نگاهی دیگر؛ آیتالله خامنهای و ماجرای مرگ قذافی
اکبر گنجی
روزنامه نگار و پژوهشگر
سرهنگ قذافی یکی از خشن ترین رهبران چهار دهه گذشته جهان بود. رهبر مادام العمری که خودکامه حکومت می کرد و مخالفانش را به طرزی وحشیانه نابود می ساخت. اما طرز کشتن او صدای اعتراض به حق نهادهای حقوق بشری را بلند کرد.
محل نزاع روشن بود: حقوق بشر امری همگانی است و مجرمان و جنایتکاران هم باید عادلانه محاکمه و مجازات شوند. هیچ کس مجاز نیست به طور خودسرانه مجرمان را مجازات کند. دادگاه ها برای همین به وجود آمده اند. در جوامع دموکراتیک، جنایتکاران نه تنها از خبره ترین وکلا استفاده می کنند، بلکه در دادگاه علنی و با حضور هیأت منصفه محاکمه و مجازات می شوند. تفاوت اروپا با بسیاری از ایالت های آمریکا این است که مجازات اعدام را به کلی ملغی ساخته است.
این که جنایتکاری را زنده دستگیر کنند و در خیابان و بیابان به آن شکل با چاقو به جانش بیفتند و با تیر خلاصش کنند، با حقوق بشر مدرن تعارض دارد، اگر چه با اشکال انتقام گیرانه اعصار کهن سازگار است. نهادهای بین المللی حقوق بشری از همین زاویه به این امر اعتراض کردند.
از سوی دیگر، این نوع رفتارها، سنت شکنانه و ویران ساز اخلاق عمومی است. توسل به این نوع اقدامات ممکن است در ابتدأ استثنایی به شمار رود، ولی رفته رفته آن را به رویه و سنت مبدل می سازد.
در ابتدای انقلاب ایران آیت الله خمینی بارها تکرار کرد که مجرم نیاز به دادگاه ندارد، دادگاه برای "متهمان" است و از آنجا که زمامداران رژیم شاه "جنایتکار" هستند، به محض احراز هویت باید اعدام شوند.
این چنین بود که صادق خلخالی در به اصطلاح دادگاه هایی که برپا کرد، حکم اعدام حدود پانصد تن از زمامداران رژیم پیشین را صادر کرد.
حال ببینید که آیت الله علی خامنه ای با مرگ قذافی چگونه برخورد کرده است. او در سخنرانی ۱۱ آبان ۹۰ به مناسبت سالگرد ۱۳ آبان گفته است: "اینها در شمال آفریقا شکست خوردند؛ حسنى مبارک را نتوانستند حفظ کنند، بنعلى را نتوانستند حفظ کنند -اینها همه مزدورهاى آمریکا بودند، اما ملتها بر اینها فائق آمدند- در لیبى، رفیقشان قذافى را نتوانستند حفظ کنند. تا همین آخر هم، قبل از مرگ ذلیلانه قذافى، اینها ارتباطاتى داشتند، شاید بتوانند با هم تفاهم کنند".
"آیت الله خامنه ای نه تنها به لیبی رفت و با قذافی دیدار کرد، بلکه در آن دوران سخنان تأیید آمیزی در مورد او بیان داشت. با توجه به انتشار وسیع آن عکس ها و سخنان، احتمالاً رهبر جمهوری اسلامی این موضع را در مورد مرگ قذافی ابراز کرده تا هرگونه نسبتی بین خود و او را انکار نماید"
بدین ترتیب مشاهده می شود که آیت الله خامنه ای "مرگ ذلیلانه قذافی" را روا می داند و وی را تحقیر می کند.
اینک فرض کنید که مردم ایران، انقلابی دیگر برپا کنند و این رژیم را سرنگون سازند و آیت الله خامنه ای را بازداشت کنند. در این صورت آیا کشتن مقامات جمهوری اسلامی به شیوه سرهنگ قذافی مجاز خواهد بود؟
آیت الله خامنه ای هم زمامدار مادام العمری است که مطابق تشخیص خود حکومت می کند و همچون قذافی با مخالفانش به شدت برخورد می کند.
او در عین حال این نوع کشتن زمامدار خودکامه مادام العمر را روا می داند.
این در حالی است که حداقل میلیون ها تن از ایرانیان خشم و کینه ای عمیق از او به دل دارند، زیرا معتقدند که او کشور را با خطرات عمده ای مواجه ساخته است.
روشن است که من مخالف کینه و انتقام و مجازات های ناعادلانه خارج از حقوق بشر هستم. روشن است که با کینه و خشم و انتقام نمی توان دموکراسی ملتزم به حقوق بشر ساخت.
مطابق ماده ۱۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر: "هر کس که به بزهکاری متهم شده باشد، بی گناه محسوب خواهد شد تا وقتی که در جریان یک محاکمه علنی که در آن کلیه تضمینهای لازم برای دفاع او تأمین شده باشد، تقصیر او قانوناً محرز گردد".
به تأیید تلویحی شیوه کشتن سرهنگ قذافی از سوی آیت الله خامنه ای از زاویه دیگری هم می توان نگریست. او با این تأیید، در واقع شیوه برخورد مأموران لباس شخصی حکومت خود را با مخالفان به طور علنی تأیید کرده است.
پروژه موسوم به "قتل های زنجیره ای" را همه به یاد دارند که در آن مخالفان حکومت را به شیوه ای خشونت آمیز از میان می بردند. ده ها تن از مخالفان هم در خارج از کشور ترور شدند.
حکومت های دیکتاتوری به طور طبیعی دست به سرکوب مخالفان می زند، اما لزوماً همه آنها مخالفان را ترور نمی کنند. رهبران چنین حکومت هایی هم در منظر عمومی به گلوله بستن رهبر مادام العمر دیگری را تأیید نمی کنند.
یک احتمال دیگر هم برای این تأیید می توان در نظر گرفت. سرهنگ قذافی روابط گسترده ای با رهبران جمهوری اسلامی داشت. اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود به تفصیل توضیح داده است که چگونه قذافی در طول جنگ موشک های اسکاد در اختیار ایران قرار می داد.
آیت الله خامنه ای نه تنها به لیبی رفت و با قذافی دیدار کرد، بلکه در آن دوران سخنان تأیید آمیزی در مورد او بیان داشت. با توجه به انتشار وسیع آن عکس ها و سخنان، احتمالاً رهبر جمهوری اسلامی این موضع را در مورد مرگ قذافی ابراز کرده تا هرگونه نسبتی بین خود و او را انکار نماید.