود.
همزیستی مسالمتآمیز دو وجهه بینالمللی و داخلی دارد و جمهوری اسلامی در هیچیک نمره قبولی نگرفته است. اگر در مناسبات بینالمللی مناسبات دوستانه بین ملتها و دولتها بر اساس شناسایی یکدیگر، برابری حقوق ، عدم مداخله و حل و فصل مسالمتآمیز اختلافها اصل و اساس باشد در عرصه داخلی این همزیستی به معنای به رسمیت شناختن اقلیتهای دینی و قومی در داخل سرزمین، احترام به حقوق آنها، آزادیشان در انجام فعالیتهای دینی و مذهبی است. نگاهی به وضع اسفبار پیروان ادیان و اقوام ایرانی نشان میدهد جمهوری اسلامی تا چه اندازه ماهیتی غیر دموکراتیک دارد و همزیستی مسالمت آمیز در آن به شوخی دردناکی شبیه است.
پیش از این در مقالهای دیگر به اصل نوزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی اشاره کردیم و گفتیم این اصل نیز چون اصول دیگر قانون اساسی در ایران نادیده گرفته میشود. مطابق با این اصل «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.» امّا وضعیت اسفبار اقوام نظیر اعراب، کردها، ترکها و بلوچهای ایرانی نشان میدهد، جمهوری اسلامی تا چه میزان به اصول دموکراسی پایبندی دارد! تنگناها زمانی بیشتر میشود که اقوام، به لحاظ دینی و مذهبی نیز در اقلیت باشند. سران ایران در حالی از مظلومیتهای شیعیان کشورهای دیگر سخن میگویند، در حالی حتی از حقوق اهل سنت در کشورهای دیگر دفاع میکنند که از یاد بردهاند مردم ایران نیز در شرایط مشابه و گاه حتی بدتر بسر میبرند. اقوام ایرانی که همواره نگاهبانان ایران در برابر هجوم بیگانگان بوده اند، امروز خود در چنگال بیگانگانی اسیر آمدهاند که از حکومتداری تنها زور و تحمیل را میشناسند و با اینهمه در پی پیچیدن نسخه ای برای مدیریت جهانی هستند!
تنوع اقوام، ادیان، طبیعت و ... در ایران، این کشور را به یکی از خواستنیترین کشورهای دنیا تبدیل کرده است، اما متأسفانه سران ایران دائم فرصت سوزی میکنند و چنانکه همواره گفتهام درمان اصلی نیز استقرار دموکراسی در کشور است. در سایه دموکراسی است که مردم و پیش از آن حاکمان میآموزند انسانها فارغ از اینکه چه دینی دارند، تنها بهسبب انسان بودن دارای حق و حقوقی یکسان هستند. دموکراسی ضمن پذیرفتن هویتهای قومی و ملیبه همگان بهعنوان یک پیکره واحد مینگرد به همین رو به قول سعدی:
چو عضوی به درد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرار
امروز تمام کسانی که بهدنبال استقرار دموکراسی در ایران هستند باید حقوق همگان را به رسمیت بشناسند و از تقابل با یکدیگر خودداری نمایند. مشکل سران ایران آن بوده و هست که تنها نامی از مردمسالاری شنیده و به اصول آن پایبندی ندارند. تکرار این تجربه، تنها هزینههای فراوان را بر دوش مردم ایران میگذارد و نصیبی را عاید کسی نمیکند، بنابراین تمام گروههای داخل و خارج نیز ضمن سخن گفتن از دموکراسی باید به اصول آن پایبند باشند و تنها بر مدار خود و خواسته خود نگردند. امروز ایران نیاز به همگرایی و همزیستی تمام ایرانیان داخل و خارج دارد. کوشش هر ایرانی چه در داخل کشور و چه در هر جای دنیا، اگر در جهت آگاهیرسانی و برای برپایی دموکراسی باشد، ستوده است. ناگفته پیداست این نوع فعالیتها هیچ حق از پیش تعیین شدهای را برای کسی بهوجود نمیآورد. در ایران آزاد فردا همگان خود را در برابر انتخاب مردم قرار میدهند و از یاد نخواهند برد که مصالح کشور از اراده مردم؛ اعم از مسلمان یا غیر مسلمان، دیندار یا بی دین سرچشمه میگیرد.
بهروز بهبودی
۱۸فوریه ۲۰۱۲ونکوور