از غریزه بقا تا میل به خودکشی


از غریزه بقا تا میل به خودکشی

دویچه وله : طبق آمارسازمان بهداشت جهانی خودکشی سیزدهمین عامل مرگ در دنیاست. خودکشی علت اول مرگ و میر نوجوانان و افراد زیر ۳۵ سال نیز هست. چرا برخی به مرز دل کندن از زندگی می‌رسند؟ آیا افسردگی اولین گام در مسیر خودکشی است؟

همه می‌دانیم که خواهیم مرد، اما آنچه ما را به‌ خود مشغول می‌کند زندگی است. امید به آینده، دلبستگی به خانواده، شادی در کنار یاران، احساس امنیت اقتصادی و اجتماعی، پیشرفت شغلی، آرزوها، تعهدات فردی و عمومی و بسیاری نکات دیگر، میل غریزی به زندگی را رنگین‌تر می‌کنند.

اما همه در فراز و فرود زیستن یکسان نمی‌مانند. ناملایمات اجتماعی، ناکامی‌های شخصی یا ویژگی‌های روحی بسیاری افراد، انگیزه‌های بقا را از آنان می‌گیرد و چالش با زندگی را بی‌معنا می‌کند.

رضا کاظم‌زاده، روانشناس و پژوهشگر مسائل فرهنگی و اجتماعی مقیم بروکسل در گفت‌وگو با دویچه‌وله به عوامل و نمونه‌هایی می‌پردازد که انسان‌ها را به بن بست افسردگی و در نهایت اقدام به خودکشی می‌کشانند.

رضا کاظم‌زاده، روان درمانگر و پژوهشگر مسائل فرهنگی

دویچه‌وله: علم روانشناسی چه تعریفی از انسان در آستانه خودکشی دارد؟ خودکشی از نظر روانشناسی و علوم اجتماعی پدیده‌ای است که به سه عامل مهم ارتباط دارد: عوامل محیطی که شامل پدیده‌هایی چون بیکاری، جنگ یا مسائل مربوط به همه جامعه می‌شوند.

رضا کاظم‌زاده:

عوامل فردی عموما شامل اتفاقات غیرقابل پیش بینی هستند. یک سوم خودکشی‌ها توسط کسانی انجام می‌شود که بطور ناگهانی کار خود یا عزیزی را از دست داده‌اند یا با رویداد ناگواری روبرو شده‌اند که نتوانسته‌اند چاره‌ای برای آن پیدا کنند.

عامل سوم هم عامل شخصیتی است. برخی افراد به‌خاطر مسائل خانوادگی و شرایطی که در کودکی داشته‌اند، شکنندگی‌های روحی دارند و خیلی سریع‌تر در قبال مسائل بیرونی از خود واکنش نشان مید‌هند.

تقریبا همه محققان در قبال این سه عامل، اشتراک نظر دارند و البته ویژگی‌های هر جامعه و محیطی می‌تواند نقش یکی از این عوامل را برجسته‌تر کند.

آیا میل به خودکشی دلایل ارثی هم دارد؟ عنوان می‌شود که اگر یکی از والدین خودکشی کرده باشد، احتمال خودکشی در فرزند بالا می‌رود.

تحقیقات ده سال گذشته در علم ژنتیک و بیوشیمی، این فرضیه را مطرح کرده که عوامل ارثی هم در رویکرد خودکشی دخیل هستند. فقط مسئله این است که این رابطه‌ها همه آماری هستند، نه علت و معلولی.

تنها در این حد می‌توان گفت که امکان افزایش خودکشی نزد کسانی که در خانواده‌شان کس دیگری خودکشی کرده وجود دارد. اما این می‌تواند تاثیر روحی یا نوعی الگوبرداری هم باشد. از طرف دیگر وقتی کسی در یک خانواده خودکشی می‌کند، حتما این خانواده مشکلاتی دارد. اما به‌طور قطع نمی‌توان در مورد ارثی بودن میل به خودکشی حرف زد.

هم‌چنین عنوان می‌شود که سیگار و الکل و مواد مخدر هم افراد را برای اقدام به خودکشی مستعدتر می‌کنند.

این در مواردی است که اعتیاد وجود داشته باشد. اعتیاد علاوه بر مشکلات جسمی و روحی، فرد را از زندگی معمولی دور می‌کند. دور شدن فرد از زندگی طببعی و اجتماعی نیز ریسک اقدام به خودکشی و استفاده از مواد مخدر و الکل را بالا می‌برد. این عوامل بطور متقابل روی هم اثر می‌گذارند .

در برخی منابع از رابطه هوش و خودکشی هم یاد شده است. آیا کسانی که باهوش‌ترند، بیشتر به خودکشی فکرمی‌کنند؟

نمی‌توان این را به عنوان یک فاکتور تعیین کننده دانست. برای تصمیم به خودکشی، عوامل وشرایط مختلفی دست به دست هم می‌دهند. در کشورهای غربی زمانی بوده که مثلا شرایط تیزهوشان را در نظر نمی‌گرفته‌اند، طبعا این افراد خود را در مدرسه با بچه‌های عادی هماهنگ نمی‌دیده‌اند. اما الان سعی می‌شود برای کسانی که مشکلات هوشی دارند یا زیادی باهوش هستند، مدارس و آموزش جداگانه در نظر گرفته شود. نمی‌توان هوش را یک فاکتور تعیین‌کننده دید.

درمورد هنرمندان و نخبگان و روشنفکرها چه؟ گفته می‌شود که حساسیت‌های بالای آن‌ها، افسردگی و احساس پوچی را در آن‌ها را تشدید می‌کند.

من فکر کنم که این بیشتر از آن‌که مربوط به حساسیت افراد باشد، به محیط اجتماعی آن‌ها باز می‌گردد. یک هنرمند، یک نویسنده یا یک محقق احتیاج دارد از سوی اجتماع و اطرافیان خود به رسمیت شناخته شود. در جامعه‌ای که متفکر و نویسنده و هنرمند آزاد نیست یا کارش با ارزش تلقی نمی‌شود، مسلما ریسک افسردگی که یک فاکتور روانی مهم اقدام به خودکشی است، بالا می‌رود.

به رسمیت شناخته شدن یک نیاز عمومی در انسان‌ها و بی‌توجهی به این نیاز، موجب افسردگی و انزوا و بالا رفتن ریسک خودکشی می‌شود

درست مانند این است که شما از فردا در ایران بگویید مدارک همه کسانی که از فلان دانشگاه دکترا گرفته‌اند، اعتباری ندارد. مسلما در میان کسانی که این موضوع به آن‌ها مربوط می‌شود، درصد افسردگی یا میل به خودکشی بالا می‌رود اما نمی‌توان این رابطه را برقرار کرد که هر کس در این دانشگاه درس خوانده، تمایل‌اش به خودکشی بیشتر است.

از سوی سازمان بهداشت جهانی اعلام شده که خودکشی عامل اول مرگ و میر نوجوانان و جوانان زیر سی سال است. چه رابطه‌ای بین سن و خودکشی هست؟

اول باید توضیح داد که آمار نسبتا دقیق در این زمینه‌ها بیشتر در غرب هست و گفته‌های ما بر اساس همین آمار است نه کشورهایی که آمار دقیقی از آن‌ها نداریم.

بر اساس این آمار، بیشتر جوانان زیر سی سال یا افراد بالای ۶۵ سال اقدام به خودکشی می‌کنند. طبق آمار می‌توان این را هم گفت که در ۵۰ سال گذشته تعداد خودکشی به مرور بین جوانان ۲۰ تا ۴۰ سال افزایش یافته است. دلیل این افزایش را هم پژوهشگران به احساس ناامنی شغلی و نداشتن آینده روشن یا بیکاری ربط می‌دهند. در مورد پیرترها هم موضوع تنهایی و بیماری‌های مربوط به کهولت عامل اصلی تلقی می‌شود.

آیا هر کس اقدام به خودکشی می‌کند، لزوما افسرده و شکست‌خورده و تنها و بیمار است؟ انگیزه آنی در این میان نقشی ندارد؟

انگیزه آنی هم هست اما در اکثر موارد، بین لحظه‌ای که فکر خودکشی به ذهن کسی می‌رسد تا زمان اقدام، فاصله هست. در این فاصله، فرد به گزینه‌های مختلفی در مورد مشکل پیش آمده فکر می‌کند که خودکشی یکی از آن‌ها است. معمولا این طور است که فرد وقتی هیچ راه حل دیگری را پیدا نمی‌کند، اقدام به خودکشی می‌کند.

انگیزه‌های آنی برای خودکشی مربوط به مواردی هستند که اتفاقی کاملا غیرمترقبه و آنی مانند از دست دادن عزیزی یا از دست دادن شغل پیش می‌آید.

یکی از باورهای رایج این هست که هر کس دستکم یک بار در زندگی، به خودکشی فکر کرده است. این تصور پذیرفتنی است؟

نه! الان در سطح جهان گفته می‌شود که به‌طور متوسط از هر ۱۰۰ هزار نفر در دنیا، ۱۵ نفر اقدام به خودکشی می‌کنند. آمار دیگری می‌گوید که در مجموع اقدام به خودکشی بین ۱۰ تا ۲۰ برابر بیشتر از میزانی است که به دست ما می رسد. حال شما اگر این آمار را ۲۰ برابر هم بکنید، یعنی ۳۰۰ نفر در صد هزار نفر و این نشان مید‌هد که بخش اعظم جمعیت دور و بر ما اقدام به خودکشی نکرده است.

اما همانطور که شما در اول هم اشاره کردید، اولین عامل مرگ و میر ناشی از یک عامل خارجی در جهان ما، خودکشی است. یعنی این حتی از آمار تلفات جنگ و جنایت معمولی هم بیشتر است.

در ضمن باید گفت که برخی کشورها مانند فرانسه، از اواخر دهه نود مبارزه با خودکشی نزد جوانان را تبدیل به یک اولویت اجتماعی کردند و ده سال بعد وقتی آمار گرفتند دیدند که توانسته‌اند با یک‌سری اقدامات پیشگیرانه، نرخ خودکشی قبلی را ۲۸ درصد پایین‌تر بیاورند. یعنی شرایط اجتماعی، آموزش والدین یا دقت افراد و سیستم آموزشی می‌تواند تاثیر خیلی مهمی در تغییر نرخ خودکشی بگذارد.

همه مذاهب خودکشی را گناه کبیره و بسیار مذموم می‌دانند. اما چگونه است که این‌همه نزد مسیحی‌ها و مسلمانان و یهودی‌ها خودکشی دیده می‌شود؟

به‌هرحال اعتقادات همیشه برای اتفاقاتی که در زندگی برای افراد می‌افتد یا برای شکنندگی‌های فردی و اجتماعی افراد کفایت نمی‌کنند. به‌نظر من مذهب می‌تواند هر دو نقش بازدارنده یا محرک را بازی کند. خیلی وقت‌ها مذهب خودکشی را نفی می‌کند اما از طرف دیگر همین احساس گناه ناشی از اعتقادات مذهبی، موجب فشار بیشتر به فرد می‌شود و این خودش زندگی را دشوارتر کرده و ریسک اقدام مجدد به خودکشی را افزایش می‌دهد.

در ارتباط با خودکشی باید از دو چیز احتراز کرد: اول آن‌که آن را تابو بدانیم و بگوییم اصلا نباید در باره‌اش حرف زد. این باعث احساس گناه، تنهایی و انزوای هرچه بیشتر فردی می‌شود که به خودکشی فکر می‌کند.

از طرف دیگر نباید این را به چشم موضوعی پیش‌پاافتاده دید. در جوامع غربی آدم از خانواده‌ها می‌شنود که وقتی اقدام به خودکشی در جوانان می‌بینند، آن را ساده کرده و به بحران‌های دوره نوجوانی ربط می‌دهند یا می‌گویند می‌خواهد جلب توجه کند. ساده کردن یا تابو کردن موضوع خودکشی نادرست است.

کسی که در آستانه خودکشی قرار دارد، چه علایمی از خود نشان مید‌هد؟

بی‌خوابی و بی‌اشتهایی فرد علایمی هستند که می‌توانند زنگ خطر باشند. فرد مدام احساس خستگی دارد، اعتماد به‌نفس ندارد و احساس گناه و انزوا و ناتوانی و بدبختی می‌کند. عمومی‌ترین عامل و حالت در اقدام به خودکشی، افسردگی است. اتفاقات ناگوار و غیرمترقبه و اعتیاد نیز خیلی دخالت دارند.

آیا انگیزه‌های خودکشی یا روش خودکشی نزد زن و مرد متفاوت هستند؟

معمولا در اکثر کشورها از نظر آماری تعداد زنانی که خودکشی می‌کنند از مردها بیشتر است. در اروپا زنان چهارده برابر مردان اقدام به خودکشی می‌کنند، اما تعداد خودکشی ‌های موفق نزد مردان دو برابر است. مردان از روش‌های رادیکال‌ترمانند گلوله و دار زدن استفاده می‌کنند و زن‌ها اکثرا دارو می‌خورند.

پیام بسیاری خودکشی‌ها به بن‌بست رسیدن است

البته مسائل آماری، نمی‌توانند توضیح دهند که چرا زنان از روش‌هایی استفاده می‌کنند که امکان مردن در آن کمتر است. آمار تنها تفاوت میان زن و مرد را نشان می‌دهد. تغییر شرایط اجتماعی دراروپا، هم نوع خودکشی‌ها را تغییر داده و هم تفاوت‌های بین دو جنس را. این‌که زن‌ها به صورت حداقلی هم که شده، به یکسری حقوق برابر دست یافته‌اند، باعث شده که تا حد زیادی میزان خودکشی در زنان کمتر شود.

چگونه می‌توان به فردی که افسردگی شدید دارد یا حرف خودکشی را می‌زند، کمک کرد؟

باید از نصیحت آدم افسرده و ناامید پرهیز کرد. درس اخلاق دادن بیهوده است زیرا احساس ناتوانی و گناه را در فرد مبتلا تشدید می‌کند. نباید گفت همه از پس این مشکل برآمده‌اند و راضی هستند و تو چرا نمی‌توانی. مهم این است که از انزوای فرد جلوگیری شود. فرد باید بتواند از میل خود به خودکشی حرف بزند و کسی صحبت‌های او را گوش بدهد.

نباید مشکلات فرد افسرده و در آستانه خودکشی را کوچک کرد و دستکم گرفت و هم‌زمان نباید فکر کرد که صحبت کردن در این باره ممکن است قبح تصمیم به خودکشی را از بین ببرد و میل به آن را تشدید کند.

من دیده‌ام که بسیاری خانواده‌ها فکر می‌کنند اگر در این زمینه‌ها سکوت کنند، به نوعی کمک کرده‌اند. اما اگر فرد بییند که توسط دیگران فهمیده می‌شود و در مورد او دورادور قضاوت نمی‌شود، در حالش موثر خواهد بود.

در فرانسه تحقیق کرده بودند که حدود ۷۵ درصد کسانی که تصمیم به خودکشی داشته‌اند وقتی توانسته‌اند با کسی در این مورد حرف بزنند، تصمیم خود را تغییر داده‌اند.

یک بخش دیگر که مربوط به مسائل اجتماعی است، باید آموزگاران در مدارس با علایم خودکشی در دوران نوجوانی مانند افسردگی و انزوا و میل به تنهایی اشنا شوند و نسبت به آن حساسیت نشان دهند.

به‌هر حال پیام اقدام به خودکشی چیست؟ اعتراض، جلب توجه، یا انتقام گیری؟

دلایل خودکشی زیاد است. نه تنها شرایط روحی افراد، بلکه انگیزه‌ها و شرایط اجتماعی آن‌ها هم متفاوت است. مثلا ما می‌بینیم که وقتی دختری را در هند و افغانستان و پاکستان و ایران به زور شوهر می‌دهند، اقدام به خودسوزی می‌کند تا ناتوانی و رنج خود از این وضعیت را نشان دهد.

در روم باستان یا ژاپن، نوعی خودکشی بوده برای بازسازی شرافت فردی که مورد تحسین هم قرار می‌گرفته است.

در مذاهب ابراهیمی، خودکشی شدیدا با احساس شرم و گناه گره خورده و به یک مسئله اخلاقی تبدیل شده است. خودکشی در مذاهب ابراهیمی، نشانه دخالت در آفرینش یا بزدلی و برنیامدن از عهده مسئولیت‌های انسانی تلقی شده، نه نشان شهامت.

در نتیجه در شرایط و اجتماعات مختلف، خودکشی معانی مختلفی دارد که باید به هر کدام نگاهی جداگانه انداخت. اما پیام بسیاری از خودکشی‌ها به بن‌بست رسیدن است.

بسیاری اعتصاب غذا را هم که اخیرا نزد زندانیان سیاسی ایران رایج شده، نوعی خودکشی با گرسنگی کشیدن می‌دانند. به نظر شما پیام این رویکرد نزد کسانی که آرمان و هدف دارند چیست؟

این مشخصا یک پیام اجتماعی و سیاسی دارد و نشانه اعتراض است. از سوی دیگر، این نشانه قرار گرفتن در شرایط بسیار دشواری است که فرد تنها با اعتصاب غذا می‌تواند برای جلب نظر دیگران از آن استفاده کند.

در اعتصاب غذا قاعدتا کسی به مرگ فکر نمی‌کند، بلکه بیشتر تهدید به مرگ می‌کند که اگر به خواست‌هایش توجهی نشود، تا این مرحله پیش خواهد رفت. این یک پیام ناشی از رنج و درد و سرخوردگی فراوان است که فرد می‌خواهد آن را در پهنه همگانی برملا کند.

مبحوت - فنلاند - هلسینکی
هر چه تعداد روانشناسها بیشتر میشود آمار خودکشی هم بالا میرود. ترا به خدا برین یه شغل دیگه پیدا کنید.
سه‌شنبه 29 شهریور 1390

شیر بیشه مازندران - ایران - ایران
باید مرد روزهای سخت زندگی هم بود.
سه‌شنبه 29 شهریور 1390

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.