حامد بهداد:تلویزیون هر چه در توان داشت برای فیلم اخراجیها تبلیغ کرد

 
حامد بهداد:تلویزیون هر چه در توان داشت برای فیلم اخراجیها تبلیغ کرد

حامد بهداد در فیلم «شبانه روز» نقش سیاوش کسرایی را ایفا می کند. نقش مردی را که سال ها پیرتر از اوست.

 به گزارش پارس توریسم ،گریم چنان بر او تاثیر گذاشته که قیافه اش در فیلم قابل شناسایی نیست. بازی متفاوت حامد بهداد در این فیلم چنان بوده که خیلی ها سیاوش کسرایی را بر پرده سینما دیده اند. این گفت و گوکه حسین ذوقی دراعتماد انجام داده  به بهانه اکران «شبانه روز» بعد از چند سال و درباره بازیگری و وضعیت سینمای امروز ایران است.
    
«شبانه روز» بعد از مدت ها توانست در سینماها اکران شود. نقش سیاوش کسرایی را در این فیلم بازی کردید. دلیل اینکه پیشنهاد حضور در این فیلم را پذیرفتید چه بود؟
    به هر حال امید و کیوان از دوستان سینمایی من بودند، چند باری همدیگر را دیده بودیم و به هر حال دوستی پیش آمده بود. وجه مشترک ما حرفه ما است: سینما. مستندی از این دو نفر دیده بودم درباره سیاوش کسرایی به نام «چشم اندازهای سیاوش آباد». کیوان و امید عاشقانه کسرایی را دوست داشتند و دارند. من هم از این مستند خیلی خوشم آمده بود، وقتی به من پیشنهاد دادند پذیرفتم تا اولین همکاری سینمایی من و این دو عزیز صورت بگیرد. نقش من به خاطر اختلاف سنی که با خودم داشت و شرایط فیزیکی و شغلی­ اش جذابیت هایی داشت. به همین دلیل کار بین ما اتفاق افتاد. دلیل جدابیت برای من خود نقش بود.
    
دلیل این جذابیت را بگویید.
    فاصله گرفتن از خویش.
    
    چون فقط نقش متفاوتی بود؟
    بله، در واقع بدن در این موارد تجربه جدیدی می کند. این تجربه منتقل می شود به زمان اکران فیلم چه در فستیوال و چه در مواقع اکران، واکنش ها به بازی متفاوت تو هم یک تجربه است.
    
    اساسا ایفای نقش های متفاوت در سینمای ایران کار خیلی سختی است. ساز و کار سینمای ایران بسیار به دنبال کلیشه ها و فرمول های جواب ده است. خیلی سعی نمی کنند راه های تازه را امتحان کنند. اگر بازیگری در نقشی توانسته موفق عمل کند مابقی سازندگان هم از آن بازیگر همان کارهای قبلی و همان رفتارهای فی المثل خاص را می خواهند. این آسیب برای بسیاری از بازیگران سینمای ایران وجود دارد: اینکه حتی اگر خودشان هم نخواهند باید به این ماجرا تن بدهند، مگر اینکه پیشنهادهای فراوانی را رد کنند.
    این مشکل دقیقا ضعف سینمای ما است. ما در سینمایمان هیچ چیز مشخصی نداریم. ضعف ژانر داریم. اصولاچون ژانر مشخصی در سینما نداریم این مشکلات پیش می آید، بازیگران در یک محدوده خاص هستند. ما فقط یکسری کمدی داریم و یکسری ملودرام. داستان های ما در سینما همه یک شکلند، قصه ها هم سانسور می شود و هم تمایل دارد یک شکل داستان را بسازد که گرفتار سانسور نشود. وزارت ارشاد ما دستور دارد یکسری سوژه ها را تایید کند و از ترس اینکه مبادا زیر سوال برود در اکثر موارد برخورد حذفی دارند. داستان هایی که به صورت زیرزمینی ساخته می شوند: مثل جوانه یی که از دل سنگ خود را بیرون می کشد، رشد می کند و عبور می کند و سنگ را می شکافد تا به نور آفتاب برسد. درست که این جریان ضعیف است و با آن برخورد شدید می شود اما بالاخره از دل سنگ سر درمی آورد و خودش را به نور آفتاب می رساند. این خواهد بود و محدودیت ما بازیگرها هم کم خواهد شد. اما در حال حاضر این محدودیت ها باعث می شود که آثار ما تنوع نداشته باشد و این مستقیما گریبان ما بازیگرها را می گیرد.
    
    خودتان سعی می کنید که این اتفاق بد برای شما نیفتد؟
    بله، اما این برای من هزینه دارد. بعد از مدتی هم بالاخره من و امثال من خسته می شویم. در طول این 10 سال مقاومت های فراوانی کرده ام. پیشنهادهای زیادی را رد کرده ام اما اخیرا می بینم دارم خسته می شوم.
    
    مدتی طولانی است که همه بازیگرها را متهم می کنند که دستمزدهای بالایی می گیرند و درخواست این را دارند که سقفی برای این ارقام مشخص شود.
    بازیگر در نوک هرم قرار دارد چون شهرت دارد چون جلوی چشم مخاطب است. کسی کارگردان را نمی بیند، تهیه کننده را نمی بیند و از میزان درآمد و دستمزدهای دیگر عوامل خبر ندارد. البته من می گویم این مخالفت ها هدف دار است و دعوا را به اسم مردم پیش می برند. کسان دیگری که از شهرتی به اندازه بازیگران برخوردارند، از چیزی به اسم مصونیت هم برخوردارند. زور اینهایی که به بازیگرها انگ می زنند به آن بقیه نمی رسد و فقط زورشان به ما می رسد. ما برج سازهایی که زمین های مردم را با قیمت خیلی ارزان و مفت می خرند را نمی شناسیم. آنهایی که برج ها را گران به مردم می فروشند را نمی شناسیم. ارتباطات بین ملاکان و بسازبفروش ها را نمی شناسیم. لابی آنها که مجوز قطع درخت را می دهند که نمی شناسیم، مردم هم نمی دانند. یک چیزی مردم را از آدم های پشت پرده رنج می دهد، آنها هم ذهنیت مردم را منحرف می کنند. بازیگر ها این میان قربانی هستند. باید جواب این آدم ها را داد. جواب کسانی را که مثل اسباب بازی به جایی می فرستند و بهشان یاد می دهند که حرف هایی را بزنند. من هم آن بازیگر را می شناسم که این حرف ها را می زند. معتقدم در این دوره هیچگونه اصلاحی در مقوله فرهنگ از طرف بازیگری رخ نداده، چه برسد به اینکه بخواهد به فکر سرنوشت عمومی ملتش باشد. شغل شریف و نازنین خود من بازیگری است و بر دوست و دشمنم واضح است که من از چه کیفیتی در بازیگری برخوردارم. به هر حال بحث بر سر دستمزد بازیگری احمقانه است. عدم توجه به این بحران و دامن زدن به آن با 20 میلیون و 30 میلیون تومان، جرات نشانه رفتن مراکز اصلی فساد را از ما گرفته است. اما بازیگر را نشانه رفتن خیلی کار ساده یی است در برابر معادلات و معاملاتی که به صورت حقیقی وجود دارد. این خیلی مسخره است که سوپراستارهای سینما را هدف بگیریم. یک سوپراستار ورزشی یا یک سوپراستار سیاسی و یک سوپراستار هنری باید آدم مرفهی باشد. فرمول این است که آدمیزاد به دنیا می آید و قوانین توفیقش را در اختیار دیگران می گذارد. و زیبا این است که ملت افراد موفق را به همدیگر نشان می دهند و با این جمله که ببین فلانی چقدر موفق شده، تو هم یاد بگیر. اما موفقیت در چشم ما چیزی برای سرزنش و مذمت شده، هتک حرمت از بازیگران رایج شده است. برای من هم بسیار پیش آمده است. من مثالی را هم از سینمای قبل از انقلاب دارم که برایتان بگویم. آن موقع هم وضع همین بوده است که البته از گفتنش ابا دارم. چیز مهمی نیست: فقط کافی است که بازیگر خودش این را بداند.
    
    ماجرا از دو طرف اتفاق افتاده است. یکی اینکه مردم می گویند یا به قول شما عده یی از زبان مردم می گویند، یک طرف هم خود سینمایی ها این حرف ها را می زنند.
    این درگیری های صنفی داخل سینما است. مثلافلانی با فلان بازیگر مشکل دارد و این بازی را راه می اندازند تا او را متهم کنند.
    
    به نظر شما باید نظارتی بر این ارقام وجود داشته باشد؟
    نه، کنترل را باید در سیستم عرضه و تقاضا تعریف کنیم. اگر یک بازیگر تقاضا برایش وجود نداشته باشد، عرضه یی هم وجود ندارد. هر بازیگری به نسبت خود طالب دارد، به همان نسبت هم دستمزد می گیرد. در سینمای بیمار ایران چه تقاضایی وجود دارد که دستمزدی بدون تناسب با آن دریافت شود. من اگر امروز دستمزد 500 میلیونی بخواهم کسی هست که به من بدهد؟ نه! با فرمول هایی مثل اسپانسر و اینهاست که اصلادستمزدها پرداخت می شود پس خیلی نباید این ماجرا را بزرگ کرد. اینها که مسائلی اینچنینی را مطرح می کنند مثل الوات بازارچه ها و تیمچه ها رفتار می کنند. اینطور رفتار می کنند که فلان بازیگر را ببر پشت دیوار و با ته چاقو بزن توی سرش و با نوک چاقو بزن به فلان جایش تا بترسد. چرا؟ چون طرز تفکرش همان تفکر الواتی است که می گوید فلانی را بترسان و یقه اش کن تا پررو نشود. دیدم بازیگرهایی را که دستمزد 500 میلیونی می خواهند که ندادند، دستمزد 300 میلیونی می خواهند که نداده اند. در این وضع و این میزان گرانی دستمزد 20 میلیون و 30 میلیون اصلارقمی نیست. یک بازیگر سالی چند کار بازی می کند؟ بقیه سال بیکار است. پس یک بازیگر چطور باید زندگی کند؟ این شلوغی ها فقط برای صدمه زدن به سینما است. در طول سالیان گذشته اخیر عقل من و شنیده های من این را می گوید که عده یی همه جوره درصدد صدمه زدن به سینما هستند. سینما عامل فرهنگسازی و زیباسازی است و سطح سلیقه و فرهنگ را بالامی برد، پس دلیل مخالفت و ضربه زدن به آن چیست؟ در این میان بازیگر کاره یی نیست. او فقط بازیگر است. اما در دنیای شخصی اش بازیگر پادشاه است. یک امپراتور در توهمات و خیالات خودش است. او در درون خودش و رویاهای خودش امپراتور است. در دورن او اتفاقات بزرگی می افتد اما در بیرون از این و در واقعیت جامعه بازیگر هیچ کاره است. پس این حواشی حرف مفت است و اراجیف. آنها دارند به خیالات ما، فانتزی های ما و کودکی های ما صدمه می زنند. دارند ما را پکر می کنند، دلسرد می کنند. کی پای مردم را وسط می کشد؟ وزارت ارشاد؟ وزارت ارشاد خودش کمترین تعامل را با مردم دارد، فقط برای اینکه هنرمند را از چشم مردم بیندازد از کلمه مردم استفاده می کند. این حواشی باعث می شود مردم سینما نروند. درباره تلویزیون هم اینگونه است.
    درباره تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی هم وضع به همین گونه است. کلمه مردم وسیله یی شده برای تشویش اذهان عمومی خود مردم. شما به هر کشوری که بروید، سرود ملی دارد، لباس ملی و موسیقی ملی دارد. بازیگر هم سرمایه ملی هر کشوری است. جریان های بدلی ما جای درستی را نشانه رفته اند برای ضربه زدن به فرهنگ ملی ما.
    امروز آیا نشانه یی از آن سینمای دفاع مقدس سراغ دارید؟ کسی که باعث از بین رفتن سینمای دفاع مقدس شد همان متولیان آن بودند. چون از آن سوءاستفاده می کردند. امروز به صراحت می گویم که سینمای دفاع مقدس سینمای مهمی بود. تعدادی از مهم ترین فیلم های سینمای بعد از انقلاب ما فیلم های سینمای دفاع مقدس هستند. فیلمسازان مهم سینمای دفاع مقدس رو به سینمای اجتماعی آوردند و دیگر نتوانستند در آن فضا کار کنند. متولیان سینمای دفاع مقدس باعث شدند که چنین اتفاقی بیفتد. سینما دشمن دارد.
    
    دشمنان سینما چه کسانی هستند؟ یعنی معتقدید مدیران سینمایی دشمنان سینما هستند؟
    دیگر نمی دانم. مسائلی را توضیح دادم.
    
    آن چیزی که درباره بازیگری گفتید که وجه مثبت اوست: آیا می تواند وجه منفی او هم باشد؟ منظورم همان ماجرای پادشاه درون است.
    اصلا، به هیچ وجه، هرگز. به بازیگر می گویند به مدرسه بازیگری برو که شیوه به درون رفتن را یاد بگیرد. شیوه برخورد با بدنش را یاد بگیرد.
    
    درباره همه بازیگرهایی که در سینمای ایران هستند این حرف را می زنید؟ یعنی هیچ بازیگر بد یا هیچ مشکل بازیگری در سینمایمان نداریم؟
    من همیشه رک حرفم را می زنم، ببین! من از کسانی هستم که از ابتدا دغدغه داشتم، استعداد داشتم و تحصیلات بازیگری دارم. حتی به نظرم تربیت خانوادگی هم در این کار بسیار موثر است. خیلی ها خب اینطور نیستند. اما اینکه نقطه یی تاریک در این میان وجود دارد: منظورم همان هایی است که در سوالت به آنها اشاره کردی، تقصیر همان لابی های از بین برنده سینما است. آنها به این آفت سمت و سو داده اند، پر و بال داده اند. از دل این ماجرا هم البته کسانی بیرون آمدند که خودشان مسیر درست را پیدا کردند و به مرور خوب شدند، درست شدند. بازیگر، کسی که دغدغه بازیگری داشته باشد و دغدغه هنرمندی داشته باشد خودش را پیدا می کند و از مسیر بد دور می شود. امروزه سینمای مستقل ما که جریان بسیار نازکی دارد و سرسلسله آن عباس کیارستمی است و جعفر پناهی و بهمن قبادی و خاصه این روزها اصغر فرهادی و تا حدی علیرضا امینی: در حال شناساندن ملت ایران است. خیلی ها نه می خواهند از این شناساندن بهره یی ببرند و نه می گذارند بقیه بهره یی ببرند و دلشان هم نمی خواهد که بهره بردن ملت از این جریان را ببینند. سینمای مستقل ما در حال حاضر نشانه ملیت ما در جهان است. جالب است که آن بخش سینمای ایران که حرفی در دنیا دارد و مورد توجه همه جهان است، به هیچ عنوان از طرف دولت حمایت نمی شود. نه تنها حمایت نمی کند که جریان هایی را به موازات آن ایجاد می کند تا جریان اصلی را به حاشیه ببرد. کلی فستیوال بی خاصیت راه می اندازند و فیلم های مورد توجه خودشان را در آنها نمایش می دهند تا مثلاسینمای مستقل خوب ما را به حاشیه ببرند، هر چند که نمی توانند.
    به همین خاطر است که می گویم سینمای مستقل ما که در میان مردم جایگاهش را پیدا کرده است، به حیات خود ادامه خواهد داد و از لای صخره ها و سنگ ها عبور خواهد کرد و به نور خواهد رسید. برای رسیدن به نور جوانه های کوچک می زند، برگ درمی آورد و رشد می کند. اصلااین خاصیت طبیعت است که گیاه رشد می کند و سنگ را می شکند. نرمش برای پیچش است که از بعضی جاها عبور کند. سختی برای در هم شکستن است. سختی موج برای درهم شکستن است و آن صدای سیلی بزرگ به گوش خواهد رسید. معتقدم بخش عمده یی از این توهین ها و هدف قرار دادن بازیگرها به واسطه پیش کشیدن بحث دستمزدها به خاطر از بین بردن سینما است. جایی نوشته بودند که من 30 میلیون دستمزد می گیرم، خیلی شاکی شدم. هم دلم می خواست که واقعیت باشد و هم دلم می خواست که ای کاش دستمزدم 300 میلیون تومان باشد. اگر می بینی تهیه کننده ها شاکی هستند که یک ذره از آن حقیقت است، حق دارند به این خاطر است که فیلم هایشان نمی فروشد. باید از جیب خودشان سرمایه بگذارند و فیلم را بسازند، هر چقدر هم که بفروشد یا می رسد به سینما دار یا به شهرداری یا به کی یا به چی. چرا تهیه کننده یک میلیارد سرمایه بگذارد و 300 میلیون برایش برگردد. این ضرر مطلق است. فارابی هم که از فیلم های مستقل به هیچ عنوان حمایت نمی کند. فکر می کنند اینها دشمنانشان هستند و نباید حمایت کنند. البته اشتباه می کنند و آنها – سینمای مستقل و فرهنگی ما– هستند که فرهنگ را گسترش می دهند.
    
    برای ترغیب مردم به تماشای فیلم متفاوتی مثل «شبانه روز»، احتیاج به تبلیغات وسیعی هست، اما انگار تلویزیون خیلی همکاری نکرده است.
    تلویزیون دشمن شماره یک سینما است. به نظرم این کارها عمدی است. تلویزیون موظف است برای سینما مجانی کار کند. تلویزیون ما مگر برای مردم نیست پس باید برای مردم کار کند. سینما هم برای مردم است، این فیلم ها برای مردم ساخته می شود. اما چون تلویزیون جهت سیاسی دنبال می کند، نسبت به فیلم هایی که نقدی نسبت به مسائل دارند جبهه می گیرد. تلویزیون با برنامه سازی های سطح پایین خودش و همکاری با کسانی که سریال های بی مایه می سازند فرهنگ ما را از بین می برد. از طرفی با این شکل کار، تلویزیون هنرمندان مایه داری را هم که مجبور به کار با تلویزیون هستند، نابود می کند، پیش چشم مردم خوار و خفیف می کند و از بین می برد. تلویزیون فقط یاد گرفته در برنامه های زنده ما را روی صحنه ببرد و از ما مجری بسازد، به ما سکه می دهد و ما را به دو زار خراب می کند. از آن طرف و دور از چشم مردم رفتار دیگری می کند. سینما محل جادو و تماشای یکسری تصاویر زیباست، همه آن تمهیدات زیبایی شناسانه را فراهم می کنیم، زحمت می کشیم، گریم های سنگین و فشار کاری بسیار بالاتا فیلمی خوب را بسازیم و مردم ببینند: همه این زحمات را خراب می کنند. تنها تلویزیون نیست، دولت هم مقصر است. این ارگان ها که وظیفه حمایت از سینما را دارند با عدم حمایت خود سینما را از بین می برند. آن فیلم هایی که مورد پسند خودشان است را حمایت می کنند و جهتگیری های خود را در این فیلم ها اعمال می کنند. هیچ اهمیتی هم برای مردم قایل نیستند. این دشمنی های آنها با سینما عمدی است. همه برنامه های تلویزیونی را یکجا می توانید در یک شبکه بگذارید و ببینید که اصلابه درد نمی خورد. این در صورتی است که زمانی قبل تر همین تلویزیون محل تولید فرهنگ بود، خودش تهیه کننده خیلی از بهترین فیلم های سینمای ایران بود. بسیاری از فرهنگی ترین تولیدات ما در این محل تولید می شد. سریال های خیلی خوب، فیلم های خیلی خوب و همینطور برنامه های بسیار زیبا. من تعجب می کنم که وضع به اینجا رسیده است. من از آقای ضرغامی تعجب می کنم، خودشان دوره یی معاونت سینمایی وزارت ارشاد بوده اند، سال های زیادی را در وزارت ارشاد فعالیت کرده اند و وضع فرهنگی ما را خوب می دانند و مشکلات سینما را به خوبی می شناسند. چطور ایشان هیچ تمهیدی را برای تبلیغات فیلم های سینمایی در نظر نمی گیرند. آقای ضرغامی که به خوبی می داند تبلیغ برای یک فیلم چه کمکی به فیلم می کند. اصلاسینما مگر چه ضرری به دولت زده تا به حال؟ سینما که همیشه به اجبار در یک مسیر مشخص حرکت کرده است، پس مشکل کجاست؟ دلیل عدم حمایت در چیست؟ هر چه فرهنگ غنی تر باشد و نقد بیشتر، آسیب ها درصدش پایین می آید.
    اصلاوقتی درباره مشکلی حرف زده شود، باعث می شود تا آن بحران خودش را قایم کند. پس باید نقد کرد تا مشکلات حل شود. مثلاوقتی پیش یک پزشک می روید بلافاصله علایم بیماری خودش را پنهان می کند. چون بیماری میل به تخریب دارد پس پنهان می شود تا بتواند به تخریبش ادامه دهد. تلویزیون می توانست و می تواند که برنامه ریزی و سیاستگذاری درستی را برای تبلیغ و حمایت از سینما داشته باشد. من خاطرم هست فیلم هایی که تلویزیون تبلیغات درستی برایش می کند، فروش بسیار خوبی هم دارد: نمونه داریم برای این مساله. نمونه خیلی مهم مجموعه اخراجی هاست. تلویزیون هر چه در توان داشت برای این فیلم تبلیغ کرد و دیدیم که فروش فیلم چگونه بود. تلویزیون پولی را که می تواند برای خرید فیلم های سینمایی هزینه کند، چند صد برابرش را صرف تولید فیلم های تلویزیونی بسیار سطح پایین می کند. حقیقتا تلویزیون به سینما صدمه زده است و سینمای امروز ما هم آنقدر ضعیف و نحیف شده و آنقدر از جهت های مختلف مورد هجوم است که براحتی ضربه می خورد. گرچه هنرمندان سینما بسیار اصیل تر و باسوادتر هستند. اصلی ترین و ناب ترین هنرمندان آن هم که یا رفته اند یا خانه نشین یا پیر شده اند.
    حالاهم این حرف ها را که می زنیم ما را متهم به سیاه نمایی می کنند، این چه حرفی است؟ شما بگویید ما چه رنگی را بنماییم؟ بنفش نمایی کنیم؟ آب نمایی کنیم؟ سیاه را نشانه می رویم تا خودش را جمع کند. یعنی ما فقط خوبی داریم که نمایش بدهیم؟ هیچ چیز بدی وجود ندارد؟ هیچ نقصانی و هیچ مشکلی! بیماری خودش را پنهان می کند، پس باید نشانش داد تا خودش را جمع کند. این هیچ ربطی به مسائل سیاسی و حکومت ندارد، این بحث ها و مخالفت ها و سنگ اندازی ها در سطوح پایین اتفاق می افتد. من فقط یک بازیگرم ولی می بینم کسانی که صلاحیت مبارزه با امور غیرفرهنگی دارند را خانه نشین کرده اند.
    
    «شبانه روز» فیلم خیلی سختی برای شما به عنوان بازیگر بود. این فیلم چه تجربه یی برای شما داشت؟
    فیلم به نظر من نمره خوبی دارد. سینمای امید بنکدار و کیوان علی محمدی، سینمایی منحصر به خودشان است و منحصر به سلایق خودشان. آنها سینمای لوکس و شیکی دارند که زیبایی های زیادی در آن ریخته می شود. نورپردازی های زیبایی دارد. زیبایی در فیلم های آنها از نوع زیبایی در نقاشی است. قاب بندی و رنگ شناسی و ترکیب بندی در فیلم هایشان خیلی جذاب و منحصر به فرد است. برای من تجربه خیلی خوبی بود. آنها خیلی راحت می توانستند این نقش را به یک بازیگر پیر در همان حدود سنی بدهند ولی این نقش را به من دادند، برای من تنوعی بود و تا حدی خودم را در آن نقش سنجیدم. امیدوارم که نتیجه خوبی هم داشته باشد.

DKDK - دانمارک - اسلیس
دمت گرم که همیشه حرفت را زده ای.بقول خودت اون چشم ابی هائیکه بخاطر چهرهشان به سینما راه پیدا کردند تنها نان قیافشونو میخورند و هیچ سواد سینمائی ندارند .
دوشنبه 17 مرداد 1390

طالب حق - ایران - تهران
با حرفهای این هنرمند خوب کشورمون موافقم و خوشحالم که چنین جسارتی از خودش نشون میده. بعید نیست با این حرفهایی که زده فردا پس فردا خبر ممنوع الفعالیت شدنش رو بشنویم. ولی امیدوارم که به کارهای خوبش ادامه بده.
دوشنبه 17 مرداد 1390

Artosh - ایران - تهران
عشقه عشق. کاش ۴تا بهداد تو سینما داشتیم جای این ده نمکی ها و شریفی نیا هاااااا
دوشنبه 17 مرداد 1390

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.