"عماریون"- مصاحبه حامد طبیبی از همشهری با رضا گلپور؛
رضا گلپور برای نخستین بار با کتاب «شنود اشباح» خود را به عنوان یک فعال رسانه ای معرفی کرد. او در وزارت ارشاد دوره اصلاحات دوره خبرنگاری را گذرانده و مستند سازی را هم در همان مقطع فراگرفته است.
چندی قبل نامه ای از او خطاب به محمود احمدی نژاد منتشر شد که در آن با توجه به مستندات خود درباره اسفندیار رحیم مشایی و محمدرضا رحیمی ، خواستار کنار گذاشته شدن این افراد از مجموعه دولت شده بود.
او اکنون 34 سال سن دارد و به تازگی ششمین یا آخرین کتاب خود که درباره تشعشعات رادیو اکتیو نیروگاه «نومک» در ایالات متحده و ماجرای سرقت پلوتونیوم از آن توسط اسرائیلی ها میباشد را با عنوان «کابوس در بیداری» منتشر ساخته است.
گفتگو با وی دشواری های خاص خود را داشت چرا که کمتر به اصل سوالات پاسخ می داد و به شاخه های دیگر ورود می کرد. در عین حال سعه صدر در طول این گفتگو -به رغم اختلاف نظر ما درباره دوران پیش از دولت نهم و اشتباهات جریان حزب الله- و البته رسانه ای بودن خود وی نیز تسهیل کننده گفتگوی «همشهری ماه» با او درباره اسفندیار رحیم مشایی بود که در ادامه می آید:
-شاید این سوال برای برخی پیش آمده باشد که علاقه ات برای فعالیت پژوهشی در حوزه سیاست و بعضا حوزه امریکا، از کجا نشات گرفته است؟ اصلا رشته تحصیلی ات چه بوده است؟
من در مدرسه استعدادهای درخشان شهید بهشتی در شهر ری تا سوم ریاضی فیزیک تحصیل کردم. به علت تحصیل دراین مدرسه و اساتید بزرگواری که داشتم به زبان انگلیسی و عربی و کامیپوتر تا حدودی مسلط شدم آن هم در اواخر دهه 60 که کمتر کسی باامکانات این ابزار فنی و ارتباطی، آشنا بود. من این را مدیون سیاست گذاری های صحیح دولت در آن مقطع و اساتیدم می دانم. اما تعارض در نظام آموزشی ما شدید بود. از طرفی در المپیادهای کشوری شرکت می کردیم و در عین حال نیاز بود از فیلتر کنکور هم عبور کنیم. معمولا تا جایی، یک وضع ناخوشایند یا بهتر بگویم پارادوکسیکال برای خود را تحمل می کنم اما وقتی می بینم که بی نتیجه است ترجیح می دهم صداقت ذهنی و عملی خود را حفظ کنم. ترجیح دادم به دلیل این تعارضات، از این محیط خارج شوم و مسیر دیگری را دنبال کنم.
-این دیدگاهت آرامانگرایانه نبود ؟ به هر حال تو فقط خودت نبودی و خانواده ها معمولا موفقیت فرزندان را در ورود به دانشگاه می دانند.
بله فضای ذهنی من آرمانی بود و خانواده ام نیز به شدت علاقه داشت من ماحصل حضور چند ساله در مدرسه استعدادهای درخشان را در ورود به دانشگاه به دست آورم. اما من علاقه ای به رشته های فنی و مهندسی نداشتم. هر چند برای نمونه در برنامه ی تلویزیونی آن سالها یعنی مسابقه ی علمی چند بار به خاطر ابتکاراتی که داشتم مورد تقدیر قرار گرفتم اما آن فضا، فضای آرمانی من نبود. البته جالب این است که از 50 نفری که از مناطق 15 تا 20 تهران برای حضور در مدرسه استعدادهای درخشان با پشت سرگذاشتن چندین آزمون مختلف گلچین شده بودیم، امروز در صد قابل توجه و بالایی در ایران نیستند هر چند انسان های موفقیدر عرصه های آکادمیک برخی کشورهای پیشرفته هستند. به هر حال آمادگی آموزشی بالا در سال های راهنمایی و دبیرستان و آموزش هایی که دیده بودم بعد از آن به من بسیار کمک کرد. بعد از آن در آن سال ها که جنگ بوسنی هم در گرفته بود تلاش کردم برای امداد به بوسنی بروم اما متوجه شدم که برای گرفتن گذرنامه، باید سربازی بروم. من در فضای خبری و رسانه ای قرار گرفتم و هر چند به علت اینکه هنوز تجربه های واقعی برخورد با واقعیات شکنده ی جامعه را نداشتم اما بدلایلی مثل اینکه مسئولیت های تشکیل خانواده را به دوش نداشتم فرصت کافی برای پرداختن به موضوعات مورد علاقه را داشتم. فضای آرمانی ذهنی که به دلیل تحولات خاورمیانه و علیه مسلمانان صورت می گرفت و علاقه ای که به حوزه خبر داشتم و اساتیدی که در سازمان استعداد های درخشان ، توان پژوهشی را در ما ایجاد کرده بودند همه و همه باعث شد که کار در حوزه رسانه را انتخاب کنم. در سربازی هم، واقعیات اجتماع را از نزدیک دیدم که چقدر با آنچه در سیستم های رسمی قانونی حتی مثل سپاه باید باشد فاصله دارد. من آنجا را دانشگاهی برای تعلیم و تربیت می دیدم اما متاسفانه رسوبات نظام آموزشی گذشته هنوز در این ساختار ها هم دیده می شود. بعد از آن از باب اضطرارات معیشتی وارد ترجمه و پژوهش میدانی شدم و خبرنگاری را از طریق موسسه کیهان، صبح ، وزارت ارشاد و .. فرا گرفتم. برخی اساتید صدا و سیما نیز، آموزش تهیه مستند تصویری را به من دادند و در موسسات فرهنگی مستقل و یاوابسته به بعضی نهادها، این مباحث را فرا گرفتم.
-اما پژوهش به شکلی که شما به آن علاقه نشان دادید با کار خبری که آموزش آن را دیدی تفاوت می کند.
بله ، من احساس می کردم که برخی افرادی که در طول سال های انقلاب، چهره شدند، مبانی صحیح تفکر و تعقل اسلامی را نمی دانند یا فرصت اندیشه ورزی نداشتند یا فاقد مبانی آن نظرات بودند یا خدای نکرده در بعضی حالات، دارای افکار متعارض هستند. در مبانی دینی بر روی آزادی افکار و عقاید تاکید زیادی شده اما به علت سوء عمل برخی ، اینگونه القا شده که نظام ولایت فقیه محور یا فقه محور در تعارض با آزادی بیان قرار دارد. مثلا در ماحصل پژوهش های ثبت خاطرات میشود جمع بندی کرد که زمانی در وزارت اطلاعات ما، دیدگاه های رادیکال حاکم شد.
-رادیکال از چه جهت؟
به این معنا که افکار و عملکرد نیروهای آن، به مفهوم مارکسیستی گرایش داشت نه فقه شیعه. در اجرای احکام اسلامی، کسی حق ندارد خارج از مسئولیت فقیهی که منصوب حاکم مبسوط الید اسلامی است – حتی در جایگاه ضابط- به تصمیم شخصی عمل کند. این سوال در ذهنم بود و هنوزم هست چطور می شود افرادی که آن انحراف را داشتند، در دهه بعد به سران سکولاریزاسیون تبدیل شوند. آن زمان به اسم دین، رادیکالیزم را در دستور کار داشتند و حالا بر عکس آن عمل می کنند. این مساله درمورد مشایی مصداق عینی دارد.
-البته بعضا دیده شده که به اقتضائات آن زمان، به عنوان دلیل رفتار خود استناد می کنند.
قبل از آن به این نکته اشاره کنم که مردم نسل انقلاب حتما به یاد دارند و من هم در خاطرات افراد و تصاویر آرشیوی، قربانیان ترور منافقین و اعضای این گروهک را بسیار دیده ام. آنها با شست و شوی مغزی با قرص سیانور در زیر زبان؛ برای مواقع خودکشی، به مردم کوچه و بازار حمله مسلحانه می کردند وبعد اعلامیههم می دادند که مثلا اصغر لبنیاتی مزدور ارتجاع بوده و کشته شده است! حتی فامیل این قربانیان مظلوم را هم نمی دانستند. طبیعی است که بعد از موج ترورها، در برخورد با اینها شاید احتیاج به این بوده که نیروهای ضابط دادستانی کمی قاطعانه تر عمل کنند. مثلا من شنیدم خانم ط. ذبیحیان که همسر رسمی آقای مشایی است در هنگام دستگیری می خواسته سیانور استفاده کند اما چون ضابط، هشیاری داشته اسلحه خود را در دهان او قرار داده تا نتواند پوشش قرص را با دندان خود بشکند و سیانور عمل کند. شاید این برای من قابل درک باشد که ضابط برای جلوگیری از انتحار یک نیرو، حاضر باشد دندان فرد خرد شود اما کشته نشود. اما اینکه عده ای که دستگیر شدند و در زندان منتظر محاکمه هستند توسط نیروهای تحت مسئولیت مستقیم آقای مشایی؛ بدون حکم دادستانی به جنگل های منطقه ی رامسر برده می شوند و به آنها تیر خلاص زده می شود با کدام منطق شرعی و قانونی قابل توجیه است؟ ضمن اینکه پیچیدگی آن پرونده این است که یکی از بازداشت شدگان، اخوی بزرگتر ایشان بختیار رحیم مشایی معروف به کورش رحیمی بوده و اگر قرار بوده همه بازداشت شدگان از منافقین حذف شوند خب برادر ایشان هم باید همراه بقیه کشته می شد اما نشده است. معروف است که می گویند در زمان آیت الله قدوسی که معرف همه است، نیروهای دادستانی اجازه شنود تلفن همسر بنی صدر برای گرفتن یک رد از وی را از آیت الله قدوسی می خواهند و ایشان می گوید به دلیل رعایت موازین شرع مقدس فقه اثنی عشری نمی تواند این حکم را بدهد. در واقع این روندی بوده که بسیاری از بزرگان فقهی و دینی ما به آن استنادو عمل می کرده اند. به همین دلیل است که می گویم برای من سوال ایجاد می شود که فردی با آن سابقه، ناگهان پس از رسیدن به جایگاه معاون رئیس جمهور می آید می گوید ما چه مشکلی با مردم اسرائیل داریم؟ مشایی در یکی از جلسات به من می گفت اجباری بودن لچکی که سر خانم هاست چه منطقی دارد؟ خاتمی با اهمه ادعا توانست این اجبار را بردارد؟ البته تاکید می کنم که پیگیری های من فقط درباره صِرف آقای مشایی نبوده و همانطور که می دانید، در بخش های مختلفی روی سوابق یا برایند عملکرد چهره ها به عنوان یک خبرنگار آزاد پژوهش دارم.
-مطرح شدن مشایی به عنوان یکی از مهره های اصلی دولت، چقدر او را در اولویت تحقیقاتت قرار داد؟ احمدی نژاد می گوید چون من را نمی توانند بزنند، مشایی را می زنند. شاید مشکل تو هم با آقای احمدی نژاد بوده است.
در مورد من این گونه نبوده و نیست .
-اشاره کردید که مشایی ، به شما برای دیدار های خصوصی وقت داده است. این مساله نشان نمی دهد که وی اهل بحث و استدلال است ؟ حامیان مشایی می گویند که تکفیر کنندگان اگر استدلالی دارند، با او مناظره کنند؟
در مبانی فقه شیعه؛ توحید اصل است و حتی خواندن نماز فرع است. ولو این که فرع بسیار مهمی است. اما در مباحث توحیدی، این باور در بزرگان دینمان وجود دارد که اگر کاری را خدا می بیند و صحیح است که انجام شود؛ باید در جامعه بدون خوف از حرف و حدیث احتمالی مردم هم به همان شکل عمل شود و صِرف این که مردم بگویند رفتار بدی است اشکالی برای انجام آن نیست. البته گاهی تعارض هم ندارد و این دو بر هم منطبق است. خلاصه اینکه انسان مومن به توحید؛ دو گانه نیست و این سیره رسول خدا و ائمه است . البته واضح است که در عیان، به حرمت جمع بعضی کارها را نباید انجام داد اما این نباید به معنای تفاوت ماهوی میان خلوت و عیان باشد. اما اگر من قائل باشم حرفی صحیح است نگران نیستم آن را در جمع بیان کنم. اما وقتی در جلسات محدود یک جور رفتار می کنند و سخن می گویند و جلوی دوربین به شکلی دیگر، اینها اشکال در مبانی دارند. متاسفانه اینها در بسیاری از بزرگان اجرایی ما بوده است.
-این اشکال جنبه عمومی دارد. ممکن است آرمان بزرگی نباشد اما در دوره ای که درک محضر معصوم صورت نگرفته، کمی آرمانگرایانه به نظر می رسد.
بله شاید بگویید آرمانی باشد اما عرضم این است که باید به یک سری اصول قائل بود . من هم سعی می کنم اینطور باشم.
-من و تو که هیچ وقت در ساختار قدرت نبودیم. شاید اشکال از این ساختار است که آدم با صداقت را نمی پذیرد و یک فرد پیش از ورود به آن، اول شعار عدالت سر می دهد و وقتی وارد ساختار شد بحث فساد مالی گسترده اطرافیانش مطرح می شود و عده ای از انها بازداشت می شوند. به بحث قبل برگردیم. آقای مشایی به شما وقت ملاقات داد به چه دلیل بود؟
اینکه مشایی پذیرفت که چنین جلساتی برگزار شود به این دلیل بود که ما در سال های گذشته به دنبال کمک دادن به اقای احمدی نژاد بودیم. گفتیم ایده هایی داریم که می تواند در عرصه جنگ نرم و خنثی کردن فعالیت های رسانه ای صهیونیست ها موثر باشد.
-این ماجرای دیدارها مال چه زمانی است؟
دو سال بعد از ریاست جمهوری دوره نهم. من مستندی را در لبنان کار کرده بودم که در شبکه ی سوم سیمای کشورمان در پنج قسمتِ تقریباً 25 دقیقه ای با عنوان تجاوز تموز پخش شد و در مسیر ساخت آن بیش از، 100 نفر بعد از جنگ 33 روزه ، مورد مصاحبه بودند. من برنامه ای ترتیب دادم تا پدر مادر و اعضای خانواده هایی که حداقل دو شهید در جنگ 33 روزه تقدیم مقاومت لبنان کرده بودند برای یک هفته به ایران بیایند و به زیارت مشهد و قم بروند. بعد از نمایش این فیلم، جلسه مفصلی با آقای رییس جمهور ترتیب دادیم و آن میهمانان آمدند و با رئیس جمهور مفصلاً دیدار کردند و حرف زدند. برای اینگونه امور مرسوم است که سفرای ایران در کشوری که از آنجا مهمان به ایران می آید، تسهیلاتی را برای سفر قائل می شوند و این در ساختارهای قانونی برای تغییر نگرش افراد به ایران در نظر گرفته شده است. به طور طبیعی برای استقرارآنها در هتل و مسائل مشابه، درخواست های من از دفتر آقای احمدی نژاد به آقای مشایی و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ارجاع شد. وقتی درباره راهکارهایی که در خصوص مقابله با جریان رسانه ای صهیونیستی در دست داشتیم با آقای احمدی نژاد صحبت کردیم به من گفتند با آقای مشایی مطرح کنید تا او آن ها را بررسی کند.
-پس هنوز بحث های شما به پژوهش و کشف سند نرسیده بود؟
خیر در ابتدا مباحث عادی داشتیم. هر چند در مواردی حتی اخوی آقای احمدی نژاد حرف های جدی راجع به سوابق و عملکرد سوءِمشایی داشته و دارد. اما اعتقاد من این بود که با خود فرد مطرح کنم و او را در موضعی قرار ندهم که باعث ظلم به آنها شود. در جلسات آخر به آقای مشایی گفتم شبهاتی دارم و درباره شما، اسنادی را به دست آوردم که به ابهامات افزوده است. در صحبت های ایشان هم حرف های جدیدی شنیدم که ابهامات تازه ای هم ایجاد شد. من باز هم آنها را رسانه ای نکردم اما از ایشان خواستم که در مشاوره هایی که دارند، تحلیل فاصله دار از واقعیت به آقای احمدی نژاد ندهند. مثلا آقای احمدی نژاد گفته که اکثر مردم آمریکا معتقدند که 11 سپتامبر توسط بخش هایی از دولت آمریکا انجام شده است! بیان این جملات آن هم در کشوری که قربانی این واقعه بود و مردم اصلا چنین دیدگاهی ندارند خیلی موضوع غیر قابل باوری است.
-چرا تصمیم گرفتید با آقای مشایی مطرح کنید؟ مگر او مشاور سیاست خارجی رییس دولت است؟
به هر کسی گفتم که این اشتباهات را به چه کسی بگویم تا به گوش آقای احمدی نژاد برساند، همه گفتند مشایی! بعد که با او در این باره صحبت کردم دیدم اعتقاد به لزوم برقراری رابطه با دولت آمریکا به دست احمدی نژاد وتیمش را دارد. آن هم نه ارتباط با مردم و نهادهای مردمی و دانشگاهی بلکه با خود دولت. چون با شعار احیای آرمانهای مرحوم امام خمینی وبه صحنه آوردن بدنه مردم آمده و دیدم در عمل بر عکس نتیجه داده چون اتکا به مشاورین دارد. بعضی از آنها از جمله مشایی از افرادی هستند که اصول لازم برای انجام مشاوره ی صحیح را دارا نیستند.
-اینجا سخن شما تناقض دارد. در ابتدا می گویی که قصد کمک به آقای احمدی نژاد را داشته ای. از سویی می گویی احمدی نژاد را حاوی ویژگی هایی می دانید که در دیگران نبوده و من کاری به غلط و درست بودن باور شما ندارم اما همه می دانند که او و مشایی یک روح هستند در دو بدن! و همه چیز را از مشایی می پذیرد. برخی می گویند این انتخاب از ابتدا با همین ویژگی ها بود.
به هر حال هدف من، تصحیح اشتباه بود. آقای احمدی نژاد در سازمان ملل جمله ای گفت که واقعا از حیث کم اطلاعی از امور، بی نهایت سخیف است. او درباره تحقیق درباره حادثه 11 سپتامبر نقل به مضمون عرض می کنم، گفت: اگر آمریکاییها راست می گویند چرا اسامی قربانیان اعلام نمی شود؟! این در حالی است که اگر کسی «سی ان ان» ، سی بی اس و سایر شبکه های خبری امریکا و حتی بی بی سی را دیده باشد حتی به عنوان بیننده معمولی، می داند که از مراسم نخستین سالگرد این حادثه، مهمانان کلاس 1 حکومتی و فرهنگی و رسانه ای آمریکا در محل برج های دوقلو می نشینند و یک خانم و آقا نزدیک به 3000 اسم قربانیان را می خوانند و بعضا خانواده های آنها هم هستند و گریه و زاری و ناراحتی می کنند. این رسانه لوکال و محلی نیویورک هم نیست که چنین مراسمی را پخش می کند بلکه در رسانه هایی منعکس می شود که پوشش جهانی دارند. یک دهه از این تاریخ گذشته و لااقل در مراسمات رسمی علنی آنها 10 بار این مراسم خواند ن اسامی صورت گرفته و با این وجود رییس جمهور کشور ما می رود در همان مکان و جمله به این پرتی را می گوید. این برای جمهور ایران بد نیست؟
-چرا همه می گفتند این را به مشایی بگو؟ به آقای مشایی گفتید؟ واکنش وی چه بود؟
بله من آقای مشایی را در ساختمان منزل ایشان ملاقات کردم و گفتم که این حرف آقای احمدی نژاد اصلا واقعی نیست. او به من گفت مطمئنی؟ از اینجا فهمیدم که او این حرف را در دهان احمدی نژاد گذاشته و هیچ آگاهی هم نسبت به آن ندارد. من دریک جلسه ای که چند سال قبل در سازمان ایرانگردی وجهانگردی داشتم دیدم که کتاب « لابی اسرائیل» را با خودشان از سفر آمریکا آورده اند با این عنوان که کتاب مهمی است و باید با پیگیری مسئول دفترش باقری هنجانی ترجمه شود! به او گفتم اساس این کتاب 2 سال قبل از دیدار ما ( 6 سال پیش) توسط وزارت خارجه ترجمه شده و چند جلسه هم اندیشی با حضور صاحبنظران در خصوص آن برگزار شده است و ما در آن شرکت کرده ایم. چگونه می گویید این کتاب جدید است و از وزارت خارجه بی اطلاع هستید؟ خلاصه ی عرض بنده اینست: فردی که مبنای فقه شیعه دارد اگر در مقوله ای معلومات کامل نداشته باشد به سادگی می گوید من موضوعی را نمی دانم. اما وقتی می بینی آدمی فاقد آن مبنا است احساس می کند که باید راجع به هر موضوعی نظر بدهد آن هم به شکل جنجالی تا رسانه ای شود. این اشکال به مبانی فکری آقای احمدی نژاد است. البته آقای احمدی نژاد اگر در ابتدا 20 مشاور داشت الان محدود شده به آقای مشایی. به نظر من بعد از رای 24 میلیونی که ایشان از مردم گرفت ظرفیت لازم برای درک و تحلیل صحیح آن را نداشت و در رفتارشناسی او غرور و عصبیت ایجاد کرد و او هم دسته دسته مشاوران مردمی و دلسوز خود را کنار گذشت.
-این بحث همیشه بوده که دایره اطرافیان ایشان محدود است و افرادی که می آیند خارج از این حلقه نیستند. در وزارت نفت، مدیران باسابقه جناح راست که مقبول باشند کم نیستند و اگر مدیران غیر همسو با دولت مورد قبول این آقا نیستند حداقل می توانست یکی از نیروهای وابسته به اصولگرایان را بر مسند وزارتخانه مهمی مانند نفت بگذارد اما باز هم انتخاب ها از حلقه دوستان صورت می گیرد و بس.
این به دلیل فقدان مبانی صحیح فکری در آدم هاست. من عرض کردم در روش پژوهشی بر خلاف آنها هیچ گاه به دنبال حذف و بایکوت کردن جریانات و افراد نیستم بر عکس باید به هم افزایی برایند انتقال تجارب برای مردم و نظام تلاش کرد. کشور در طول این تغییر مدیریت های 8 ساله، دچار چالش هایی شده که بعضی اوقات به دلیل تنگ نظری افراد، و گاهی هم توسط مشاوران مشکوک السابقه بوده است. آقای هاشمی زیباترین خطبه های عدالت اجتماعی را در دهه 60 دارد اما در ریاست جمهوری ، به سیاست تعدیل می رسد.
-البته آزادسازی قیمت ها به دلیل شرایط بعد از جنگ بود و آنها آن را امری ضد عدالت نمی دانند. اما این مساله گفته می شود که مو به مو دستورات بانک جهانی در دولت های نهم و دهم اجرا شده است.
به هر حال این دیدگاهها نیاز به بررسی دارد . بعد از طرح این مباحث، ایشان دیگر به تهدید ما رسید و دفتر ایشان هم مدتی من را سر کار گذاشت. بعد ایشان را دیدم و گفتم جلسه نهایی ما چه می شود؟ و او باز هم با تهدید پاسخ داد. من معتقدم به هر حال این فرهنگ باید جا انداخته شود که هر کسی در جایگاه سیاستگذاری و تأثیر گذاری است باید صحیح و اصولی نقد شود.
-اما دوستان خود شما در ابتدای دولت نهم، هر گونه انتقاد از دولت را با انگ ضد انقلاب بودن و وابسته بودن منتقدان به خارج پاسخ می دادند.
فکر نمی کنم همه دوستان من اینطور بوده اند حداقل اعتقاد من همیشه اینطور بوده که نقد شفاف و اصولی به برآیند کمک میدهد و این رفتارها به سبب جا نیفتادن موضوع نقد و نقادی است. من به مشایی گفتم می شود 3 تا تیم 5 نفره داشته باشیم تا با دوربین بتوانند همیشه با رییس جمهور همراه باشد و دو ساعت درهر روز یا هفته نشان دهند که چه کارهای با حجم عظیمی در حال انجام است و فعالیت های رییس دولت شفاف شود اما مشایی این را از دستور کار خارج کرد.
-سر فصل مباحثی که در جلسات آخر با مشایی مطرح کردی چه بود؟
از ایشان سوال کردم که واقعا آقای رحیمی که مسئول دفتر انتخابات آقای هاشمی در کردستان بوده و با دعواهایی که با شهید کاظمی فرمانده وقت سپاه کردستان داشته با چه تعریف اصولگرایانه ای امروز با اختیارات ویژه، معاون اول دولت است؟ حضور وی با شعار حمله به هاشمی جور در می آید؟ مشایی در پاسخ به من گفت مگر مذهبی ها و آقای خامنه ای چقدر رای دارند ؟ بیش از 7 میلیون است؟ ما باید از همه طیف ها در کنار خود داشته باشیم. در اینجا برای من مشخص شد که کار از رفع شبهه گذشته و نوعی بیماری انحراف و گنده گوئی است. گفتم این قتل هایی که در رامسر به شما نسبت داده می شود چیست؟ پاسخ داد حالا 4 تا سگ محارب هم کشته شدند مگر چه اتفاقی اقتاده است؟ اینجا دیگر دیدم این جفاست که خلوت و عیان این فرد تا این حد با هم فرق می کند. مگر حاکم شرع بوده که آنها را کشته است؟ او می گفت : من پرونده ام تا سال 76 در سازمان قضایی باز بود و بسته شده و تو به دنبال چه هستی ؟ گفتم خیلی روشن است بگو من در جریان نبودم و نیروهای من خودسر عمل کردند. حالا آنها قسم می خورند که خودسر نبوده و دستور داشته اند. این مسائل حول نفر دوم دولت نگران کننده نیست؟
-اما همین فرد که شما از او نگران هستید مدیر دو شبکه مهم رادیو بوده و سمت های مهمی در سال های قبل داشته است.
این اشکال به آن مدیر وارد است که چگونه برای حضور رییس رادیوی خود تحقیق نکرده است. این درباره دیگران هم اتفاق افتاده است. من در پژوهش ها، سند هایی دیده ام که انسان وحشت می کند. مگر احترامی که آقای رجایی به کشمیری داشت واقعی نبود؟
-به دلیل خاص بودن شرایط، بعضا دیده شده که برخی مسئولان در پست های مختلف حضور داشته اند اما درباره این مورد خاص اما پژوهشی دارید که چرا وی به دستگاه های مختلف رفته است؟ مثلا حضور او در سپاه مازندران، به چه دلیل انجام شد؟
اسناد می گوید ایشان به عنوان کسی که خوب صحبت می کرد مد نظر قرار گرفت و نباید دنبال پاسخ عجیب و غریب بود. در فضایی که چریک های مائوئیست ، فدایی و منافقین با ادبیات خاص و افرادی که با انجمن حجتیه در ارتباط بودند، در آنجا فعال شده بودند اگر آدمی آنها را نقد کرد و سخنرانی گذاشت، در آن شهرستان جلوه می کند. دلیل این امر هم حرافی ایشان است نه عمق معانی ایشان. شما یک سری متهم را گرفته ای و دادستان می خواهد با آنها صحبت کند تا شاید تغییر روش دهند. در سال های ابتدای انقلاب هم قرار داشتند و در این موارد، افرادی که می توانستند به مقابله با جریانات ضد انقلاب کمک دعوت به کار می شدند. به دستگاه های درگیر در این غائله اعلام می شود که مشایی معلم آموزش و پروش است ، روی چریک های فدایی مطالعه دارد، احیانا آنها را هم می شناسد ، مجاهدین خلق را هم می شناسد و بعضی بستگان او مجاهد خلق بوده اند! خب در این شرایط چه کسی در استخدام مشایی درنگ می کند؟
-اول اینکه در این مباحث معمولا توانمندی های افراد اصلا در نظر گرفته نمی شود. بچه های مسئولان فعلی و پسر و عروس یکی از آنها که رسما عضو مجاهدین خلق بودند. این که بستگان او در این فعالیت بوده اند ، از نظر شما ایراد تلقی می شود؟
البته من این را به عنوان یک نقطه منفی نگفتم. بحث شما دلایل حضور او در سپاه رامسر بود. بله این درست است می گویند عموهای پیامبر هم ابوجهل و ابولهب بودند. اتفاقا این بحث را من با آقای شریعتمداری کیهان هم داشتم. به او گفتم این چه استدلالی است شما دارید که اگر عمو جاسوس است پس برادرزاده هم هست. من این حرف شما را قبول دارم اما وضعیت مشایی در ان مقطع به عنوان کسی که در مقوله امنیتی است ، کار بازجویی می کند در اقتضائات کار امنیتی قرار گرفته است فرق می کند. آن زمان این یک امتیاز بوده که گفته اند این فرد با اینها سر و کله زده و از پس آنها بر می آید. اما بعدها دیده شده که رسوبات تفکرات غلط آنها در او نیز دیده می شود. مثلاً میشود تعداد اعدامی های خانواده ی او را لیست کرد.بالاخره او روی محاربین کار می کرد یا در برآیند برعکس است؟ این مهم است. من این را گفته ام و بعضا دوستان موتلفه از آن ناراحت می شوند. گفتم آنها قبل از انقلاب اینقدر زیربنا بودن اقتصاد مارکسیست ها را نقد کردند که حالا خودشان، اقتصاد محور شده اند.
-اما این از دیدگاه دینی و فقهی بود که کسی نباید مسئولیتی را که نمی توان انجام دهد، بپذیرد. اگر به عنوان یک بحث دنیایی به آن نگریست چطور؟
صادقانه و صریح بگویم تعارضات و تناقضاتی که در سوابق وی است به دلیل تناقضاتی است که در اندیشه ایشان است. ایشان معلم آموزش و پرورش بوده، به تاج لنگردودی و طیف انجمن حجتیه کاملا نزدیک است. خود مشایی در توضیح به من می گفت روستا به روستا انجمن حجتیه در مازندران را من پایه گذاری کردم.
-اما همین الان بر روی سایت هواداران آقای مشایی، جمله ای از دکتر حسن عباسی قرار دارد که او را به هیچ فرقه ای منتسب نمی داند و یک تکنوکرات می داند. چرا از این مباحث به این شکل استفاده می شود؟
اولا او دکتر نیست. بعد هم حرف امثال آقای عباسی در رده دوم ارجحیت قرار دارد. وقتی خود آقای مشایی به من گفت تشکیلات انجمن حجتیه را من در مازندران راه انداختم باید دید آقای عباسی با چه سندی آن را نفی می کند؟ در مسائل سندی، وقتی سندی اثباتی برای موضوعی می آوری ، اثبات خودش پیچیده است. حالا اگر یک نفر بخواهد این سند را نفی کند و سلباً بگوید فلانی نبوده، بسیار پیچیده تر می شود. البته فقط مشایی این را نگفته، خیلی از دوستان ایشان می گویند زمانی که معلم آموزش و پرورش بود در روستاها و ... این افکار را ترویج می داد.
-ایشان بعد از آن مقطع هم در وزارت اطلاعات حاضر است. نشریه کردی زبان سروه را منتشر می کند. به هر حال یک فرد ، دو سال می تواند با حرافی کار را پیش ببرد. اما بعد از آن باید نسبت به آن حساس شوند.
شما موسسه صلاح الدین ایوبی یا نشریه سروه را نقد می کنی. من صریح تر بگویم ما افراد زیادی داشته ایم که سمت های بالادستی داشته اند اما مسئله دار بوده اند.
-اما این جزو خواص بوده است که مورد تایید بسیاری از نهادها بوده و با آنها کار می کرده است؟
شما در دوره آقای تاج زاده به مدیر کلی مشایی برخورد می کنی.
-خیر اتفاقا اینها در دوره اصلاحات زدوده شدند. ایشان در دوره بشارتی و معاونت آقای تابش، مدیر کل اجتماعی بوده یعنی دولت دوم هاشمی.
البته وزارت اطلاعات در مقطعی که مد نظر شما بوده او را در گزینش رد کرد و بعدا با لایه هایی بالاترارتباط گرفت و وارد شد.
-معمولا حجتیه دارای رده های مختلف و وابستگان متفاوت بوده است و در بعضی مسئولین فعلی هم، اعضای حجتیه وجود دارند که بعد از حکم امام از این تشکیلات اعلام برائت کردند. ایا آقای مشایی هم درباره برائت از حجتیه به شما حرفی زد؟
بله می گفت وقتی امام گفت بین انجمن حجتیه و سپاه، یکی را باید انتخاب کرد من آمدم سپاه. در عین حال ممکن است فردی در ظاهر بگوید من التزام دارم اما باید عملکرد را هم دید.
-تو موردی با سند سراغ داری که او گرایش های خاصی درباره امام زمان (روحی فداه) دارد؟ این حرف های معمول که صندلی خالی در جلسات می گذارد و بچه ها را به مسجد می برد تا پشت سجاده خالی بایستند و نماز بخوانند تا کنون بی سند زده شده است. تو به سندی رسیده ای؟
انسانی که قائل به این است که دوران اسلام گرایی تمام شده است نباید چندان به مباحث غیبت حضرت حجت علاقه ای داشته باشد . اگر مجموع فرمایشات ایشان را که دوستان ایشان ترویج می کنند بخوانید در جایی گفته من ممکن است نمازم قضا شود اما دعای عهدم ترک نمی شود. من محکم عرض می کنم کسی که داعیه های وی بیش از حد توان فکری و سابقه ای است که دارد باید به آن شک کرد. او یک بار به من می گفت من ادعا نمی کنم هر وقت بخواهم آقا را ببینم می بینم اما می گویم ایشان یعنی حضرت صاحب هر وقت بخواهد نمی تواند من را ببیند؟! مشخص است که قصد گوینده از این نوع فریب گفتاری، چیست و مجتهدان واجد الشرایط بعد از سال ها درس و فقاهت چنین سخنانی را بر زبان نمی آورند چرا که ظن ارتداد دارد.
-اما حتی افرادی که ادعای امام زمانی هم کرده اند کم نبوده اند. چرا تا این حد نسبت به آنها حساسیت ایجاد نشده بود؟
بله اما چون در جایگاه عقل منفصل رییس جمهور نیستند و میلیاردها پول دستشان نیست و به فضاهای کلیدی نظام دسترسی ندارند، از آنها احساس خطر نمی شود.
جایی که همکاری او با آقای احمدی نژاد نمود پیدا کرد کدام مقطع بود؟
جایی بود که رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران شد و به تدریج ، نوع تعاملات این دو نفر، روندی جالب توجه پیدا کرد.
-اما در همان حلقه، چهره هایی مانند ثمره هاشمی و محصولی بودند که گمان می شد بیشتر به رییس خود نزدیک باشند. چرا مشایی به این جایگاه رسید؟
نمی دانم این موضوع منتشر می کنید یا نه ؟ صادقانه بگویم خیلی فرقی بین اسامی نمی بینم. این ضعف مبانی فقهی و عقلی، در آن تیم دیده می شود و فرقی بین آنها نیست.
-اینکه برخی مداحان شاخص، به عملکرد آقای مشایی انتقاد کردند و با ادبیاتی از وی یاد کردند که در فضای عمومی بسیار مورد نکوهش قرار گرفت چقدر باعث شد شما به عنوان علاقه مندان به این مداحان، جبهه گیری خود علیه مشایی را بیشتر کنید؟
من نظرم نسبت به جامعه مداحان کشور این است که آنها با روحانیت گره خورده اند. من ایرادی در واکنش های سیاسی آنها نمی بینم. تعبیر امام برای دسته جات سینه زن و مجالس روضه اباعبدالله ، این بود که کارکرد سیاسی دارند.
-انتقاداتی مطرح شده به اینکه آنها که صاحب تریبون هستند، نباید له یا علیه افراد موضع بگیرند.
اینکه عزیزی احساس می کند برای اینکه یک جریان فاسد که ممکن است بیاید ریشه نطام دینی را بر دارد روی کار نیاید ، اینجا وظیفه می بیند که به همه بگوید آرای شما موثر است. اتفاقا بسیار زیباست.
-اما اگر اشتباه کند و در اظهار نظر جانب عدالت رعایت نشود، می دانید چه آسیبی متوجه دستگاه روضه خوانی اباعبدالله می شود؟
بله اما نقدی که امروز این مداحان در زمینه دولت دارند ، نشان می دهد که وابسته نیستند.
-چه سودی دارد ؟ 6 سال است برخی کج روی ها به دیده اغماض نگریسته شده و دولت رو به اتمام است. چه کسی می تواند حق الناس این مدت را بدهد؟
اگر برگردیم به انتخابات و کاندیدای دیگری از اصولگرایان نباشد؛ من باز هم به اقای احمدی نژاد رای می دهم.
-این هم یکی از دلایلی است که می گویم نگاه تو دارای عمق لازم نیست. مگر آقای محسن رضایی کاندیدا نبود؟ یا در دوره نهم، مگر چند کاندیدای دیگر اصولگرا حاضر نبودند؟ حرف تو نوعی عذر بدتر از گناه نیست؟
از نظر من اینطور نبود. از نظر من خطری که امثال آقای مشایی در بی مبنایی دارند، از محسن رضایی کمتر است!
-این که اجتهاد شخصی است.
بله درست است اما این نظر من متکی به اسناد و بررسی های پژوهشی ام می باشد نه حب و بغض شخصی. در هر حال روی سخن من به کارکردهای اجتماعی جامعه مداحان بود که همیشه از آن دفاع می کنم. در خاتمه درباره آقای مشایی یک مثال می زنم. انسانی را فرض کنید آمده تکه هایی از آثار صاحب فتوحات مکیه را خوانده و فرضا برداشت هایی از جملاتی هم درباره عدم جامعیت یک نبی در این آثار دیده است. اما وقتی آن متن سخنان مشایی را می بینی می فهمی که یک بار هم کتاب را از رو درست نخوانده است! چون اشکال به آن نبی در دیدگاه صاحب فتوحات(ره) نبوده است اما این فرد یعنی مشایی در آن سخنان خود، مدیریت جامع انبیاء را چون نخوانده و یا نفهمیده ملتفت نیست جامعیت خاتم الانبیا در جمع کردن روش موسوی و عیسوی مورد اشکال صاحب اثر نبوده بلکه بالعکس بوده است. مثل این است که یک طلبه، معانی درستی را از اهل یا نا اهل گرفته اما ظرف دریافت او کوچک است. این بزرگترین مشکل آقای مشایی از ابتدای فعالیت تا به امروز بوده است.
|
|
|
|
|