یکی بود یکی نبود!


یکی بود یکی نبود!

عاشقش بودم عاشقم نبود

وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود

حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن؛ یکی بود یکی نبود!

یکی بود یکی نبود. این داستان زندگی ماست.

همیشه همین بوده. یکی بود یکی نبود ...

برایم مبهم است که چرا در اذهان شرقی مان "با هم بودن و با هم ساختن" نمی گنجد؟
و برای بودن یکی، باید دیگری نباشد.

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود، که یکی بود، دیگری هم بود ... همه با هم بودند.

و ما اسیر این قصه کهن، برای بودن یکی، یکی را نیست می کنیم.

از دارایی، از آبرو، از هستی. انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست.

انگار که هیچ کس نمیداند، جز ما. و هیچ کس نمی فهمد جز ما.

و خلاصه کلام اینکه : آنکس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن.

و متاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم.

هنر "بودن یکی و نبودن دیگری" !!!
khosh bavar - ایران - یزد
یکی بود یکی نبود زیر سایت ایرانیان, پرنیانی نشسته بود که خبر غم انگیز راست و دروغ کاربران را به خوش باور رسانده بود, که یکی از نوشتهایم تشویقم میکرد و یکی از خاطرات تلخ تجاوز و یا خودکشی اش میگفت و یکی هم دلواپسم بود که زیاد خوش باور نباشم که منم بنا به داستان گفته شده که از من جویای راه حل بودند, به انها بابت دلداری مثل داستان او چیزی واسه ارام شدنش میگفتم که برای یکعده مرهم روح بود و دیگری شاکی و از من تقاضای بیشتری داشتند که بعضی ها منو درک میکردند و بعضی ها جنونی میشدند و دشنامم میدادند ! و خلاصه کلام اینکه : آنکس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن. و متاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم. هنر "بودن یکی و نبودن دیگری" !!!
دوشنبه 31 مرداد 1390

sara83 - بلژیک - کرترگ
دلت خوشه بابا!!!!چندسال دیگه حتی کسی نیست که جرات حرف زدن داشته باشه!!!لعنت به روحت خمینی!!!!
دوشنبه 31 مرداد 1390

mjh24 - ایران - کرج
یکی بود یکی هم اومد کنارش. . یکی بود که وقتی دومی هم اومد باز هم یکی بود . . اون یکی اولی هیچ وقت تنها نبود ولی وقتی دومی. . هم اومد تنها شد. . یکی اولی خیلی یکی دومی رو دوست داشت ولی. . یکی دومی به خاطر اینکه هیچ وقت یکی بودنش خراب. . نشه یکی اولی رو به اندازهء بقیه یکی های کنارش. . دوست داشت. . یه روز یکی اولی که از خواب بیدار شد دید شده سایهء. . یکی دومی و هر جا میرفت زیر پای یکی دومی بود و. . به اون وصل شده بود. . یکی دومی رفت جلوی خورشید ودید که یکی اولی. . پشت سرش رو زمین دراز کشیده کلی خوشحال شد. . و همون حا ایستاد. . آفتاب داشت غروب میکرد که یکی دومی برگشت و. . پشت سرش رو نگاه کرد دید یکی اولی خیلی قدش. . بلند شده ناراحت شد و رفت تو سیاهی شب ایستاد. . یکی اولی افتاد و مرد ولی یکی دومی همیشه تو. . سیاهی موند. . حالا دیگه همه میگن :. . یکی بود یکی نبود
سه‌شنبه 1 شهریور 1390

felora - ایران - تهران
وقتیکه خداوند نام اشرف مخلوقات را برای انسان انتخاب کرد پاره ای از دل" خویش رادر سمت چپ سینه ما نهاد وقفسی" از استخوان بر ان کشید تا هیچکس توان ورود به ان را نداشته باشد جز به دلخواه او! وچکه ای از نور تفکر" خود را در چکاد بدن ما چکاند که تا اخر عمر گواه جدال "عقل ودل" باشیم وشاهد خنده خداوند! واول هر داستانی را اینگونه اغاز کنیم یکی بود ویکی نبود...
چهار‌شنبه 2 شهریور 1390

gol andam - سویس - زوریخ
khosh bavar - ایران - یزد عزیز دنیا ۲ روز است ٬ یک روز با تو و یک روز بر علیه تو. روزی که با توست مغرور مباش ٬ روزی که علیه توست صبور باش . .مهم نیست هدف مهمه...یاره هم سایتیه من ...با من و همراه منی ...هدف برایه ازادیه ایران زمین به هر شکلی زیباست
پنج‌شنبه 3 شهریور 1390

+2
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.