انتقاد از سیاست دولت احمدینژاد در اداره منابع نفتی ایران به گونهای بیسابقه بالا گرفته و شماری از رسانهها و منابع جمهوری اسلامی از سقوط تولید نفت کشور خبر میدهند. بحران در میدانهای نفتی ایران، موضوع گفتوگوی اقتصادی امروز رادیوفرداست.
رادیوفردا: وزارت نفت جمهوری اسلامی با انتقاد روزافزون محافل بانفوذ کارشناسی و خبری تهران روبهرو است. چرا انتقاد از سیاست نفتی محمود احمدینژاد این همه بالا گرفته و اصولا منتقدین بیشتر بر چه نکاتی تاکید میکنند؟
فریدون خاوند: شدت گرفتن انتقادها از سیاست نفتی دولت دهم را باید در فضای عمومی شکاف در درون اردوی معروف به «اصولگرایان» بررسی کرد.
وزارت نفت، در کنار وزارت امور خارجه و وزارت اطلاعات، یکی از سه ستون اصلی حکومت اسلامی است و منبع اصلی تامینکننده نیازهای ارزی و بودجهای ایران است. کنترل این دستگاه استراتژیک برای همه جناحهای صاحب نفوذ جمهوری اسلامی اهمیت اساسی دارد.
یکی از تندترین منتقدین سیاستهای نفتی دولت، حمیدرضا کاتوزیان، رئیس کمیسیون با نفوذ انرژی در مجلس شورای اسلامی، است. شماری از رسانههای تهران نیز این روزها چهره بسیار بدی از وضعیت حاکم بر میدانهای نفتی ایران ترسیم میکنند. مهمترین محور انتقادهای این رسانهها، متهم کردن دولت به دروغگویی در مورد واقعیتهای حاکم بر تولید نفت و گاز ایران است.
منتقدین، از جمله آقای کاتوزیان، رئیس کمیسیون انرژی مجلس، میگویند که محمود احمدینژاد نه تنها در مورد شاخصهای اقتصاد کلان ایران، از جمله آمار مربوط به نرخ رشد، نرخ بیکاری و نرخ تورم دروغ گفته، بلکه واقعیتهای مربوط به حیاتیترین دستگاه اقتصادی کشور را، که صنعت نفت باشد، از مجلس و همین طور افکار عمومی پنهان کرده است.
انتقاد دیگری که مرتبا تکرار میشود، مربوط به بهرهبرداری از میدانهای نفتی مشترک با همسایگان ایران است. خبرگزاری مهر دوشنبه بیست و هفتم تیرماه با انتشار یک سلسله آمار گزارش داد که ایران در بهرهبرداری از این میدانهای مشترک، با فاصله زیاد از عراق، عربستان، امارات و به خصوص قطر عقب افتاده است.
منتقدین سیاستهای نفتی دولت این روزها از کاهش تولید نفتی جمهوری اسلامی صحبت میکنند. این کاهش تا چه اندازه واقعیت دارد؟
درجا زدن و حتی کاهش تولید نفت در جمهوری اسلامی مدتهاست ادامه دارد. آمار رسمی جمهوری اسلامی در زمینه ظرفیت تولید نفت، چهار میلیون و سیصد هزار بشکه در روز است. مقامات رسمی وزارت نفت میگویند که ایران در چارچوب تصمیمهای «اوپک» از کل ظرفیت تولیدیاش استفاده نمیکند و به خاطر وفاداری به اوپک، تولیدش را داوطلبانه به زیر چهار میلیون بشکه در روز کاهش داده است.
ولی بسیاری دیگر از منابع کارشناسی بینالمللی معتقدند که ایران علاوه بر آن چه تولید میکند (سه میلیون و ششصد هزار بشکه در روز) دیگر ظرفیت اضافی ندارد.
آژانس بینالمللی انرژی در آخرین گزارش خود میگوید که تولید نفت ایران با خطر کاهش روبهرو است. این توضیح لازم است که «آژانس بینالمللی انرژی» را با «آژانس بینالمللی انرژی اتمی» نباید اشتباه کرد. «آژانس بینالمللی انرژی» به سازمان همکاری اقتصادی تعلق دارد و نقش آن حفظ منافع کشورهای پیشرفته به خصوص در زمینه نفتی است.
در گزارش «آژانس بینالمللی انرژی» گفته میشود که در بعضی از کشورهای عضو «اوپک» از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی و آنگولا، با توجه به سرمایهگذاری و همکاری با شرکتهای خارجی، ظرفیت تولید رو به افزایش میرود. در عوض ایران، به ارزیابی «آژانس بینالمللی انرژی»، با خطر کاهش ظرفیت تولید نفت روبهرو است و این احتمال وجود دارد که به تدریج از این لحاظ پشت سر عراق قرار بگیرد.
آمار انتشار یافته از سوی سازمانهای دیگری مثل «اوپک» و «صندوق بینالمللی پول»، همان ارزیابی را تایید میکنند. در آمار همه این سازمانها دیده میشود که طی سه سال گذشته تولید نفت ایران دستکم صد هزار بشکه در روز کم شده و به پیرامون سه میلیون و ششصد هزار بشکه در روز کاهش پیدا کرده است.
به تازگی، در پی پیدایش شکاف در درون جبهه «اصولگرایان»، منتقدان محمود احمدینژاد دولت او را به پنهانکاری و دروغگویی در زمینه ارائه دادههای نفتی متهم میکنند و در واقع بر درست بودن آمار بینالمللی صحه میگذارند.
حتی بعضی از منابع کارشناسی جمهوری اسلامی هشدار میدهند که در صورت ادامه وضعیت موجود، تولید نفت ایران طی دو سه سال آینده به حدود سه میلیون بشکه در روز کاهش پیدا خواهد کرد، که معادل نیمی از تولید نفت ایران در آستانه انقلاب اسلامی است.
آیا کاهش ظرفیت تولید نفت ایران، آن گونه که منتقدین دولت دهم میگویند، تنها ناشی از مدیریت نادرست است، یا عوامل دیگری هم در این مورد مسئولند؟
منتقدین دولت فقط به بیکفایتی مدیران ارشد صنعت نفت، که از طرف دولتهای نهم و دهم منسوب شدهاند، ایراد میگیرند. مثلا حمیدرضا کاتوزیان، رئیس کمیسیون انرژی مجلس، از عدم صلاحیت مسعود میرکاظمی، وزیر نفت سابق جمهوری اسلامی، صحبت میکند و درباره جانشین او محمد علیآبادی، که فعلا نقش سرپرست را در این وزارتخانه ایفا میکند، چنین میگوید: انتقادهایی را که در بدو شروع کار بر میرکاظمی وارد بود، به توان سه برسانید تا معادل انتقادهایی بشود که بر علیآبادی وارد است. آقای کاتوزیان میافزاید که علیآبادی صنعت نفت را نمیشناسد، تفکر استراتژیک برای اداره نفت ندارد و از بدنه نفت هم نیست.
در این که کمبود صلاحیت در سطوح مدیریت ارشد ایران بیداد میکند، حرفی نیست. ولی بحران کنونی در صنعت نفت ایران را تنها نمیتوان به این عامل نسبت داد.
این کل سیاستهای جمهوری اسلامی به ویژه در رابطه با دنیاست که این وضعیت را به وجود آورده و باعث شده است میدانهای نفتی کشور از دستاوردهای مهم تکنولوژیک در عرصه انرژی و نیز از سرمایه لازم محروم بمانند.
واقعیت آن است که تحریمهای بینالمللی به شدت بر وضعیت صنعت نفت ایران و آینده آن تاثیر گذاشته است. با این حال اعتراف به این امر بدیهی، هنوز در زمره «تابو»های مهم جمهوری اسلامی است.
انتقاد شدید از سیاستهای محمود احمدینژاد، از جمله در عرصه نفتی، دیگر در زمره خطوط قرمز جمهوری اسلامی نیست و به همین دلیل است که بسیاری از صاحبمنصبان نظام از این کار بیمی ندارند. در عوض گفتن این که تنش در روابط بینالمللی کشور صنعت نفت ایران را از نفس انداخته، هنوز خط قرمز مهمی است که همان صاحبمنصبان جرئت عبور از آن را ندارند.