بچه که بودم فکر میکردم درس خوندن سختترین کار روی زمین.. فکر میکردم کنکور کابوس زندگیم هست ولی الان که وارد جریان زندگی شدم حسرت شب های امتحان و کنکور رو میخورم و میخوام زمان بر گرده به اون دوران چون بی دغدغهترین دوران زندگیم بود.کاش زمان بر میگشت.
تمام سال بازی میکردیم و میگفتیم بابا وقت زیاده برای درس خوندن .. یه ماه مونده به امتحان یوخده دلهره بهش اضافه میشد و بس .. یه هفته مونده به امتحان میگفتیم امشب رو میخوابم کله صبح بیدار میشم و میخونم وحشتناک .. بالاخره شب امتحان میشد و تا کتاب رو باز میکردیم خوابمون میگرفت و یاد اون ضرب المثل میافتادیم که شب امتحان اگه بخونی همه چیز یادت میره و خلاصه مثل عکس آخری میگرفتیم تخت میخوابیدیم ...!!!
من همیشه روز و شب امتحان درس میخواندم تمام سال را تو همون شب خلاصه میکردم و حسابی میخواندم ولی همش قبل از شروع امتحان میترسیدم یه تکان شدید یه شوکه ای چیزی باعث بشه هرچی خوندم بپره.