روزنامه های صبح امروز تهران در عنوان های اصلی خود از سقوط قذافی دیکتاتور لیبی خبر داده و در مقالات و تحلیل های خود از این که یک دیکتاتور از قدرت رانده شده ابراز خشنودی کرده اند.
ادامه کشمکش های سیاسی بر سر انتخابات مجلس آینده و انعکاس سخنان تازه محسن هاشمی درباره خطاهای محمود احمدی نژاد از جمله دیگر مطالب این روزنامه هاست که در عین حال از افزایش نرخ بهره بانکی نوشته و از آمار ضد و نقیض دولتی انتقاد کرده اند."بازگشت بورس به اول تابستان" تیتر اول دنیای اقتصاداست و جهان صنعت در صدر گزارش های خود نوشته "یارانه صنعت را بلوکه نکنید".
قذافی و شادمانی از سقوط او. کی در نوبت است؟
"سلام سرهنگ به پایان" تیتر اول شرق است، کیهان در عنوان اصلی خود ادعا کرده که "مردم لیبی با فریاد الله اکبر سقوط قذافی را جشن گرفتند" قدس هم خبر داده که "لیبی با الله اکبر سقوط قذافی را جشن گرفت" و تهران امروز گزارش داده که "خیمه قذافی فروریخت".
مصطفی ایزدی در روزگار نوشته در لیبی یک دیکتاتور دیگر عرب منتظر سرنوشتی چون صدام و بن علی و مبارک است؛ پهلوان پنبه هایی که پنبه آنان یکی پس از دیگری زده شد. هنوز دیکتاتورهای دیگری هستند که در دایره خشم ملتهای خود قرار دارند.
نویسنده تاکید کرده همین چهار نفری که در چند سال اخیر به مرور وارد عرصه دیکتاتوری شدند و در نهایت در راس حکومتهای استبدادی ایستادند و قدرت نمایی کردند، به عنوان چهره های انقلابی و ضدامپریالیست، خود را سوار اسب قدرت کردند؛ "چه با کودتا" چه با شیوه به ظاهر دموکراتیک.
مقاله روزگار نتیجه گرفته بیش از هر کس، روانشناسان باید علت یا علل این دگرگونی در حاکمان و قدرتمندان سیاسی را بررسی و اطلاع رسانی کنند اما در ظاهر امر به نظر میرسد قدرت، پدیده سمج، راضی کننده و شیرین است که رها کردن آن به نفع مردم، توانی بسیار بیشتر از توان رسیدن به قدرت میخواهد. قذافی سی چهل سال قبل چه کر و فری داشت. آمده بود پوزه امپریالیسم را بر زمین بمالد، آمده بود به حمایت از آزادیخواهان جهان درآید، آمده بود مردم دوست و مهربان و خدمتگزار باشد اما امروزه می بینیم که حفظ قدرت و ایضاً ثروت اولین هدف مقدس او بود؛ قدرت و ثروتی که اگر صرفاً در جهت پایداری یک دیکتاتور یا مستبد به کار گرفته شود، دیر یا زود به باد فنا می رود.
صادق زیبا کلام در روزگار نوشته د ر همه جای خاورمیانه صحبت آن است که بعد از لیبی و سقوط معمر قذافی، نوبت بعثی های حاکم بر سوریه کی میرسد؟ در همه جا البته به جز ایران که سخنی و حرفی از سوریه و مبارزه مردمش در محافل دولتی نیست. اما واقعیت این است که بخش عمدهای از دژ استبداد و خودکامگی در جهان عرب فرو ریخت.
به نوشته این استاد دانشگاه هیچکس تا همین چند روز پیش هم تصور نمیکرد فروپاشی یک رژیم ۴۲ ساله به این سرعت فرا برسد. اما به رغم بهت و ناباوری اعراب و مردم لیبی آن رژیم جان سخت، مسلح، مملو از تسلیحات و دارای دهها هزار نیروی امنیتی ویژه استخبارات افزون بر قوای مسلحه سقوط کرده است.
سقوط از دید شرق
داوود محمدی در شرق نوشته بررسی تحولات سیاسی کشورهای منطقه در قبال خیزشهای مردمی یافتههای قابل تامل زیر را نشان میدهد: اول این که حکومتهای سرنگونشده در دوره «پیشا انقلابی» به دلیل باور به گزارشها و آمار غیرواقعبینانه اطرافیان خود درباره وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه، از شناسایی و فهم مطالبات واقعی مردم خود عاجز بودهاند و در مراحل نخست مواجهه با تظاهرات پرشمار مردمی نیز به جای دادن پاسخ درخور به مطالبات مردم، راهکار اتکا به زور و بازداشتهای گسترده و نقض فاحش حقوق بشر را برگزیدند
دومین یافته این جامعه شناس این است که: رژیمهای اقتدارطلب در واکنش به بحرانها یکی از دو گزینه را انتخاب کردهاند: یا ساختار قدرت و سلطه خود را تحکیم میکنند و راه سرکوب را در پیش گرفته یا از در سازش درآمدهاند و با دادن برخی امتیازات رویه گشایش فضای سیاسی را پیش گرفتهاند تا بحرانها را پشت سر گذارند و ساختار قدرت خود را حفظ کنند.
نویسنده مقاله شرق پیش بینی کرده با لحاظ این تجارب بهزودی شاهد خواهیم بود آن گروه از دیکتاتورهای عرب که از هوش سیاسی و انعطاف کافی بهرهای دارند، رویای موفقیت سرکوب نظامی منتقدان یا اعتماد به پشتیبانی حامیان خارجی را به دست فراموشی خواهند سپرد و ناگزیر، روند تغییرات اصلاحی را از مرز وعده صرف عبور داده و گامهای اجرایی هرچند کوچک و لرزانی برای اقناع مخالفان خویش برخواهند داشت؛ گامهایی که متناسب با افزایش فشار مخالفان، بلندتر و جدیتر خواهد شد.
علی خرم در شرق نوشته فروپاشی یکی دیگر از دیکتاتورهای خاورمیانه با درد و رنج فراوانی بههمراه بود، ولی بیش از هفت ماه بیشتر طول نکشید. ۴۲ سال حکومت قذافی با عوامفریبی، ظلم و ستم، سرکوب مردم، تحمیق نخبگان و تحصیلکردهها، حیف و میل خزانه عمومی و کشتار بسیاری در حین خیزش هفتماهه اخیر و کشتار تعداد نامعلومی در دوران حکومتش همراه بود. شاید ظرف چند سال آینده مشخص شود قذافی چه کسانی و چه تعدادی را در زندانها و شکنجهگاههای مخوف خود سربهنیست کرده است.
به نظر این دیپلومات سابق قذافی هم همان توهم صدام را داشت که از نظر نظامی چنین و چنان است. به این طریق نیروهای خارجی را زمینگیر میکند، میایستد، میجنگد و همچون ناپلئون دوباره شرایط را بهنفع حکومت خود تغییر داده و چند ماه بیشتر بر سر مردم نگونبخت لیبی حکمفرمایی میکند. بقیه دیکتاتورهای خاورمیانه هم همین توهم را دارند، از بنعلی، حسنی مبارک، علی عبدالله صالح گرفته تا بشار اسد، اصولا نمیفهمند زمانه عوض شده و سال ۱۳۹۰ دیگر سال ۱۳۸۰ و حتی سال ۱۳۸۹ نیست.
الهه کولایی در سومین مقاله شرق نوشته این واقعیتی انکارناپذیر است که مردم کشورهای عربی در ماههای اخیر، با بهرهگیری از شرایط مناسب بینالمللی، توانستهاند به تلاشی خستگیناپذیر برای دستیابی به حقوق انسانی خود و برکنار کردن دیکتاتورها سامان دهند. آنچه در غرب آسیا و شمال آفریقا شکل گرفته، نشانههای دگرگونیهای گسترده و عمیقی است که همه جوامع بشری را در سالهای اخیر تحت تاثیر قرار داده است.
به نوشته این استاد دانشگاه آنچه در دهههای اخیر با «انقلاب ارتباطات» صورت گرفته، آگاهی روزافزون مردم در همه کشورهای کمتر توسعهیافته از فساد، ناکارآمدی و بیکفایتی حکومتهای دیکتاتوری و بسته است؛ فشارهای اقتصادی ناشی از بحرانهای جهانی، همراه با دشواریهای گوناگون سیاسی- اقتصادی جریانی را در سراسر کشورهای کمتر توسعهیافته به حرکت درآورده که انفجار مطالبات انسانی سرکوبشده در این جوامع از درون آن صورت گرفته است. دولتهای عربی که در گروه کشورهای کمتر توسعهیافته جهان قرار دارند، به حکم سطح توسعه پایین خود، از برآورده کردن نیازهای اساسی مردم خود بازماندهاند.
حکومتی آزاد بعید است
پویا جبل عاملی در سرمقاله دنیای اقتصاد و در تحلیلی اقتصادی پیرامون سقوط قدافی پرسیده فردای لیبی چگونه خواهد بود؟ و نوشته برای پیشبینی این گزاره سعی کرده تا از الگوی اقتصاد – سیاسی استفاده شود و آینده را بر مبنای بیشینهسازی منافع نیروهای سیاسی درگیر، پیشبینی کند.
نویسنده اقتصاددان معتقد است: رژیم قذافی چون هر دولت مستبدی وابسته به یک گروه وفادار بود و به نظر میرسد که بهرغم جلوه بیرونی شخصیت قذافی که حکایت از مردی سبک سر داشت، وی هوشمندانه و حتی تا آخرین لحظه توانسته حمایت این گروه وفادار را داشته باشد. در حقیقت فراتر از تامین مادی این گروه وفادار برای استحکام نظام استبدادی و بیشینهسازی دوره زمامداری، قذافی با مقاومت خود تا آخرین لحظه، توانست حداکثر وفاداری را از گروه حامیانش بخرد. به این معادله این متغیر را هم اضافه کنید که مخالفان تنها با کمک مستقیم خارجی توانستند به پیروزی برسند.
به نظر سرمقاله دنیای اقتصاد فراتر از خطر گروه وفادار به دولت پیشین و مشروعیت ناقص گروههای مخالف امروز، مساله بزرگ دیگری که برای لیبی وجود دارد، عدم توسعهیافتگی نهادهای مدنی است. این عدم توسعه یافتگی باعث آن است تا برای بسیاری از تحلیلگران وجود حکومتی دموکراتیک برای لیبی همراه با شک و تردیدی عمیق باشد. حقیقت نیز آن است که لیبی هیچ کدام از مولفههای اجتماعی – اقتصادی را برای داشتن جامعهای باز دارا نیست. کشوری نفتخیز و قبیلهای که حاکمانش چون اعصار گذشته به زور شمشیر به حکومت رسیدهاند. از چنین معجونی هر چه درآید بعید است که حکومتی آزاد سر برآرد.
نگاه های ترسناک قدافی
علی محقق در سرمقاله ابتکار نوشته این پایان داستان لیبی نیست. لیبی کشوری قبیلهای است. بیش از ۹۰درصد مساحتش را بیابان و بیش از ۹۰درصد امور اجتماعی جماعتش را رسوم قبایلی تشکیل میدهد. قذافی در همه ۴۲سال گذشته، لیبی را متفاوت با همه نظامهای حکومتی معمول در جهان، به پشتوانه دلارهای نفتی و با موجسواریهای رندانه و ترفندهای خاص و براساس نظام حکومتی مندرآوردی خود اداره میکرد.
در این مقاله آمده اما با استقرار انقلابیون پیروز و شورای حکومتی انتقالی در بابالعزیزیه، از همین امروز همه شهروندان، از بادیهنشینهای اطراف سبها و کویرهای جنوب گرفته تا ساکنان حوالی پالایشگاههای زاویه و زلیتن در شرق و غرب، از شهیددادگان بنغازی و مصراته تا هواداران دوآتشه قذافی در ماههای گذشته، باید مشق غریب دموکراسی کنند.
به نوشته ابتکار اگرچه لبخندها و نگاههای ترسناک دیکتاتور از بیلبوردهای شهر پایین آورده شده، اما جغد شوم انتقامجوییهای فردی و قبایلی و خانوادگی، همچنان بر ویرانههای طرابلس هوهو میکند و کبوتر غریب، نهیف و تازهوارد آزادی و دموکراسی را که پا به پای مبارزان به پایتخت آمده، میترساند.
اسارات امام موسی و بی تحرکی تهران
مردم سالاری در سرمقاله خود نوشته امروز، انقلا بیون لیبی در طرابلس با پرچم ۳ رنگ این کشور در خیابان هایی رژه می روند که تا دیروز نقطه رجزخوانی دیکتاتور دیوانه بود.دیکتاتور لیبی که مخالفانش را مزدور خارجی و موش قلمداد می کرد امروز همچون یک موش به سوراخی خزیده است تا گمانه زنی ها درباره سرنوشت او داغ شود.
به نظر این روزنامه ایرانی ها که پیش از آنکه بسیاری از کشورهای جهان پی به رذالت اخلا قی قذافی ببرند یک فرزند خود به نام امام موسی صدر را در اسارت لیبی می دیدند شاهد بی تفاوتی نسبت به سرنوشت این رهبر شیعیان لبنان بودند. در طول این مدت هیچ تحرکی از سوی دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی ایران مشاهده نکردند، در حالی که ۳۲ کشور جهان پرچم قذافی را به زیر کشیدند و پرچم ۳ رنگ انقلا بیون را به رسمیت شناختند، هیچ موضعی اتخاذ نکردند تا جای خالی ایران به عنوان یک کشور مسلمان حس شود و برخی دیگر از دولت های اسلا می جای آن را تصاحب کنند.
سرهنگ منزل مبارک
محمد حسین روانبخش در مردم سالاری نوشته آسیاب روزگار به نوبت است و این روزها نوبت به سرهنگ معمر قذافی حاکم مسلط و صاحب جلال و جبروت لیبی رسیده که به سوراخ موش برود. سرهنگ عزیز ! منزل نو مبارک! اما راستی چی شد که صاحب حکومت مردمی لیبی از این جا سر درآورد؟
سرهنگ معمر قذافی سالها پیش از نردبان قدرت ودیکتاتوری (که دیکتاتورها اسمش را گذاشته اند حکومت مردمی) بالا رفت وچون دراین مدل نردبان نوردی صاحب مقامی در سطح المپیک بود، هر روز بالاتر می رفت. اطرافیانش هم تا همین دیروز دائم تشویقش می کردند: بالا، بالا، بالاتر، هر چی بالاتر بهتر، هر چی بهتر زیباتر! تعجب نکنید، درست است که این شعر برای بچه هایی است که چرخ و فلک سوار می شوند اما واقعیت این است که دنیای سیاست هم چیزی مثل چرخ و فلک است و بازیگران آن هم بچه هایی هستند که به نردبان قدرت دلخوش کرده اند!
به نوشته طنز نویس مردم سالاری سرهنگ هم مثل بقیه همکاران محترمش، بالا و بالاتر رفت، غافل از اینکه این نردبان خاصیت بدی دارد :این که تهش به جای اینکه به آسمان برسد، به سوراخ موش می رسد! حالا سرهنگ بیچاره به ته نردبان دیکتاتوری رسیده و بنا به اخبار رسیده با استخوان شکسته در سوراخ موش نشسته و حتما دارد فکر می کند که چطور صاحب بهترین حکومت مردمی باید از این جا سر در بیاورد، در حالی که مخالفانش باید اینجا باشند! این از مشخصات دیکتاتورها است که حتی در سوراخ موش هم واقعیت را نمی فهمند.
کشاکش های سیاسی امروز
"مشائی با نام دیگری به میدان می آید" تیتر اول روزگار است، آرمان از قول حسن خمینی نوشته "دروغ نگوئید و تهمت نزنید" و سیاست روز خبر داده "به نام ما و به کام دیگران"
ابتکار در ستون طنز خود با تیتر روزنامه ها شوخی کرده است:
- دبیرکل مؤتلفه: حضور اصلاحطلبان در انتخابات به نفع کشور است [هم انتخابات را گرم میکنند، هم برنده نمیشن]
- منصور ارضی: هرکس «مشایی» را بکشد من پولش را میدهم! [حتی با دیه نرخ جدید]
- سهمخواهی شگفتانگیز جبهه پایداری از اصولگرایان [۷۰ ما ۳۰ شما!]
- محسن هاشمی: نمیتوانم خودم را اصلاحطلب بدانم یا اصولگرا [منتظر شرایطم]
- دستور واردات بنزین صادر شد [فقط برای محکمکاریه وگرنه ما خودمون تولیدکننده بنزین هستیم.]
- کاتوزیان: برخی برای ضربهزدن به طرح سؤال از احمدینژاد، آنرا امضا کردند! [میخوان جوابها را بهش برسونن]
- رئیس سازمان گردشگری: جذب گردشگر خارجی ۵درصد افزایش یافته [حالا ممکنه ۴۰درصدی هم کاهش داشته؛ ولی مهم این ۵درصده]
+0
رأی دهید
-0
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.