بررسی روزنامه های صبح تهران - دوشنبه ۲۷ تیر
روزنامه های امروز صبح در عنوان ها و عکس های صفحه اول خود به مناسبت سالگرد آخرین نماز جمعه هاشمی رفسنجانی سخنان وی را نقل کرده و از زبان برادر و فرزند وی نوشته اند که هاشمی با نظام قهر نمی کند. تحلیل هائی پیرامون ناتوانی اصولگرایان از رسیدن به وحدت در آستانه انتخابات مجلس، و گزارش ها و تحلیل هائی درباره قتل یک پهلوان در تهران از جمله دیگر مطالب مهم این روزنامه ها که نسبت به کمبود امنیت اجتماعی در شهرها ابراز نگرانی کرده اند.
در این میان "دشمن واقعی مردم پاکستان آمریکاست" در صدر اخبار کیهان، خراسان، قدس و روزنامه جمهوری اسلامی آمده است و فرهیختگان از زبان وزیر اطلاعات از "انتشار برنامه جدید نفوذ در ضد انقلاب" خبر داده است.
اصولگرائی نمانده و مصیبت انتخابات آینده
مردم سالاری از قول مهدوی کنی رییس مجلس خبرگان در تیتر اول خود نوشته "اصولگرایان انقلاب را مثل گوشت قربانی تقسیم نکنند"، شرق از زبان هاشمی رفسنجانی نوشته "برقراری حکومت مردم حتمی است"، اعتماد نوشته "سکوت موسوی خوئینی ها شکست"، روزگار از زبان امام جمعه مشهد نوشته " انتخابات آینده مصبت بار ترین انتخابات بعد از انقلاب است" و سیاست روز پرسیده "چرا باید از شورای نگهبان حمایت کرد".
مصطفی ایزدی در سرمقاله روزگار روزگاری را به یاد آورده که بعضیها فکر میکردند عنوان اصولگرایی که جناح راست یا همان محافظهکاران برای خود انتخاب کرده است به منزله یک نخ تسبیح میتواند دانههای پراکنده وسلیقههای متعدد مخالف اصلاحطلبی را به بند آورد و همیشه آنان را منسجم و متحد نگه دارد اما واقعیت موجود و حقیقت مشهود چیز دیگری را نشان میدهد. شش سال قبل این جماعت متفرق که سعی وافر داشتند اختلافاتشان رو نشود و حداقل به رسانهها نکشد، از اختلاف میان اصلاحطلبان، به اضافه همه امکانات تبلیغی و سیاسی و رسانهای بهره گرفتند و با روی کار آوردن مجلس و دولت، پیروز میدان شدند.
به نوشته این تحلیلگر سیاسی جناح راست با شعارهای گوناگون که همگی بوی رسیدگی به امور اقتصادی کشور و معیشت مردم و بازسازی فرهنگ و سیاست جامعه و ایضاً سامان دادن به نقش بینالمللی ایران در معادلات سیاست جهانی میداد، کار مملکتداری خود را شروع کردند و جملگی دست در دست هم دادند تا کشور و مردم و جامعه را به شرایطی که امروز شاهد آن هستیم، رساندند.
نویسنده مقاله روزگار با تاکید بر این که نمیخواهد از شرایط موجود یعنی اوضاع اقتصادی کشور و معیشت مردم و وضع فرهنگی و جایگاه بینالمللی ایران، بنویسد چراکه خوشبختانه همگان از آن آگاهند نوشته واقعیت این است که آن نخ تسبیح به مرور سایید و اکنون پاره شده است و عنوان اصولگرای کارآئی خود را از دست داده است.
ابتکار معتقدست بهنظر میرسد که یکی از علل حوادث تلخ چند سال اخیر در کشور ما، که کار از انکار و تکذیب آن گذشته است، نداشتن ارزشی با عنوان مداراست. موضوعی که عمداً در برابر دفاع از ارزشها و قانون و مقدسات گذاشته شد تا تمایل به آن هزینهای گزاف داشته باشد. هزینهای به بهای زیر پا گذاشتن قانون و مقدمات غافل از آن که هم آموزههای ملی و هم در دستورات مذهبی ما توجه به این موضوع (مدارا) در ردیف فرامین الهی قرار گرفته است.
به نظر نویسنده نگاهی گذرا به برخی از اتفاقات چند سال اخیر کشور و حتی برخی اقداماتی که بهنظر میرسد در شرف وقوع باشد، نشان میدهد که با تزریق اندکی مدارا به بدنه تصمیمات و اقدامات میتوانستیم از میزان هزینههایی بکاهیم که دراینباره صرف شد.
و خلاصه سرمقاله ابتکار این که جان ایرانی و روح اسلامی نمیتواند فارغ از مدارا در جسم ما خانه داشته باشد. ما هر کار که کنیم، نمیتوانیم این مدارا را نادیده بگیریم. اما آنچه دراینباره حاصل شده، اقداماتی است که در غیاب مدارا انجام گرفته، گویی آنرا برای مدتی به تعطیلات فرستادهایم.
ما محکوم می کنیم
"داره گریه ام میگیره" عنوان مقاله ای است از ابراهیم رها طنزنویس قدیمی اعتماد که اینک به این خانه برگشته و در اولین شماره در صفحه اول نوشته:
ما محکوم میکنیم (همین اول کاری را خوب آمدم!) ما دستهایی را که از آستین یا پاچه شلوار یا سایر منافذ البسه سرسپردگان بیرون بیاید محکوم میکنیم. ما دهان یاوهگویان را سر... نه، یعنی مشت محکم به دهان یاوهگویان میکوبیم. ما خوا... نه، خاندان زورگویان جهان را محاکمه و محکوم میکنیم. ما در این بیانیه اعلام و اعلان و سایر کارهای اعـ...دار ذیل را انجام میدهیم:
نویسنده اعتماد بعد از این مقدمه تاکید کرده ما ضمن اینکه شدیداللحنمان را به دهان یاوهگویان میکوبیم ابراز میداریم که با هر رشد و افزایشی که دستاورد دولت باشد موافقیم از جمله افزایش صدوده تومانی قیمت شیر. کوتهفکرانی که میگویند دولت با بقیه ارگانها هماهنگ نیست دقت کنند که شیر «صدوده» تومان افزایش قیمت داشته و با نیروی انتظامی کاملا هماهنگ است!
و در ادامه مقاله ابراهیم رها آمده: ما تکذیب میکنیم. حمید بقایی را کسی دستگیر نکرده و دلیل غیبت او در مجامع عمومی یکی از این موارد است: الف) راه خونه دوره، کوچه سوت و کوره و... او راه را گم کرده است. ب) اخیرا بنا به بعضی اقوال در ایران، تابستانها هوا گرم میشود و او هم گرمش میشده از منزل بیاید بیرون. ج) دارد با یکی از دوستان ما، فوتبال دستی بازی میکند، سرش گرم است. د) به تو چه!
در دومین سالگرد آخرین نماینده جمعه ای که هاشمی رفسنجانی ایراد کرد اعظم ویسه در مصاحبه ای با عباس پالیزدار که چهار سال بعد با یک سلسله افشاگری علیه هاشمی رفسنجانی و منقدان دولت مشهور شد و بعد از آن که مجبور به تحمل حبس شد اعلام داشت آن چه درباره فساد هاشمی رفسنجانی گزارش داده و مستند احمدی نژاد در مناظره های تلویزیونی بوده، یک آمار ساختگی است.
خبرنگار شرق اینک از آقای پالیزدار پرسیده: تحلیل شما از عملکرد جریان انحرافی چیست؟ فکر میکنید هدف اصلی این جریان انحرافی در نهایت کجاست؟
جریان انحرافی دنبال زدن ریشه و اصل اسلام است. مفسدان شاید فقط چپاولگر بیتالمال از باب شکم خود و خانوادههایشان باشند اما نگاه جریان انحرافی زدن اصل اسلام است. من جریان انحرافی را بسیار خطرناکتر از همه مشکلات و مصایب دیگر نظام میدانم. حتی جریان انحرافی خطرش بیشتر از سازمان منافقین و مجاهدین است.
به اعتقاد شما دولت برای برخورد با شما مخالفتی نداشت؟
من حتی معتقدم خواست دولت بود که با من برخورد شود. اگر پالیزدار بیرون بود، پی برده بود جریان از چه قرار است! و آنها به هدفی که میخواستند نمیرسیدند. ممکن بود من افشاگریهای دیگری انجام بدهم و بگویم اینها هیچ حمایتی از مبارزه با فساد نکردهاند. به همین دلیل به نتیجهای که میخواستند، نمیرسیدند. من میگویم خواست آنها بازداشت من بود.
در جریان انتخابات، شما از زندان، نامهای هم بیرون دادید و اظهارتتان درباره آقای هاشمی را پس گرفتید. ماجرای آن نامه چه بود؟
زمانی که مناظرههای انتخاباتی از تلویزیون پخش میشد، من زندان بودم. وقتی مناظره آقای احمدینژاد با یکی از کاندیداها را دیدم، زنگ زدم به دفتر آقای احمدینژاد. پشت تلفن تشخیص نمیدادم چه کسی است اما مطمئن هستم که وقتی گفتند پالیزدار پشت خط است، یکی از افراد موثر در دفتر آقای مشایی یا یک فرد تصمیمگیر پشت خط آمدند. به آن فرد گفتم؛ این بازی را تمام کنید. گفتم اسامی بقیه مفسدان را هم بگویید. گفتم من میبینم برخی از مفسدان اطراف شما هستند و شما اعتراضی نمیکنید.
یعنی شما از آقای احمدینژاد میخواستید مواضع خود با برخی از حامیانشان در انتخابات را جدا کند؟
بله. این نمیشود که اسامی برخی را ببرند و نسبت به برخی دیگر که از ایشان حمایت میکردند، بیتفاوت باشند. حداقل حرف من، این بود که مبارز با مفسد یعنی پالیزدار نه احمدینژاد! وگرنه باید اسامی همه را میبردند. به آنها گفتم اگر این کار را نکنید، من از زندان نامه مینویسم و از همین جا از آقای هاشمی عذرخواهی میکنم و میگویم ما اصلا پروندهای از آقای هاشمی نداشتیم. آنها گوش نکردند. من هم کار خودم را انجام دادم.
از داخل زندان یک نامه نوشتم که سند و مدرکی که ما از آقای هاشمی داشتیم سوءاستفاده مالی نبوده است و از اینکه ما موجب شدیم در مناظرهها پیکان به سمت شما برود، عذرخواهی میکنم. بعدا به من میگفتند آن زمان که هاشمی یال و کوپال داشت تو علیه هاشمی حرف زدی، حالا که یال و کوپال او ریخته، تو از هاشمی حمایت میکنی؟ من هم پاسخ دادم همیشه از واقعیتها دفاع میکنم. مطالبی که از آقای هاشمی گفته شد، مطالبی بود که آنها به من داده بودند و گفته بودند این حرفها را بزن؛ اینها سندهای تحقیق و تفحص من نبود. آنچه در سند تحقیق و تفحص من از خانواده آقای هاشمی بود، خبطهای قانونی و بهرهبرداری از خلأهای قانونی بود؛ سوءاستفاده و خلاف قانون نبود.
شهری پر از خشونت و بی شادمانی
سیدجواد سیدپور در تهران امروز نوشته قتل در شهر ما ارزان شده است، به ارزانی عصبیتی زودگذر و خشمی بیپایه. چه جانهای باارزشی که مفت به خاک میافتند و چه وجدانهایی که از پس صدای مهیب این افتادنها هنوز بیدار نمیشوند تا از خود بپرسند: «در این معرکه نفسپرور اخلاق کجاست؟!»
مقاله تهران امروز تاکید دارد قویترین مرد ایران ـ داداشی ـ با اصابت ضربات چاقو در کمتر از نیم ساعت در کف خیابان جان میدهد، همزمان و کمی آنسوتر روحانی جوانی ـ علی خلیلی ـ که آمر به معروف بوده به خون مینشیند و پنج بیمارستان بزرگ پایتخت کشور از پذیرشش سر باز میزنند و... همین چند صباحی پیش بود که دختری کاردآجین شد تنها به جرم دوست نداشتن دیگری و... هرچه به عقب برویم باز هم هست رخدادهایی که مثل رعد بر جان و روان مردمان این دیار فرود آمد و عقل را فرو نهاد تا خوابزدگان رویانشین را به خود آورد که «حال اخلاق خوب نیست!»
به نوشته این مقاله اتفاق عجیبی افتاده! رخداد بیسابقهای! که همه ما را به شدت سادهانگار کرده بهطوری که تا اتفاقی از جنس قتلهای سعادتآباد یا فاجعههایی از سنخ حواشی اصفهان یا وقایعی از گونه کاشمر و پل مدیریت و چه وچه به وقوع میپیوندد بلافاصله «حکمها» و «فریادها» چنان برمیخیزد که «بروید، بگیرید و بکشید» و یا کیست مقصر چنین فاجعهای جز «این» و جز «آن» و گویی پدیدههای انسانی مسائلی تکخطی و بسیار سهل و ساده است و با پیدا کردن مقصری همه مشکلاتش حل میشود.
سعید خراطها هم با عنوان "قتل یک قهرمان" نوشته قتل روحالله داداشی- قهرمان ورزشی - حادثهای تلخ و جبرانناپذیر است که باید از جهات مختلف به آن پرداخته شود. اما فارغ از موضوع این درگیری که هنوز کم و کیف آن روشن نیست به نکاتی در این ارتباط میتوان اشاره کرد. قبل از هر چیز باید توجه داشت شیوع خشونت افسارگسیخته فقط چهرههای مشهور را در برنمیگیرد. متاسفانه میبینیم قتل بر اثر نزاع خیابانی آمار بالایی را در میان پروندههای جنایی دارد. در این پرونده نیز فارغ از شخصیت ورزشی مقتول، او به عنوان یک شهروند عادی دچار این خشونت و قربانی آن شده است. چنین خشونتهایی ناشی از مسایل متعدد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و همینطور ناکارآمدی نیروهای کنترلکننده در پیشگیری و هدایت نزاعهای خیابانی است.
به نظر این مقاله فراموش نکنیم سیاستزدگی و توجه بیش از حد برخی نهادهای مسوول به مسایل دست دوم، زمینهساز شیوع اختلافات و نزاعهای منجر به قتل خواهد بود و این مساله در حال حاضر گریبان جامعه ما را گرفته است. نکته بعدی عدم خودکنترلی است که در حال حاضر مردم گرفتار آن هستند. استرس غیرقابل تحملی که به خاطر مسایل اقتصادی و اجتماعی به شهروندان وارد میشود باعث شده تا ما فرهنگ گفتوگو را از دست بدهیم و خشونت در جامعه نهادینه شود.
انکارش نمی توان کرد
مریم بابایی در سرمقاله جهان صنعت نوشته در رتبهبندی نشاط ملتهای جهان که در سال ۲۰۰۶ صورت گرفته بود از بین ۱۲۷ کشور جهان، ما رتبه ۹۶ را کسب کردیم از سوی دیگر، محققان میگویند در سال ۷۹ شیوع بیماری روانی ۲۱ درصد بود و حالا این رقم به ۳۴ درصد افزایش یافته است.
به نوشته این روزنامه قتلها، خشونتهای خیابانی، کودکآزاری و ضربوشتمها و گسترش زیاد آنها همه نشانگر پایین آمدن آستانه تحمل در مجرمان است حتی اگر در نگاه نخست اینها تابعی از مشکلات اقتصادی گریبانگیر این افراد بوده است، باز هم انتخاب نادرست نحوه برخورد با مشکل و ناشکیبایی این افراد در مقابل این مسایل نمایانگر محیط اجتماعی و حتی فرهنگی است که به یک روان رنجیده فرصت تظاهری چنین ناخوشایند میدهد.
جهان صنعت نوشته هنوز برای بسیاری از مردم شهرهای دور از مرکز و در روستاها بسیاری از بیماریهای روانی ناشناخته و درماننشدنی تلقی میشوند و بسیاری دیگر از ترس انگ خوردن برای درمان خود کاری نمیکنند و این در حالی است که در کشور ما بیشترین بار بیماریها بر دوش بیماریهای روانی و بعد از آن حوادث و تصادفات است.
آمار تورم و رشد اقتصاد با تحریم ها و حذف صفرها
"ادامه مناقشه بر سر بیمه های درمانی" تیتر اول جام جم است، نگرانی ها درباره بازار مسکن" عنوان اصلی تهران امروز است، جهان صنعت از زبان رییس سازمان بازرسی کشور خواستار "اعلام مستندات رشد اقتصادی" شده، آرمان خبر داده "سازمان تامین اجتماعی در تلاطم سیاست"، و ابتکار پرسیده "یارانه ها از کجا پرداخت می شود".
محمدحسین مهرزاد در گزارش اصلی جهان صنعت نوشته گفتن از اینکه تحریمها میتواند فرصت باشد و باید از حالت تهدید خارج شود آنقدر کلیشهای شده که دیگر کسی حوصله خواندنش را ندارد. در تاثیرگذاری تحریمها شک است اما هیچکس نمیتواند کتمان کند که اگر در واردات برخی ماشینآلات ناتوان نشده باشیم لااقل توانمان قدری محدود شده است.
به نظر این گزارش یک راه این است که بگوییم تحریمها بیفایده است و خودمان هر آنچه لازم داریم، میسازیم که درخصوص برخی حوزههای صنعتی این کار مشکلات فراوانی درپی دارد و هزینههای هنگفتی باید صورت پذیرد تا کشورمان سازنده آن قطعه خاص یا آن ماشین صنعتی شود. اما چاره چیست؟
نویسنده جهان صنعت در فهرست خودکفائی ها نوشته یکی از این صنایع کشتیسازی است. وقتی مدت زمان سفارش تا تحویل یک کشتی در ایران به ۱۶ سال میرسد باید به این نکته واقف شویم که ما حداقل امروزه کشتیساز نیستیم و لزومی هم ندارد که باشیم. هواپیمایی که آمار سقوطش چشمگیرتر از نشست و برخاستهای سالم است با کدام توجیه باز هم بر ساختش اصرار میورزیم؟ ناوگان هوایی ما فرسوده است و در دنیا هم به این راحتی کسی هواپیما به ما نمیفروشد. این گزاره را کودکان هم میدانند اما آیا باید هزینههای کشور را صرف ساختن هواپیمای ملخی نظیر ایران ۱۴۰ کنیم؟ حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و از برنامههای بلندمدتمان برای ساخت هواپیماهای پهنپیکر میگوییم.
میثم هاشمخانی در سرمقاله دنیای اقتصاد نوشته در شرایطی که امروزه حتی بخش اعظم اقتصادهای در حال توسعه نیز نرخ تورم خود را به زیر ۵ درصد رساندهاند، متاسفانه نرخ تورم در کشور رو به افزایش بوده و با تکیه بر روند کلی نرخ تورم نقطه به نقطه، بعید نیست که در صورت عدم بهکارگیری مکانیزمهای علمی برای کنترل تورم، در سال جاری تورم ۳۰ درصدی را شاهد باشیم. در چنین شرایطی متاسفانه بخش عمده انرژی مدیران ارشد اقتصاد کشور به جای چارهاندیشی علمی برای مهار تورم، بر تکذیب آمارهای مربوط به روند افزایشی نرخ تورم و بیکاری متمرکز است.
به نوشته این مقاله طرح حذف چهار صفر از پول ملی، پس از صدور مصوبه رسمی اخیر دولت، وارد مرحله جدیدی شده و احتمال فراوان میرود که به زودی بخش قابلتوجهی از انرژی مدیران اجرایی، قانونگذاران، فعالان رسانهها و نیز کارشناسان اقتصادی کشور با جزئیات این طرح درگیر شود. از طرف دیگر چنین طرحی مستعد آن است که بخشی از تنشهای سیاسی موجود نیز در قالب آن نمود یابد.
دنیای اقتصاد نوشته صرف نظر از تحلیلهای متعدد و رو به گسترشی که در مورد پیامدهای مثبت و منفی طرح حذف ۴ صفر از انتهای پول ملی مطرح میشود، مهمترین پیامد اجرای چنین سیاستی در شرایط فعلی حاکم بر اقتصاد کشور عبارت است از: زمینهسازی برای انحراف بخش عمده انرژی مدیران اجرایی، نمایندگان مجلس، فعالان رسانهای و کارشناسان اقتصادی؛ فرآیندی که موجب غفلت از چالشهای اصلی اقتصاد کشور میشود و رکود تورمی اقتصاد کشور را تشدید خواهد کرد.
فهرست کالاهای غیرسوسولی
پوریا عالمی در ستون کاناپه اعتماد با اشاره به تحریم فروش جراثقال به ایران به بهانه استفاده از آن ها در دار زدن افراد به طعنه "فهرست کالاهای دومنظوره" را مطرح کرده تا ورودشان ممنوع شود.
آفتابه پلاستیکی: چون در ایران به جای اینکه آفتابه را برای شستوشو استفاده کنند، گردن اراذل و اوباش انداخته و در شهر میگردانند.
خر، الاغ، یابو، قاطر و امثالهم: چون در ایران به جای اینکه مثل آدم از خر کار بکشند، اراذل و اوباش و آدمهای معمولی را سر و ته سوار خر میکنند و در گرد روستا و شهر میگردانند تا آبروی طرف را ببرند.
لوازم شنود: چون اصلا استفاده نمیشود
جسم سخت: چون اصولا از جسم سخت برای کوبیدن میخ و شکستن گردو در جهان استفاده میشود. اما در ایران ممکن است برای اینکه به مرغ مینا حرف زدن یاد بدهند و زبانش را باز کنند، با جسم سخت بکوبند توی سر آن زبانبسته.
بیل: چون به جای شخم زدن، برای خاموش کردن آتش و فرد در حال سوختن مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین هیچکس با تخصصی که در بیلزنی دارد باغچهی پشتی خودش را بیل نمیزند و اصرار دارد باغچهی همسایه را بیل بزند.
قاشق: چون از قاشق بر خلاف دیگر جاهای دنیا در ایران استفادهی تربیتی میشود. یعنی مادر یا پدر قاشق را داغ کرده سپس با گذاشتن قاشق داغ پشت دست بچه، او را تربیت میکند.
چنگال: چون از چنگال بر خلاف باقی جاهای دنیا در ایران برای تحکیم روابط استفاده میشود. یعنی همسر با استفاده از چنگال سعی میکند چشم زن و بچهاش را در آورد.
قندان: چون در ایران بر خلاف باقی جاهای دنیا، از قندان برای بحث منطقی در جلسه مدیران استفاده میشود و قندان را به صورت استدلالی به طرف هم پرت میکنند.
تیغ موکتبری: چون با تیغ موکتبری کمتر موکت بریده میشود. از این تیغ برای بریدن بند کیف زنانه در مترو و اتوبوس یا برای زورگیری در کوچه پسکوچهها استفاده میشود.