آمنه: احمدی نژاد می خواست کمک مالی کند؛ مشاورش نظرش را عوض کرد
آمنه بهرامی به همراه پدرش (راست) در دیدار با محمود احمدینژاد
نیوشا بقراطی
«آقای احمدی نژاد در ملاقاتمان می خواست به من کمک هزینه درمانی پرداخت کند؛ اما مشاورش نظرش را عوض کرد.»
این بخشی از صحبت های آمنه بهرامی نوا قربانی اسیدپاشی بود که در برنامه زنده «ساعت ششم» در رادیوفردا بیان کرد.
خانم بهرامی نوا، که پس از چشم پوشی از قصاص «چشم در برابر چشم» در این برنامه حضور یافت، از جمله به شرح جزئیات ملاقاتش با رئیس جمهوری اسلامی ایران پرداخت.
به گفته او، محمود احمدی نژاد در این ملاقات به خانم بهرامی نوا وعده داد یک سوم هزینه های درمانی را تقبل کند، اما شخصی که به گفته آمنه «کنارش ایستاده بود» با نظر رئیس جمهوری مخالفت کرد، و آن را موکول به «بررسی های کارشناسی» کرد.
این دومین حضور آمنه بهرامی نوا در ساعت ششم بود. بار گذشته، او یک روز پیش از موعد قصاص، از لذت انتقام گفته بود؛ قصاصی که در آن شنبه خردادماه اجرا نشد و موکول شد به هفته ای که گذشت.
این بار مصاحبه با آمنه، از اینجا شروع می شود که او چگونه تصمیم گرفت پای مفهوم اساطیری «چشم در برابر چشم» را از کتاب های مذهبی، به ایران قرن بیست و یکم باز نکند؛ و با حاشیه های سیاسی و غیر سیاسی تصمیمش ادامه می یابد.
خانم آمنه، سه ماه پیش در همین برنامه گفتید لذتی را که می خواهید فردا در روز اجرای حکم احساس کنید، با هیچ لذتی تاخت نمی زنید. چه اتفاقی افتاد؟
آمنه: من آن روز هم می دانستم که قرار است چنین اتفاقی بیافتد و به خوبی می دانستم لذتی که در عفو وجود دارد، در انتقام نیست.
یعنی همان روز هم شما قصد داشتید که در نهایت مجید موحدی را ببخشید؟
بله. من در طول این هفت سال که برای صدور این حکم تلاش کردم، هرگز نمی خواستم که این حکم را اجرا کنم. ولی می خواستم حکم قصاص را برای اتهام اسیدپاشی بگیرم. می دانید که برای اولین بار بود که این حکم صادر شده و به مرحله اجرا می رسید.
من می خواستم این حکم را به مرحله اجرا برسانم. می دانستم کسی که می تواند این کار را انجام بدهد منم، این کار را انجام دادم. اما در انتها گذشت کردم. در این هفت سال هم می خواستم همین کار را بکنم.
حکم قصاص گرفته شده است، از این به بعد هر کسی به شخص دیگری اسید بپاشد ، حکمش قصاص است. یعنی وقتی می خواهد این کار را بکند به خوبی می داند که عاقبت کارش چیست؟
امروز آمنه گذشت کرد، شاید فردا که این اتفاق افتاد کس دیگری نگذرد.
در آخرین لحظه ای که حتی آمپول بیهوشی را به مجید موجدی تزریق کردند و برادرم آمد تا قطره اسید را توی چشمهایش بپاشد، او زار زار گریه می کرد و به من فحش می داد. اما من در آخرین لحظه به برادرم گفتم که بگذر. برادرم گفت چرا؟ من پاسخ دادم که هرگز نمی خواستم این کار را بکنم.
ولی این مهم است که این حکم الان تایید و به مرحله اجرا رسیده است و بعد از من، عاقبت اسیدپاشی قصاص است.
در این تصمیم گیری، عامل بیرونی دیگری هم وجود داشت، یا تصمیم خودتان بود؟
خیر عامل خارجی وجود نداشت. بعدها به من گفتند که این تصمیم، تحت تاثیر مسائل حقوق بشر بوده است. من اصلا برای حقوق بشر یک ذره هم ارزش قائل نیستم و از این سازمان ها و کمپین های حقوق بشری و حقوق زنان و از این کمپین های عجیب و غریب بدم می آید.
من را هیچ ارگان دولتی و سازمانی، نه پشتیبانی کرده است و نه از من خواسته است که رضایت بدهم.
دفعه پیش در مصاحبه تان با رادیو فردا گفتید که اگر کسی دو میلیون یورو به شما بدهد، حاضرید که از این حکم بگذرید.
هیچ پولی به من پرداخت نشده است. آن دو میلیون یورو را می دانستم که هرگز سازمان حقوق بشر به من پرداخت نخواهد کرد.
پس این حرف را برای چه گفتید؟
به چند دلیل این را گفتم. وقتی به من گفتند که حکمت کنسل شده است، من می دانستم که فرصت خوبی است که سازمان های حقوق بشری بر علیه من شورش کنند و بریزند در خیابانها، مثل قضایای قبلی، برای همین هم سریع موضوع دو میلیون یورو را پیش کشیدم تا نه نتوانند کاری کنند.
حقوق بشر نتوانست در مورد حکم من تبلیغات کند. چون من گفتم که من دو میلیون یورو می گیرم و رضایت می دهم. این پول را به من بدهند من از اجرای حکمم می گذرم، اصلا هم مسئله ای با حقوق بشر و اینها ندارم، آنها کمکم کنند من رضایت می دهم.
اما می دانستم که آنها کمک بکن نیستند.
خانم آمنه می خواستم از شما به عنوان کسی که در مقام تصمیم گیری درباره قصاص قرار داشته بپرسم که ترجیح می دادید مسئله قصاص به همین شکلش دست خودتان باشد، یا اینکه ترجیح می دادید در این شرایط مقام و مرجع دیگری تصمیم گیرنده باشد؟
در مورد مرجع دیگر، من مثلا به قاضی گفتم به مجید موحدی حبس ابد بدهید. چون وقتی مجید موحدی فهمید که آزاد نمی شود و باید مبلغ دیه را پرداخت کند ، دوباره شروع کرد با من بدرفتاری کردن .
من همان جا به دادستان گفتم ، ببینید. این آدم اصلاح نشده است. او همان آدمی است که هفت سال پیش توی صورت من اسید پاشید. پس این مجرم برای اجتماع مخرب است، نبایستی از زندان آزاد شود.
به قاضی گفتم حبس ابد برایش صادر کنید. گفت که چنین حکمی نداریم.
من هم گفتم که دیه ام را می خواهم. ایشان دیه مرا ندارد که پرداخت کند؟ برود تا آخرین لحظه عمرش در زندان کار کند و پول به دولت پرداخت کند تا دولت دیه مرا بدهد.
مادرش گفت که در زندان کار نیست. گفتم به او بدهند. من از حکم قصاص چشم های مجید موحدی گذشتم. خیلی ها به من می گویند که چرا این کار را کردم؟ باید بدانند که پرونده من دوباره به دادگاه برگشت .
برگشت پرونده من به دادگاه به خاطر چند مورد بود. وقتی از اجرای حکم قصاص گذشتم به مجید موحدی گفتم یک چیز را به خاطر بسپار. وقتی که زیر پایم افتاده بود و داشت پاههای مرا می بوسید به او گفتم، گفتم من هرگز از این حکم به خاطر تو و به خاطر خانواده تو نگذشتم.
من اگر از این حکم گذر کردم اول به خاطر خدا بود. درست است که مسئله قصاص در قرآن مطرح شده است ، ولی خداوند در انتها می گوید که ای بنده من بگذر و منتظر پاداش از سوی من باش.
بعد از آن به خاطر کشورم و مردمم و پس از آن به خاطر دکتر امیر صبوری و ... که خیلی به من کمک کردند و در نهایت به خاطر آرامش روح خودم و خانواده ام .
اما به قاضی گفتم که من فقط از قصاص دو چشم مجید موحدی گذشتم ولی از دیه ام نمی گذرم و دیه را کامل می خواهم .
خانم آمنه، شما بعد از گذشت از حکم قصاص، با آقای احمدی نژاد ملاقات کردید. می خواستم بدانم که در این ملاقات چه گذشت. ایشان به شما چه گفتند؟
ایشان گفتند که داریم پیگیری می کنیم که برای معضل (اسیدپاشی) چه کاری باید بکنیم. گفتند داریم ریشه یابی می کنیم.
درباره خود شما چه گفتند؟ شما از آقای احمدی نژاد درخواستی داشتید؟
بله. من درخواست کمک مالی از ایشان داشتم که البته خودشان قبول کردند، و سریع گفتند من یک سوم هزینه درمان شما را پرداخت می کنم ولی آقایی که کنار ایشان بودند ، گفتند که نه. صبرکنید. باید این مسئله کارشناسی شود.
البته من الان اسمشان را نمی برم ولی اگر کمکی برای درمانم به من نشود حتما اسمشان را می برم.
یعنی آقای احمدی نژاد پذیرفتند که یک سوم هزینه درمان شما را پرداخت کنند ولی آقایی که در کنار ایشان بوده و آنقدر هم به ایشان نزدیک بوده که بتواند نظرشان را تغییر دهد، گفتند که این تصمیم درستی نیست و باید کارشناسی شود؟
بله. ایشان مشاور آقای احمدی نژاد بودند و گفتند که این تصمیم درستی نیست و بگذاریم این مسئله کارشناسی شود. من همان جا گفتم که ببخشید ها! وقتی ایشان دارند می بخشند، شما دیگر خرابش نکنید.
وقتی مشاورشان تلاش کردند که نظر آقای احمدی نژاد را برگردانند، آقای احمدی نژاد چه گفتند؟
در این شرایط من پرسیدم که ببخشید اسم شما چیست؟ که آقای احمدی نژاد جواب دادند که ایشان مشاور من آقای فلانی است.
آقای احمدی نژاد چه گفتند؟ نظرشان عوض شد؟
بله. گفتند که باید کارشناسی شود و بعد به شما پاسخ می دهیم. بعد از آن من و خانواده ام از او خواهش کردیم که یک بیمارستان برای اشخاصی که در معرض اسیدپاشی قرار می گیرند ، قرار دهند. البته نه یک بیمارستان- چون خوشبختانه و خدا را شکر هنوز تعداد قربانیان اسیدپاشی آنقدر زیاد نیست که نیاز به یک بیمارستان داشته باشد، هنوز هم مانند کشور دیگری که اسمش را نمی برم اما تعداد قربانیان اسیدپاشی بسیار زیاد است، به آن مرحله نرسیده ایم و فرهنگمان آنقدر پایین نیامده است ولی اگر به همین شکل پیش برویم متاسفانه نیاز به اختصاص یک بیمارستان برای قربانیان اسیدپاشی داریم.
ما درخواست کردیم که یک قسمتی از یک بیمارستان را به این مسئله اختصاص دهند و آمادگی های لازم را داشته باشند، تا هر بیماری که بر اثر اسیدپاشی به این بیمارستان منتقل می شود، تحت درمان های ویژه قرار بگیرد و این بیمارستان بداند که باید با بیمار چه کند؟
من حتی به آقای احمدی نژاد گفتم که بیمارستان رسالت و مطهری در حق من کوتاهی کردند و ایشان دقیق به حرف های من گوش می دادند، و به من گفتند که اگر در ایران عمل کنید من تمام هزینه های عمل شما را پرداخت می کنم که من گفتم نه. من دیگر نمی خواهم تبدیل به موش آزمایشگاهی بشوم.
من گفتم که نمی خواهم بیشتر از این به من آسیب برسد. من می خواهم خارج از ایران درمانم را دنبال کنم . من به تیم پزشکی ایران احترام می گذارم ولی کوتاهی که در حق من شد یک عمر زندگی ام را تباه کرد.
شب ۱۹ ماه رمضان، آقایی که شیفت شب بیمارستان مطهری بود گفت که دارم به دکتر اصرار می کنم اما دکتر نیامد که مرا بشوید. آقای احمدی نژاد گفت که از این موضوع متاسف است و من گفتم که امثال مجید موحدی بمانند در زندان کار کنند و شما دسترنج آنها را بگیرید و صرف کسانی کنید که به این مرحله ای از آسیب می رسند .
گفتم امثال من و خانواده ام چه گناهی مرتکب شده اند که باید هفت سال بسوزند؟ ایشان گفتند که حرف های مرا قبول دارند. دستور دادند که بررسی شود که چه کاری می شود برای من انجام داد و خبرش را به من بدهند.
حتی به من قول دادند که نماینده ای به سراسر دنیا بفرستند و تحقیق و بررسی کنند تا هر جا که چشم پزشک خوبی هست که بتواند برای من کاری انجام دهد، همان طور که قول دادند، یک سوم هزینه درمان چشم مرا بپردازند و امکان درمان مرا فراهم کنند.
ایشان به من قول دادند که این کار را می کنند، جستجو می کنند تا چشم پزشک حاذقی پیدا کنند. ولی خوب! به شرطی که اطرافیانش بگذارند.
با توضیحاتی که دادید آیا می توان گفت که شما وارد عرصه یک کارزار اجتماعی شده اید که بخواهید با این نوع خشونت و اشکال دیگر خشونت در جامعه مبارزه کنید . البته شما الان با همین تصمیم خودتان، سهمتان را در مبارزه با خشونت پرداخت کرده اید و تا همین جا هم این مبارزه را انجام داده اید. آیا بیشتر از این هم می خواهید در مورد قربانیان خشونت و بخصوص قربانیان اسیدپاشی کاری بکنید؟
من مسیر زندگی خودم را انتخاب کرده ام. من از جنجال پرهیز می کنم.
درست است که مشکل من یک موضوع جنجالی است. ولی شما به خوبی می دانید که آمنه فقط یک فرد است.
قبل از مصاحبه با شما، به من گفتند که آمنه داری وارد موضوعات سیاسی و تبلیغات سیاسی می شوی، چرا وقتی آقای احمدی نژاد دعوتت کرد به آنجا رفتی؟
من گفتم که دعوت ایشان را به عنوان یک انسان بزرگوار پذیرفتم که می خواستند از من بابت گذشتم تشکر کنند.
همان طور که وقتی آقای خاتمی در اینترنت برایم پیام تبریک فرستاد، من جواب تبریک ایشان را هم دادم.
من دوست ندارم کار سیاسی کنم. بلکه من یک انسانم و به انسان هایی که برایم احترام قائلند، احترام می گذارم.
به عنوان سوال آخر، خانم آمنه، اگر الان آقای احمدی نژاد و یا مشاورشان حرف های شما را بشنوند، چیزی دارید که به آنها بگویید؟
من همینجا دوباره از آقای احمدی نژاد و آقای خاتمی تشکر می کنم، و به آقای احمدی نژاد می گویم به حرف اطرافیانتان زیاد اهمیت ندهید، و به همان حرفی که زدید عمل کنید. من منتظر عمل شما هستم. من هر دستی را که به سویم دراز شود حتما می گیرم.
و در پایان می خواستم این جمله را بگویم که: وقتی قدرتی در دست داری و می دانی که می توانی هر بلایی بخواهی بر سر فرد مقابلت بیاوری، در آن زمان، بخشیدن خیلی قشنگ است.
قلندر - المان - کلن
|
ای کاش وقتیکه میخوان به حماس و حزب الله کمک کنن مشاوراشون نمیذاشتن. |
چهارشنبه 19 مرداد 1390 |
|
ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
|
دختر بینوا هنوز نفهمیده ای ای نوع دلجوئی ها در قفایش حقه و فریب است??از رهبران جنبش سبز تا خاتمی تا سیدحسن خمینی. تا عنتری و .و ---هر وقت برای دلجوئی به خانه ی یک قربانی یا ورزشکار خوشنام درگذشته می روند خریدن کردیت برای خودشان است نه مهربانی -ترحم- یا ادای احترام!!!!!!. |
چهارشنبه 19 مرداد 1390 |
|
senator7 - آلمان - برلین
|
اینجا نوشته که آمپول بیهوشی را به مجید موحدی تزریق کردند !!! و برادر آمنه آمد تا قطره اسید را توی چشمهایش بپاشد، او زار زار گریه می کرد و به او فحش می داد. این مجید موحدی عجب جانوریست موقع بیهوشی هم گریه میکنه هم فحش میده خوبه که بیهوش بوده اینقدر پررویی میکرده. |
چهارشنبه 19 مرداد 1390 |
|
Jacki55 - انکلستان - لندن
|
ارزوی سلامتی بدای این خانم بزرکوار دارم و امیدوارم زودها بینایی خودش رو بدست بیاره.إز همه عزیزون هم خواهش مسکنک به جای انتقاد دست به دست هم بدیم و به این بزرکوار کمک کنیم.و نشان دهیم خلاف دولت ملت ایران هنوز ارزش بخشش و مهربانی را میدانند. |
چهارشنبه 19 مرداد 1390 |
|
دستان - ایران - تهران
|
وقاحت هم حدی داره .چرا دروغ مینویسید .این چیزهایی که شما نوشتید توهین به یک خانم میباشد چرا مصاحبه را به نفع نیاتتان تحریف و دست کاری میکنید و اراجیف به ان اضافه میکنید.راستی چرا ننوشتید که هنگامی که از او سئوال شد آیا از فعالان حقوق زنان که سردمدارش شیرین عبادی است تقاضای کمک کردی چه جواب داد. بله او گفت که با توجه به درخواستش از شیرین عبادی جواب آنان منفی بود. خانم بهرامی در مصاحبه اش اعلام کرد که برای گرفتن کمک به ملاقات رئیس جمهور نرفته بلکه بخاطر عملی که انجام داده از او دعوت بعمل آمده. |
چهارشنبه 19 مرداد 1390 |
|
امیراردلان - ایران - تهران
|
بادرود به ایزد قسم امثال مثل این خانم استحقاق جایزه صلح در دنیا را دارند حقوق بشر اگر میخواهد خودی نشان بدهد آیا در سال جاری اتفاقی مهم تر از این موضوع در دنیا رخ داده برای جلوگیری از خشونت بدرود |
پنجشنبه 20 مرداد 1390 |
|
Arash آرش - بریتانیا - لندن
|
آمنه قلب خیلی بزرگی داره ولی بنظر میرسه که طبق گفته هائی که اینجا از ایشان نقل قول شده از نظر آگاهی های اجتماعی و سیاسی متاسفانه در سطح پائینی قرار دارند. ا.ن. دروغگو که براش اهمیتی نداره بگه همه خرجشو میدم ولی مشاورش که از قبل باهم قرار گذاشتند، صحبت از بررسی کارشناسی کنه. همینطور خاتمی و خمینی لعنتی و سایر شیادانی که در رژیم وحشی ها همیشه به قولهای خودشان خیانت کرده اند. |
جمعه 21 مرداد 1390 |
|