قتل هولناک دختر 7 ساله به دست برادر بیمار
ایران : پسر نوجوان که در انتقامی کور خواهر خردسالش را به طرز هولناکی از پا درآورده بود، در دادگاه کیفری استان البرز پای میز محاکمه ایستاد.
به گزارش خبرنگار ما، عصر 9 بهمن 89 نگهبان یک کارخانه در گرگ و میش هوا صدای دختر کوچولویی را شنید که با ناله و التماس کمک میخواست. مرد نگهبان بلافاصله با دیدن پسر جوان جنایتکاربه کارخانه آمد و دقایقی بعد با چند تن از همکارانش چوب به دست خود را به محل حادثه رساندند. اما با پیکر خونین و بیجان دختر خردسال روبهرو شدند که به طرز هولناکی از پا درآمده بود. از ضارب هم خبری نبود.
در پی اعلام موضوع به کلانتری مشکیندشت و حضور تیم جنایی و تحقیقات مقدماتی ،جسد به پزشکی قانونی منتقل شد.
در حالی که تحقیقات ویژه برای شناسایی هویت مقتول و کشف راز جنایت آغاز شده بود، زن و مردی آشفته و هراسان به کلانتری رفته و از ربوده شدن دختر 7 سالهشان خبر دادند. پدر دخترک با ناراحتی گفت: «امروز همسرم همراه دختر 7 سالهمان – عسل- به خانه برادرش در مشکیندشت رفته بود که دقایقی قبل مضطرب و تنها به خانه برگشت و اعلام کرد دخترمان هنگام بازی در کوچه، از سوی یک پسر ناشناس ربوده شده است. سپس پدر دخترک با ارائه عکسهای دخترش به مأموران از آنها کمک خواست. در ادامه نیز جسد «عسل» از سوی خانوادهاش شناسایی شد و بدینترتیب تحقیقات وارد مرحله تازهای شد.
در حالی که هیچ سرنخی از متهم فراری در دست نبود، با کمک نگهبان کارخانه، چهره فرضی قاتل «عسل» طراحی شد. خانواده دخترک پس از مشاهده تصاویر با تعجب و ناباوری اعلام کردند این چهره شباهت زیادی به پسر 17 سالهشان دارد. در همین حال با وجود مخالفتهای پدر و مادر، ناصر به عنوان نخستین مظنون تحت بازجویی قرار گرفت. وی سرانجام در بازجوییهای فنی، تخصصی به قتل خواهرش اعتراف کرد و گفت: «بارها به پدرم گفته بودم میخواهم برای دختر مورد علاقهام تلفن همراه بخرم تا هر وقت که دوست دارم بتوانم با او حرف بزنم. اما وقتی به خواستههایم توجهی نکرد کینه شدیدی از آنها و خواهرم «عسل» به دل گرفتم. چرا که پدر و مادرم بین من و خواهرم فرق میگذاشتند و ... آن روز هم وقتی مادر و خواهرم به مهمانی رفتند از شدت ناراحتی و کینه تعقیبشان کردم. وقتی «عسل» در کوچه سرگرم بازی با بچهها شد او را همراه خودم به بیابانهای اطراف بردم تا دور از چشم پدر و مادرم طلاهایش را بردارم. اما به دلیل اینکه نمیخواستم موضوع فاش شود او را با سنگ کشتم. بعد هم طلاهایش را به بازار کرج برده و فروختم. پولها را نیز در تنه یک درخت پنهان کردم.» پسر جنایتکار در حالی که بشدت اشک میریخت، با ابراز ندامت و پشیمانی صحنه قتل را بازسازی کرد و سپس با قرار بازداشت موقت به کانون اصلاح و تربیت انتقال یافت.
از سوی دیگر با توجه به ادعای پدر و مادرش مبنی بر ابتلای وی به بیماری روانی، تیمی از کارشناسان پزشکی قانونی مسئول بررسی وضعیت روانی عامل جنایت شد. 2 ماه بعد نیز کمیسیون روانپزشکی اعلام کرد: «ناصر» مبتلا به اختلال شخصیتی ضد اجتماعی است اما هنگام ارتکاب جرم، دارای عقل، اراده و اختیار بوده است. با این وجود اولیای دم با اعلام گذشت، از خونخواهی دختر کوچکشان و مجازات پسر خود صرفنظر کردند. مادر قربانی به بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی کرج گفت: «ناصر» 6 ماهه بود که از دستم افتاد و از گوش و بینی پسرم خون آمد به طوری که فکر نمیکردم زنده بماند. پس از این ماجرا، پسرم رفتارهای عصبی داشت و پزشک به من اخطار کرده بود که ممکن است این قبیل بیماران در آینده مرتکب جنایت شوند. او از 7 تا 12 سالگی هم قرص اعصاب مصرف میکرد و بعد هم نتوانست ادامه تحصیل دهد. به خاطر فقر مالی نتوانستیم درمان پسرمان را ادامه دهیم، ضمن اینکه هر وقت دارو مصرف میکرد آرام میشد. حالا هم زندگیمان تباه شده و نمیخواهیم پسرمان مجازات شود.
به گزارش خبرنگار ما، اواخر هفته گذشته «ناصر» از سوی قاضی هدایت « هدایت رنجبر» و 4 قاضی مستشار از شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز پای میز محاکمه ایستاد و با توجه به اعلام رضایت پدر و مادرش، از مجازات مرگ رهایی یافت. اما به سه سال اقامت اجباری در یکی از مراکز بهزیستی و تحت نظر تیم روانپزشکی محکوم شد.