زبان باز کردن دزد کر و لال بهخاطر مادرش
وطن امروز : دزد کر و لال که همه را فریب داده بود وقتی شنید همه تصور دارند مادر مومن وی گرداننده خانه فساد است واکنش نشان داد. با داد و فریادهای این دزد همه فهمیدند او کر و لال نیست و البته مشخص شد مادرش نمازخوان است و آنان اشتباه میکنند.
چندی پیش، پسر 22 سالهای وارد یک سوپرمارکت در نازیآباد شد و خواست پیرمرد از یخچال به وی یک کیلو پنیر بدهد. هنوز پنیر آماده نشده بود که پسر کر و لال خود را به پشت کشوی پول رساند و در چشم بر هم زدنی نزدیک به 300 هزار تومان پول و تراول چک را برداشت و پا به فرار گذاشت. با وجود فریادهای پیرمرد هیچکس نتوانست در شلوغی محله ردی از دزد کر و لال پیدا کند تا اینکه پلیس با دستور دادیار دادسرای بعثت وارد عمل شد تا پسر تبهکار را ردیابی کند. تیم تحقیق ابتدا به تحقیق از مرد بقال پرداخت و شنید دزد کر و لال را برای نخستینبار دیده بود و مطمئن است که بچهمحل نبوده است. بدینترتیب وقتی این پیرمرد با دیدن آلبوم مجرمان، تبهکار گذری را بین دزدان قدیمی شناسایی نکرد، در دایره فنی برابر دستگاه چهرهنگاری ایستاد و ساعتی نگذشته بود که تصویری 60درصدی از دزد کر و لال در اختیار پلیس قرار گرفت. هیچ سرنخی از این پسر مرموز در دست نبود که وی به دومین سرقت مشابه دست زد و اینبار نیز به یک سوپرمارکت در خانیآباد رفته و با خواستن یک کیلو خیارشور توانسته بود 140 هزار تومان بدزدد. صاحب این سوپرمارکت نیز ادعاهای مشابهی داشت و با دیدن عکس چهرهنگاری تایید کرد دزد کر و لال همان پسر است. کارآگاهان خود را در برابر یک دزد تازهکار دیدند که شگرد ویژهای را برای تبهکاریهایش استفاده میکند و به بقالیها دستبرد میزند. هنوز تجسسهای پلیس روی صنف خواربارفروشی متمرکز نشده بود که یک پیرزن به طرح شکایتی پرداخت که نشان میداد دزد کر و لال روش خود را تغییر داده است. زن 60 ساله به پلیس گفت: «از میدان ترهبار به سمت خانهمان در خزانه میرفتم، خریدم را داخل چرخدستیای گذاشته بودم و عجلهای نیز نداشتم، هنوز به خیابان اصلیمان نرسیده بودم که پسری با چهرهای مظلوم جلویم آمد، کر و لال بود. با حرکات دست و صداهای خاصی که از دهانش خارج میشد احتمال دادم گم شده و دنبال آدرسی است، دلسوزانه سعی کردم همراهیاش کنم ولی ناگهان با قاپیدن گردنبند طلایم که نزدیک به 2 میلیون تومان میارزد پا به فرار گذاشت». کارآگاهان که خود را در برابر فعالیت جدیدی از این دزد جوان میدیدند پس از 2 هفته و در حالی که اقدامات وی به 7 دزدی رسیده بود در جریان تعقیب و گریزی در خیابان توانستند پسر جوان را دستگیر کنند. اینبار دزد کر و لال همزمان با قاپیدن کیف زن 55 سالهای در حال فرار از سوی خودروهای گشت پلیس شکار شد و از همان لحظه نخست با رفتارهای مرموز سعی کرد مظلومنمایی کند. این دزد هیچ حرفی نمیزد، حتی وقتی یک متخصص کر و لال پیشرویش قرار گرفت تا با حرکات استاندارد با وی حرف بزند، مشخص شد دزد جوان هیچ آموزشی ندیده است.
واکنش عجیب
در حالی که تحقیقات به بنبست خورده بود و دزد کر و لال هیچ اعترافی نداشت و حتی روی کاغذ نیز کلمهای ننوشته بود، به گونهای که تصور شد بیسواد است، پرونده به همراه 7 مالباخته زن و مرد به دادسرای بعثت برده شد و دزد کر و لال در چند قدمی طعمههایش در گوشه سالن نشسته بود تا نوبت رسیدگی به پروندهاش شود. در همین هنگام یکی از مردان مالباخته در حلقه دیگر طعمههای دزد جوان از نتایج تحقیقات خود در زمینه خانواده جوان کر و لال گفت و اشاره کرد: پدر این پسر 10 سال پیش به خاطر مواد مخدر اعدام شده و مادرش با جمع کردن زنان خیابانی در خانهاش همزمان با خرید و فروش مواد، خانه فساد نیز راهاندازی کرده است. هنوز حرفهای این مرد 45 ساله تمام نشده بود که ناگهان دزد کرولال با وجود داشتن دستبند و پابند از جا بلند شد و با عصبانیت به سمت آن مرد رفت و در حالی که یقه وی را گرفته بود با گریه فریاد زد که توهین به مادر نمازخوانش را تحمل نمیکند و وی را به باد کتک گرفت. همه که تعجب کرده بودند با میانجیگری این پسر را از مرد مالباخته جدا کردند و این در حالی بود که راز خاموشی دزد کر و لال فاش شده بود.
سرنوشت سیاه
علی که دیگر چارهای جز اعتراف نداشت، به دادیار پرونده گفت: «پدرم یک چاهکن است و مادرم زنی نمازخوان و مومن که اگر بفهمد من دزدی میکنم سکته خواهد کرد». وی افزود: «خانه ما در رباطکریم است و من به بهانه اینکه در تهران سر کار رفته و کارگر ساختمان هستم صبحها به اینجا میآمدم و شبها برمیگشتم، البته گفته بودم که اگر شبی نیامدم به خاطر پیشنهاد کاری در خرمآباد است، میخواستم اگر دستگیر شدم مادرم نگران نشود». دزد زیرک گفت: «از وقتی به تهران آمدم تصمیم گرفتم کر و لال باشم تا کارهایم را پیش ببرم، روزهای نخست با این روش و با سوءاستفاده از دلسوزی دیگران در امامزادهها پول میگرفتم تا اینکه یک آشنا من را دید، البته پی نبرد گدایی میکنم و چون ترسیده بودم تصمیم گرفتم دزدی کنم، به خاطر همین به بقالیها رفته و به بهانه خرید پنیر باز و خیارشور باز که نیاز داشت فروشنده پشت صندوق را ترک کند دست به دزدی میزدم. بعدها تصمیم گرفتم از پیرزنها دزدی کنم و با سرقت کیف و طلایشان پا به فرار بگذارم. وقتی دستگیر شدم خودم را به کر و لالی زدم تا خانوادهام شناسایی نشوند و مادرم که حلال و حرام را میشناسد نفهمد من چه پسر بدی هستم». دزد جوان گفت: «من نه اعتیاد دارم و نه در باندی هستم، تنها دلیل دزدیهایم تنفر داشتن از شغل پدرم بود، میخواستم آیندهای مثل او نداشته باشم، اگر یکی از مردان بقال به دروغ نمیگفت که پدرم اعدام شده و مادرم خانه تیمی دارد هیچ گاه حرفی نمیزدم اما این توهین بزرگی بود و من باید اعتراض میکردم». بنا به گزارش خبرنگار «وطنامروز»، پسرجوان که به گریه افتاده بود با صدور قرار وثیقه روانه زندان شد و ادعا کرد نمیخواهد کسی از فامیلهایش پی به راز وی ببرند و تا روز آخر در زندان میماند تا همه تصور کنند وی برای کار به خرمآباد رفته است.