شجریان: هرگز به خودم اجازه ندادم که ربنا را از مردم بگیرم
محمدرضا شجریان از چگونگی شکلگیری «ربنا» سخن گفت و تاکید کرد:«من ربنا را به مردم هدیه کردم و مال مردم هم هست، اگر ربنا را تلویزیون و رادیو پخش نکند، مردم خودشان آن را پخش میکنند.»
به گزارش ایسنا، استاد آواز ایران در گفتوگویی در پاسخ به اینکه، ایده اول ساخت «ربنا» چگونه شکل گرفت؟ ادامه داد: «سال 58 تغییرات و تحولاتی در رادیو مخصوصا در بخش موسیقی در حال شکلگیری بود.
در آن سالها مدیران رادیو تصمیم داشتند تولید موسیقی در رادیو را تعطیل کنند و تولید شدههای بیرون را بخرند. جلساتی با مدیران رادیو گذاشتیم و در این جلسات خیلی تلاش کردیم مدیران را راضی کنیم که نیروهای خوب را نگه دارند و عده دیگر را بازنشسته کنند. در این جریانها بود که رئیس وقت رادیو آقای وجیهاللهی که فردی تحصیلکرده و روشنفکر بود از من موکدا و مرتبا میخواست با توجه به تغییرات و تحولات سیاسی و مذهبی ایران برای پخش آثار جدید قبل از افطار طرحی انجام بدهم.
آنها نمیخواستند آثار دوره قبلی را پخش کنند. به ایشان گفتم سالهاست من از آن فضا دور شدم و راه من با موسیقی و ارکستر تعریف شده است و این کار الان من نیست. اما ایشان گفت که فقط شما میتوانید و ما تنها شما را داریم و از من خواست برای دم افطار، مناجاتها و اذان کاری انجام بدهم. من خودم را از وزارت کشاورزی آن دوران به رادیو منتقل کرده بودم و کارمند رادیو محسوب میشدم. پذیرفتم اینکار را انجام بدهم.
کلاسی برای افرادی که قرار بود دعای سحر و مناجات بخوانند گذاشتم که با این افراد نحوه درست خواندن را کار کنم. تابستان سال 58 بود که آموزش این عده را شروع و پس از مدتی هم ضبط این آثار را آغاز کردم. قرار شد برای دم افطار هم برنامه ضبط کنیم و از من خواستند که برای برنامههای دم افطار هم فکری بکنم. برنامههای دم افطار دوران قبل از انقلاب را مرحوم ذبیحی بسیار عالی خوانده بود و من تمام کارهای او را از نوجوانی شنیده بودم و مناجات حضرت امیر را با صدای او از حفظ بودم. با این حال پذیرفتم که این کار را بکنم.»
شجریان در پاسخ به این اظهار نظر که؛ « کار دشواری را پذیرفتید، چرا که تغییر ذائقه مخاطب بسیار دشوار است.» مطرح کرد: «باید بدانیم عادت را از مردم نمیتوان گرفت. مردم به ربنا و دعای سحر مرحوم ذبیحی و اذان مرحوم موذن زاده اردبیلی عادت کرده بودند. نمیشد به این راحتی این عادت را در مردم تغییر داد. پس باید براساس آن حال و هوا حرکت میکردم، اما در عین حال میخواستم اثر ویژگیهای خاصی نیز برای خودش داشته باشد تا بتوان این را نیز به مردم بقبولانیم و کار جدید را جایگزین کرد.
ظهر آن روز همان آیاتی را که مرحوم ذبیحی خوانده بود پیدا کردم و دو آیه دیگر نیز از سوره آل عمران و بقره پیدا کردم و یک مطالعه ذهنی کردم که چگونه آن را بخوانم تا علاوه بر نزدیک بودن به کار مرحوم ذبیحی کار جدیدی باشد. به این فکر کردم باید آوازی باشد که علاوه بر اینکه تقلید نباشد، از اصل اثر هم خیلی دور نباشد. مجددا به مسئولان گفتم که سالهاست مخاطب من را به عنوان خواننده آواز میشناسد، اگر بخواهم ربنا بخوانم، اذان بگویم ممکن است مخاطب من را نپذیرد و این کار زیبا نیست. چون مردم فکر میکنند حالا که جمهوری اسلامی سرکار آمده، شجریان که تا دیروز آواز
میخواند، امروز دعا میخواند و اذان میگوید و ممکن است نپذیرند و از سوی دیگر افراد دیگری که به صدای من عادت کردند هم ممکن است بپرسند که چرا شجریان آواز را رها کرده است و دعا میخواند. برای من این کار بسیار سخت بود. به همین دلیل به آنها گفتم که من به شما کمک میکنم و به دیگران آموزش میدهم تا آنها بتوانند ربنا و دعا بخوانند اما خودم این کار را نمیکنم. قبول کردند. رفتم استودیو و «ربنا» و «مثنوی افشاری» را بدون هیچ تکرار و تصحیحی خواندم. اثر ضبط شده را به 4 نفر از هنرمندان مورد نظر دادم و از آنها خواستم که تمرین کنند تا برای ضبط آماده بشوند.
آقای قاسم رفعتی «مثنوی افشاری» را زیبا خواندند. اما با اینکه روانشاد صالحی قرآن خوان حرفهای بودند و صدای خوبی هم داشتند، هرچه تلاش کردند نتوانستند آن طوری که مد نظر من بود، ربنا را بخوانند. بالاخره با کمک و راهنماییهای من بعد از 20 روز تمرین برای ضبط آماده شدیم و به استودیو رفتیم. در استودیو هم سه نفری که بنا بود ربنا را بخوانند بارها خواندند و نشد تا اینکه من بخشی از ربنا را میخواندم، این بخش را تکرار میکردند تا توانستیم این ربنا را ضبط کنیم.
شروع به ویرایش و تصحیح این آثار کردم. از 4 بعد از ظهر تا 3 صبح کارها را تک و تنها در رادیو تصحیح میکردم تا اثر مناسبی برای پخش در ماه رمضان آماده شود. کارها را 2 روز مانده به ماه رمضان آماده کردم و به رئیس رادیو ارائه کردم. اما از همان موقع و حتی قبلتر آن فریدون شهبازیان که کار من را شنیده بودند، اصرار میکردند که با صدای خودم پخش شود. و من هم مصرانه میگفتم که صدای من نباید اینگونه پخش بشود، هیچ اجازهای به آنها برای پخش ندادم. از همان زمان هم تصمیم گرفته بودم که دیگر در رادیو کار نکنم به آقای وجیهیالهی اعلام کردم که دیگر به رادیو نمیآیم. اما روز اول ماه رمضان دیدم ربنایی را که خودم خواندهام از رادیو پخش شد.»
این هنرمند در ادامهی این گفتوگو که با سایت دلآواز داشته است، در پاسخ به اینکه بیاجازه پخش شد،گفت:
«بله. زنگ زدم به آقای وجیهی الهی. دیدم ایشان خیلی خوشحال هستند و میخندند. گفت که این تیر از کمان رها شده و من این را کپی کردم و به همه رادیوها و شهرستانها دادم و همه اینکار را پخش کردند. اعتراض کردم اما او خندید و گفت که ما برنامه به این خوبی را از دست نمیدهیم و اینکار را باید همه مردم بشوند. آن موقع به هیچ کس هم گفته نشد که این اثر را چه کسی خوانده است. به آنها گفتم که هیچ حق ندارید که بگوئید این اثر را من خواندهام.
آن زمان مردم فکر میکردند که این اثر را یکی از قاریان حرفهای خوانده و من طوری این اثر را خوانده بود که صدای من مشخص نبود. اما هربار که این اثرها پخش میشد من عصبی میشدم، چرا که من این کارها را برای پخش نخوانده بودم و به عنوان درس و آموزش ضبط کرده بودم تا بقیه تمرین کنند. بعد از این هم دیگر رادیو تلویزیون نرفتم و بعدها کلاسهای آموزشیام را در رادیو و تلویزیون تعطیل کردم و تا سال 61 که هیج جا ظاهر نمیشدم، فقط در خانه بودم و به پرورش گل و گیاه میپرداختم.»
شجریان در پاسخ به اینکه؛ «به خاطر دلزدگی از پخش این کارها بود که خانهنشین شدید؟» پاسخ داد:«خیر، فضای موسیقی آن دوران، فضایی نبود که ما به آن دل خوش کنیم. ارتباطم را با کانون چاووش هم قطع کرده بودم چرا که در آنجا بعضیها دیدگاههای سیاسیشان را اعمال میکردند که مورد تائید من نبود. پس از سالها اولین کنسرتمان «آستان جانان» را با پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگفر در سفارت ایتالیا برگزار کردیم که اولین کار من بعد از انقلاب بود.»
این هنرمند در پاسخ به اینکه، در این مدت ربنا هم همچنان پخش میشد؟ ادامه داد:«بله همچنان ربنا با صدای من پخش میشد.»
محمدرضا شجریان در پاسخ به اینکه چه زمانی اعلام کرده است که خواننده این اثر است؟، یادآور شد:«زمانی که دیدم مردم این کار را خیلی دوست دارند و هی میپرسند که این اثر را چه کسی خوانده است. وقتی به اطرافیان و به شکل خصوصی میگفتم که این اثر را من خواندهام و بدون اجازه من پخش شده، همه تعجب می کردند که چطور من این کار را خواندهام. اما زمانی که دیدم مردم متوجه میشوند که من اینکار را به این دلیل نخواندم که با شرایط روز خودم را هماهنگ کنم، اعلام کردم که این اثر را من خواندهام.»
وی درباره چگونگی بازتابها، مطرح کرد: «مردم هرگز از من ایراد نگرفتند که چرا این اثر را خواندی، همه میگفتند که چه کار زیبا و دلنشینی است. یکی از دوستان تعریف میکرد که یکی از قاریهای بزرگ مصر به اسم غَلوَش در ایران بوده که ربنا را میشنوند. از این کار یک کپی میخواهد تا ببیند میتواند این را بخواند یا نه؟ بعد از دوسال دوستم او را مجددا میبیند و این قاری به او می گوید «کار من نیست.» چرا که خواندن اوجی که در خواندن ربنا هست کار هر خوانندهای نیست.»
استاد آواز ایران در پاسخ به اینکه «در آلبوم «به یاد پدر» ربنا هم هست، آیا این اثر را بازخوانی کردید یا همان ربنا اولیه را حفظ کردید؟» ادامه داد: «نه همان ربنا را گذاشتم. من هرگز این اثر را بازخوانی نمیکنم. چرا که مردم با آن کار ارتباط گرفتهاند و نت به نت زمان بندی آن را میشناسند.»
شجریان در پاسخ به اینکه «لحن ربنا را چگونه انتخاب کرده است؟» گفت: «لحنی که من برای این اثر انتخاب کردم چیزی بین قرائت قرآن و آواز خواندن است. چون کلمات عربی خوانده میشود باید موسیقی متناسب خودش انتخاب بشود، با اینکه من این لحن را به خوبی بلدم اما نمیخواستم که صرفا لحن ربنا قرائت قرآن باشد. من این لحن را به خوبی بلدم و میخواستم که ربنا ایرانی پسند باشد. به عنوان مثال اذان موذن زاده اردبیلی بیات ترک است و به همین دلیل مردم این اذان را دوست دارند. من هم مرکب خوانی و سه گاه را برای ربنا انتخاب کردم که هم در قرائت قرآن از آن استفاده میکنیم هم در آواز. تا هم کسی که به عربی و قرآن آشنا است لذت ببرد و هم کسی که از آواز ایرانی شناخت دارد.»
این هنرمند در ادامه در پی این اظهار نظر که «سالها ربنا پخش میشد بدون اینکه نامی از شما برده شود و طبیعتا در این مدت با شنیدن ربنا احساس کردهاید که میشد این قسمت را بهتر خواند، میخواهم بدانم که چه زمانی دلتان با پخش این اثر صاف شد؟» گفت:«5 یا 6 سال که از پخش ربنا گذشت، به این حس رسیدم که ای کاش آن زمان ضبط بعضی از قسمتها را تکرار میکردم تا کیفیت کار بهتر میشد. به این فکر رسیدم حالا که مردم با ربنا ارتباط برقرار کردهاند، مجدد ربنا را ضبط کنم و اشکالات ریز آن را برطرف کنم. اما فکر کردم که در این 5 سال مردم به این ربنا عادت کردهاند و نت به نت آن را حفظ هستند. اگر بخواهم آن را مجدد بخوانم، هرچند بهتر و پختهتر خواهم خواند، اما مردم آن ربنا را پذیرفته و دوستش دارند و من هر کاری بکنم نمیتوانم ربنای جدید را جایگزین ربنای قدیم بکنم. بنابراین فکر کردم بهتر است من به عادت مردم احترام بگذارم، و به دنبال این نروم که ربنا را دوباره بخوانم، من که از اول دوست نداشتم صدای من اینطوری پخش بشود. اما زمانی که دیدم مردم با آن ارتباط گرفتهاند و حال و هوایی با ربنا دارند فکر کردم، بهتر است ربنا به همان شکل اول خود باقی بماند.
اما سوال من اینست که کسانی که در رادیو و تلویزیون تصمیم گیرنده هستند و اغلب هم تصمیمات بسیار ناآگاهانه و ناشیانه میگیرند چرا به این نکته توجه ندارند که نمیتوانند عادت مردم را از آنها بگیرند. من به احترام سلیقه مردم به خودم اجازه ندادم که بیایم ربنای بهتری بعد از 6 سال بخوانم اما این افراد چطور میتوانند ربنای دیگری به جای آن بگذارند. بهتر است آنها کار دیگری تولید کنند تا بتوانند جایگزین ربنای فعلی بشود. میدانم که در رادیو و تلویزیون بسیار هزینه کردند تا ربنای شجریان را کس دیگری بخواند. اما باید بگویم که ربنایی که من خواندم و مردم آن را قبول کردهاند به این راحتی جایگزین نمیشود، مگر یک نفر دیگر بیاید چیزی دیگری بخواند.»
این هنرمند در پی این اظهارنظر که، «عادت مردم را به این سرعت نمیتوان تغییر داد، خصوصا اینکه نزدیک به 30 سال است که ربنای شما با ماه رمضان عجین شده است»،مطرح کرد:«مردم 30 سال است با این ربنا پای سفره افطار مینشیندند و با آن خاطره دارند. من هرگز به خودم اجازه ندادم که این ربنا را از مردم بگیرم و آن را از آنها دریغ کنم. سال 74 در نامهای به آقای لاریجانی، رئیس وقت تلویزیون نوشتم که تنها موردی که اجازه میدهم صدای من از تلویزیون پخش شود، ربنا است که من آن را به مردم هدیه دادهام.
من از این ربنا نه بهرهای می برم و نه شهرتم را زیادتر میکند، من کارم را 32 سال پیش انجام دادهام و آن را به مردم هدیه دادهام. حالا برای ثواب یا وجدانم باشد این ربنا مال مردم است و من هم اجازه ندارم این را از مردم دریغ کنم. به همین دلیل رادیو و تلویزیون هم نمیتواند ربنا را از مردم دریغ کنند یا ربنای دیگری را جایگزین آن کند.»
محمدرضا شجریان در بخش دیگری از این گفتوگو در پاسخ به این اظهارنظر که؛ « قبل از انقلاب، مرحوم ذبیحی ربنا و دعای مناجات قبل از افطار را خوانده بود و طبیعتا هم مردم به آن صدا عادت کرده بودند، اما امروز مخاطبان ربنای مرحوم ذبیحی نیز به ربنای شما عادت کردهاند. چه کردید که بتوانید این روند را تغییر بدهید؟»گفت: «هنرمند باید کارش را خوب بلد باشد. من از کودکی خواندن قرآن را آموخته بودم و با آن زندگی کرده بودم و تمام وجودم خوانندگی در آن زمینه بود. از 18 سالگی به بعد که از خانه پدر بیرون آمدم، راه موسیقی پیش گرفتم در حالیکه پیش از آن خواندن قرآن مثل زبان مادریام بود. از سوی دیگر کارهای مرحوم ذبیحی را شنیده بودم و کارهای قاریهای بزرگ عرب را شنیده و تمرین کرده بودم و این کار را خوب بلد بودم. در کار ما همه چیز در تکنیک خلاصه نمیشود. اگر کارتان را خوب بلد باشید و از روی صداقت کار کنید روی مردم تاثیر خیلی خوبی خواهد گذاشت. احتمالا این موارد روی مردم تاثیر گذاشته است و باعث شده که ربنا جاودانه بشود. زمانی که ربنا را خواندم برایم حالت مناجات داشت.»
این هنرمند در پاسخ به اینکه«یعنی ارتباط درونی برایتان شکل گرفته بود؟» مطرح کرد:«ارتباطی از ته دل بود. مثل فردی که دم افطار با خدای خودش نجوایی دارد. زمانی که آدم میخواهد با خدای خودش حرف بزند با خلوص کامل حرف میزند. زمانی که این حال و هوا درست در درون انسان باشد، حتی اگر صحبت هم بکند، قطعا تاثیر خودش را می گذارد. سوای آن من تکنیکهایی بلد بودم و تجربیاتی داشتم که قطعا در کار تاثیر میگذاشت. صرف نظر از ربنا، من در دیگر برنامههای موسیقی نیز مردم و هوش آنها را باور دارم و میدانم که مردم هوشمند هستند. زمانی که به این موارد اعتقاد دارید دیگر نمیشود به مردم دروغ گفت و به همین دلیل مردم شما را باور میکنند. من کار سیاسی نمیکنم اما به عنوان هنرمندی که در جامعه زندگی میکند حق دارم که شرایطی را که در جامعه پیش میآید قضاوت کنم. قاضی که نباید قوم و خویش یکی از طرفین باشد؛ قاضی در هر صورت قضاوتش را میکند. من به عنوان یک داور درباره اینکه مردم چه می خواستند و چگونه جواب شنیدند اظهار نظر کردم. حقیقت را که نمیشود کتمان کرد.»
وی در ادامه ابراز عقیده کرد: «وقتی راه درست را میرویم تحت هیچ شرایطی نمیتوانیم آن راه را عوض کنیم. این اعتمادی که مردم به من و صدای من دارند، باعث شده که جایگزین کردن ربنا دشوار و حتی غیرممکن شود. من ربنا را به مردم هدیه کردم و مال مردم هم هست، اگر ربنا را تلویزیون و رادیو پخش نکند، مردم خودشان آن را پخش میکنند.»
در ادامه این گفتوگو سئوال شونده پرسیده است:«این دومین بار است که شما پخش آثارتان را از رسانه تلویزیون و رادیو ممنوع کردید، اولی مربوط به سال 74 بود اما قبلتر از آن نوروز 73 شما به تلویزیون آمدید وحتی دعای تحویل سال را خواندید. در این فاصله یکساله چه پیش آمد که این عکسالعمل شما را در پی داشت؟»
شجریان گفت: «من از روز اول دوست نداشتم که صدای من از رادیو و تلویزیون پخش شود. میدانم تصنیف سپیده یا ایران ای سرای امید را خود آقای لطفی به تلویزیون داد که پخش بشود. چرا که این یک کنسرت بود و نوار ضبط شده آن را فقط من، آقای لطفی و کانون چاووش داشتیم. تا یک روز از لطفی پرسیدم که تلویزیون این تصنیف را چطوری به دست آورده؟ گفت که من دادم. یادم هست به لطفی گفتم که اشتباه کردی و من دوست ندارم صدای من از رادیو و تلویزیون پخش بشود. اواخر سال 57 و اوایل سال 58 خیلی از افراد اصرار می کردند که من در رادیو بخوانم اما من قبول نمیکردم. اما صدای من و کارهای من را پخش میکردند.
یادم هست سال 59 یا 60 بود که محمد هاشمی رییس وقت صدا و سیما به اطرافیان من پیغام میداد تا من در رادیو و تلویزیون کار کنم. من کاری با تلویزیون نداشتم، فقط می رفتم در رادیو تدریس میکردم. چرا که من به رادیو و تلویزیون برای تدریس و تحقیق در آرشیو منتقل شده بودم. هرچند که رئیس موسیقی رادیو از من خواهش میکرد که من در شوراها شرکت کنم اما من نمیرفتم. حتی برای من ابلاغیه فرستاد باز من نرفتم. و گفتم که من فقط تدریس میکنم، شاگرد و زمان کلاسها را هم خودم انتخاب میکنم.
پیامهای زیادی برای رفتن به رادیو به من داده شد. حتی مدیر وقت رادیو برای من اخطاریه فرستاد که پرداخت حقوق شما بستگی به شرکت شما در جلسهها دارد. حقوق من مگر چقدر بود؟ چیزی حدود 30 هزار تومان بود. خندهام گرفت. یک روز که رفتم رادیو، به او زنگ زدم که به دفتر من بیاید. به او گفتم درست است که شما مدیر هستید اما مدیر خوب کسی است که تک تک آدم ها را بشناسد و از تواناییهای آنان خبر داشته باشد تا بتواند با آنها کار کند. گویا من را نمیشناسید که این نامه را به من نوشتید. در پاسخ به من گفت که این نامه اشتباه شده است. به او گفتم حواست باشد دیگر این اشتباهات را مرتکب نشوی. شما در جایگاهی نیستی که برای من اخطاریه بنویسی. همین تدریس را هم از فردا تعطیل میکنم.
از فردای آن روز به رغم مخالفت آنها دیگر به رادیو هم نرفتم و به وزارت کشاورزی برگشتم و آن جا هم خودم را بازنشسته کردم. همان موقعها محمد هاشمی از من می خواست به رادیو بروم که من نمیرفتم. میگفت که در رادیو تدریس میکنید اما پیش ما نمیآیید؟ تا اینکه یک روز آقای صادق طباطبایی که از دوستان نزدیک من بود به من تلفن زد و گفت که من دفتر محمد هاشمی هستم و گفت ایشان اصرار دارند که شما راببیند و من را واسطه کردند که بگویم یا شما بیاید پیش ایشان یا ایشان بیایند پیش شما. قرار گذاشته شد که به خانه آقای طباطبایی برویم. خودشان بودند و رییس شبکه دو و من هم با محمد موسوی رفتیم سر قرار.
آقای هاشمی خیلی صحبت کردند و از من خواستند که همکاری کنم بعد از کلی مذاکره در نهایت من گفتم که شما در جایگاه مدیر تلویزیون هرکاری که بخواهید می توانید انجام بدهید اما من در کارم جایگاهی دارم که حاضر نیستم با هیچ چیز دیگری عوض کنم. من می خواهم همان شجریانی که هستم باقی بمانم. خیلی اصرار کردند. آخر گفتم که باشد اگر شما این 4 هنرمندی را که من نیاز دارم به رادیو بیاورید، من هم میآیم. بعد هم گفتم اگر من برنامه تهیه کنم، خودم زمان پخش آن را تعیین میکنم.»
شجریان در پی این اظهارنظر سئوالشونده که «سنگ بزرگ انداختید جلوی پایشان»،گفت:«بله چون میدانستم افراد دیگری برای پخش برنامهها در تلویزیون تصمیم میگیرند و به من چنین اجازهای نمیدهند. در آخر هم آقای هاشمی گفت که در شرایط تجدید نظر کنید، ما همیشه منتظر آمدن شما هستیم. که من گفتم نه من هیچ وقت به تلویزیون و رادیو نمیآیم. هیچ وقت دوست نداشتم که در تلویزیون کار کنم اما آثار من مدام از تلویزیون پخش میشد. من هم مدام با ارسال پیامهایی اعتراض میکردم اما فایدهای نداشت. تا اینکه دیدم کلیپ ساختهاند. کلیپی که هیچ ربطی هم به آواز من نداشت.
آن زمان آقای لاریجانی مدیر رادیو و تلویزیون بودند. اعلام کردند که اساتید بیایند و هرچه که آنها بگویند من انجام میدهم. من چند باری در جلسات شرکت کردم و ایشان هم حرفهای قشنگی زدند و من هم حرفهای قشنگتری زدم. در این جلسات استاد پایور واستاد تجویدی و اساتید دیگری هم بودند تا سیاست های تلویزیون در پخش آثار موسیقی را تعیین کنند. بعد از جلسات ایشان به من گفتند که آقای شجریان اگر شما آستین هایتان را بالا بزنید و بیاید اینجا همه مشکلات ما حل میشود. من دیدم الان بهترین موقعی بود که من به مردم بگویم من 17 سال است پایم را در تلویزیون نگذاشتهام و در مصاحبه تلویزیونی مردم این نکته را از زبان خودم بشنوند. همان زمان دعای تحویل سال و یک بهاریه را خواندم. و بعد از گفتن این نکته دیگر تلویزیون نرفتم. هرچه آقای لاریجانی تماس گرفتند دیگر نرفتم.»
شجریان دربارهاینکه «تا سال 74 که پخش آثارتان را از تلویزیون ممنوع کردید؟» ادامه داد:«بله. اما روند پخش آثار من از تلویزیون ادامه داشت، کلیپ هم که میساختند. دیگر من وارد عمل شدم و نامهای خطاب به مدیر رادیو و تلویزیون نوشتم و رونوشت آن را به روزنامهها ارسال کردم و فقط اجازه دادم که ربنا پخش بشود و اعلام کردم که ربنا از آن مردم است.
این هنرمند در ادامه در پاسخ به اینکه «اما بعد از مدتی فضا آرام شد، و تلویزیون مجددا پخش کارهای شما را شروع کرد، اما عکس العملی از سوی شما دیده نشد؟» مطرح کرد:«چه کاری باید میکردم. تنها راه حلش این بود که به دادگستری شکایت می کردم که روندی طی می شد که خیلی اداری بود. من نمیخواستم کسی را زندانی و جریمه کنم. فقط میخواستم به آنها بقبولانم که اشتباه کردند و اجازه ندارند که این کارها را پخش کنند. تلویزیون بابت هیچ کدام از برنامهها نه هزینه و نه زمانی صرف کرده بود. این برنامه ها به هزینه شخصی من تولید و پخش شده و برای مجوز آن هم یکسال در نوبت بودیم.»
استاد آواز ایران در پاسخ به اینکه «یعنی در دورانی که اعتراضی از سوی شما شنیده نشد، بازهم از پخش آثارتان ناراضی بودید؟» مطرح کرد:«بله بازهم پیام میدادم که حق ندارید کارهای من را پخش کنید. من نمیتوانستم و نمیخواستم از آنها جریمه بگیرم اما دوست هم نداشتم که کارهای من را پخش بکنند. من این سازمان را قبول ندارم و زمانی که آثار من از این سازمان پخش میشود پیش وجدان خودم احساس شرم میکنم. من هیچ وقت رضایت نداشتم تا جریان انتخابات پیش آمد و من وکیل گرفتم که جنبه قانونی به اینکار بدهم.»
شجریان در ادامه درباره اینکه «با این شرایط همچنان ربنا متعلق به مردم است؟» گفت:«بله این ربنا همچنان متعلق به مردم است.»
در سایت دلآواز آمده است: «تابستان سال 1358 محمدرضا شجریان در استودیو ربنا را بدون تکرار در ضبط خواند تا مشقی برای هنرمندان شود. اما این اثر بدون اجازه استاد آواز ایران به پخش رسید. اثری که در 32 سال اخیر به راحتی جای خود در دل های مردم پیدا کرد و امروز به عنوان اثری ماندگار شناخته میشود.»
Borj - ایران - تهران
|
عاشق ربناتم.مرده شور اون تلوزیون و ببره مگه خودمون اینجوری هستیم که اینا بخوان پخش کنن |
شنبه 8 مرداد 1390 |
|
Matilda71 - سوئد - سوئد
|
پس این khosh bavar - ایران - یزد ما کجاست تا نکات قشنگ بنویسه تا ما از خوندنش فیض ببریم / حتما رفته مرخصی هر جا که هست سلامت و شاد باشه |
شنبه 8 مرداد 1390 |
|
massoudoslo - نروژ - اسلو
|
رفتم ربنا را تو یو تیوپ سرچ کردم و گوشش کردم . صدای آقای شجریان بسیار قوی و در کلاس خودش خیلی قشنگ و دل نشین است و ربنا هم خارج از حدود معمولی برای شناخت و تحلیل برای کسی من است که در موسیقی اصل کمتر سر رشته ای دارد. فقط یه سوال ذهنم را بعد از شنیدن ربنا مشغول کرد و ان این که : اگه شجریان نبود چه کسی میتوانست این صدا را داشته باشد و جای اون رو بگیره!؟؟ اگر فقط یه شجریان امروز در موسیقی اصیل ایرانی در این سطح فعالیت میکند و هست چرا اینقدر به حاشیه رانده شده و حتا بی اجازه اون کارش رو پخش میکنند!!؟ یه سیستم و حکومت باید واقعا مریض و بیمار باشد که تنها نمونه های وجودی از یک سری پدیده ها رو اهمیت نده و اذیت کنه!همیشه پدیده ها قویتر از محیط خودشون هستند و در وقت مناسب همین آقای شجریان میتونه فقط با یه ترانه و آهنگ کار و ضربه ای به سیستم و محیط سیاسی خودش بزنه که هیچ ذهن و فکری نتونه انتظارشو داشته باشه . |
یکشنبه 9 مرداد 1390 |
|
آزادیخواه - ایران - تهران
|
استاد یدونه ای یک تار موی تو به 100 تای هنرمندان پاچه خواری مثل شریفیان می ارزد.در انتخابات نشان دادی که با مردم بودی وبا ادامه راهت تا ابد در دل مردم این سرزمین هستی. |
یکشنبه 9 مرداد 1390 |
|
Pezhman - اتریش - وین
|
استاد سلامت وتندرست وسربلند باشی.به امید رهایی ایران وایرانی از ستم ضحاک علی. |
دوشنبه 10 مرداد 1390 |
|