زندگی با دوربین
کاوه کاظمی، متولد ۱۳۳۱ تهران، عکاس- خبرنگار مشهوری است که عکسهایش از دوران انقلاب و جنگ برای اهل مطبوعات آشناست. حدود بیست سال پیش مجلۀ دنیای سخن در تهران، فتوژورنالیسم ایران را که در دورۀ انقلاب و جنگ درخششی داشت، به عنوان سوژۀ گزارش اصلی خود برگزیده بود. در آن گزارش که عدهای از سرشناسترین خبرنگاران عکاس حضور داشتند، عکسهای کاوه کاظمی در زمینۀ انقلاب و جنگ حرف اول را میزد. از سالهای ۱۳۷۰ فتوژورنالیسم ایران به محاق رفت و خبرنگاران عکاس هر یک به گوشهای خزیدند و کار خود کردند. اما چنانکه مجموعه عکسهای "زرتشتیان ایران" کاوه کاظمی نشان میدهد، بیکار ننشستند و به جای کارهای روزمره به ثبت و ضبط یادها و یادگارهای فرهنگ ایران روی آوردند.
کاوه کاظمی تحصیلکردۀ رشتۀ عکاسی در انگلستان است. او در بحبوحۀ جنگ به ایران بازگشت و به عکاسی در ایران و کشورهایی چون لبنان، نیکاراگوئه، کوبا، سوریه، افغانستان و عراق پرداخت. آثار او نه تنها در مطبوعات ایران که در مطبوعات معتبر دنیا از قبیل تایم، نیوزویک، نیویورک تایمز، اشترن، اشپیگل منتشر شدهاست.
عکسهای "زرتشتیان ایران" از تازهترین مجموعههای اوست که به نمایش گذاشتهاست، اما صحنههای آن بین سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵ عکاسی شدهاست. کاوه کاظمی بعد از پایان جنگ هشتسالۀ ایران و عراق فرصتی به دست آورد که به کارهای مورد علاقۀ خود بپردازد. او در زمان انقلاب به یزد سفر کرده و رنگوبوی دهات و خانههای گلی و باغهای انار و مردمان آن دیار را در خاطر نگه داشته بود. در مدت دو سالی هم که در فاصلۀ سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵ به طور مرتب به گشتوگذار در اطراف یزد پرداخت، مجموعۀ عکسهای زرتشتیان او شکل گرفت. "سعیام بر این بود که اثری از نشانهای امروزی و مدرن در عکسها دیده نشود. احساس میکردم در سفری که چند صدسال پیش اتفاق افتاده، سیر میکنم".
کاوه کاظمی
برای او که عکاسی تنها وسیلۀ امرار معاش نیست، بلکه راه و روش زندگی است، مستندی که از زرتشتیان فراهم کرده خرسندکننده است. "ممکن است یک نفر دو روز رفته باشد یزد و عکس گرفته باشد، اما من دو سال تمام این کار را کردهام. من خودم از این کار راضی هستم. بعد از پایان جنگ فرصتی شد که به کارهای دیگری بپردازم که یکی از آنها همین زرتشتیان است. یکی دیگر ایل قشقائی است که بعد از زرتشتیها انجام شد. به کرات به مناطق قشقایی سفر کردم. مرکز کار من شیراز بود و به روستاهای اطراف و نقاطی که قشقاییها اتراق میکنند، سفر میکردم.
"تقریباً دو سالی هم دربارۀ درویشهای قادری، فرقۀ کسنزانی کار کردم. برای این کار به جاهای مختلف کردستان و بیشتر سنندج سفر میکردم. چرا برای من جالب بود؟ نمیدانم. از قدیمالایام این موضوع در ذهن من بود. اوایل انقلاب استاد فرهوشی یک روز در تلویزیون صحبت میکرد. گفت این درویشها یک چیزی دارند به اسم سر بریدن. میگفت دربارۀ این موضوع تحقیق میکردم که روزی درویشی به اتفاق یک نفر دیگر آمد پیش من؛ گفت: "میخواهی من سر ببرم برایتان؟" گفتم: "سر کی را میخواهی ببری؟" گفت: "سر همین شخصی را که اینجاست". گفت: "سرش را میبرم، می گذارم روی تاقچه، بعد دوباره وصل میکنم، میگذارم سر جاش". گفتم: "نه، آقاجان، اینجا دانشگاه است و من آمادگی این کارها را ندارم". این حرفهای دکتر فرهوشی هم کنجکاوی مرا بیشتر برانگیخت. به هر حال، فلسفۀ این درویشها کمکم برای من جالب شد و از آنها عکاسی کردم. کار دیگری که کردهام این است که مدت زیادی دربارۀ اهل علم و ادب و هنر کار میکردم که خیلیهاشان دیگر فوت شدهاند. مثل احمد شاملو، استاد محیط طباطبایی، دکتر ناتل خانلری، هوشنگ گلشیری، و بسیاری دیگر. میرفتم یک جلسه از آنها عکس میگرفتم، نه بیشتر. دوباره مراجعه نمیکردم که عکسها را تجدید کنم. حالا این چند مجموعه، زیر خاکیهای من است و کار زیادی بردهاست".
از کاظمی که با آژانسهای معروف عکس مانند سیپا، گاما، رافو، گتی و دیگران کار کرده، دربارۀ کارهای خبری میپرسم. میگوید: "دیگر کار خبری نمیکنم. قدیم هم خیلی کار خبری نمیکردم. هشت ده سالی است که به مراسم نمیروم. بعد از جنگ هنوز کار میکردم. عکس دیگر دیجیتال شده، از ارزش افتاده، بازار عکس به هم خوردهاست. عکس خبری دیگر قیمتی ندارد. البته هنوز هم با آژانسهای عکس کار میکنم، منتها مشخص و هدفمند. سوژهای کار میکنم. من هیچ وقت تفننی کار نکردهام. همیشه خودم سوژهها را انتخاب کردهام. من هرگاه دیدهام ده نفر عکاس در جایی جمع شدهاند، آنجا عکس نگرفتهام. آنجا معمولاً خبری نیست. با نگاه دیگری به حواشی آن پرداختهام".
تفاوت عکسهای کاوه کاظمی با عکسهای معمول نکتهای است که در کارهای او مشخص است. حاجت به گفتن ندارد.
نمایشگاه عکس "زرتشتیان ایران" کاوه کاظمی در گالری شش (آبان ۱۳۹۰) بهانۀ خوبی برای پرداختن به کارهای او به دست میدهد.