نقدی بر تغییر رفتار امثال عباسی و ده نمکی: صادرات دختران ایرانی تعطیل، آی پی ها به کار افتاد


نقدی بر تغییر رفتار امثال عباسی و ده نمکی:
صادرات دختران ایرانی تعطیل، آی پی ها به کار افتاد

آینده نیوز : حسن عباسی با مسعود ده نمکی یک ویژگی مشترک دارند و آن مشهور شدن برای به چالش کشیدن مشکلات اساسی مردم تحت عنوان عدالت خواهی و مبارزه با فقر و فساد و تهاجم فرهنگی بود؛ اما به مصداق «گر به دولت برسی، مست نگردی مردی...»، این طیف نیز به قدرت رسید تا مشخص شود نماینده این گروه تا چه میزان توان عمل به این شعارها را دارد. اما وقتی مشخص شد مشکل تنها از چهار دولت قبل نبوده و این دولت نیز نمی تواند فقر و فساد و فحشا را ریشه کن کند، این طیف رنگ عوض کردند و حالا به روزی افتاده اند که تنها از آدم فضایی ها برای نسبت دادن علت ضعفهایش بهره نگرفته اند!

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی «آینده»؛ امثال مسعود ده نمکی و حسن عباسی که عمری بر سر سفره عدالت نان خورده اند و همواره داد و فریادشان به خاطر "فقر و فحشا"، "ندارها" و مولا ویلا نداشت بلند بود، امروز با وجود رسوایی اختلاس 3هزار میلیاردی دچار سکوتی مرگبار شده اند، اما آیا تعداد صفرهای اختلاس زبان آنها را بند آورده یا آن که مانند سابق که با توصیه برخی هاشمی و خاتمی و قالیباف را به بهانه اشرافی گری و فساد اقتصادی به باران ناسزا می گرفتند، دیگر خبری از تشنگان یقه سفید عدالت نیست تا با دادن پاکتها و پروژه های نان و آب دار یا تریبون رسانه ملی خون امثال ده نمکی و عباسی را برای دفاع از عدالت به جوش اورده و موجب پاره شدن یقه آنها شوند.

در دولت های پنجم و ششم پتکی نیاز بود تا بر سر دولتمردان وقت و رئیسشان هاشمی رفسنجانی فرود بیاید و در شرایطی که کشور پس از جنگ در حال نوسازی بود و بسیاری از صنایع با خاک یکسان شده بود و یا راه اندازی مجددش از بازسازی اش زمان کمتری می برد، برای افزایش نرخ محصولات و تورمی که کنترلش به دلیل وضعیت آن دوران کار ساده ای نبود، دولت زیر بار شدیدترین انتقادات قرار داشت و از همان زمان این پتک کوبیده شد و انواع شعارها، توهین ها و جوک ها ساخته شد و البته دولتهای وقت هیچ گاه حریف این گروه که نقش پتک را برعهده گرفته بودند، نشد و تنها برخوردی که با این عده صورت پذیرفت، توقیف انگشت شمار برخی مطبوعات بود که البته بلافاصله کنارش با همان کادر، نشریات تازه ای علم می کرد و تکرار ... .

برخلاف آنچه برای نسل 17، 18 ساله امروز روایت می شود، فضا به مراتب بازتر بود، کما این که بسیاری از رسانه های اصلاح طلبی که بعدها توقیف شد و تعداد قابل توجهی از رسانه های اصولگرا در آن دوران جان گرفت و فضا از چند روزنامه سیاه و سفید به روزنامه های رنگی با تیراژهای چندصدهزار نسخه ای رسید و طنز نیز رواج شایانی داشت که نمونه اش گل آقا بود که جز هاشمی به واسطه لباس روحانیت، تمام کابینه در متن طنزش بودند و کارتون های گل آقا هنوز تازگی و جذابیت دارد و همچون دوره های بعد نبود که برای درج کاریکاتوری از یک مقام غیرورحانی نیز نشریه توقیف شود.

در دوران اصلاح طلبان که خط تخریب هاشمی توسط اشخاصی چون اکبر گنجی آغاز شد، مشخصاً فضا تغییر نکرد و این پتک بزرگتر نیز شد حالا اشتباهات دولت چپ ها با دولت هاشمی جمع بسته می شد و هر مشکلی به دولت های پنجم و ششم و هفتم و هشتم نسبت داده می شد؛ انگار اصلاح طلبان و این طیف یک دشمن مشترک داشتند و آن هاشمی رفسنجانی بود.



این دوره همان دورانی است که عده ای صرفاً با رزومه حضور در جبهه های جنگ مدعی شدند و به عنوان وکیل مدافع مردم بر تمام دولت های قبل تاختند که بخشی از گفتارهایشان درست بود و به همین دلیل مورد توجه قرار گرفت. این اشخاص بیش از هر زمان در این دوره بولد شدند. حسن عباسی یکی از اینها بود که اصلاً معلوم نبود چند هفته یا چند ماه در کدام خط عملیاتی حضور داشته اما وقتی در دوران چپ ها فیلم سخنرانی اش منتشر شد که از تهاجم شدید فرهنگی سخن می گفت و خودش را بالا و پایین پرتاب می کرد که بگوید در دولت های خاتمی و هاشمی که روحانی هستند، دختران ایرانی به امارات صادر شده، خیلی ها گفتند او حرفش درست است و کسی تصور نمی کرد وقتی عباسی می گوید چرا به علی دایی مدال شجاعت داده شده، در حال مانور تبلیغاتی برای ضایع کردن یک طیف و نه عدالت خواهی است. همین خط را با موضوع فحشاء و صادرات دختران و عدالت خواهی تجاری، یک نفر دیگر هم به عنوان تابلوی یک گروه رفت.

مسعود ده نمکی که نشریات شلمچه، جبهه و صبح دوکوهه را اداره می کرد، به یک باره سر از مستندسازی درآورد و «فقر و فحشا» را ساخت و مشخصاً فقر، فساد و فحشاء را یک زنجیر و عامل شکل گیری حلقه ها و اتصال این زنجیر را دولت بیان کرد، به واسطه عبور از خطوط قرمز آن دوران نظام، مستندش گل کرد و این گونه بود که فقر و فحشاء با شمارگان غیررسمی صدهاهزار نسخه ای در بازار خیابانی توزیع شد و همزمان با کوبیده شدن دولت اصلاحات، ده نمکی به عنوان یک عدالت طلب مطرح شد و حتی رفقایش با مایکل مور مقایسه اش کردند!

ده نمکی در کنار این «کدام استقلال، کدام پرسپولیس» را با هدف نشان دادن فقر جامعه و جنگ قدرت ساخت؛ فیلم هایی که اگر یک مستندساز معمولی که عادلانه و حرفه ای تر ساخته بودشان، شاید هنوز داشت به جرم سیاه نمایی دوران حبسش را سپری می کرد و البته ده نمکی کارت بلانش دارد و اتفاقی برایش نیفتاد!

با روی کار آمدن دولت دهم، اینها که دیگر خودی هایشان به قول فیلم مکس، در "مصدر امور" قرار گرفتند، نمی توانستند از دولت جدید انتقادات جدی کنند. برای همین نشریه صبح دوکوهه که خبر انتشارش در سال 86 توسط ده نمکی منتشر شد، هنوز انتشار نیافته و علی الظاهر مسعود و دوستانش هنوز در حال تدارک برای نشریه ای هستند که به اسم عدالت خواهی برای کمترین مسائل دولت ها را به توپ می بست و حتی بسیاری از اهالی رسانه در پی آرشیو این روزنامه ها هستند تا به انتشار مطالبش با تاریخ روز بپردازند و شعارهایی که این طیف داده اند و حالا که رفقایشان سرکارند، صدبرابرش را می توان گفت، اما دیگر امثال ده نمکی یادآوری نمی کنند را بار دیگر بازخوانی نمایند. ده نمکی مشغول تجارت شد و مردمی که ذهنیت فقر و فحشا را داشتند برای تماشای فیلم سینمایی اخراجی های 1 به سالنها کشاند و جوکر شد و باقی ماجرا را هم که همه می دانند.

حسن عباسی و امثال او نیز که تا دیروز نگران فقر و فحشاء و فروش زنان و دختران ایرانی به عربهای امارات متحده عربی بودند، انگار همچون ده نمکی متوجه شدند مشکلات برطرف شده و نرخ صادرات دختران همچون نرخ فقر و مفاسد اجتماعی و فرهنگی به صفر رسیده که سراغ مسائل دیگری رفته اند. دیگر دولت خوب شد و همه مشکلاتی که تا صبح روز قبل از روی کارآمدن دولت نهم و دهم، متوجه دولتمردان بود، بر اثر دست های پشت پرده و خارجی هاست و این گونه بود که توهم توطئه شکل گرفت و چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.

عباسی در این مقطع از یک چهره مدعی عدالت خواهی و منتقد دولت ها به یک "منتقد فیلم" تحول پیدا کرد و ادعای کشف نشانه شناسی در سینما را کرد که سالها قبل از طرح این ادعا، ده ها منتقد مشهور جهان، این نشانه شناسی ها را در قالب کتب متعدد تدوین و ارائه کرده اند و این گونه بود که عباسی نیز با طرح ادعاهایی که اکثراً بر پایه توهم توطئه بود، مشکلات کشور علی الخصوص ابتذالی که با کنار زدن اصلاح طلبان بیشتر نیز شده را دیگر به گردن دولت نمی انداخت و عمده مشکلات را از Media (رسانه) و Entertainment (سرگرمی) علی الخصوص فیلم ها و اثراتش چون زنای ذهنی(!) معرفی کرد.

این تفکرات با بودجه های خاص پا گرفت و حتی برخی اشخاص که دیدند فضا فراهم است و مسائل خوبی است، از عباسی نیز سبقت گرفته و بابت سخنرانی هایشان پولهای خوبی نیز دریافت کردند. نسبت دادن ساده ترین مشکلات کشور در دوره دولت نهم و دهم به عوامل بیگانه و سازمان های جاسوسی و ایلیمون ها و فراماسونرها و صهیونیست ها، توسط کسانی که مشکلات دولت های پیشین را تا حد یک فاجعه برجسته می کردند، خود یک فاجعه بود و بخشی از مردم که ده نمکی یا عباسی را به عنوان عدالت طلب می خواندند، دیگر حنای این عده برایشان رنگی ندارد و آنها که محتسب و مست گیر بودند، خود فراری از محتسب هستند.

«آینده» به سهم خود بارها آشفته گویی ها و تناقضات رفتاری این عده را که نشان می دهد بویی از عدالت خواهی نبرده اند، مرور کرد و یادآور شد همان گونه که دست اندرکارانش در «بازتاب» از دولت های هاشمی و خاتمی به شدت انتقاد می کردند، از دولت های احمدی نژاد نیز انتقاد کرد و رنگ عوض نکرد و البته در این دوازده ساله هزینه استقلال رایش را داده است و صبح و عصر تریبون های مختلف در اختیارشان قرار نگرفته است.

آخرین ادعای این اشخاص، اظهارات تازه عباسی بود که البته در چند نوبت دیگر نیز بر روی آنها مانور داده بود و آن در مذمت اینترنت و خطرناک بودنش است. او در ادعایی خنده دار گفت: «چشم فرد کاربر دستگاه لپ‌تاب و یا رایانه توسط وب‌کم‌‌ها اسکن می‌شود و اثر انگشت وی نیز ضبط می‌شود، حتی صداهای شما نیز توسط windows و نرم‌افزار‌های طراحی شده این سازمان ضبط می‌شود و با وصل شدن اولین بار شما به اینترنت، کد 13 رقمی برای ID مورد نظر در سازمان NSA تعریف می‌شود و همه کارهایی که شما توسط این کامپیوتر انجام می‌دهید، ضبط و ثبت می‌شود... باید اطلاعات خود را در اینترنت مخدوش کنید، ID خود را خیلی مشخص نکنید. لذا می‌توان در فضای سایبر بود، ولی قواعد ساخته شده توسط دستگاه‌های امنیتی دشمن را مخدوش و به استراتژی‌ او حمله کرد...»

و او البته پیش از این نیز در تحلیلش از فیلم آواتار به خاکی سریال «24» زده بود و ضمن طرح همین ادعاها برای مستنداتش گفت بود: «از زمانی که سایت دانشگاه خود را باز می کنید می فهمند در چه رشته ای و در کدام دانشگاه در حال تحصیل هستید. و چند واحد پاس کرده اید. در زمانی که بلیط هواپیما می خرید هم همین موضوع مطرح است. تمام این اطلاعات در NSA ذخیره می شود. آقایانی که فکر می کنند اینها واقعیت ندارد بنشینند و سریال ۲۴ را ببینند. آنجایی که هر بار فوری می روند و اطلاعات می گیرند آن سایت NSA است. این قسمت در فصل دوم سریال ۲۴ وجود دارد. آن فردی که کودتا می کند و رئیس جمهور آمریکا را بر کنار می کند آن فرد وابسته به NSA است. وقتی آمریکا آنقدر خوف دارد که احتمال می دهد شخصی از این اطلاعات استفاده کرده و برای دولت آمریکا مشکل ساز شود. ما زمانی که این موضوع را اعلام کردیم 2 ماه بعد سرویس اطلاعاتی چین اعلام کرد که این موضوع درست است و ویندوز ها جاسوسی می کنند. و ما تا در این زمینه ضربه نخوریم بیدار نمی شویم. الان با شما کاری ندارند روزی که شما برای جامعه خودتان فرد مهمی شدید از این اطلاعات علیه تان استفاده می کنند. برای اینکه یک نمونه مثال بزنم باید بگویم که وزیر اطلاعات در جریان فتنه ۸۸ گفته بود که در زمان فتنه آمار پروازهای لندن تهران چند برابر افزایش یافته است.»

کاش حسن عباسی یک خط مستندات ارائه می کرد و این یکی را نیز به سریال 24 که یک تریلر تخیلی است نسبت نمی داد. اما جای تاسف دارد به کسی تریبون داده می شود که از این دست گفتارها با استناد به کتب فاقد مستندات و داستان سرایی ها، سر مردم را گرم کرده و یک عده ساده دل نیز باورش کرده و مریدش شده اند. حسن عباسی بد نیست بگوید چگونه سیستمی که میکروفن یا وبکم ندارد را می توان شنود کرد و توضیح نداده، چگونه می توان با ماوس، انگشتها را اسکن کرد و به آمریکا فرستاد؟! اگر او همین مورد آخر را هم توضیح دهد، کافی است چرا که دیگر در ایران نیاز به اسکن لیزری اثر انگشت در اداره جات و دیگر نهادها نخواهد بود و با ماوس امور ملت راه می افتد! البته مشخص نیست کدام بخش از ویندوز وظیفه ارسال اطلاعات به سازمان جاسوسی آمریکا را دارد و همچنین آیا سیستم های عامل اوپن سورس چون لیونکس که می توان سیستم عامل را تغییر داد نیز وسیله جاسوسی هستند؟!

اگر موضوع سر این است که می توانند مشخصات شما و سایت هایی که سر می زنید را متوجه شوند که شرکت ارتباطات زیرساخت که زیرساخت مخابراتی ایران و تمام ارتباطات اینترنتی غیرماهواره ای از مسیر ارتباطی اش رده شده و در این باره اطلاعات دارد نیز چنین قدرتی ندارد و تنها سایت هایی که به آنها مراجعه می شود، می توانند با یک کد ساده اطلاعات سیستم نرم افزاری و سخت افزاری و آی پی بینندگانشان و خبرهایی که در سایت می خوانند را داشته باشند که بسیاری از سایت های داخلی این امکان پیش پا افتاده را دارند. مخدوش کردن آی پی سیزده رقمی نیز کاملاً مسخره است، چرا که این عدد توسط مخابرات و سرویس دهندگان اینترنت داده می شود و کشورهای خارجی تنها می توانند مشخص کنند این آی پی برای ایران است و فعالیت های هر شخص با آی پی اش را تنها میزبانان اینترنت دارند و برخلاف آمریکا که هر آپی متعلق به یک نشانی است، در ایران ممکن است یک شخص ده ها آی پی داشته باشد و با توجه به استفاده از فیلترشکن و وی پی ان، به دلیل حجم فیلترینگ که هربار یک آی پی می اندازد، علی الظاهر قبل از حسن عباسی، استکبار جهانی را در شناسایی مان ناکام گذاشته ایم.

البته وقتی این گفتار کنار تحلیل کارتون های دسته چندم غربی و ارتباط دادن رابین هود با توطئه غربی ها و جنگ صلیبی جدید، معرفی آبراهامز کارگردان هالیوودی به عنوان فیلسوفی بزرگتر از هگل، کانت و حتی افلاطون و طرح های ادعاهای دیگر توسط این شخص قرار گیرد، می توان به نتیجه رسید که با چه اشخاصی طرف هستیم. شخصی که می گوید هر هفته نیویورک تایمز نامش را به عنوان "THE KISSINGER OF ISLAM" و "THE BIG BRAIN STRATEGIC"، ارشدترین استراتژیست جمهوری اسلامی معرفی می کند و بعد مشخص می شود افرادی چون امیر طاهری سردبیر سلطنت طلب روزنامه کیهان در پیش از انقلاب که شهره به دروغگویی است، برای استناد مقاله اش علیه ایران و ایران هراسی، دو بار نام عباسی را در مطلبی در بخش مطالب مردمی تلگراف و مقاله ای در نیویورک پست جمع کرده و به مراتب از این ادعاها همچون تبعیت سازمان جاسوسی چین از وی یا 500 سخنرانی در سال(!) می کند، چه باید گفت؟!

در هر حال کشور آزاد است و امثال این شخص هم می توانند حرف هایشان را بزنند و در نهایت نیز این ادعاها نقد می شود. اما چرا رسانه ملی و سیستم اجازه می دهد القاب کیلویی در کشور تقسیم شود. آیا آگاه نیستیم اگر محض کاسبی عناوین ارزشی چون عدالت خواه و مبارزه با فساد مورد بهره برداری قرار گیرد و عین ماجرای سه هزار میلیارد رخ دهد، چه اعتماد عمومی از دست می رود و یا اگر هر کس و ناکسی پرفسور، دکتر و استراتژیست خوانده شود و همچون حسن عباسی از برنامه های سیاسی و اقتصادی گرفته تا برنامه های فرهنگی و سینمایی آورده شود و اطلاعات این عزیز به خورد مخاطب داده شود و مخاطبان که هریک در حوزه ای تخصص دارند، به این شخص به عنوان استزاتژیست مورد تایید مجموعه بخندند، دیگر اعتباری برای چنین الفاظی نمی ماند؟

آیا خطری بزرگ تر از بی ارزش شدن واژه ها وجود دارد و روزی که این عناوین و شعارهای اصلی نظام با چنین بازیهایی توسط عده ای مدعی اعتبارش را از دست دهد، دیگر می توان با حرف، وضعیت را تثبیت کرد و اوضاع را بهبود بخشید؟ آیا طرح مسائل کاریکاتورگونه در قبال خطر دشمن جز اینکه در زمان اعلام خطری واقعی، آن خطر را نیز محصول تفکرات دون کیشوت گونه جلوه دهد، خاصیت دیگری خواهد داشت؟ حقیقتاً پشت زمین زدن واژه ها در مملکتمان چه دست هایی است که هرکس با هر عنوان و هر تابلو می آید و آن عناوین یا تابلوها را بی اعتبار می کند و گروه بعد همین بلا را سر تابلوها و عناوین ارزشمند دیگر می آورد و در نهایت نیز هیچ برخوردی با امثال اینها نمی شود؟

arash803 - سوئد - کارلسکرونا
هر که آمد بار خود را بست و رفت ما همان بدبخت و خوار و بی نصیب . زان چه حاصل جز دروغ و جز دروغ زین چه حاصل جز فریب و جز فریب ؟. یه مشت دزد بی شرف ! ، ننگ بر وجودتان.....
پنج‌شنبه 7 مهر 1390

real_patriot - آمریکا - واشنگتن
آخه یکی نیست به این بگه گوسفند تو کجا سریال 24 کجا
پنج‌شنبه 7 مهر 1390

zamanphp - ایران - اصفهان
دم نویسنده گرم
پنج‌شنبه 7 مهر 1390

amir58 - ایران - مشهد
منم بانظرنویسنده موافقم.دم هاشمی وخاتمی گرم که حداقل شادی ورفاه روواسه مردم میخواستند.
پنج‌شنبه 7 مهر 1390

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.