قتل به خاطر بیکاری شوهر

شوهرم گولم زد او به من گفت که اگر من و تو هر دو به قتل اعتراف کنیم، پلیس نمی‌فهمد قاتل کیست و هردو آزاد می‌شویم اما به من دروغ گفت،چون وقتی من به قتل اعتراف کردم او قتل را انکار کرد وهمه چیز به گردن من افتاد.
 

قتل به خاطر بیکاری شوهر

وی چند سال است که در زندان به سر می‌برد. او که در شعبه 79 دادگاه کیفری‌استان تهران پرونده‌ دارد، محاکمه‌ و به قصاص محکوم شده ‌است.

سارا از زندگی پرفراز و نشیبش برای ما توضیح می‌دهد و از قتل مردی حرف می‌زند که قصد اخاذی از او را داشته‌ است.
 
تحمل زندان برای هرکسی سخت است چطور توانستی این سال‌ها را تحمل کنی؟
 
واقعا سخت است. من چهار سال است که زندانی هستم و خیلی به من سخت گذشت. ‌کاش می‌توانستم کاری کنم که این دوران تمام شود و دوباره به زندگی برگردم. این‌بار دیگر این اشتباهات را تکرار نمی‌کنم.
 
چرا دست به قتل زدی؟
 
من این کار را نکردم شوهرم آدم کشت اما او مرا گول زد و حالا من به جای او زیر تیغ هستم. او به من دروغ گفت، مرد خیانتکاری است و هرگز نمی‌بخشمش.
 
بیشتر توضیح بده منظورت از این‌که شوهرت آدم کشت، چیست؟
 
وقتی ما به خانه آمدیم و شوهرم با مقتول درگیر شد،  مرد جوان اعتراض کرد و با فریادهایش داشت همسایه‌ها را خبر می‌کرد که شوهرم به سمتش شلیک کرد و او را به قتل رساند.

چرا شوهرت این کار را کرد؟
 
نمی‌دانم شاید به این خاطر که ترسید‌ه‌ بود.
 
چرا تو گردن گرفتی؟
 
شوهرم گولم زد او به من گفت که اگر من و تو هر دو به قتل اعتراف کنیم، پلیس نمی‌فهمد قاتل کیست و هردو آزاد می‌شویم اما به من دروغ گفت،چون وقتی من به قتل اعتراف کردم او قتل را انکار کرد وهمه چیز به گردن من افتاد.
 
آن‌طور که متوجه ‌شدم مقتول مردی غریبه ‌‌بود. چرا او را زدی؟
 
می‌خواستم از او پول بگیرم مقاومت کرد من هم او را زدم. من با مردان غریبه زیادی به خانه می‌آمدم. من و شوهرم نقشه کشیده‌‌ بودیم که از این راه پول دربیاوریم.
 
بیشتر توضیح بده با مقتول چطور آشنا شدی؟
 
او را به خانه آوردم تا با هم رابطه‌ داشته ‌باشیم، بعد با شوهرم خواستیم پول‌هایش را بگیریم که او فریاد زد و شوهرم هم به سمتش شلیک کرد.
 
با مقتول چطور آشنا شدی؟
 
من کنار جاده ایستاده‌ بودم که مرد جوان آمد و ما باهم قرار گذاشتیم که رابطه‌ داشته ‌باشیم و من در قبالش پول بگیرم اما وقتی خانه آمد، نتوانستیم از او پول بگیریم و به نقشه ما پی‌برد و درگیر شدیم.
 
چرا می‌خواستی با مقتول رابطه برقرار کنی؟ شوهرت ناراحت نمی‌شد؟
 
من با هیچ‌مردی رابطه‌ برقرار نمی‌کردم. من وشوهرم باهم نقشه کشیده‌ بودیم که از این راه از مردان اخاذی کنیم. شوهرم به من گفت که این کار را بکنم، من سر راه مردان قرار می‌گرفتم و آنها را اغفال می‌کردم و به خانه می‌کشاندم بعد شوهرم را خبر می‌کردم. شوهرم هم به خانه می‌آمد و داد و فریاد می‌کرد و می‌گفت که چرا به خانه من آمدی، مردان بیچاره‌ هم از ترس هرچه پول داشتند  می‌دادند تا شوهرم پلیس را خبر نکند. بعد می‌رفتند اما در مورد آخری این اتفاق نیفتاد و مرد داد و فریاد کرد و شوهرم از ترس این‌که مبادا همسایه‌ها متوجه شوند او را با شلیک گلوله‌ کشت.
 
برای چه سلاح داشتید؟
 
شوهرم گاهی هم قربانیان را تهدید می‌کرد و آنها از ترس جانشان به ما پول می‌دادند.
 
چرا از مردان اخاذی می‌کردی؟
 
شوهرم مجبورم می‌کرد. من هم چاره‌ای جز قبول آن نداشتم.
 
چرا از شوهرت جدا نمی‌شدی؟
 
تنها بودم کسی نبود که از من حمایت کند. شوهرم تنها کسی بود که در زندگی داشتم.
 
خانواده نداری؟
 
بله دارم هم پدر دارم و هم مادر، خواهر و برادرهم دارم. اما آنها مرا طرد کرده‌اند و به سراغم نمی‌آیند اگر چاره داشتم که این کار را نمی‌کردم.
 
چرا خانواده‌ات تو را دوست نداشتند؟
 
من و شوهرم با هم دوست بودیم و با هم فرار کردیم، به همین خاطر پدرم ما را طرد کرد و گفت که دیگر حاضر نیست مرا قبول کند من هم کسی را بجز شوهرم نداشتم.
 

چرا پدرت با ازدواج شما مخالف بود؟
 
شوهرم معتاد و بیکار بود و پولی نداشت. پدرم می‌گفت که شما نمی‌توانید زندگی خوبی داشته‌ باشید، اما من چون عاشقش بودم به حرف پدرم گوش ندادم و با پسر مورد علاقه‌ام ازدواج کردم.
 
بعد از این‌که با پسر مورد علاقه‌ات فرار کردی، کجا رفتید؟
 
او خانه‌ای اجاره‌ای داشت با هم زندگی می‌کردیم و زندگی خوبی هم داشتیم تا این‌که بی‌پولی آنقدر به ما فشار آورد که شوهرم مرا وادار کرد خودم را زنی هرزه نشان دهم و مردان را به خانه بکشم تا از آنها دزدی کنیم.
 
چرا شوهرت این کار را می‌کرد و سر کار نمی‌رفت؟
 
معتاد بود درآمدی هم نداشت. پول بسیار کمی که به دست می‌‌آورد،  خرج مواد می‌کرد. حتی پول برای خرید نان نداشتیم بی‌پولی آنقدر به من فشار آورده ‌بود که وقتی شوهرم به من گفت کاری کنم که بتواند از مردهای پولدار اخاذی کند، قبول کردم.
 
چطور این مردها را شناسایی می‌کردی؟
 
کنار خیابان می‌ایستادم و خودم را سر راه مردانی که ماشین‌های مدل‌بالا داشتند،  قرار می‌دادم. بعضی از آنها می‌ایستادند بعضی هم می‌رفتند.
 
چندبار این کار را کردید؟
 
فکر می‌کنم پنج یا شش مرد را به خانه کشاندم و از آنها سرقت کردیم.
 
چند سوال دیگر در مورد قتل دارم. در ابتدا گفته‌ای که مقتول را تو کشتی و تیرها را شلیک کردی اما بعد منکر شدی و گفتی که این کار را نکردی اگر تو ضارب نبودی پس چطور جزئیات را بیان کردی؟
 
چون زمان قتل آنجا بودم و دیدم که شوهرم چه کرد به همین خاطر هم جزئیات را می‌دانستم.
 
جسد را چه کردید؟
 
بعد از قتل، شوهرم جسد را داخل یک ملحفه پیچید و با هم آن را به کنار جاده بردیم و در آنجا رها کردیم. چون هیچ‌ آشنایی‌ای با مقتول نداشتیم، اطمینان داشتیم که بازداشت نمی‌شویم.
 
چطور بازداشت شدی؟
 
اتفاقی بازداشتم کردند و بعد فهمیدند که قاتل مرد راننده هم ما بودیم. البته تقصیر خودش بود می‌گفت چک‌ پول‌هایم را بدهید اما ما مقاومت کردیم وبعد هم شوهرم به او شلیک کرد.
 
چه زمانی تصمیم گرفتی آنچه را که معتقدی واقعیت است بگویی؟
 
در آخرین دفاعیاتم بود که متوجه شدم شوهرم گفته قتل کار او نیست و حرف‌های مرا تایید کرده ‌است، من هم تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم اما ظاهرا خیلی دیر بود.
 
دادگاه ادعای تو را قبول نکرد و شوهرت هم در دادگاه گفت که تو به خاطر ترس از مرگ چنین ادعایی را مطرح می‌کنی؟
 
نه این‌طور نیست. من اول واقعیت را نگفتم و در آخرین دفاع گفتم به همین خاطر هم قضات حرف‌هایم را باور نمی‌کنند آنها می‌گویند که مدارک علیه من زیاد است و همه چیز نشان می‌دهد که قاتل من هستم.
 
شوهرت به دیدنت می‌آید؟
 
بله گاهی می‌آید و گاهی هم تلفنی صحبت می‌کنیم.
 
هنوز هم با او ارتباط داری؟
 
من واقعا شوهرم را دوست دارم و به خاطر علاقه‌ای که به او داشتم، چنین سرنوشتی را قبول کردم. او گاهی می‌آید و به من سر می‌زند. برایم پول و وسایلی را که لازم دارم،  می‌آورد می‌گوید برایم رضایت می‌گیرد.
 
یعنی بعد از این‌که علیه او اعتراف کردی، هم آمد؟
 
چندباری آمد البته دیگر خیلی کم می‌آید. کار داشته ‌باشد می‌آید. او خودش می‌داند که من قاتل نیستم.
 
خانواده خودت چطور. آنها به دیدنت می‌آیند؟
 
بعضی وقت‌ها می‌آیند البته گفته‌اند که می‌خواهند به من کمک کنند و رضایت بگیرند.
 
فکر می‌کنی موفق شوی؟
 
نمی‌دانم خیلی امیدوار نیستم چون اولیای‌دم بر قصاص اصرار دارند. آنها پولدار هستند و با پول هم نمی‌شود راضیشان کرد. البته خانواده‌ام هم پولی ندارند که به آنها بدهند.
 
حرفی هم با اولیای دم داری؟
 
از آنها درخواست بخشش دارم. من آ‌دم بدبختی هستم و از سر بدبختی هم مرتکب این عمل شدم. اگر راه برگشت به خانه پدرم را داشتم، این‌کار را نمی‌کردم و اگر می‌دانستم شوهرم مرد زندگی نیست، او را ول می‌کردم و به خانه پدرم می‌رفتم. خیلی متاسفم. به روح فرزندشان قسمشان می‌دهم مرا ببخشند این قتل کار من نبود.
 
در زندان چه می‌کنی؟
 
زندان شده خانه من. این دیوارها و درهای آهنی شده جزئی از زندگی من. همبندی‌هایم می‌آیند و می‌روند اما من هنوز اینجا هستم و قرار هم نیست که بروم. خیلی به من سخت می‌گذرد. امیدوارم این کابوس یکجوری تمام شود.

+100
رأی دهید
-49

shahram407 - تهران - ایران
من بجای این زن نیستم و نمیتونم بگم این زن در مورد قتل راست میگه یا دروغ ظاهرا دادگاه ایشون را قاتل میدونه.اما اولا توجه داشته باشیم که بار اولش نبوده. دوم اینکه پول را برای اعتیاد شوهرش میخواسته تازه تو که از همون ابتدا میدونستی طرف معتاده چرا زنش شدی؟؟؟ از یکطرف با زنی بدبخت و بیچاره طرف هستیم.از طرف دیگه انسانی کشته شده و خونی ریخته شده که حقش (با اینکه به طمع رابطه جنسی با این زن وارد خونشون شده) مرگ نبوده.
‌پنجشنبه 3 آذر 1390 - 10:56
bawafa1385 - هامبورگ - المان
یک موجود بی شخصیت. یک موجود فتنه. یک موجود بی فکر یک موجود دروغ گو ویک موجودی که نام دیگران را هم به لجن میکشاند. سر تا پای این موجود پر از کثافت و لجن و بد نامی و بد کرداری و بد غلقی است . موجودی است جز هرزه گی سرگردانی بیعاری بیماری بیکاری بیشرفی فکر و کار دیگری نداشته و ندارد
‌پنجشنبه 3 آذر 1390 - 11:17
*Fanoos* - ايران - ايران
معصوم نشان دادن زنی قاتل و هرزه که خود میتوانسته حداقل کارگری خانه های مردم را بکند مفید نیست باید عاقلانه اندیشید چطور ادمی هرزه دم از دوست داشتن میزند امیدوارم ادمهایی اینچنینی هر چه زود تر مجازات شوند و با مظلوم نمایی و کتمان حقایق جان دیگران را بی مقدار نیندیشند.
‌پنجشنبه 3 آذر 1390 - 10:53
mnm - اينچن - كره
خدا از سر تقسرهو همه ما بگذرد
‌پنجشنبه 3 آذر 1390 - 12:16
a.ahooraei - اهواز - ایران
هر کسی این مصاحبه را بخونه ، می فهمه که خود شما قاتلی. اگه قاتل نیستی ، پس چرا تقاضای بخشش از طرف خانواده مقتول را داری؟ شما باید از مردت بخوای که دین را به گردن بگیره و نه طلب بخشش از خانواده کنی . ضمناً شما که میگی شوهرت را دوست داری و عاشقشی پس چرا اصرار داری قتل را گردن اون بندازی؟ یعنی عشق اینقدر بی ارزش هست؟ تف به این ملتی که اینقدر راحت از واژه هایی که عمق احساسات را بیان میکنه خیلی راحت سوء استفاده می کنند. اینها شرف و آبرو و حیثیت و نجابت و فرهنگ و انسانیت را بطور کلی فراموش کردند. تو اگه انسان بودی تحت هیچ شرایطی پیشنهاد کثیف شوهرت را قبول نمیکردی و روی سنگ بیابون می خوابیدی اما اینکار را نمیکردی. قضیه بو میده!
‌پنجشنبه 3 آذر 1390 - 12:30
parviz1 - كترينگ - انگلستان
هرزگی مرد کمتر از این زن نیست راجع به جنایت هم هردو نفر مقصر هستن . ولی‌ دادگاه اگر دادگاه باشد و وکیل هم تخصص کارش را داشته باشد متونند قاتل را پیدا و به مکافات عمل برسونن.بدبختی اینه قاضی‌ که اکثر قضات ملا و با سواد حوزه هم نمی‌شود
‌پنجشنبه 3 آذر 1390 - 14:52
a.ahooraei - اهواز - ایران
لعنت به خودفروش, از هر سبک و روش و طریقتی که باشه.
‌پنجشنبه 3 آذر 1390 - 18:21
Norway-104 - اسلو - نروژ
حتی اگر این زن دستی هم در قتل نداشته باشد، باز هم او قاتل است. بخاطر اینکه او این مرد را فریب داده و به خانه اش کشانده، در ضمن وقتیکه پدر و مادرش تشخیص دادند که آن مرد معتاد است و به درد او نمیخوره. چطور دلش آمد حرف پدر و مادرش را یک عمر برایش جانفشانی کردند و از همه خوشیهای خودشان بخاطر خوشبختی او گذشتند رد کند و همه فداکاریهای والدینش را بخاطر یک لحظه (س....) فراموش کند و با آن مرد معتاد فرار کند ????
‌پنجشنبه 3 آذر 1390 - 18:39
feminism - لندن - انگلستان
این زن چکیده ای از هرزگی ، دغلکاری و فرومایگیست و این در سخنان ضد و نقیضش کاملا آشکارست !!
‌پنجشنبه 3 آذر 1390 - 22:19
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.