زبان باز کردن دزد کر و لال بهخاطر مادرش
وطن امروز : دزد کر و لال که همه را فریب داده بود وقتی شنید همه تصور دارند مادر مومن وی گرداننده خانه فساد است واکنش نشان داد. با داد و فریادهای این دزد همه فهمیدند او کر و لال نیست و البته مشخص شد مادرش نمازخوان است و آنان اشتباه میکنند.

واکنش عجیب
در حالی که تحقیقات به بنبست خورده بود و دزد کر و لال هیچ اعترافی نداشت و حتی روی کاغذ نیز کلمهای ننوشته بود، به گونهای که تصور شد بیسواد است، پرونده به همراه 7 مالباخته زن و مرد به دادسرای بعثت برده شد و دزد کر و لال در چند قدمی طعمههایش در گوشه سالن نشسته بود تا نوبت رسیدگی به پروندهاش شود. در همین هنگام یکی از مردان مالباخته در حلقه دیگر طعمههای دزد جوان از نتایج تحقیقات خود در زمینه خانواده جوان کر و لال گفت و اشاره کرد: پدر این پسر 10 سال پیش به خاطر مواد مخدر اعدام شده و مادرش با جمع کردن زنان خیابانی در خانهاش همزمان با خرید و فروش مواد، خانه فساد نیز راهاندازی کرده است. هنوز حرفهای این مرد 45 ساله تمام نشده بود که ناگهان دزد کرولال با وجود داشتن دستبند و پابند از جا بلند شد و با عصبانیت به سمت آن مرد رفت و در حالی که یقه وی را گرفته بود با گریه فریاد زد که توهین به مادر نمازخوانش را تحمل نمیکند و وی را به باد کتک گرفت. همه که تعجب کرده بودند با میانجیگری این پسر را از مرد مالباخته جدا کردند و این در حالی بود که راز خاموشی دزد کر و لال فاش شده بود.
سرنوشت سیاه
علی که دیگر چارهای جز اعتراف نداشت، به دادیار پرونده گفت: «پدرم یک چاهکن است و مادرم زنی نمازخوان و مومن که اگر بفهمد من دزدی میکنم سکته خواهد کرد». وی افزود: «خانه ما در رباطکریم است و من به بهانه اینکه در تهران سر کار رفته و کارگر ساختمان هستم صبحها به اینجا میآمدم و شبها برمیگشتم، البته گفته بودم که اگر شبی نیامدم به خاطر پیشنهاد کاری در خرمآباد است، میخواستم اگر دستگیر شدم مادرم نگران نشود». دزد زیرک گفت: «از وقتی به تهران آمدم تصمیم گرفتم کر و لال باشم تا کارهایم را پیش ببرم، روزهای نخست با این روش و با سوءاستفاده از دلسوزی دیگران در امامزادهها پول میگرفتم تا اینکه یک آشنا من را دید، البته پی نبرد گدایی میکنم و چون ترسیده بودم تصمیم گرفتم دزدی کنم، به خاطر همین به بقالیها رفته و به بهانه خرید پنیر باز و خیارشور باز که نیاز داشت فروشنده پشت صندوق را ترک کند دست به دزدی میزدم. بعدها تصمیم گرفتم از پیرزنها دزدی کنم و با سرقت کیف و طلایشان پا به فرار بگذارم. وقتی دستگیر شدم خودم را به کر و لالی زدم تا خانوادهام شناسایی نشوند و مادرم که حلال و حرام را میشناسد نفهمد من چه پسر بدی هستم». دزد جوان گفت: «من نه اعتیاد دارم و نه در باندی هستم، تنها دلیل دزدیهایم تنفر داشتن از شغل پدرم بود، میخواستم آیندهای مثل او نداشته باشم، اگر یکی از مردان بقال به دروغ نمیگفت که پدرم اعدام شده و مادرم خانه تیمی دارد هیچ گاه حرفی نمیزدم اما این توهین بزرگی بود و من باید اعتراض میکردم». بنا به گزارش خبرنگار «وطنامروز»، پسرجوان که به گریه افتاده بود با صدور قرار وثیقه روانه زندان شد و ادعا کرد نمیخواهد کسی از فامیلهایش پی به راز وی ببرند و تا روز آخر در زندان میماند تا همه تصور کنند وی برای کار به خرمآباد رفته است.