احمدی نژاد و رقبا؛ خنجری به دوست یا آیین تازه دوستیابی؟
علی اکبر جوانفکر می گوید اصولگرایان هرگز دوست، همراه و حامی واقعی محمود احمدی نژاد نبوده اند
جمشید برزگر
تحلیلگر امور ایران در بی بی سی
پس از سخنان آشتی جویانه محمود احمدی نژاد در جریان استیضاح وزیر امور اقتصادی و دارایی و در حالی که صحبت از همدلی و همراهی طیف های مختلف جناح اصولگرا بود، چرا بار دیگر دامنه منازعه تا آنجا بالا گرفته که ماموران دادستانی تهران برای بازداشت مشاور مطبوعاتی و رسانه ای آقای احمدی نژاد به ساختمان روزنامه ایران حمله می برند و با کارکنان این روزنامه درگیر می شوند؟
محمود احمدی نژاد، پس از آنکه برای وزیرش بار دیگر رای اعتماد گرفت تا از مجلس گواهی بگیرد که دولت نقشی در اختلاس سه هزار میلیارد تومانی نداشته، در جلسه ای با اعضای ستادهای انتخاباتی اش سخنانی گفت که واکنش تند منوچهر متکی و غلامحسین محسنی اژه ای را به همراه داشت.
صحبت های آقای جوانفکر، در چنین فضایی عنوان شده و می تواند پاسخ غیر مستقیم آقای احمدی نژاد به اظهارات آقایان متکی و اژه ای باشد.
سوال فوق را می توان به این شکل نیز مطرح کرد که علی اکبر جوانفکر، چرا در چنین شرایطی اقدام به مصاحبه ای جنجالی با یک روزنامه نزدیک به اصلاح طلبان کرده است؟
حسین شریعتمداری، نماینده آیت الله خامنه ای در موسسه کیهان، که دیدگاه تندروترین طیف اصولگرایان را بازتاب می دهد در سرمقاله روز دوشنبه (۳۰ آبان) روزنامه کیهان همین سوال را مطرح کرده است و در جواب به این سال، تحلیلی ارایه می کند که بیش و پیش از آنکه تحلیل باشد، خبر است و از تحولی در نحوه رسیدگی به پرونده بزرگ ترین اختلاس مالی در تاریخ ایران آگاهی می دهد.
به نوشته آقای شریعتمداری، " همزمان با نزدیک شدن پرونده فساد اقتصادی ۳هزار میلیارد تومانی به مراحل پایانی خود، حلقه انحرافی احساس خطر کرده و با انجام مصاحبه مزبور و ضمن اطلاع از آنکه این مصاحبه مستلزم تعقیب قضایی است، در پی انحراف افکار عمومی از دخالت این حلقه در فساد کلان مورد اشاره بوده است."
در پی انتشار این سرمقاله، محمد موحد عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس نیز خبر از آن داده است که " پرونده فساد ۳هزار میلیاردی در مرحله صدور کیفرخواست قرار دارد."
رسانه های نزدیک به اصولگرایان، در واکنش به انتقادهای علی اکبر جوانفکر از غلامحسنی محسنی اژه ای، دادستان کل کشور که مسئولیت رسیدگی به پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی را بر عهده دارد، جملگی یک صدا سخن از آن گفته اند که این "هجمه" به آقای اژه ای به دلیل نگرانی از رو شدن دست "جریان انحرافی" در این اختلاس صورت گرفته و تلاش بر این که به این برخورد "صرفا قضایی"، لباسی از درگیری های سیاسی پوشانده شود تا با ایجاد "التهاب" امکان برخورد با متهمان ضعیف تر شود.
"منحرف از اصولگرایی با دو محور"
صحبت های علی اکبر جوانفکر، چه در مصاحبه اش با روزنامه توقیف شده اعتماد و چه در کنفرانس مطبوعاتی روز دوشنبه او، اما تنها به دادن پاسخی به منوچهر متکی و غلامحسین محسنی اژه ای محدود نمانده و مباحثی عمده تر را در برمی گیرد که نشان دهنده شدت منازعه جاری است، منازعه ای که از نگاه آقای جوانفکر به هیچ عنوان "جنگی زرگری" بین محمود احمدی نژاد و همراهانش با اصولگرایان نیست.
مجموعه اظهارات آقای جوانفکر بر دو محور کلی استوار بوده است:
محور اول: به گفته علی اکبر جوانفکر، اصولگرایان هرگز دوست، همراه و حامی واقعی محمود احمدی نژاد نبوده اند. آقای جوانفکر در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفته است:" آنها در سال ۸۴ دنبال فرد دیگری غیر از آقای احمدی نژاد بودند و هر کاری هم از دستشان برآمد انجام دادند که آقای احمدی نژاد رییسجمهور نشود. این را همه مردم میدانند. بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد بود که آنها با ادعای اصولگرا بودن، خودشان را به آقای احمدی نژاد چسباندند. البته نتوانستند بچسبند و چسبشان ناچسب بود و از او جدا افتادند."
آقای جوانفکر می گوید که اصولگرایان، ناگزیر بودند که در انتخابات سال ۱۳۸۸ از محمود احمدی نژاد حمایت کنند، اما در عین حال آرزو می کند که ای کاش آنها با کاندیدای واقعی خود وارد عرصه شده بودند تا آقای احمدی نژاد تکلیف آنها را برای همیشه روشن می کرد.
وی می گوید:" آقای احمدی نژاد همانند سال ۸۴ خودش کاندیدا شد و بدون هیچ گونه پشتوانه حزبی و گروهی خود را به مردم معرفی کرد. در انتخابات سال ۸۸ نیز آنها میدانستند که حریف آقای احمدی نژاد نیستند لذا به صورتی گریزناپذیر به حمایت از آقای احمدی نژاد پرداختند. آقای احمدی نژاد توانسته بود در سایه خدمات گسترده و بیسابقه به مردم و ارتباط نزدیک با افکار عمومی، در دل مردم جا باز کند و آنها با وقوف به این حقیقت، مرتکب اشتباه خود در سال ۸۴ نشدند و فهمیدند که اگر فردی را وارد رقابت با آقای احمدی نژاد کنند، دست به یک عملیات انتحاری زدهاند که ای کاش این کار را میکردند و امروز مردم تکلیف خود را با این جماعت روشن کرده بودند."
"ما نبودیم"
محور دوم: آقای جوانفکر در مصاحبه خود با روزنامه اعتماد به تندی از رفتارهای قضایی و امنیتی در برخورد با بازداشت شدگان انتقاد می کند. اگر چه انتقاد او بیشتر متوجه نحوه بازداشت و زندانی کردن محمد شریف ملکزاده، دبیر سابق شورای عالی ایرانیان خارج از کشور و از چهره های نزدیک به اسفندیار رحیم مشایی است، اما دامنه انتقاد خود را حتی به نحوه برخورد با معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ نیز گسترش می دهد.
وی با اشاره به حوادث پس از انتخابات می گوید:" طبیعی است که عدهای بازداشت میشوند و ممکن است در یک جایی تر و خشک با هم بسوزند. اصلاحطلبان مرتکب اشتباهات بزرگی شدند و این اشتباهات را باید در جای خودش بررسی کرد، اما حاضر نیستیم به خاطر اشتباهاتشان سر اینها را ببرند و بگویند اینها شایسته هر برخوردی هستند! من چنین چیزی را نمیگویم."
هر دو محور، به ویژه با در پیش بودن انتخابات مجلس نهم و نیز گمانه زنی هایی که در مورد خیز محمود احمدی نژاد و نزدیکان او برای دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری مطرح شده، می تواند معطوف به تلاش و تحرکات انتخاباتی جریانی باشد که از سوی اصولگرایان، "جریان انحرافی" لقب گرفته است.
آقای جوانفکر در عین حال دولت دهم و محمود احمدی نژاد را که یکی از اصلی ترین بهره مند شدگان از نتابج اعلام شده انتخابات بوده و همزمان در معرض شدیدترین انتقادهای منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی قرار داشته، از هرگونه مسئولیتی در برخورد با معترضان مبرا می داند و چنین مسئولیتی را یکسره متوجه قوه قضاییه از یک سو و وزارت اطلاعات از سوی دیگر می کند؛ وزارتخانه ای که به گفته وی در دست تیم محمود احمدی نژاد نبوده و وزیرانش، غلامحسین محسنی اژه ای و حیدر مصلحی، نه منتخبان محمود احمدی نژاد، بلکه منصوبان فرد دیگری بوده اند.
معنای چنین سخنی روشن است. در عرف جمهوری اسلامی، شماری از وزیران کابینه، از جمله وزیر اطلاعات با نظر شخص آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی منصوب می شوند. رئیس قوه قضاییه نیز به طور مستقیم از سوی رهبر نظام منصوب می شود.
به این ترتیب، مشاور مطبوعاتی و رسانه ای آقای احمدی نژاد با رفع مسئولیت از دولت در برخوردهای صورت گرفته، خواسته یا ناخواسته و در عمل، تمامی مسئولیت را متوجه آقای خامنه ای می کند.
در پی دوستان تازه؟
بیان صریح چنین دیدگاهی، که درگذشته نیز چه با سکوت و چه با اشارات پوشیده آقای احمدی نژاد و یارانش عنوان شده بود، پیش و بیش از هر چیز می تواند اقدامی برای دلجویی از دست کم بدنه خاموش رای دهندگانی باشد که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به میرحسین موسوی و مهدی کروبی رای داده بودند.
آقای جوانفکر با اشاره به همین رای دهندگان به روزنامه اعتماد گفته است که آنها "بخشی از جامعه ما محسوب میشوند و حق حیات و حرفزدن دارند و لزوما طرفدار موسوی نیستند. موسوی اشتباه کرد و مردم از او فاصله گرفتند ولی اینها هم نظر دارند و حالا ممکن است یک نفر پیدا شودکه بخواهد با این آرا ارتباط برقرار کند، حق قانونیاش است؛ اینکه منفی نیست، نقطه مثبت است. چرا نباید از درون نظام کسی ظرفیت جذب این طیف از نیروهای سیاسی جامعه را داشته باشد؟ جلوگیری از این کار به نفع کیست و چه کسی را خوشحال میکند؟!"
اصولگرایان منتقد محمود احمدی نژاد، در ماه های اخیر همواره او و نزدیک ترین چهره به او، یعنی اسفندیار رحیم مشایی را متهم کرده اند که با قصد جلب آراء، مفاهیم و نکته های به زعم آنان انحرافی نظیر ارجح و مقدم دانستن ایران را مطرح و به رواج مفاهیم ملی گرایانه و سست کردن مبانی ارزشی انقلاب اسلامی دامن زده اند.
از سوی دیگر، به نظر می رسد که محمود احمدی نژاد و همراهانش، که پیروزی خود در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری را ناشی از انتقادهای کوبنده خود به مدیران قبلی جمهوری اسلامی و ایجاد فاصله ای محسوس میان خود و آنها می دانند، همچنان این روش را موثر و نتیجه بخش می دانند و به همین دلیل می کوشند خود را به روشنی و صراحت از اصولگرایانی که مشخصه اصلی شان تبعیت محض از آیت الله خامنه ای است متمایز کنند و به جامعه چنین وانمود کنند که همین گروه، مانع اصلی بر سر راه دولت برای "خدمت به مردم" بوده اند.
از نگاه منتقدان اصولگرای محمود احمدی نژاد، اقدامات عملی او نظیر توزیع پول به طور مستقیم میان مردم، صحبت کردن از پرداخت وجه به نوزادان، یا دادن زمین به تک تک شهروندان از یک سو و نیز سخن گفتن از ایران و مطرح کردن مفاهیم و تعابیری نه چندان همخوان با ادبیات رایج جمهوری اسلامی با هدف جلب و جذب همزمان آراء طبقات فرودست و متوسط جامعه صورت می گیرد؛ امری که لازمه آن، کم اهمیت انگاشتن رای اقشاری از جامعه است که به اصول و مبانی جمهوری اسلامی و در راس آن رهبری آیت الله خامنه ای وفادارند.
تنها یک جنگ؛ جنگ قدرت
به این ترتیب، به نظر می رسد که دغدغه اصلی نیروهای حاکم در جمهوری اسلامی، نه روشن کردن واقعیت های پرونده ای مثل پرونده بزرگ ترین اختلاس مالی تاریخ ایران، بلکه جنگ قدرتی است که بستر ظهورش انتخابات مجلس نهم در اسفند ماه و احتمالا انتخابات ریاست جمهوری آینده در سال ۱۳۹۲ خواهد بود.
با کنار زده شدن اصلاح طلبان درون حاکمیت از بازی قدرت، اکنون اصولگرایان که اصلی ترین ارکان قدرت را در اختیار دارند، "جریان انحرافی" را رقیب اصلی خود می پندارند؛ جریانی که با استناد به حوادث چند سال گذشته و اسنادی که می گوید در اختیار دارد، بر این باور است که دستش در این بازی چندان هم خالی نیست.
تلاش برای بازداشت یکی از پابرجاترین همراهان و طرفداران محمود احمدی نژاد، نشانه دیگری از اوج گرفتن منازعه ای گسترش یافته بین طیف های مختلف جناحی در حاکمیت است که در چند سال گذشته به رغم تضاد منافع و اختلاف نظرهای بسیار کوشیده بودند تحت نام "اصولگرا" خود را به ویژه در مقابل اصلاح طلبان درون حاکمیتی، منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی متحد نشان دهند.
با این همه و به ویژه با نزدیک شدن به انتخابات مجلس نهم، در هر دو سوی این طیف، گام هایی برای فاصله گرفتن از یکدیگر برداشته شده است. در یک سوی طیف، اصولگرایان منتقد محمود احمدی نژاد، همراهان نزدیک او را با عنوان تازه "جریان انحرافی" از خود جدا کرده اند و می کوشند با معرفی آنها به عنوان عامل اصلی مشکلات جاری در حوزه اداره کشور، خود را از متحدان دیروز خود کاملا متمایز کنند.
در سوی دیگر طیف نیز، گروه نزدیک به محمود احمدی نژاد، به طور متقابل می کوشد متحدان دیروز و منتقدان امروز خود را مسبب مشکلات معرفی کند و با مخاطب قرار دادن همزمان طبقه فرودست و طبقه متوسط، از شدت تمرکز خود بر اقشار سنتی هوادار جمهوری اسلامی و در راس آن آیت الله خامنه ای بکاهد و در این راستا، حتی از اینکه اصولگرا خوانده و شناخته نشود استقبال می کند.
صبحت های علی اکبر جوانفکر، هم در مصاحبه با روزنامه توقیف شده اعتماد و هم در کنفرانس مطبوعاتی روز دوشنبه، ۳۰ آبان ماه، صریح ترین نشانه از این رویکرد آقای احمدی نژاد و همراهان اوست.
اما این شدت از درگیری، به ویژه با در نظر گرفتن شرایط منطقه ای و بین المللی ایران، چه سرنوشتی می تواند داشته باشد؟ آیا زمان نبرد نهایی برای یک طرفه کردن این دعوا به ناگزیر فرا رسیده یا اوج تازه این رویارویی، تنها در حد یک زورآزمایی دیگر باقی خواهد ماند؟
پاسخ این سوال را بازیگرانی می دهند که دیر زمانی از ماه عسلشان گذشته و پذیرفته اند که دیر یا زود باید از هم جدا شوند؛ آن هم به شکلی که کمترین خسارت را خود و بیشترین هزینه را متحد دیروز و رقیب امروز تقبل کند.